صفحه اصلی / مقالات / استخاره /

فهرست مطالب

استخاره

استخاره

نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 18 بهمن 1400 تاریخچه مقاله

اِسْتِخاره، منسکی مستحب از نگاه عموم مسلمانان برای تصمیم‌گیری در امور حیرت‌آور، که آداب و شیوه‌های گزاردن آن معمولاً به بزرگان دین منتسب است. با به‌جا‌آوردن این منسک، فردْ ضمن طلب قضای خیر از خدا، از او می‌خواهد که در امور خطیر فرارویش، انتخاب بهینه‌ای را پیش پای وی نهد.

ممکن است این منسک را برای رفع حیرت از خویش، یا به درخواست فردی دیگر به جای آورند. به همین ترتیب، می‌توانند آن را برای رفع حیرانی در یک مشکل فردی و خصوصی، و هم برای کسب تکلیف در حل مشکلاتی اجتماعی بگزارند. اگر‌چه‌ گاه برای نتیجه‌گیری بهتر، ادای آن در زمانها و مکانهای خاصی توصیه شده است، به‌جای‌آوردن منسک محدود به زمان و مکانی خاص نیست.

برای استخاره، شیوه‌های مختلفی رایج است که برخی از آنها ریشه‌دار در روایات، و دسته‌ای مبتنی بر تجربۀ عمومی است. برخی از این شیوه‌‌ها رفتاری بسیار ساده، و خالی از هر‌گونه آداب و زمان و مکان و ابزار خاص را ترویج می‌کنند و گروهی دیگر شیوه‌هایی پیچیده، و همراه با آدابی مفصل، برای اجرا در زمانها یا مکانها و به‌منظور دریافت رهنمود از خدا، با کاربرد ابزارهایی خاص هستند. شیوه‌های اقامۀ منسک را آداب متنوع و متعددی نیز ممکن است همراهی کنند؛ از آداب مقدماتی، تا آداب ضمنی، و آداب پایانی.

ساده‌ترین شکل استخاره آن است که فرد با دعایی مختصر از خدا بخواهد که سرنوشت نیکو برایش در امر پیش ‌رو رقم زند و تصمیم بهینه را به وی الهام کند (برای نمونه، نک‍‌ : طبرانی، 388-390). با به‌جا‌آوردن برخی دیگر از اشکال استخاره می‌توان امید برد که خدا خیر فرد را پس از اقامۀ منسک، در مشورت با دیگران به وی بنماید (ابن‌بابویه، 1/ 562). به همین ترتیب، شیوه‌هایی از استخاره نیز ممکن است الهامی عینی‌تر از جانب خدا برای فرد فراهم کنند؛ این شیوه‌ها معمولاً از رواج بیشتری نیز برخوردارند. از میان گونه‌های متنوع و پرشمار، مشهورترین شیوه‌های استخاره در جوامع مختلف اسلامی با مصحف، استخاره با تسبیح، استخارۀ ذات‌الرقاع، استخارۀ منامیه، و استخاره با صِرف دعا هستند (برای دیگر شیوه‌ها، نک‍ : ابن‌فهد، 102-103).

استخاره با مصحف آن است که فرد پس از به‌جا‌آوردن آدابی خاص، قرآن کریم را بگشاید؛ آنگاه برپایۀ شیوه‌نامه‌ای مشخص، آیه‌ای را انتخاب، و با تفسیر روشمند آن، رفع حیرت کند (طوسی، تهذیـب ... ، 3/ 310؛ نیز نک‍ : طبرسی، 324؛ ابن‌طاووس، فتح ... ، 275 بب‍‌‌ ).

استخاره با تسبیح آن است که بعد از خواندن دعایی کوتاه، شماری از مهره‌هایش را مشت کنند؛ آنگاه با شمارش مهره‌ها و برپایۀ زوج یا فردبودن شمار آنها، تکلیف امر خویش را دریابند (شهید اول، ذکری ... ، 269-270). می‌توان به جای تسبیح از دانه‌هایی به‌نخ‌نکشیده، یـا سنگ‌ریزه نیز بهره جست (ابن‌طاووس، همان، 272-273؛ مجلسی، بحار ... ، 88/ 250).

شیوۀ دیگر، استخارۀ ذات‌الرقاع، یک سبک قرعه‌کشی است؛ بدین‌ترتیب که روی برگه‌هایی، چند نامه از جانب خدا به فرد مکتوب، و در هریک، او را به یکی از راهکارهای مسئلۀ حیرت‌آور امر نمایند. برگه‌ها باید چنان شبیه و آمیختۀ هم باشند که معلوم نگردد کدام حکم را در کدام برگه نوشته‌اند. آنگاه باید با گزاردن نماز و آدابی خاص، یکی از این برگه‌ها را برکشند و به حکمش عمل کنند (کلینی، 3/ 470-471؛ برای دیگر شیوه‌های این‌گونه از استخاره، نک‍‌ : مفید، المقنعة، 219؛ ابن‌طاووس، همان، 150 بب‍‌ ).

استخارۀ منامیه آن است که اشخاص با گزاردن اعمالی در تمنای الهام الٰهی فروخسبند و به هنگام خواب از جانب خدا رهنمون پذیرند (آلوسی، غرائب ... ، 35 بب‍‌‌ ؛ نیز نک‍‌ ‌: حمادی، 105).

استخاره با صرف دعا هم آن است که شخص با گزاردن اعمالی مختصر، چون دو رکعت نماز و دعایی کوتاه، از خداوند برای رفع حیرت، یاری و الهام طلب نماید و باور داشته باشد که با چنین طلبی، خداوند به هر نحو راه درست را به وی خواهد نمود (احمد بن حنبل، 3/ 344).

دو شیوۀ اخیر، بیشتر در میان اهل‌سنت و در نواحی غرب جهان اسلام مرسـوم است (نک‍ ‌: آلوسـی، همـان، 33؛ فهـد، 259؛ بـرای اشـاراتی بدانهـا در فرهنگ شیعی، نک‍‌‌ : ابن‌طاووس، همـان، 147- 149؛ مجلسی، مفتاح ... ، گ 87 ر ـ 90 پ).

کلمۀ استخاره در زبان عربی، مصدر باب استفعال از ریشۀ «خ ی ر» است، به‌ معنای جستن «خیر» یا بهترین گزینه (ابن‌اثیر، مبارک، 2/ 91؛ قس: ابن‌ادریس، 1/ 314). در کاربردهای لغوی، معمولاً از آن معنای به‌گزینی و ترجیح امری را قصد کرده‌اند (برای نمونه، نک‍ : نویری، 3/ 99).

پشتوانۀ استخاره باور به رحمت بی‌انتهای الٰهی، قدرت مطلق خدا، و هدایتگری همیشگی او ست (نک‍‌‌ : بخاری، الصحیح، 2/ 51). مسلمانان با تکیه بر این باورها معتقدند هرگاه کسی از خدا طلب خیر نماید، خدا بی‌تردید برای وی خیرش را مقدر خواهد نمود (طوسی، همان، 3/ 179). با گزاردن این منسک و طلب هدایت و قضای خیر، فرد و جامعۀ اسلامی خدا را در زندگی خود و جامعه حاضر می‌بینند و اطمینان می‌یابند که مسیر زندگی فردی و اجتماعی آنها با خواست الٰهی هماهنگ شده است (نک‍ : ابن‌طاووس، همان، 212-214)؛ از‌این‌رو، عمدۀ کارهای نظامی، سیاسی یا فرهنگی بزرگ و مبارک و اثرگذار در سرنوشت امت اسلام با استخاره آغاز شده‌اند. گذشته از این، استخاره در یک مسئله، نشانگر اهمیت و خطیر‌بودن آن هم هست؛ مثلاً، گاه این روایت را که عمر برای گسیل سپاه به مصر از خدا طلب خیر کرد، حمل بر خوف و هراس وی از نتایج فرستادن سپاه کرده‌اند (ابن‌عبدالحکم، 56). گاهی نیز امر به استخاره، بر ضرورت همت و عزم و آغاز به کار دلالت می‌کند (برای نمونه، نک‍‌ ‌: عقیلی، 4/ 232؛ ابن‌جوزی، 2/ 314).

استخاره با عزم جزم چنان ارتباط تنگاتنگی داشته است که برای تشویق فرد به جزم‌کردن عزم، وی را توصیه به استخاره می‌کرده‌اند (ابن‌حبان، روضة ... ، 165).

در اندیشۀ مسلمانان استخاره تداعیگر مفهوم احتیاط و رویارویی معقول و تدبیرگرایانه با مسائل زندگی نیز هست (نک‍‌ ‌: ابن‌طاووس، فتح، 158- 159). به بیان شیخ مفید («الرسالة ... »، 176)، سبب تأکید سنت اسلامی بر استخاره آن است که فرد هنگام رویارویی با مشکلات حیرت‌آفرین زندگی، در تصمیم‌گیری تعجیل نکند؛ بلکه محتاطانه نخست از خداوند طلب خیر، و در ‌عمل نیز با آگاهی از اینکه همواره همۀ امور برپایۀ خواست وی پیش نخواهد رفت، به خدا توکل نماید. ازهمین‌رو، در فرهنگ اسلامی تعبیر «استخر الله» (از خدا طلب خیر کن) در کاربردهای عمومی، بارها در ترادف با «به خدا توکل کن» دیده می‌شود (برای نمونه، نک‍ ‌: بیهقی، الزهد ... ، 2/ 230؛ بسوی، 2/ 423؛ صفدی، 14/ 146).

نزدیکی حوزۀ معنایی استخاره با احتیاط و حیرت بدان انجامیده است که گاه استخاره تداعیگر حیرت و درماندگی نیز باشد؛ آن‌سان که گفته‌اند اگر خواب نماز استخاره دید، حکایت از حیرت در امری، به همراه عاقبت خیر می‌کند (نابلسی، 2/ 44). ازهمین‌رو، گاه استخاره‌کردن کنایه از درنگ و تأمل، یا درماندگی در انجام کارهـا ست (برای نمونه، نک‍‌ ‌: فروغی، غزل 409، بیت 6). حـافظ شیرازی آنجا که می‌گوید: «به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم ... » (غزل 346، بیت 1)، ایهامی لطیف را ناظر به هر دو معنای استخاره در شعر خود جای داده است: از یک سو، استخارۀ وی تداعیگر عزمی است که برای توبه جزم کرده، و از دیگر سو، حکایتگر تردیدی است که وی هنوز در صحت چنین تصمیمی نشان می‌دهد.

همچنین پیوند دو مفهوم استخاره و مشورت (ابن‌بابویه، همانجا؛ ابن‌طاووس، همان، 139) سبب گشته تا برخی مفسران از امر قرآن به مشورت (آل‌عمران/ 3/ 159)، سفارش به استخاره را دریابند (عیاشی، 1/ 205). در 3 فصل مختلف از ترجمۀ فارسی کلیله ‌و ‌دمنه نیز هم‌نشینی تعابیر «تأمل و استخارت و تدبر و مشاورت» (ص 27، 66، 290)، بیش از هر چیز حکایت از آن دارد که چگونه این مفاهیم با یکدیگر تداعی می‌شده‌اند.

استخاره گاه در تقابل با برخی مفاهیم همچون خودکامگی نیز معنا شده است؛ چه، همچنان‌که خودبینی مانع از مشورت‌جویی است، خودکامگی هم از استخاره بازمی‌دارد (جاحظ، البرصان ... ، 29، البیان ... ، 282). افزون‌بر‌این، روایات اسلامی نیز استخاره را نشانۀ رضا به قضای الٰهی، و ترکش را حکایتگر ناخرسندی در برابر خواست خدا می‌نمایانند (ابویعلى، 2/ 60) و در همین راستا، استخارۀ فرد را نشانه‌های سعادت، و ترک آن را حاکی از تیره‌بختی وی دانسته‌اند (هادی الی الحق، 2/ 532؛ ابویعلى، همانجا؛ هیثمی، 2/ 279).

شباهت برخی شیوه‌های استخاره با تفأل در برخی دوره‌ها، سبب شده است که آن را گاه یکسر شیوه‌ای برای پیش‌گویی، و از قبیل تفـأل پندارند (برای نمونه، نک‍ : فیشر، 393)، یا اشکال متنوعی از فال‌گیری را هم گونه‌ای از استخاره تلقی کنند (مازندرانی، 11/ 283؛ مجلسی، مفتاح، گ 91 پ؛ آلوسی، غرائب، 36؛ حمادی، 105)؛ گرچه اساس این دو، در کارکرد و هدف متفاوت است. نقش‌مایۀ مشترک عموم شیوه‌های استخاره طلب خیر از خدا ست، اما هدف از تفأل شناخت آیندۀ محتوم است. بنابه سخن صاحب‌جواهر (12/ 171)، تفأل گاه کوششی برای تغییر هستی است، ولی استخاره همواره شیوه‌ای برای تطبیق با آن است (نیز نک‍ : حر عاملی، 6/ 233). همین تمایز کارکرد، گاه اقدام به هر دو را سبب می‌شده است.

 

جایگاه استخاره در فرهنگ اسلامی

مسلمانان کثرت استخاره را فضیلتی انکارناشدنی برای فرد (ابن‌خطیب، 4/ 303)، و حاصل از بصیرت توحیدی‌اش تلقی کرده‌اند (نک‍ : بخاری، الصحیح، 8/ 168). نیز، اگرچه عمل به الهام حاصل از استخاره معمولاً واجب تلقی نشده است، چنین مخالفتی را جایز ندانسته‌اند (کاشف‌الغطاء، 1/ 262). حتى گاه گفته شده است که بلعم باعور، عابد بنی‌اسرائیل، از‌آن‌رو فریفته شد که استخاره کرد و بعد، به مشاورۀ الٰهی وقعی ننهاد (ابن‌اثیر، علی، 1/ 200-201). در‌واقع فرد استخاره‌کننده اگر به‌ظاهر زیان بیند، نباید اندوهگین شود؛ بلکه باید به مشیت الٰهی تن دهد و بداند کـه صلاحش در همین بـوده اسـت (نک‍‌‌ : طبرسی، 320)؛ چه، محال است کسی از خدا خیر طلب کند و خدا برایش خیر مقدر ننماید (طوسی، مصباح، 533؛ نیز نک‍ : ابن‌طاووس، فتح، 109).

روایات متعددی دربارۀ فضیلت و ارزش استخاره در زندگی روزمره، از بزرگان دین نقل می‌شود. این روایات، گاه استخاره را همچون سنتی کهن و بازمانده از ادیان پیشین دیده (ابن‌اثیر، علی، همانجا)، و بدین سان بر اصالت آن پای فشره‌اند. در روایاتی نقل شده است که پیامبر (ص) هم‌زمان با تعلیم قرآن، استخاره را هم آموزش می‌دادند (ابن‌ابی‌شیبه، 7/ 64). گزارشهایی دیگر، حاکی از توجه ویژۀ برخی صحابۀ برجستۀ پیامبر (ص) به این سنت، و ترویج آن است. برای نمونه، آورده‌اند که امام علی (ع) در دوران زمامداری‌اش، روزانه بازاریان را به استخاره پیش از انجام هر کار توصیه می‌کرد (کلینی، 5/ 151؛ برای سفارش ایشان به استخاره‌کردن، نک‍‍ : نهج البلاغة، نامۀ 31). ترویج استخـاره به تنی دیگر از بزرگـان صحـابه همچون جـابر بن عبدالله انصـاری (نک‍ ‌: احمد بن حنبل، 3/ 292) و ابن‌مسعود (معمر ‌بن ‌راشد، 11/ 164) نیز منتسب شده است.

معمول است که هنگام درماندگی و حیرت‌زدگی استخاره کنند. عبارت مشهور «الخیرة عند الحیرة» بیـانگر این دیدگاه است (نک‍ ‌: ابن‌طاووس، همان، 7). از نگاه یک مسلمان که خود را همواره محتـاج رحمت و هدایت الٰهی می‌بینـد، چنین مواقعی در زنـدگی فراوان روی می‌دهد. بدین‌سان، به‌جای‌آوردن منسکی از مناسک استخاره، در زندگی روزمره، عرفی رایج بوده است؛ چنان‌که غالب اوقات پیش از خواستگاری (ابن‌حبان، الصحیح، 9/ 348) و هم پیش از نکاح (مفید، المقنعة، 514) استخاره می‌کرده‌اند. موقعیتهای حساس درمان هم از دیگر زمانهای استخاره است؛ آنگاه که اختلاف طبیبان را در شیوۀ مداوا می‌دیده‌اند، برای گزیدن درمان بهینه استخاره می‌کرده‌اند (ابن‌طاووس، کشف ... ، 133). استخاره پیش از حجامت نیز، مستحب دانسته شده است (شهید اول، الدروس، 3/ 48).

از دیگر موارد کاربرد گستردۀ استخاره، درگیریهای ذهنی دربارۀ مسافرت، به‌ویژه سفر حج است (ابوالصلاح، 206-207). برای عزم سفر (حریری، 234)، انتخاب وسیلۀ سفر (بدیع‌الزمان، 137)، مسیر بهینه و بی‌خطر (طوسی، مصباح، همانجا)، راه‌جویی در هنگام گم‌شدگی (ابن‌طاووس، الامان، 123)، و زمان فرود (مجلسی، بحار، 53/ 209) استخاره می‌کرده‌اند. معاملات و قراردادهای مهم نیز از دیگر موارد کاربرد گستردۀ استخارات است (طبرسی، 321-322؛ امین‌الضرب، 11). سفارش به استخاره همچون برنامه‌ای روزانه برای سلوک معنوی نیز در همین راستا ست (ابن‌عربی، 1/ 537).

استخاره برای رفع حیرتها در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی هم کاربردی تعیین‌کننده داشت. عجاج (د ح 90 ق)، شاعر عرب سدۀ نخست هجری، در مدح فرمانروایی از استخارۀ وی در دو موقعیت مهم درماندگی حاکمان، یعنی قضاوت و جنگ می‌گوید (ابوعبید بکری، 1/ 558). بااین‌حال، کاربرد استخاره برای رفع حیرتهای اجتماعی، محدود به این دو نبود. صاحبان نفوذ اجتماعی برای انتخاب خلیفه و بیعت با کسی برای تصدی خلافت (طبری، 3/ 425) استخاره می‌کرده‌اند. خلفا خود نیز پیش از پذیرش بیعت عموم و قبول خلافت، آداب استخاره را به‌تفصیل به جا می‌آورده‌اند ( الامامة ... ، 1/ 149-150؛ ابن‌بسام، 1/ 104). حاکمان برای نصب یا عزل صاحب‌منصبان (جندی، 2/ 328- 329)، و تصمیم‌گیری در امور مهم و کلیدی همچون صدور فرمان حمله بر دشمن (ابن‌عبدالحکم، 56) هم بر استخاره تکیه نموده‌اند. به‌عنوان نمونه‌ای پراهمیت، سیرۀ محمد‌علی شاه قاجار شایان توجه است که در مخالفت خویش با جنبش مشروطه، به استخاره تکیه می‌کند (محمد‌علی شاه، 479؛ وحیدنیا، 54).

کاربرد استخاره توسط حاکم تا بدان حد مهم دانسته شده است که گاه در یادکرد سیرۀ خلفایی چون عمر بن عبدالعزیز، از پذیرش خلافت وی با تکیه بر استخاره سخن گفته‌اند ( الامامة، 1/ 149). همچنین در تجربه‌نامه‌هایی که پادشاهان بزرگ برای فرزند خویش نوشته‌اند، آنها را به «تقوى و استخاره» هم‌زمان امر کرده‌اند (ابن‌ابی‌طاهر، 26)، و یا توصیه نموده‌اند که صاحب‌منصبان را بی‌استخاره نگمارد (طبری، 7/ 30).

استخاره برای پذیرش یا رد مسئولیتهای مهم و کلیدی نزد فرمان‌برداران هم رواج داشت (وکیع، 1/ 238). پذیرش مسئولیت با آن بر اعتماد شخص می‌افزود و در سختیها به وی قوت قلب می‌داد، همچنان‌که رد پیشنهاد با تکیه بر استخاره، از قبح بی‌اعتنایی به ولی‌نعمت می‌کاست (نک‍ ‌: سیوطی، 2/ 252).

حضور استخاره در فرهنگ سیاسی جوامع اسلامی، بیش از هرچیز به اقتضای کارکرد آن همچون یک نماد است. کار مبتنی‌بر استخاره، کاری هماهنگ با تقدیر و رضای الٰهی، و ازاین‌رو، مشروع و مبارک و مُطاع است؛ از‌همین‌رو، حاکمان کوشیده‌اند که با تکیه ‌بر استخاره به تصمیمات مهم حکومتی خویش مشروعیت بخشند. برای نمونه، گفته‌اند معاویه بیعت عموم با فرزندش یزید را موکول به استخاره کرد ( الامامة، 1/ 148)؛ همچنان‌که گسیل ابومسلم به خراسان را که به پیروزی عباسیان انجامید، حاصل استخارۀ ابراهیم امام شناسانده‌اند ( اخبار ... ، 256).

استخاره در برنامه‌های تحصیلی مدارس و نظام آموزش، جایگاهی ویژه داشته است. برای انتصاب رؤسای مدارس برجسته بر استخاره تکیه می‌کرده‌اند (برای نمونه، نک‍ ‌: نوایی، 43). استادان هم‌ پیش از ارائۀ هر دورۀ درسی، منسک استخاره را به جای می‌آورده، و از خدا در تدریس خویش، طلب الهام خیر می‌نموده‌اند (ابن‌رجب، 179). حتى برخی دانشجویان متنسک نیز برای حضور در درس استادان، به استخاره توسل می‌جسته‌اند، امری که گاه اعتراض استادان را برمی‌انگیخته است؛ چه، انتظار نداشته‌اند فضیلت هم‌نشینی با ایشان، محتاج درنگ و استخاره باشد (ابن‌خطیب، 4/ 221). از دیگر موارد مرسوم کاربرد این منسک، دادن اجازۀ نقل حدیث به شاگردان بوده است (سخاوی، 2/ 234). مرسوم بود مؤلفان پیش از عزم به تألیف کتاب خویش استخاره کنند، امری که اشاره بدان را در ابتدای بسیاری از آثار برجسته می‌توان دید ( الدعوات ... ، 1/ 3؛ سمعانی، 1؛ نیز نک‍ : ابن‌سعد، 3/ 287؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 232؛ قاضی عیاض، 1/ 273). فراتر از این، گاه استخاره کاربردی روشمند یافته، و از آن برای قضاوت نهایی دربارۀ اعتبار راویان حدیث استفاده شده است (ابن‌حبان، الثقات، 7/ 478). به همین ترتیب، استخاره در هنگام صدور فتوا در امور پیچیدۀ علمی و اجتماعی نیز آیینی رایج برای کسب اطمینان بوده است (سبکی، 7/ 302).

واقع‌نمایی استخاره و حکایتگری آن از موضع و رأی الٰهی، نزد جوامع مسلمان از اعتبار والایی برخوردار بوده است؛ چنان‌که در آشوب عهد عثمان (مق‍ ‌35 ق)، وی در تبیین مشروعیت خویش برای خلافت، به استخارۀ مسلمانان برای انتخاب خلیفه در هنگام درگذشت عمر استناد کرد. مخالفان هم بدون انکار وقوع چنین استخاره‌ای، و ضمن اعتراف بـه حکیمانه‌بودن قضای الٰهی، حکمت خلافت وی را امتحان او برشمردند (طبری، 3/ 425؛ برای نمونه‌ای در استدلالات کلامی، نک‍ ‌: ابن‌حزم، 8/ 31). جایگاه استخاره همچون این باور دینی در میان شیعیان چنان است که حتى گاه استخاره‌ای منتسب به امام زمان (ع)، راهکاری برای هدایت شیعیان در عصر غیبت و اوقات دسترسی‌نداشتن به امام تلقی شده است (ابن‌طاووس، فتح، 206- 208).

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: