صفحه اصلی / مقالات / اصابع، اصبع /

فهرست مطالب

اصابع، اصبع

اصابع، اصبع

نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 19 بهمن 1400 تاریخچه مقاله

اَصابِع، جمعِ اِصبَع (به معنای انگشتان دست)، نظامی در موسیقی قدیم جهان اسلام (اصابع و مجاری)، برای تبیین جایگاه نغمات و ساختار مُدها، برمبنای موضع انگشتان دست روی دستۀ سازهای زهی. پیشینۀ چنین نظامهایی در موسیقی مشرق‎زمین تا زمـان ابـن‎مِسجَـح (د ح 97 ق/ 716 م) قـابل پیگیـری اسـت (نک‍ : فاروقی، 20, 101, 111-112) و حتى به نظر می‎رسد ریشه در سنتهای کهن سامی، کلدانی و فیثاغورسی داشته باشد (فارمر، «تاریخ ... »، 71). اما تدوین نظامی براساس موضع انگشتان و چگونگی «ائتلاف» و «اختلاف» نغمات در شکل‎گیری مُدهای مختلف، در قالب نظام «اصابع و مجاری»، منسوب به اسحاق موصلی است (ابن‎منجم، 189). وی ظاهراً مستقل از نظریات یونانی، خود به تبیین نظامی نظری پرداخته، که اصطلاحات آن توسط ابن‎منجم و ابوالفرج اصفهانی تشریح شده است (نویباوئر، «اسحاق موصلی»، 339).

ابن‎منجم در رسالۀ موسیقی خویش به وجوهی از تفاوتهای بین مکتب قدیم جهان اسلام یا «اصحاب الغناء العربی» و مکتب یونانی یا «اصحاب الموسیقی من الفلاسفة القدماء» اشاره کرده است (نک‍ : جم‍ ‎). درواقع، نظامهای مُدال موسیقی یونان باستـان، درکل، براساس ساختار سازهای زهیِ مطلق، مانند لیر تبیین شده است، درحالی‎که نظامهای مُدال موسیقی جهان اسلام اکثراً براساس جایگاه انگشتان روی دستۀ سازهای زهیِ مقید از خانوادۀ عود و تنبور مورد بحث قرار گرفته است (شابریه، 581).

اسامی وترهای چهارگانۀ عود به‎ترتیب عبارت‎اند از: بم، مَثلَث، مَثنى، زیر؛ و در عودهای پنج‎وتری، حادّ یا زیرِ ثانی. ابن‎منجم نظام مذکور را براساس عود چهاروتری تشریح کرده، و نغمۀ «عماد» یا ستون اصلیِ نظام را نغمۀ دست‌بازِ وتر مَثنى به شمار آورده است. نغمۀ دست‌بازِ وتر با عنوان «مطلق» و نغمات دیگر به‎ترتیب با عناوین «سبابه»، «وُسطى»، «بِنصَر» و «خِنصَر» نامیده می‎شوند. مفهوم «مجرا» در این نظام، حاکی از دو راهِ ممکن، اما غیرقابل جمع، در تشکیل توالی نغمات است؛ بدین معنی که بعضی از مُدها از «مجرای وُسطى» و برخی دیگر از «مجرای بنصر» شکل می‎گیرند، اما هرگز دستانهای وسطى و بنصر به‌صورت توأم به کار نمی‎روند. نسبت دستانهای سبابه، وُسطى، بنصر و خنصر با نغمۀ مطلق، به‌ترتیب فواصل دوم بزرگ، سوم کوچک، سوم بزرگ و چهارم درست را تشکیل می‎دهد. با مقایسۀ اطلاعات ارائه‌شده در الاغانی ابوالفرج اصفهانی و رسالۀ ابن‎منجم، می‎توان دریافت که 8 مُد در قالب نظام اصابع و مجاری شکل می‎گرفته است: مطلق در مجرای وسطى، مطلق در مجرای بنصر، سبابه در مجرای وسطى، سبابه در مجرای بنصر، وسطى در مجرای خودش، بنصر در مجرای خودش، خنصر در مجرای وسطى، و خنصر در مجرای بنصر. مؤلفۀ نخست در تبیین مُدهای هشت‎گانه حاکی از نغمۀ محوری در هر مُد، و مؤلفۀ دوم نمایانگر چگونگی توالی نغمات در یکی از دو مجرای وسطى یا بنصر بوده است. به‌سبب برخی ابهاماتی که در متن رسالۀ ابن‎منجم در شرح نظام اصابع و مجاری وجود دارد، تفسیرهای گوناگونی از ساختار نغمات در این نظام و ترجمۀ آن به زبان موسیقـی امروزی ارائـه شده است (نک‍ : فارمر، «مدها ... »، 429-432 ؛ رایت، «ابن‎منجم ... »، 27-48؛ شیلوا، «مقدمه ... »، 18-24؛ ساوا، 75-78؛ نویباوئر، «خلیل بن احمد ... »، 43-111).

حسن بن احمد کاتب در سدۀ 6 ق، در باب 32 کتاب ادب الغناء، ذیل عنوان «اسماء الطرائق»، به اسامی مُدهایی اشاره کرده، و هریک را منسوب به یکی از «اصابع» یا «دساتین» دانسته است (ص 112-117؛ نیز نک‍ : شیلوا، «نظریه ... »، 125-127). وی 4 مُدِ «مطلق»، «مزموم»، «محمول» و «محصور» را به‌ترتیب به «اصابع» خنصر، سبابه، وسطى و بنصر نسبت می‎دهد و در ادامه به جنبه‎هایی از نظام «مجاری» و ابراهیم و اسحاق موصلی نیز اشاره می‎کند (کاتب، همانجا).

در قرن 7 ق/ 13 م، اصطلاح «اصابع» دیگر با عنوان «قدیم» شناخته می‎شده (نک‍ : صفی‎الدین، 45- 46)، و اصطلاح «مواجب» یا «اصابع ستّه» حاکی از 6گونه گام یا مُد اکتاوی بوده است. 6 گام مذکور مشتمل بر ترکیبات دیاتونیک و غیردیاتونیک بوده، و بدین اسامی نامیده می‎شده‎اند: مطلق، مزموم، مسرّج، معلّق، محمول و مجنّب. این مُدهای شش‎گانه مرتبط با 6گونۀ ریتمیک بوده‎اند که درنهایت مجموعۀ 36 طُرُق را تشکیل می‎داده‎اند (مراغی، شرح ... ، 329-333، جامع ... ، 233-237، مقاصد ... ، 96-99؛ رایت، «نظام ... »، 250-251).

 

مآخذ

ابن‎منجم، یحیى، رسالة فی الموسیقی، به ‎کوشش یوسف شوقی، قاهره، 1976 م؛ صفی‎الدین ارموی، الادوار، چ تصویری، فرانکفورت، 1405 ق/ 1984 م؛ کاتب، حسن، کمال الادب الغناء، به‎ کوشش غطّاس عبدالملک خشبه، مصر، 1975 م؛ مراغی، عبدالقادر، جامع ‌الالحان، به‌ کوشش تقی بینش، تهران، 1366 ش؛ همو، شرح ادوار، به کوشش تقی بینش، تهران، 1370 ش؛ همو، مقاصد الالحان، به‌ کوشش تقی بینش، تهران، 1356 ش؛ نیز:

Chabrier, J.-C., «Musical Science», Encyclopedia of the History of Arabic Science, ed. R. Rashed, London, 1996, vol. II; Farmer, H. G., A History of Arabian Music, London, 1967; id., «The Old Arabian Melodic Modes», Studies in Oriental Music, Frankfurt, 1997, vol. I; Al Faruqi, L. I., An Annotated Glossary of Arabic Musical Terms, London, 1981; Neubauer, E., «Al-Ḫalīl ibn Aḥmad und die Frühgeschichte der arabischen Lehre von ... », The Science of Music in Islam, Frankfurt, 1998, vol. III; id., «Isḥāq al-Mawṣilī», NGM, vol. IX; Sawa, G. D., Music Performance Practice in the Early ʿAbbāsid Era, Toronto, 1989; Shiloah, A., introd. and tr. Kitāb Kamâl adab al-ġinā’ of Al-Ḥasan ibn Aḥmad ibn ʿAlī al-Kātib, Paris, 1972; id., The Theory of Music in Arabic Writings (c. 900-1900), München, 1979; Wright, O., «Ibn al-Munajjim and the Early Arabian Modes», The Galpin Society Journal, 1966, vol. XIX; id., The Modal System of Arab and Persian Music, A. D. 1250-1300, Oxford, 1978.

هومان اسعدی (دانا)

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: