صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / ز، حرف سیزدهم /

فهرست مطالب

ز، حرف سیزدهم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 3 خرداد 1402 تاریخچه مقاله

زِ، حرف سیزدهم از الفبای فارسی و یازدهم از الفبای عربی و ابتثی و هفتم از حروف ابجد. نام آن در کتابهای لغت، «زا، زاء، زای، زی، زای هوّز، زای منقوطه، زای نقطه‌دار، زاء معجمه، زای اخت‌الرّای، زاء خالصه» ضبط شده است (نک‍ : برهـان ... ، ذیل زای نقطه‌دار؛ آنندراج، باب زاء معجمه؛ بستانی؛ تاج ‌العروس، باب‌الزای؛ لغت‌نامه ... ؛ رضوی؛ معین، حاشیه بر ... ، 993، فرهنگ ... ؛ انوری، فرهنگ ... ، نیز دستور ... ، 10؛ نیز برهان، ذیل هفت حرف آبی). 
«ز» در برخی از فرهنگها از حروف مسروری (دوحرفی) است؛ زیرا آن را «زا» نیز می‌نامند (نک‍ : فرهنگ ... ، 24؛ برهان، «یب»). «ز» در نوشتن، به حرف پس از خود نمی‌پیوندد؛ بنابراین، آن را از حروف جدا دانسته‌اند (نک‍ : مشکور، 12). در زبان عربی، هنگامی ‌که «ال» بر سر «ز» بیاید، لام تلفظ نمی‌شود؛ به همین دلیل، «ز» از حروف شمسی به شمار می‌رود (نجفی، شمس‌الدین، 1/ 45-46؛ ماهیار، 5). در کتابت نیز، رمز زاید است و هنگامی‌ که کاتب چیزی زیاده بر اصل می‌نویسد، بر سر کلمۀ نخست «ز» می‌گذارد ( لغت‌نامه). در متون منظوم، مخفف «از» است (نک‍ : مشیـری؛ نیز نظامی، شرف‌نامه، 118). 
در منابع زبان‌شناسی و آواشناسی، برای نوشتن صامت «ز» از نشـانۀ «z» استفـاده می‌شود (نک‍ : خانلری، «ویژگیها ... »، 197؛ باقری، تاریخ ... ، 6؛ صفوی، 95). 

«ز» در دانشهای گوناگون

1. آواشناسی

در کتابها و منابع لغت و آواشناسی، همخوان شُشی، برون‌سو، نرم، واک‌دار (از نظر فعالیت تارآواها)، واک‌بر، انقباضی، سایشی، دندانی، دهانی، لثوی، صفیری، آوایی، سفلیده (از نظر شیوۀ تولید)، طنین‌دار، پیش‌کامی و اصطکاکی توصیف شده‌ است (نک‍ : ثمره، 54، 80؛ هال، 81، 83، 92؛ خانلری، تاریخ ... ، 1/ 255؛ جهانبخش، 208؛ باقری، مقدمات ... ، 166؛ صفوی، 100، 102؛ مشکوٰة‌الدینی، ساخت ... ، 27، 29، 33؛ سمیعی، احمد، 132؛ حاجی‌زاده، 84؛ فرشیدورد، دستور مفصل ... ، 575، جمله ... ، 62، دستور مختصر ... ، 369؛ نجفی، ابوالحسن، 56؛ بهزادی؛ مشیری؛ رضوی؛ نیز نک‍ : انیس، 132؛ حق‌شنـاس، 31، 54؛ انوری، فرهنگ؛ ستوده‌نیا، 87- 89). نیز از صامتهای انقباضی پایشی یا سای‌واج است؛ زیرا هنگام ادای آن، گذرگاه هوا بسته نمی‌شود، بلکه منقبض می‌شود و هوا ناگزیر با فشار از میان آن می‌گذرد. شیوۀ تولید آن به گونه‌ای است که می‌توان تلفظ آنها را به‌دلخواه تاوقتی‌که نفس در شش وجود دارد، ادامه داد؛ به همین دلیل، از همخوانهای پیوسته یا زمانی نیز به شمار می‌رود (باقری، همان، 164؛ نیز نک‍ : ستوده‌نیا، 91، که آن را احتکاکی می‌خواند). 
اندام سازندۀ «ز»، نوک زبان و لثۀ بالا ست. تیغۀ زبان به طرف لثۀ بالا می‌رود و در فاصلۀ کمی از آن قرار می‌گیرد؛ کنارۀ زبان نیز به دیوارۀ دندانهای کناری بالا می‌چسبد، به‌گونه‌ای‌که هوا از دو طرف زبان نمی‌تواند گذر کند؛ نرم‌کام به بالا کشیده، راه عبور هوا از طریق بینی بسته، و فاصلۀ دو فک از یکدیگر کم می‌شود. در چنین حالتی، دندانهای بالا و پایین به هم نزدیک‌اند و لبها در موقعیت تولید آوای بعدی قرار می‌گیرند. درصورتی‌که آوای بعدی o یا u باشد، لبها گرد می‌شوند و جلو می‌آیند، مانند[hanuz]؛ اما اگر واکۀ بعدی، i باشد، لبها گسترده می‌شوند، مانند [ziyâd] (ثمره، 35، 52، 54؛ نیز نک‍ : ابن‌سینا، مخارج ... ، 19؛ حبیبی و شهیدی، 143). 
تولید «ز» با ارتعاش تارهای صوتی همراه است، بدین‌جهت آن را همخوان باواک، واک‌دار یا آوایی می‌دانند (ثمره، فرشیدورد، جمله، همانجاها؛ مشکوٰة‌الدینی، همان، 27؛ نیز نک‍ : حق‌شناس، 74). مقدار واک به جای وقوع آن بستگی دارد. معمولاً بخش نخست z هنگامی‌ که در آغاز واژه، پیش از سکوت قرار گرفته باشد، واک‌رفته می‌شود؛ در محیط واکی، به‌ویژه در موضع تکیه، کاملاً واک‌دار است؛ اما در پایان واژه، پیش از سکوت، همچنین در همسایگی همخوانهای بی‌واک، به‌ویژه سایشها، گاه واک خود را از دست می‌دهد (ثمره، همانجا). 
«ز» را از «حروف اَسَلی» می‌دانند، زیرا سطح باریک جلوی زبان در تولید آن نقش دارد (انیس، 108؛ سمیعی، کیوان، 258؛ ابن‌منظور؛ تاج ‌العروس؛ موسوی، 75؛ حبیبی و شهیدی، 109، 140-141؛ حبیبی، 31، 60-62)؛ همچنین از «حروف مجهوره» است، زیرا هنگام تلفظ آن، تارهای صوتی به هم نزدیک می‌شوند و هوای خروجی موجب ارتعاش تارها می‌گردد؛ درنتیجه، صدای آن آشکار می‌شود (تاج ‌العروس؛ ابن‌منظور؛ انیس، 21، 76؛ حبیبی، 37؛ همو و شهیدی، 115؛ موسوی، 84؛ حسینی، 31؛ ستوده‌نیا، 94). همچنین هنگام تلفظ آن، اندامهای صوتی به هم نمی‌چسبند و راه برای عبور هوا باز است و «ز» به‌آسانی شنیده می‌شود، به‌همین‌دلیل، از «حروف رخوة / رخاوت» است (انیس، 24-25، 135؛ حبیبی و شهیدی، 117؛ حبیبی، 38؛ موسوی، 87؛ حاجی‌زاده، 119؛ ستوده‌نیا، 74)؛ نیز از «حروف مصفوره» به شمار می‌رود، زیرا هنگام تلفظ آن، مخرج تنگ می‌شود و به‌سبب سایش و فشار هوا، صدای سوت‌مانندی پدید می‌آید (انیس، 74-75؛ خانلری، تاریخ، 1/ 51؛ نجفی، ابوالحسن، همانجا؛ حبیبی و شهیدی، 121، 140؛ حبیبی، 42، 60؛ موسوی، 97؛ حاجی‌زاده، 97؛ باقری، همان، 166؛ حسینی، 28، 31؛ ستوده‌نیا، 78). همچنین، به‌دلیل اینکه هنگام ادای آن، ریشۀ زبان پایین است، از «حروف استفال»، و به‌دلیل جدا‌شدن سطح زبان از سقف دهان به هنگام تلفظ، از «حروف انفتاح» است (حبیبی، 62-63؛ همو و شهیدی، 141، 143؛ نیز نک‍ : حسینی، 31). 

2. زبان‌شناسی

صامت «ز» از فارسی باستان تا فارسی نو تحولاتی را پشت سر گذاشته، و گاه به صامتهای دیگر بدل شده است؛ گاه نیز صامتهای دیگر به «ز» بدل شده‌اند؛ به‌عنوان نمونه، صامت ج=j در آغاز واژه در مرحلۀ باستان، در مرحلۀ میانه و جدید به ز=z بدل شده است، مانند:←zan←ĵan زن (زدن) (خانلری، همان، 1/ 346). همچنین، صامت ج=j در مرحلۀ باستان، در پهلوانیک به ژ=ž، و در پارسیک به ز=z بدل شده، و در مرحلۀ جدید به‌ندرت به‌صورت ژ=ž، و اغلب به‌صورت ز=z مانده است:
باستان پهلوانیک پارسیک جدید
argĵa aržān arzān ارزان
به نظر می‌رسد «ز» در برخی از واژه‌ها، شکل تحول‌یافتۀ «ژ»، «ج» و «چ» باشد، بدین‌ترتیب که چ=č نخست در تلفظ، به «ج» و سپس به «ژ»، آنگاه به «ز» بدل شده است. به‌عنوان نمونه، واژۀ «هچ» نخست به «اج» و بعد به «اژ» و سرانجام به «از» تبدیل گردیده است (نک‍ : خانلری، همان، 1/ 256، 348- 349). چ= č و ج=ǰ میانی باستان نیز هرگاه پس از صامتهای خیشومی «م، د، ن» قرار گرفته، در پهلوانیک، چ= č به ج=ǰ بدل شده، و ج=ǰ به حال خود مانده؛ اما در فارسی نو، هردو به ز=z بدل گردیده، ولی در فارسی دری به‌صورت ج=ǰ باقی مانده‌اند: 
باستان پهلوانیک پارسی مانوی فارسی دری
Panča panǰ panz پنج 
(نک‍ : همـان، 1/ 349؛ بـاقری، تاریخ، 128، 210). در کتابت نیز گاه «ذ» به «ز» بدل شده است، مانند باذوان/ بازوان (خانلری، همان، 2/ 77؛ نیز نک‍ : باقری، همان، 210)، و گاه «ز» در آخر واژه با «ز» آغازین واژۀ پس از خود ادغام، و یکی از آن دو حذف شده است، مانند از زندان = ازندان (نک‍ : خانلری، همان، 2/ 84، 112؛ فرشیدورد، دستور مختصر، 374)؛ در زبان عامیانه نیز گاه حذف می‌شود، مانند: آواز/ آوا (همان، 375؛ جهانبخش، 73). گاه صامت «ز» فارسی باستان و میانه در فارسی نو با صامت هم‌جوار خود قلب شده است، مانند ز غ= zγ/ غ ز=γz:
فارسی باستان فارسی میانه فارسی نو
Mazγa mazγ مغز
(خانلری، همان، 1/ 355؛ جهانبخش، 212). در دستور زبان فارسی هنگام ساختن بن مضارع از فعلهایی که مصدر آنها به -ختن xtan ـ ختم می‌شود، «ت» از بن ماضی حذف، و «خ» به «ز» بدل می‌گردد و بـن مضـارع بـه دست می‌آیـد (انـوری، دستـور، 45؛ نیـز نک‍ : مشکوٰة‌الدینی، دستور ... ، 148)؛ در برخی از واژه‌های عربی نیز «ز» به «ص» و «س» بدل شده، یا به‌جای یکی از آن دو به کار رفته است، مانند زعتر/ سعتر/ صعتر. ابدالهای دیگر آن بدین‌ترتیب است: ج: روز/ روج؛ چ: پزشک/ پچشک؛ ژ: زکیدن/ ژکیدن؛ س: ایاز/ ایاس؛ ش: زنگله/ شنگله؛ غ: گریز/ گریغ؛ ف‍ : زغند/ فغند؛ ک‍ : مزیدن/ مکیدن؛ م: دژبراز/ دژبرام؛ ه‍ : ستیزیدن/ ستهیدن؛ ذ: زغن/ ذقن (نک‍ : لغت‌نامه؛ خـانلری، تاریخ، 2/ 76-77، دستور ... ، 37، 38، 41؛ جهانبخش، 209، 213-215؛ قلقشندی، 1/ 161؛ فرشیدورد، دستور مفصل، 578، دستور مختصر، 367؛ برای شاهد مثال، نک‍ : عطار، 374؛ سوزنی، 146؛ نظامی، اقبال‌نامه، 232؛ لغت‌نامه؛ آنندراج). 

3. دانش نجوم و علوم غریبه

«ز» در حساب جمل برابر عدد 7، و در جدولهای نجومی، نشانۀ برج عقرب و روز شنبه است. در دسته‌بندی ستارگان، برحسب مقدار روشنایی آنها، با Ө از «تا»ی یونانی برابر است (ملامظفر، 12؛ ابونصر، 82؛ سمیعی، کیوان، 265؛ مصفا، ذیل ز، نیز ارقام هفته؛ آنندراج؛ لغت‌نامه). 
حرف «ز» را از «حروف آبی» و دارای خاصیت سردی و تری دانسته‌انـد (نک‍ : معین، فرهنگ، ذیل هفت حرف؛ برهـان، ذیل هفت حرف آبی؛ همایی، 46؛ لغت‌نامه؛ اخلاطی، 19؛ نیز قس: همایی، 44-47 که برحسب دوایر مختلف علوم غریبه، «ز» را هوایی یابس، هوایی حارّ رطب و بادی دانسته است؛ نیز قس: ابن‌سینا، کنوز ... ، 112 که آن را خاکی دانسته است)؛ همچنین آن را به سیارۀ مشتری نسبت داده‌اند (نک‍ : همایی، 49؛ ابن‌سینا، همان، 114، 118؛ اخلاطی، همانجا)، و با توجه‌ به دوایر مختلف، به برجهای جوزا، اسد، سرطان و دلو نیز منسوب است (نک‍ : همایی، 51-52). 

4. دانش موسیقی

«ز» در موسیقی قدیم نام نغمه‌ای بر دانگ اول از پرده‌های ثابت، و در نت‌نویسی امروز، مطابق می (mi) است (نک‍ : ستایشگر). فارابی در کتاب موسیقی کبیر (ص 161، 162، 176، 179، نیز 415 بب‍ ) زیرنغمه‌های اوسط را با «ز» نام‌گذاری کرده، و آن را با سل برابر دانسته است. 

مآخذ

آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن‌سینا، کنوز المعزمین، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1331 ش/ 1371ق؛ همو، مخارج الحروف، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1348 ش؛ ابن‌منظور، لسان؛ ابونصر فراهی، مسعود، نصاب الصبیان، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1349 ش؛ اخلاطی، کمال‌الدین، رسالة فی مصطلحات علم الجفر، قم، کتابخانۀ ارومیه؛ انوری، حسن، دستور زبان فارسی2، تهران، 1370 ش؛ همو، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ انیس، ابراهیم، الاصوات اللغویه، قاهره، 1975 م؛ باقری، مهری، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1373 ش؛ همو، مقدمات زبان‌شناسی، تهران، 1370 ش؛ برهان قاطع؛ بستانی، بطرس، دائرةالمعارف، بیروت، دار المعرفه؛ بهزادی، بهزاد، فرهنگ آذربایجانی ـ فارسی، تهران، 1382 ش؛ تاج العروس؛ ثمره، یدالله، آواشناسی زبان‌ فارسی، تهران، 1393 ش؛ جهانبخش، فرهنگ، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1383 ش؛ حاجی‌زاده، مهین، دستورنویسی و زبان‌شناسی عربی، تهران، 1388 ش؛ حبیبی، علی، تجوید الصلاة، تهران، 1393 ش؛ همو و محمدرضا شهیدی، روان‌خوانی و تجوید قرآن کریم، تهران، 1393 ش؛ حسینی، کلیم‌الله، سهل تجوید، به کوشش مظهرالحق قادری، حیدرآباد، 1980 م؛ حق‌شناس، علی‌محمد، آواشناسی، تهران، 1369 ش؛ خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1369 ش؛ همو، دستور تاریخی زبان فارسی، به کوشش عفت مستشارنیا، تهران، 1388 ش؛ همو، «ویژگیهای دستور تاریخی زبان فارسی باستانی و اوستایی»، تاریخ زبان فارسی، به کوشش فرهنگ جهانبخش، تهران، 1383 ش؛ رضوی، علی و حسین حسن‌پور آلاشتی، فرهنگ زبان فارسی، بهاباد، 1374 ش؛ ستایشگر، مهدی، واژه‌نامۀ موسیقی ایران‌زمین، تهران، 1374 ش؛ ستوده‌نیا، محمدرضا، بررسی تطبیقی میان علم تجوید و آواشناسی، تهران، 1377 ش؛ سمیعی (گیلانی)، احمد، آشنایی با زبان‌شناسی، تهران، 1391 ش؛ سمیعی، کیوان، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، 1361 ش؛ سوزنی سمرقندی، محمد، دیوان، به کوشش ناصرالدین شاه‌حسینی، تهران، 1338 ش؛ صفوی، کورش، آشنایی با زبان‌شناسی در مطالعات ادب فارسی، تهران، 1391 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1383 ش؛ فارابی، کتاب موسیقی کبیر، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران، 1375 ش؛ فرشیدورد، خسرو، جمله و تحول آن در زبان فارسی، تهران، 1375 ش؛ همو، دستور مختصر امروز، تهران، 1388 ش؛ همو، دستور مفصل امروز، تهران، 1382 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383 ق/ 1963 م؛ لغت‌نامۀ‌ دهخدا؛ ماهیار، عباس، صرف و نحو عربی، تهران، 1384 ش؛ مشکور، محمدجواد، دستورنامه، تهران، 1368 ش؛ مشکوٰة‌الدینی، مهدی، دستور زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ گشتاری، مشهد، 1373 ش؛ همو، ساخت آوایی زبان، مشهد، 1388 ش؛ مشیری، مهشید، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مصفا، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، 1366 ش؛ معین، محمد، حاشیه بر ج 2 برهان قاطع (هم‍ )؛ همو، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ ملامظفر، شرح بیست باب، چ سنگی، 1274 ق؛ موسوی بلده، محسن، حلیة القرآن، تهران، 1395 ش؛ نجفی، ابوالحسن، مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران، 1371 ش؛ نجفی، شمس‌الدین، فرهنگ اصیل، قم، 1371 ش؛ نظامی گنجوی، اقبال‌نامه، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1379 ش؛ همو، شرف‌نامه، به کوشش همو، تهران، 1368 ش؛ هال، رابرت، زبان و زبان‌شناسی، ترجمۀ محمدرضا باطنی، تهران، 1363 ش؛ همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر کنوز المعزمین (نک‍ : هم‍ ، ابن‌سینا). 

ملیحه مهدوی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: