صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / علوم غریبه / خر دجال /

فهرست مطالب

خر دجال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 28 دی 1398 تاریخچه مقاله

خَرِ دَجّال، مرکب معروف دجال که در آغاز آخرزمان، با فریبندگیهای خاصی که دارد، همه را از خانه و محل کار بیرون می‌آورد و به دنبال خود می‌کشد.
ظهور خر دجال پیش‌درآمد آغاز آخرزمان (نک‍ : دبا، 1 / 134- 145) دانسته می‌شود. خر دجال ویژگیهای فریبنده‌ای دارد و با ظهورش اغتشاش و هیاهویی عظیم، سراسر جهان را فرا می‌گیرد، چنان‌که مردم برخلاف میلشان، به دنبال آن به راه می‌افتند. پس از چندی، جمعیت فراوانی پیرامون خر دجال گرد می‌آیند و سپاهی برای دجال فراهم می‌سازند. چنین مضمونی در برخی از باورها و امثال‌وحکم ایرانیها راه یافته است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
صورتهای مختلفی از خر دجال در زبانها و گویشهای ایرانی وجود دارد؛ مثلاً اهالی ملایر و تویسرکان به آن خر جِنجال؛ اهالی لرستان، ازجمله بروجرد خر جِنْجَل (عسکری‌عالم، 5 / 327؛ کرزبر، 246)؛ بختیاریها، خر دَرجال (ارشادی، 350)؛ و دماوندیها، خَرَک دوجال می‌گویند (علمداری، 90).
در تفسیر سورآبادی، خر دجال (اَتان = الاغ ماده) موجودی با یک چشم عمودی در وسط پیشانی وصف شده که همراه دجال (ه‍ م) در جزیره‌ای در دریاهای دور به سر می‌برد تا زمان محشر فرا برسد. دجال چنان پر هیبت است که فقط خرش او را تاب می‌آورد. با آغاز محشر، دجال سوار بر خرش ظاهر می‌گردد. از خر او آواز ساز شنیده می‌شود، چندان‌که مردم را فریفته می‌کند و به دنبال خود می‌کشد، اما اگر کسی بیش از 40 گام در پی خر برود، دیگر نمی‌تواند بازگردد (ص 540-541).
به‌روایتی دیگر، خر دجال در هنگام قحطی شدید و طولانی، از چاهی در دکان عطاری در محلۀ یهودیهای اصفهان (مجلسی، 52 / 194؛ خاتون‌آبادی، 197- 198؛ هدایت، نیرنگستان، 178، نیز حاشیۀ 1)، از سجستان (صافی، 425)، از هندوستان یا از خراسان (فزونی، 509؛ دایرةالمعارف ... ، ذیل دجال) سر بر می‌آورد. 
دربارۀ سیمای ظاهری آن در منابع، روایتهای گوناگونی وجود دارد: برخی آن را موجودی مرموز با جثه‌ای عظیم همچون کوه، سرخ‌گون با پاهایی خاکستری‌رنگ، به درازای 20 متر وصف کرده‌اند که فقط یک چشم و صورتی دراز و پرآبله دارد؛ هر گامش 6 فرسنگ است و از هر موی بدنش صدای سازی شنیده می‌شود؛ از گوشهایش نان می‌ریزد و سرگینش انجیر و خرما ست (ابن‌بابویه، 490-491؛ ماسه، I / 366).
مردم گرسنه و قحطی‌زده به دنبال خر به راه می‌افتند تا از نان و خرما بخورند و به سازهای آن گوش دهند، اما خر آنها را به برزخ یا به برهوتی می‌برد که هرگز کسی از آن به سلامت بیرون نمی‌آید. فریب‌خوردگان تا ابد در گمراهی به سر خواهند برد. به‌باور مردم، پالان این خر را دجال تا پیش از فرا رسیدن آخرزمان هر شب می‌دوزد، اما با فرا رسیدن صبح، دوباره پالان پاره می‌شود یا دجال هر صبح دوختۀ خود را می‌شکافد (هدایت، همانجا؛ دهخدا، 1 / 497؛ عسکری‌عالم، 2 / 178؛ علمداری، همانجا؛ کریستن‌سن، 130-131). این عمل نشان از آن دارد که هنوز زمان خروج و قیامت فرا نرسیده است. 
عناصر نمادین در روایتهای مربوط به خر دجال، حیرت‌انگیز، رنگارنگ، فریفتار، پررنگ و آشکار است؛ حتى برخی از پیشروان داستان‌نویسی، همچون صادق هدایت، که عنوان داستانک پرراز و رمز خود را «قضیۀ خر دجال» برگزیده است (نک‍ : علویه ... ، 110-122)، سعی داشتند تا به کنایه، وضع جامعۀ خود را به نقد بکشند. در مثلهای فارسی، به هر کار بیهوده، تکراری و نافرجام یا هرچه کـه دیگر قابل مرمت نیست، عنوان پالان خر دجال می‌دهند (نک‍ : جمال‌زاده، 38؛ امینی، 130). بی‌نظمی و اغتشاش و هیاهوی ظهور خرِ دجال نیز ضرب‌المثل شده است؛ چنانچه مردم برای وصف هر معرکه یا وضع نابسامان و پرازدحامی می‌گویند: انگار خرِ دجال ظهور کرده است (نک‍ : همو، 230؛ برای نمونه‌های این مثل در مناطق مختلف ایران، نک‍ : ذوالفقاری، 2 / 1545، 1696؛ نیز برای کاربرد این مثل در برخی از داستانهای کوتاه، نک‍ : هدایت، همان، 56). 
معرکه و هیاهو به راه‌انداختن از اجزاء برخی آیینهای باران‌خواهی (ه‍ م) در ایران به شمار می‌رود؛ در زمان خشک‌سالی در برخی از خرده‌فرهنگها، به‌ویژه در میان بختیاریها و مردم لرستان، خر چلاق و کوری را با زنگوله و منگوله و پارچه‌های رنگارنگ آذین می‌بستند و پالانی مسخره بر آن می‌نهادند. سپس نوجوانی را بر آن می‌نشاندند تا ساز بزند و فرد دیگری در پی آن دهل بنوازد. خر را در کوچه‌ها و محله‌ها با سروصدا می‌گردانند تا همگان باخبر، و دور آن جمع شوند. در این مراسم، محلیها می‌گفتند: «خر دجال درآمده» (ارشادی، 350-351). چنین رسمی بازسازی پدیدۀ آخرزمان و برپایی نمایشی از آن براساس باورها و شنیده‌ها ست؛ و ساز و دهل نواختن همراه با نمایش خر می‌تواند برگرفته از روایت کهنی باشد که مبنی بر آن، پیروان دجال و جمعیت همراه خر دجال در روز محشر، بیشتر نوازندگان و آوازخوانان، زنان و یهودیان خواهند بود (نک‍ : خاتون‌آبادی، 197- 199) و از هر موی بدن خر صدای سازی شنیده می‌شود. 
به‌کارگیری خر سفید به‌عنوان نقشی از آیینهای نمایشی باران‌خواهی در ایران قابل تأمل است و پدیده‌ای تحریف‌شده از اسطورۀ تشتر و باورهای ایرانیان باستان به شمار می‌رود (نک‍ : ه‍ د، باران‌خواهی). هرچند در آیین یادشده، پدیدۀ خر دجال که به فرهنگ سامی ـ عربی تعلق دارد، به آیینهای کهن باران‌خواهی در ایران راه یافته است، بخش دیگری از روایتهای مربوط به خر دجال نیز سبب پدید آمدن باورهای مشابه با باران‌خواهی شده است؛ چنان‌که به‌روایت بحارالانوار، دجال پس از خشک‌سالیهای بسیار، سوار بر خری سفید خروج می‌کند؛ به دستور دجال، باران فراوانی می‌بارد و زمین گیاه می‌رویاند (مجلسی، 52 / 194). عناصر اصلی این روایت، یعنی وقوع حادثه و هنگامه‌ای جنجا‌ل‌برانگیز، خر سفید و بارش باران با عناصر نمایشی آیینهای باران‌خواهی در ایران تطابق یافته است (شوالیه، 1 / 221). 
بخش دیگری از روایتهای خر دجال پیشینۀ ایرانی دارد و با اعتقادات مزدیسنا و آموزه‌های دینی آن همسان است. به باور مردم مناطق مختلف ایران، یگانه راه مقاومت در برابر سودای خر دجال این است که در طول زندگی، ناخنهای چیده‌شده را در پاشنۀ در بریزیم تا روز محشر و هنگام ظهور خر دجال، به خارزار یا حصاری آهنی در جلو در مبدل شود و نگذارد آدمی از خانه پا بـه بیرون نهد و در پی خر بـه راه افتد (برای نمونه، نک‍ : شکورزاده، 285؛ ماسه، I / 366؛ شهری، 4 / 246، 538؛ جهانی، 54 - 55؛ نجفی، 92). کریستن‌سن این باور را تفسیری متأخرتر از انگارۀ دفن ناخن در فرهنگ ایران باستان می‌داند که بیان آن در دستورنامه‌ای چون وندیداد که قوانین ضد دیو را یادآور می‌شود، آمده است و با انگارۀ فرجام جهان در فرهنگ اسلامی انطباق دارد (نک‍ : ص 131)، هرچند برخی از منابع به کلی مبارزۀ مهدی (ع) و مسیح (ع) با دجال را تجسم اندیشۀ هماوردی خیر و شر، و پیروزی یزدان بر اهریمن دانسته‌اند که از ادیان ایرانی وارد یهودیت شده، و از آنجا به دیگر ادیان راه یافته است (دایرةالمعارف، ذیل دجال).
یکی از همسانهای خر دجال، موجودی به نام دابة‌الارض است. در منابع، گاه این موجود جدا از خر دجال، و گاه نام دیگر خر دجال دانسته شده است؛ چنان‌که در برخی از عجایب‌نامه‌ها، همچون بحرالفوائد (سدۀ 6 ق)، نشانه‌های فرارسیدن آخرزمان، 10 مورد بیان شده که ازجملۀ آن خروج دابةالارض از میان کوههای صفا و مروه، و خروج مسیح دجال در حالی است که بر خری سوار است و دعوی خدایی می‌کند (ص 373). روشن است که در این متن، خر دجال غیر از دابة‌الارض دانسته شده است و هر دو این چهارپایان ماهیتی متفاوت از یکدیگر دارند؛ اما در اثری دیگر از سدۀ 11 ق، با عنوان بحیره ــ که حاوی برخی داستانها دربارۀ برخی از دیوان و موجودات شریر در فرهنگ ایرانی و اسلامی است ــ به‌طور مشخص، دابة‌الارض همان خر دجال معرفی، و نام دیگرش جساسه عنوان می‌شود؛ یعنی موجودی که در سراسر گیتی می‌گردد و برای دجال جاسوسی می‌کند (نک‍ : ابراهیمی، 97-104). دجال در زمان خروج بر جساسه سوار است. جساسه به اندازۀ کوه بیستون عظمت دارد و هر روز علف 40 جزیره را می‌چرد و به جادوی دجال، هر روز آن جزایر دوباره پر گیاه می‌شوند. جساسه روزانه آبهای 70 رود را می‌نوشد و هرگز سیراب نمی‌شود (فزونی، 511). 
فزونی استرابادی (ص 509 - 510) در روایتی متأخر، به فردی نصرانی به نام تمیم‌داری که با دجال ملاقات کرد (برای روایتهای کهن‌تر از این داستان، نک‍ : مسلم، 4 / 1788-1790؛ مسعودی، 61 -62)، و به دابة‌الارض به‌عنوان مرکب معروف و اعجاب‌آور او اشاره می‌کند. به‌روایت بحیره، دجال که در روزگار پیامبر (ص) می‌زیست، از ذکر توحید و ایمان به نبوت پیامبر (ص) سر باز زد و خود را ختم نبوت دانست. پیامبر (ص) وی را آزمود و بر نیروی اسرارآمیز او که بر همۀ مکنونات ضمیر و گنجهای پنهان و تواناییهای فوق بشری مسلط بود، آگاهی یافت. چه‌بسا بخشی از تواناییهای فوق بشری دجال به‌سبب جساسه باشد که از همۀ اوضاع و احوال جهان آگاهی دارد. از این‌رو، پیامبر (ص) وجود او را برای امت اسلام مخاطره‌انگیز دانست و از خداوند خواست که شر او را از امتش دور سازد. آنگاه خداوند دجال را به همراه مرکبش توسط مرغی به جزیره‌ای ناپیدا بینداخت. دجال تا هنگام محشر در آن جزیره می‌ماند. تمیم‌داری که در راه یمن بود، ناگاه کشتی‌اش درهم می‌شکند و با تخته‌پاره‌ای به ساحل جزیره‌ای می‌رسد. در آنجا با دابۀ (چهارپا) عظیمی روبه‌رو می‌شود که از مهابت جثه‌اش نمی‌توانست از سر تا دنباله‌اش را ببیند. سر دابه چون سر شتر و پشت او چون پشت گاو، و رنگش گل‌گل و ملون بود، اما رویی چون انسان داشت. دابة‌الارض با تمیم‌داری به سخن می‌آید و خود را «جساسه مرکب دجال» معرفی می‌کند و از او و همراهانش می‌خواهد که به همراه او به قصر دجال بروند. دجال پس از گفت‌وگویی ظاهراً خیرخواهانه، که با ماهیت شریرش در تعارض است، از وقایع آینده اخباری به تمیم‌داری می‌دهد و او را به ایمان استوار داشتن به نبوت پیامبر (ص) سفارش می‌کند و پس از معرفی کامل خود، به خروجش در آیندۀ نزدیک اشاره می‌کند. سپس دابه را فرا می‌خواند تا تمیم‌داری و همراهانش را بردارد و به مدینه، نزد رسول (ص) بازگرداند. تمیم‌داری در حال بازگشت، دین خود را ترک می‌گوید و مسلمان می‌شود (فزونی، همانجا).
خر دجال به‌عنوان نماد فریفتاری و عوام‌فریبی و به‌عنوان پدیده‌ای که مقاومت در برابر اغوای آن بسیار دشوار است، یا پدیده‌ای که اعتبار و صحت آن را به‌سختی می‌توان تشخیص داد، در بیشتر دیوانهای اشعار پارسی‌گویان وجود دارد، مثلاً: تو منکری که از لب عیسى نفس منم‌ / من آگهم که از خر دجال دم تویی (خاقانی، 931)؛ چون سگ درنده‌ گوشت یافت، نپرسد / کاین شتر صالح است یا خر دجال (سعدی، 151)؛ تا بود پای ابلق مهدی / کس نبوسد سم خر دجال (وحشی، 237)؛ تو مردمی و فلک مهره‌ای است نیل‌اندود / که گردن خر دجال ازو شود زیبا (مجیرالدین، 3)؛ مهرۀ گردن خر دجال / از پی عقد بر مسیح مبند (سنایی، 153).

مآخذ

ابن‌بابویه، محمد، کمال‌ الدین، به کوشش محمدمهدی موسوی خرسان، نجف، 1390 ق / 1970 م؛ ارشادی، عیدی‌محمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1371 ش؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1345 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ خاتون‌آبادی، محمدصادق، کشف ‌الحق، به کوشش داود میرصابری، تهران، 1361 ش؛ خاقانی ‌شروانی، دیوان، به کوشش ضیاء‌الدین سجادی، تهران، 1382 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دبا؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ سعدی، گلستان، به کوشش نورالله یزدان‌پرست، تهران، 1348 ش؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1385 ش؛ سورآبادی، عتیق، تفسیر، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1380 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شوالیه، ژان و آلن گِربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1378 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب ‌الاثر، تهران، 1373 ق؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387- 1388 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ فزونی استرابادی، محمود، بحیره، تهران، 1328 ق؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، آفرینش زیانکار در روایات ایرانی، ترجمۀ احمد طباطبایی، تبریز، 1355 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، 1384 ق؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان، به کوشش محمد آبادی، تهران، 1358 ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893 م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، بیروت، 1416 ق / 1995 م؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم‌نگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ وحشی بافقی، کمال‌الدین، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1356 ش؛ هدایت، صادق، علویه خانم و ولنگاری، تهران، 1338 ش؛ همو، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ نیز:

Ebrahimi, M., «Buħaira, the Lake of Demons», Iran and the Caucasus, Leiden, 2012, vol. XVI, no. 1; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.
معصومه ابراهیمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: