صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / گیاه شناسی / حنا /

فهرست مطالب

حنا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 28 دی 1398 تاریخچه مقاله

حَنا، یا حِنّا / حَنّا، گیاهی است با کاربردهای پزشکی، آیینی و آرایشی. 
حنا گیاه معروفی است که در بیشتر زبانها با نامهای مختلف، ولی با کاربردی مشترک آمده است. در متون و آثار باستانی ایران پیش از اسلام، از حنا و کاربرد آن مدرکی در دست نیست و کاربرد آن از دورۀ اسلامی متداول می‌شود. حنا در هندی مِهندی، در یونانی ارقان یا فقولیون، و در عربی القَطَب و الهِنّاء نامیده می‌شود؛ همچنین در ترکی به آن کنیا، و در لاتین حَنا و حِنا می‌گویند (ادریسی، 1 / 178؛ ابن‌میمون، 18؛ بیرونی، 227؛ برهان ... ؛ عقیلی، 368؛ میرحیدر، 3 / 18؛ زاهدی، 108؛ قهرمان، 1 / 125؛ زرگری، گیاهان ... ، 2 / 353، روش ... ، 372). 
حنا گیاهی است که در نواحی گرم می‌روید و در آفریقا و مناطق حارۀ آسیا و نیز در برخی نواحی گرم آمریکا کاشته می‌شود (ثابتی، 204؛ نیز نک‍ : مظفریان، 344-345). در ایران، در مناطق گرمسیر جنوب، به‌ویژه در استانهای هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کرمان یافت می‌شود؛ به‌خصوص از مرغوبیت حنای کرمان در شهرهای بم و نرماشیر بسیار گفته شده است. بیشتر حنای کرمان به کشورهای عربی و کشورهای تازه‌استقلال‌یافتۀ شمال ایران صادر می‌شود (وزیری، جغرافیا ... ، 104؛ باستانی، 1 / 277؛ نفیسی، 596؛ فرهنگ ... ، 217). 
این گیاه به‌صورت علفی، درختچه یا درخت است که اغلب، شاخه‌های خاردار پوشیده از پوست خاکستری مایل به سفید دارد. شاخه‌های جوان بدون کرک، و شاخه‌های پیرتر آن خاردار است؛ به همین سبب به دو نوعِ خاردار و بدون خار شناخته می‌شود. مادۀ رنگی موجود در آن (لاوسون) در مقابل هوا و نور، قرمز می‌شود (زرگری، گیاهان، 2 / 352-354؛ مظفریان، همانجا). ارتفاع آن به حدود دو تا 7 متر می‌رسد و گلهای خوشه‌ای شبیه برگ زیتون دارد (غسانی، 112؛ فرهنگ، همانجا). نحوۀ تکثیر آن از راه کاشت بذر است. معمولاً بذرها در محلی جداگانه کاشته، و بعد به زمین اصلی منتقل می‌شوند. برداشت آن نیز معمولاً از سال دوم و سوم شروع می‌شود و حدود 20 سال محصول می‌دهد و پرورش آن به گرما و رطوبت نیاز دارد (برهان؛ میرحیدر، همانجا). 
حنا در موارد مختلف کاربرد دارد. قسمتهای مورد استفادۀ آن برگ، ریشه و گل است (نک‍ : جزایری، 3 / 127؛ عماد، 2 / 51-52). گل حنا سرخ مایل به سفید و بسیار خوش‌بو ست و روغنی از آن تهیه می‌شود که بسیار معطر، و در داروسازی سنتی قابل استفاده است و به آن «دِهن الفاغیه» می‌گویند (حکیم مؤمن، 96؛ جزایری، 3 / 128؛ نفیسی، همانجا؛ میرحیدر، 3 / 21). طبیعت حنا سرد و خشک و تا حدی معتدل است (بیرونی، همانجا؛ ابومنصور، 112؛ ابن‌سینا، 2 / 149؛ جرجانی، 621). اثر ضدباکتری و ضدقارچی، و مصرف خارجی برای بیماریهای جلدی ازجمله خواص و فواید حنا ست و حتى در گذشته، هنگام شیوع بیماریهای مسری، همچون وبا و طاعون، به‌دلیل خاصیت ضدعفونی‌کنندۀ حنا، خوردن آن را توصیه می‌کردند (جزایری، 3 / 127- 128). 
حنا برای درمان بیماریهایی چون جذام، مشکلات و بیماریهای کبد، طحال و معده، سنگ کلیه، نیز زخمهای مجاری ادرار، و همچنین سهل‌شدن زایمان تجویز شده است (عقیلی، 369؛ نیز نک‍ : نفیسی، همانجا). 
برگ حنا نسبت به سایر قسمتهای آن، موارد مصرف بیشتری دارد. دم‌کردۀ آن را در التهابات دهان و دندان و به‌صورت غرغره برای رفع خشکی صدا مفید می‌دانند، و از مخلوط برگ حنا با روغن زیتون برای رشد و تقویت موی سر، و رفع شورۀ سر و کچلی استفاده می‌کنند. همچنین، ترکیب حنا با مواد دیگر کاربرد بیشتری دارد. ضماد آن برای زخمها، جراحات، ناراحتیهای پوستی، اگزما، کهیر، و جلوگیری از عرق‌سوزشدن بدن، نرم‌شدن دست و پاها، و خشکی پوست مفید است. مخلوط برگ حنا با سرکه برای سردرد مفید، و شست‌وشو با آب حنا جهت سوختگی سودمند است و گفته شده نور چشم را زیاد می‌کند و برای تقویت بدن کاربرد دارد (نک‍ : میرحیدر، 3 / 19؛ کرمانی، 1 / 594؛ غسانی، حکیم مؤمن، ابن‌سینا، عقیلی، همانجاها؛ اخوینی، 582-583؛ شکورزاده، 200، 209). 
گذاشتن حنای خشک در لباسهای پشمی مانع بیدخوردگی می‌شود. همچنین از موارد صنعتی آن، استفاده در منبت‌کاری و رنگرزی است؛ در گذشته، گاه پشم و چرم را با حنا رنگ می‌کرده‌اند (شهری، طهران ... ، 5 / 280؛ زرگری، همان، 2 / 358). 
امروزه، حنا در تهیۀ فراورده‌های آرایشی و بهداشتی، از قبیل لوسیون و کرم، و حتى جلوگیری از تأثیر اشعۀ خورشید در حفاظت از پوست نیز قابل استفاده است (همان، 2 / 356). 
در بین اعراب سنت حنا گذاشتن بر دست و پا و مو رواج داشته، به‌طوری‌که در میان مسلمانان، از آغاز پیدایش اسلام چون امری مهم جلوه‌گر شده است. در احادیثی حنا را سرور گیاهان سبز، و آن را جزو سنن نیک پیامبر (ص) دانسته‌اند؛ خضاب‌کردن ریش و موی سر و حنابستن دست و پاها توصیه شده، و یکی از رسوم مسلمانان بوده است (مجلسی، حلیة ... ، 27، بحار ... ، 76 / 142). در برخی از شهرهای ایران حنا یکی از هدیه‌هایی بود که برای تازه‌عروسها یا دخترانی که تازه نامزد شده بودند، می‌فرستادند. مثلاً در نیاسر و مرق کاشان به مناسبت جشن اسفندی (ه‍ م)، خانوادۀ داماد در کنار هدایای مختلف مقداری حنا نیز برای عروس خود، که هنوز به خانۀ داماد نیامده بود، می‌فرستادند (انجوی، 1 / 95- 98). مردم الیگودرز و لای‌بید میمۀ اصفهان به مناسبت شب چله (نک‍ : ه‍ د، یلدا) همراه هدیه‌هایی که برای عروس می‌فرستند، مقداری حنا نیز می‌گذارند (شایسته‌رخ، 155-156، 162). مردم خمین نیز عیدانه‌ای که حنا نیز جزو آن است، به مناسبت عید فطر (ه‍ م) برای عروس می‌فرستند (وکیلیان، 167). 
در آثار منظوم و منثور فارسی، راجع به خودآرایی و به‌کارگیری موادی چون وسمه و حنا مطالب و اشعار فراوانی وجود دارد، به‌طوری‌که در اشعار شاعران، واژۀ حنا و نگار (دست و پای حنابسته و حنابستن) برای زنان فراوان به چشم می‌خورد. نه‌تنها زنان، مردان نیز از خضاب برای خودآرایی و جوان‌ترشدن استفاده می‌کنند. معمولاً برای پوشاندن سفیدی مو از حنا استفاده می‌کردند؛ در اشعار برخی شاعران خضاب‌کردن موی سفید مذمت شده است (راوندی، 6(1) / 275؛ گرامی، 133؛ نیز نک‍ : رودکی، 98؛ رامی، 125- 128؛ رنگچی، 121). 
اصطلاحات حنابستن، حنامالیدن و حنابندان در فرهنگهای متعددی آمده است (نک‍ : آنندراج، ذیل ترکیبات؛ لغت‌نامه ... ). همچنین حنا و خضاب نشانه‌هایی هستند که در تعابیر خواب نیز تفسیر می‌شوند (حبیش، 145-146؛ خواب‌گزاری، 166-167). 
تشبیهات و کنایاتی چون «دست و پای کسی را در حنا گذاشتن» و یا «دستش توی حنا ست»، در معنای کسی را گرفتارکردن و یا توانایی انجام کاری را نداشتن است. «حنایش دیگر رنگی ندارد» کنایه از بی‌اعتباری، بی‌اهمیتی و مکر است که در اقوال مردم رواج دارد (داعی‌الاسلام؛ امینی، 274؛ شهری، قند ... ، 311). دو اصطلاح متضاد «حنای قناعت به پا بستن» و «حنای زیاده را به پاشنه بستن»، کنایه از قناعت‌داشتن و پرهیز از مصرف‌گرایی بیش از حد است. «حنای سر ناخن» و ناپایداری حنا، به رو به زوال بودن و نیست‌شدن و وقت پیری تشبیه شده، زیرا آخرین اثر حنا بر سر ناخن می‌ماند. «حنا بر کف نهادن» کنایه از بیکار و معطل گردانیدن، و «حنای پا شدن» کنایه از سدّ راه شدن است که بیشتر این کنایات در اشعار، گفتار و بیان آمده‌اند (عفیفی، 1 / 714؛ گرامی، 132؛ انوری، 1 / 24؛ نیز نک‍ : صائب، 217). 
در بعضی مناطق، علاوه‌بر اینکه حنا در مراسم شادمانی کاربرد دارد، آن را بر پای شخص محتضر و در حال موت نیز می‌بندند (اسدیان، 123). در زمان جنگ ایران و عراق نیز حنا بستن نوعی آیین سنتی ـ مذهبی به شمار می‌رفت و رزمندگان پیش از اعزام، مو و ریش خود را خضاب می‌کردند (دانا، 2 / 181). معمولاً پس از عزاداری، برای درآوردن لباس عزای نزدیکان عزادار، آنان را به حمام و بستن حنا دعوت می‌کردند (مستوفی، 1 / 463؛ نیز نک‍ : ویلز، 337). آورده‌اند که نادر شاه افشار در سالی که عید نوروز مقارن با مرگ عمر بن خطاب بود، مراسم جشن نوروز و خضاب‌کردن را ممنوع، و با کسانی که از این فرمان سرپیچی کردند، به‌شدت برخورد کرده بود (وزیری، تاریخ ... ، 313-314). 
در مواردی دیگر نیز برای جلوگیری از چشم‌زخم (ه‍ م)، آب چشم بز سیاه را با حنا مخلوط کرده، روی زخمی که معتقدند از چشم‌زخم به‌وجود آمده، می‌گذارند؛ در بعضی مناطق، در روزهای عید، برای بازشدن بخت دختران، حنای سی‌تبارک ــ حنایی که آیات قرآن بر آن خوانده می‌شد ــ به سر آنان می‌بستند؛ به دست و پای کودک مریض در امامزاده حنا بسته، دست حنایی را به نیت شفا و حاجت به ضریح می‌مالیدند؛ معمولاً در نذرها، در موقع حنا بستن دعای مخصوصی خوانده می‌شد (اسدیان و دیگران، 201، 260؛ کتیرایی، 98؛ شکورزاده، 90). 
رسم بستن حنا به دست و پا و ریش و سبیل، هرچند امروزه کاهش یافته، ولی از رسوم متداول در میان روستاییان و عشایر به شمار می‌رود و بیشتر در اعیاد و مراسم، به‌ویژه اعیاد فطر، قربان و غدیر (ه‍ م‌م)، نوعی سنت مذهبی است و در عید نوروز برای شادی کاربرد دارد؛ حنا گذاردن در ایام شادی، در اشعار برخی از شعرا آمده است (نک‍ : شفایی، 284؛ طالب، 543؛ محیط، 40؛ وحشی، 303؛ خاقانی، 206؛ رودکی، همانجا). 
ایرانیان نیز پیش از جشنهای بزرگ، خصوصاً عید نوروز (ه‍ م)، حنا را برای آراستن و زیبایی خود به کار می‌بردند و حنا جزو 7 قلم آرایش زنان بوده است. آنها معمولاً دست و پای خود را با حنا نگارین می‌کردند (نک‍ : طالب، همانجا؛ سمسار، 35؛ جوادی‌پور، 837؛ برهان؛ راوندی، 6(1) / 274). حنا گذاردن زنان برای بسیاری از سیاحانی که از ایران دیدن کرده‌اند، جالب بوده است و در سفرنامه‌هایشان، به این موضوع اشاره کرده‌اند (برای نمونه، نک‍ : اُلئاریوس، 284؛ سانسون، 124؛ دیولافوا، 180؛ سرنا، 154). شاهزادگان و بزرگان در مشرق‌زمین حنا را نشانۀ زیبایی و شادی می‌دانستند و معمولاً اسبهای سفید خود را با حنا تزیین می‌کردند (نک‍ : پولاک، 246؛ واله، 165؛ شاردن، 4 / 109؛ نیز خاقانی، همانجا). هنوز هم حنا در ایران به‌عنوان محافظی نافع و در دسترس، برای مردم قابل استفاده می‌باشد. 
ایرانیان از اسباب و لوازم خاصی برای حنا بستن استفاده می‌کردند. در قدیم، کارگاههای حناسابی برای نرم‌کردن حنا وجود داشت که اغلب با شتر می‌چرخید؛ هرچند بعدها از وسایل مکانیکی استفاده شد و در بیشتر عطاریها، دستگاه حناسابی و سنگ حناساب یافت می‌شد (باستانی، 1 / 277؛ نیز نک‍ : شهری، تاریخ ... ، 3 / 137، تصویر 27). تختۀ حنا یا سنگ حنابند، تخته یا سنگ مرمری تراش‌خورده‌ای بود که دو پایۀ مخصوص برای قراردادن پا داشت و گاه شعرهایی بر آن کنده شده بود؛ مَثَل «پایت حنانگار است» در همین مورد استفاده می‌شد، چون پاها مدتی بدون حرکت در حنا بند بود. حنابندها نیز به‌نوبۀ خود تزیینات خاص خود را داشتند، خصوصاً آنچه که مخصوص عروس بود (احمدپناهی، 267؛ نیز نک‍ : ه‍ د، حنابندان). 

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1364 ش؛ ابن‌میمون، موسى، شرح اسماء العقار، به کوشش ماکس مایرهف، قاهره، 1940 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1346 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ ادریسی، محمد، الجامع لصفات اشتات النبات و ضروب انواع المفردات، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1415 ق / 1995 م؛ اسدیان، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران، 1384 ش؛ همو و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اُلئاریوس، آدام، سفرنامه (بخش ایران)، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، علمی؛ انجوی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1347 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، وادی هفت‌واد، تهران، 1335 ش؛ برهان قاطع؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه ( ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ ثابتی، حبیب‌الله، درختـان و درختچـه‌های ایـران، تهـران، 1344 ش؛ جرجانـی، اسمـاعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1345 ش؛ جزایری، غیاث‌الدین، زبان خوراکیها، تهران، 1361 ش؛ جوادی‌پور، محمد، ایران و ایرانیان، تهران، 1363 ش؛ حبیش تفلیسی، تعبیر خواب، تهران، 1380 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، تهران، 1345 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ دانا؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه، ترجمۀ ایرج فره‌وشی، تهران، 1332 ش؛ رامی تبریزی، حسن، انیس العشاق، به کوشش محسن کیانی، تهران، 1376 ش؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1363 ش؛ رنگچی، غلامحسین، گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی تا ابتدای دورۀ مغول، تهران، 1372 ش؛ رودکی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1373 ش؛ زاهدی، اسماعیل، واژه‌نامۀ گیاهی، تهران، 1373 ش؛ زرگری، علی، روش شناسایی گیاهان، تهران، 1341 ش؛ همو، گیاهان دارویی، تهران، 1367 ش؛ سانسون، سفرنامه، ترجمۀ تقی تفضلی، تهران، 1346 ش؛ سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ سمسار، محمدحسن، «آرایش و هنر»، هنر و مردم، تهران، 1342 ش، شم‍ 16؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1350 ش؛ شایسته‌رخ، الٰهه، جلوه‌های آیینی شب یلدا در فرهنگ مردم ایران، تهران، 1391 ش؛ شفایی اصفهانی، حسن، دیوان، به کوشش لطفعلی بنان، تهران، 1362 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ همو، قند و نمک، تهران، 1370 ش؛ صائب تبریزی، دیوان، تهران، 1373 ش؛ طالب آملی، کلیات، به کوشش طاهری شهاب، تهران، سنایی؛ عفیفی، رحیم، فرهنگ‌نامۀ شعری، تهران، 1372 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، قرابادین کبیر (مخزن الادویة)، تهران، بی‌تا؛ عماد، مهدی، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، 1378 ش؛ غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ فرهنگ گیاهان دارویی، به کوشش شهاب خضری، تهران، 1382 ش؛ قهرمان، احمد و احمدرضا اخوت، تطبیق نامهای کهن گیاهان دارویی با نامهای علمی، تهران، 1383 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کرمانی، محمدکریم، دقایق العلاج فی الطب البدنی، ترجمۀ ضیاء ابراهیمی، کرمان، سعادت؛ گرامی، بهرام، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، تهران، 1386 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، 1387 ق؛ همو، حلیة المتقین، تهران، 1362 ش؛ محیط قمی، محمد، دیوان، تهران، 1328 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ مظفریان، ولی‌الله، درختان و درختچه‌های ایران، تهران، 1383 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1345 ش؛ میرحیدر، حسین، معارف گیاهی، تهران، 1373 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، پزشکی‌نامه، تهران، خیام؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، 1348 ش؛ وحشی بافقی، کمال‌الدین، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1339 ش؛ وزیری کرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1340 ش؛ همو، جغرافیای کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1353 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ترجمۀ سید عبدالله، به کوشش جمشید دودانگه، تهران، 1363 ش.

زهرا حسینی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: