صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / هنرهای عامه / نمایش / خاله رورو /

فهرست مطالب

خاله رورو


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

خاله‌رو‌رو، از نمایشهای معروف شادی‌آور زنانه، که در بسیاری از مناطق ایران اجرا می‌شده است. 
این نمایش در دورۀ قاجار رونق فراوان داشت و بازیگران مطرب حرفه‌ای در مجالس شادی، به‌خصوص در عروسی و ختنه‌سوران، و یا زنان علاقه‌مند و خوش‌ذوق در مهمانیهای زنانه آن را اجرا می‌کردند (انجوی، 1؛ بیضایی، 216- 218؛ کتیرایی، 237). اما با توجه به جذابیت موضوع این نمایش و جنبۀ سرگرمی آن برای برخی از مردان، گاهی این نمایش با بازی بازیگران مردی که در نقش شخصیتهای زن نمایش ظاهر می‌شدند و «زن‌پوش» نام می‌گرفتند، در محافل عمومی مردانه نیز اجرا می‌شد. با وجود این، طبیعی بود که اجرای شکل مردانۀ آن نسبت به اجراهای مشابه با بازی زنان از جذابیت کمتری برخوردار باشد (همایونی، 204؛ انجوی، همانجا، نیز برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : 7-10). 
موضوع اصلی نمایش خاله‌رورو، حکایت زنی هوس‌ران است که با مردان زیادی ارتباط دارد و زمانی که وقت زایمانش می‌شود، به‌درستی نمی‌داند که پدر فرزندش کیست و از که آبستن شده‌است. جمال‌زاده لقب خاله‌رورو را به کسی نسبت داده‌است که به سبب چاقی مفرط، به خصوص در ماههای آخر آبستنی، با زحمت حرکت می‌کند (ص 106)؛ اما انجوی شیرازی سبب شهرت شخصیت اصلی نمایش به این نام را شباهت این شخصیت با «روروک» عنوان کرده، زیرا مانند روروک مدام در رفت‌و‌آمد است (ص 1). 
از مهم‌ترین ویژگیهای این نمایش، بی‌پروایی آن در پرداختن به مسئلۀ آبستنی یک عروس و رابطۀ جنسی پیش از ازدواج است. با توجه به اینکه در جامعۀ ایران ارتباط جنسی میان زن و مرد تنها پس از ازدواج مجاز شمرده می‌شود، طرح چنین موضوعی برخلاف عرف و شرع بوده، و نوعی «تابوشکنی» به حساب می‌آمده است (همو، 2). 
بن‌مایۀ اصلی نمایش خاله‌رو‌رو در همه جای ایران صورتی یکسان داشته است، اما با توجه به اینکه زبان آن متأثر از زبان تودۀ مردم بوده، در مناطق مختلف با اصطلاحات محلی درآمیخته و رنگ بومی به خود گرفته‌است. معروف‌ترین روایتهای این نمایش که در 5 دهۀ گذشته پژوهشگران فرهنگ مردم آن را جمع‌آوری کرده‌اند، مربوط به حوزه‌های جغرافیایی و فرهنگی شهرکرد، کرمان، یزد، شیراز، کازرون، زنجان، تهران و شهرری است (احمدپناهی، 13؛ انجوی، 3-23). 
اصلی‌ترین شخصیت این نمایش ــ که عنوان نمایش نیز برگرفته از نام او ست ــ «خاله‌رورو» خوانده می‌شد که نقش او را دختری جوان و زیبا، و نمکین در گفتار و رفتار اجرا می‌کرد. بازیگر مقابل او، «خاله» یا «خاله‌خانم» نام داشت که لقب عمومی زنان با‌تجربه و محرم اسرار و به‌اصطلاح گیس‌سفید بود. دیگر نقشهای نمایش، ماما، کلفت و خرِ ماما بودند. در بعضی از روایتها همچون روایت تهران، شخصیتها نامی خاص داشتند؛ مثلاً زنی که نقش ماما را بازی می‌کرد «زیور خانم»، و زنی که نقش کلفت خانه را بازی می‌کرد «آکلثوم» نامیده می‌شد. گفت‌و‌گوهای میان شخصیتها منظوم و آهنگین بود و تماشاگران نیز با هم‌خوانی، کف‌زدن و بشکن‌زدن در اجرای نمایش حضور فعال داشتند (همو، 2؛ بلوکباشی، 82).
داستان نمایش بر اساس گفت‌و‌گو میان شخصیتها، در قالب شعر و با همراهی ساز تنبک روایت می‌شد. با توجه به اینکه تغییر وزن از ویژگیهای ممتاز شعر شفاهی است، در نمایش خاله‌رورو نیز هرگاه فصلی از داستان تمام می‌شد، آغاز فصل بعدی با تغییر آهنگ نمایش همراه بود. از دیگر عناصری که در این نمایش از آن استفاده می‌شد، عنصر تکرار، به‌خصوص در قسمتهای مربوط به همخوانی تماشاگران بود که افزون بر طنزآمیزکردن نمایش، امکان مشارکت تماشاگران را در جریان نمایش فراهم می‌کرد (انجوی، همانجا؛ احمدپناهی، 16-17). از ویژگیهای تکنیکی این نمایش ــ که امروزه پژوهشگران تـاریخ نمایش ایران به آن توجه دارند ــ نشان‌دادن گذشت زمانی معادل 6-7 ماه ــ بی‌هیچ قطع و فاصله‌ای ــ تنها از طریق گفت‌و‌گو ست (بیضایی، 218؛ نک‍ : ادامۀ مقاله). 
طراحی لباس و صحنۀ نمایش به گونه‌ای بود که زنان به سادگی امکان فراهم‌کردن آن را داشتند. برای طراحی لباس بازیگری که نقش خاله‌رورو را بازی می‌کرد، یک یا دو چادرنماز را روی شکم و زیر لباس او به صورتی جا می‌دادند که در ذهن تماشاگران تداعی‌کنندۀ زن آبستن باشد. صحنۀ اجرای نمایش نیز فضایی چهارگوش یا دایره‌ای شکل، واقع در بزرگ‌ترین اتاق خانه بود که زنان دور آن می‌نشستند. در مواردی، وسایل آرایش و پیرایش زنان چون آینه، سرمه‌دان و جز اینها را در میان اتاق قرار می‌دادند، که از وسایل صحنه نیز محسوب می‌شد. 
چنان‌که پیش از این آمد، روایتهای مختلف این نمایش در مواردی با یکدیگر اختلاف دارند. برخی از روایات، دیباچه و مقدمه‌ای دارند که تماشاگر را برای ورود به موضوع نمایش آماده می‌کند. در روایت شهرکرد، نمایش به‌این‌ترتیب آغاز می‌شود که شخصیت اصلی نمایش، میان صحنۀ نمایش می‌نشیند و شروع به آرایش‌کردن صورت خود می‌کند. البته این کار را به صورت کامل و با افراط و اغراق انجام می‌دهد تا نمایانگر آن جنبه از شخصیت وی باشد که براساس آن، حتى در آبستنی نیز دمی از آراستن و پیراستن خود به قصد جلب توجه دیگران، به خصوص مردان دست برنمی‌دارد (انجوی، 2-3). 
در روایت تهران، مقدمۀ نمایش، صحنۀ مهمانی‌ای است که در خانۀ خاله‌رورو برگزار می‌شود و میهمانان که دورتادور صحنه نشسته‌اند، در واقع، در نقش خود ظاهر می‌شوند. خاله‌رورو در میان اتاق راه می‌رود و به مهمانان خوشامد می‌گوید. در این حال، میهمانان که شکم برآمدۀ خاله‌رورو را می‌بینند، شروع به صحبت درگوشی دربارۀ این موضوع می‌کنند. خاله‌رورو متوجه این موضوع شده، به سخن می‌آید و به دفاع از خود می‌پردازد و وانمود می‌کند که اتفاق غیر عادی‌ای رخ نداده، و او نیز چون بسیاری از زنان دیگر آبستن است (بلوکباشی، همانجا). 
بعد از اتمام مقدمۀ نمایش، خاله‌رورو، همراه با صدای تنبک، آرام‌آرام شروع به رقصیدن می‌کرد. در این هنگام، شخصی که نقش خاله‌خانم (خاله) را بر عهده داشت، رو به وی می‌خواند: «خاله‌رورو، روئه‌رو، ماش‌پلو، عدس‌پلو، چن [= چند] ماهه‌ داری؟ خاله چرا نمی‌زایی؟». خاله‌رورو در حالی‌که در طول اتاق آرام‌آرام راه می‌رفت، مدام دست راست خود را روی شکم برآمده‌اش می‌مالید و با آوازی غم‌انگیز می‌خواند: «خاله‌جون قربونتم، حیرونتم، صدقه بلاگردونتم، آتیش سر قلیونتم، رفیق راه شمرونتم، مترس راه کرمونتم، همیشه چش (چشم) به راهتم، ماشاالله بگو، ایشاالله بگو، به کسی نگو، یه‌ماهه عروس، سه‌ماهه دارم، خاله حالی ندارم، خاله حالا نمی‌زام». این گفت‌وگو، به این صورت ادامه می‌یافت و خاله‌خانم هر بار همان سؤال پیشین را می‌پرسید، اما خاله‌رورو در هر پاسخ، دو ماه به ماههایی که از عروسی‌اش و دو ماه به ماههایی که از آبستنی‌اش می‌گذشت، اضافه می‌کرد تا اینکه، به ماه نهم می‌رسید و این بار در جواب سؤال خاله‌خانم می‌خواند: «خاله ماهم سر اومد، خاله باباش نیومد» (بلوکباشی، 82-83). 
این قسمت از نمایش در تمام روایات با اختلافاتی اندک آمده‌است. برای نمونه، در روایت کازرون، اولین عبارات نمایش به این صورت بوده است: «خاله‌مو، مو ‌مو ‌مو، رو‌ رو رو، باقله [اقلا] پلو، عدس‌پلو، با نون ‌جو، تو باغ نو، بخور و بدو، چن ماهه داری؟ خاله چرا نمی‌زایی؟» (انجوی، 19، نیز قس: 3، 6، 11، 13، 17: روایتهای شهرکرد، کرمان، شهرری، شیراز، زنجان). 
در روایت شهرری، در میان این عبارات زن آبستن ادای ویارکردن را نیز درمی‌آورد و در جواب اینکه: «شرینم رُبی رُبی رُب شی‌شی (= چی‌چی) می‌خوای؟»، تقاضای «یه (= یک) جوال زردک، یه دیگ سیرابی، کباب بازار و یه جوال چغندر» می‌کرد. همچنین در جواب «شرینم ربی‌ ربی شی‌شی ضروره [= ضرورت دارد]؟»، تقاضای «یه توپ قلمکار، یه توپ اطلس، یه توپ مخمل و یه توپ شله» می‌کرد (همو، 11). 
بعد از اجرای این قسمت، تماشاگری که برای اولین بار شاهد اجرای نمایش بود، شخصیتهای اصلی نمایش را می‌شناخت و با موقعیت آنها آشنا می‌شد. با توجه به اینکه ماههایی که خاله‌رورو به‌عنوان زمان سپری‌‌شده از دورۀ بارداری‌اش می‌شمرد، یک یا دو ماه بیشتر از زمان عروسی‌اش بود، تماشاگر متوجه می‌شد که زن پیش از ازدواج باردار شده‌است. 
از‌این‌پس، بخش دوم نمایش آغاز می‌شد. هم‌زمان با تغییر آهنگ نمایش، خاله‌رو‌رو که ظاهراً زمان زایمانش فرارسیده بود، با داد‌و‌فریاد و جیغ‌کشیدن وانمود می‌کرد که بچه در حال به‌دنیا‌آمدن است. در این بخش، تماشاگران با کف‌زدن و بشکن‌زدن با بازیگران همراهی می‌کردند و به‌این‌ترتیب، صحنه‌ای مهیج شکل می‌گرفت. این قسمت در بعضی از مناطق، کوتاه، و در برخی دیگر مفصل‌تر اجرا می‌شد (همو، 4). 
در روایت تهران، خاله‌رو‌رو که خاله‌خانم و تماشاگران را مخاطب قرار داده بود، چنین می‌خواند: «خاله خاله جون، این ور دلم، اون ور دلم، آخ کمرم، ماهم سر اومد، باباش نیومد، خاله خاله ‌جون، گوشواره‌هام، نذر سیدا، خاله خاله ‌جون، چارقد سرم، نذر طلابا، دست‌بند طلام، نذر شاچراغ، خاله خاله ‌جون، پیرن تنم، نذر سیدا» (بلوکباشی، 83). در روایت شهرکرد خاله‌رورو چنین می‌خواند: «دایی دایی جون، زن‌دایی جون، ننه‌ما بگین، باباما بگین، خاله‌ما بگین، پاشنۀ پام، شقیقه‌هام، این ور دلم، اون ور دلم، دسته کلیدا، زیر نمدا، بردار و بیا، اوی کرسومی[ای کلثومی]، اوی کورشده، آب گرم‌شده، ماماچۀ پیر، بچه را بگیر، ماماچۀ کور، بچه را بشور، دعا کنین پسر باشه، مثل باباش کچل باشه، کمک حال پدر باشه، آی پیش‌نشین، سفت بنشین، آی پشت‌نشین، پشت بنشین، دستمال سرم، پیرهن تنم، گاب دخترم، اسب شوهرم، میش پسرم، نذر سیدا، نذر آخوندا، نذر ملاها، نذار [نگذار] بمیرم، سرش دراومد، باباش نیومد، عمه‌ش نیومد»؛ تماشاگران نیز بعد از خواندن هر قطعه در جواب گویند: «اوفینا» (انجوی، 4-5، نیز قس: 15، 18، 21-22). 
در برخی از اجراها مانند اجرای روایت تهران، در همین حین، خاله‌خانم آکلثوم را پی ماما می‌فرستاد. در این قسمت، همراه با تغییر آهنگ، ناگهان ماما سوار بر خر فرضی ــ که یکی از زنان نقش آن را بازی می‌کرد ــ وارد می‌شد. این صحنه با حرکات نمایشی طنزآمیز همراه می‌شد؛ به صورتی که ماما مرتب از خر می‌افتاد و به کمک مهمانان دوباره سوار می‌شد تا اینکه بالأخره در کنار خاله‌رورو ــ که در تمام این مدت به ناله‌کردن ادامه داده بود ــ پیاده می‌شد و تظاهر به بررسی وضعیت وی می‌کرد. اما این کار را نیز به شکلی مبالغه‌آمیز و نمایشی انجام می‌داد و درحالی‌که با هر بار معاینۀ ماما، خاله‌رورو جیغ می‌کشید، ماما زیر لب ناسزا می‌گفت. بالأخره، ماما دست از معاینه می‌کشید و در پاسخ خاله‌خانم که با نگرانی زمان فارغ‌شدن خاله‌رورو را از او می‌پرسید، می‌گفت که هنوز وقت زایمان نرسیده، و از خاله‌خانم می‌خواست که دستور دهد رختخوابی برای او بگسترند تا مدت زمان باقی‌مانده را استراحت کند. خاله‌خانم نیز همین کار را می‌کرد؛ او به کلفت خانه، یعنی آکلثوم دستور انجام این کار را می‌داد. سپس ماما نیز می‌خوابید. اما طولی نمی‌کشید که خاله‌رورو دردش شروع می‌شد و با جیغ‌وفریاد شروع به خواندن می‌کرد: «خاله خاله جون، این ور دلم، اون ور دلم»، و این شعر را به ترتیب قبل، تا آخر ادامه می‌داد. جمعیت نیز بعد از هر قطعه، در جواب می‌گفتند: «اوفینا». خاله‌رورو به ناله کردن ادامه می‌داد و وانمود می‌کرد که از درد به خود می‌پیچد. در نتیجه خاله‌خانم به همراه چند زن دیگر از تماشاگران ــ که به جمع بازیگران می‌پیوستند ــ به زور ماما را از خواب بیدار می‌کرد. ماما که ظاهراً برخلاف میل قبلی از خواب بیدار شده بود، به آرامی برمی‌خاست و درهمین‌حال با دیگر مهمانان بنای بحث‌کردن را می‌گذاشت، اما در نهایت رو به خاله‌خانم می‌کرد و خواستار آماده شدن لوازم مورد نیاز برای زایمان می‌شد. خاله نیز به کلفت یا آکلثوم دستور آماده‌کردن وسایلی چون آفتابه‌لگن، آب گرم و حوله را می‌داد. 
سرانجام، زمان به دنیاآمدن بچه فرامی‌رسید. ماما سرگرم کار می‌شد و به همراه تماشاگرانی که وارد بازی شده بودند تا صحنه‌ای پرتشویش را بیافرینند، بر بالای سر خاله‌رورو حاضر می‌شد. ماما چادرنماز پیچیده‌شده در زیر جامۀ خاله‌رورو را بیرون می‌آورد و نوزادی را از میان تماشاگران می‌گرفت و به دست خاله‌خانم می‌داد. در این زمان، مهمانان شروع به شادی و هلهله می‌کردند. اما خاله عصبانی از دست کلفت (آکلثومی) ــ که آفتابه‌لگن را دیر رسانده ــ شروع به خواندن می‌کرد: «آکلثومی، ای کورشده، آب گرم شده؟ بچه که اومد، لگن نیومد»، و در جواب ماما که می‌پرسید: «خاله‌خانم تخم و ترکتون به کی می‌مونه؟»، می‌گفت: «می‌مونه و می‌مونه، شکلش به کی می‌مونه؟ دستش به کی می‌مونه؟ پاهاش به کی می‌مونه؟»، و مهمانان هر بار پاسخ می‌دادند: «مثل دایی‌اش می‌مونه، مثل باباش می‌مونه، مثل خالش (خاله‌اش) می‌مونه، مثل عمش (عمه‌اش) می‌مونه». در انتهای نمایش، ماما بچه را از دست خاله‌خانم می‌گرفت و به خاله‌رورو می‌داد و می‌گفت: «بیا ورپریده! ترکمون، بی‌پدر تو بگیر!». خاله نیز می‌خواند: «بچم لایی لایی داره، بچم سرور نداره، چرا باباش نمی‌یاد؟ بچم باباشو می‌خواد» (بلوکباشی، 84-86؛ نیز قس: انجوی، 11-13: روایتهای شهرری، گیلان و دماوند). 
اما در روایت شهرکرد صحنۀ زایمان خاله‌رورو به شکلی استهزاآمیز روایت می‌شد. در حالی‌که بازیگر نقش زائو می‌خواند: «ای خدا ماهم سر اومد، بابای بچم نیومد، ای خدا ماهم سر اومد، عمۀ بچم نیومد، ای خدا ماهم سر اومد، سیسمونی بچم نیومد، ای خدا ماهم سر اومد، بابای بچم نیومد»، چند نفر از میان تماشاگران به اتاق دیگر می‌رفتند و مقداری تَپالۀ گاو (سِوَرده)، چوب جارو (سوک جارو) و یک لنگه گیوه را در خوانچه‌ای گذاشته و روی آنها را با پارچۀ سرخ‌رنگی می‌پوشاندند و درحالی‌که خوانچه را روی سرشان حمل می‌کردند، به اتاق محل اجرای نمایش می‌رفتند. سپس یکی از زنها یک تنگ یا کوزۀ شکسته (کُنداله) را که از قبل آماده کرده بود، به زائو می‌داد و می‌گفت: «فوت کن توش به جای عطر و شربتش». بعد، تپالۀ گاو را با آب آغشته، و به دهان خاله‌رورو نزدیک می‌کرد و می‌گفت: «بخور جای نان روغنی». چوب جارو را هم داخل گیوه فرو می‌کرد و بیرون می‌آورد و چنان به پلکهای عروس آبستن می‌مالید که سرمه‌کشیدن را برای تماشاگران تداعی کند. در این زمان، خاله‌رورو بغچه یا چادری را که روی شکم بسته بود، بیرون می‌آورد و به قابله می‌داد تا نوزاد را قنداق کند. بعد از انجام این عمل، نوزاد قنداق‌پیچ‌شده را جلو تک‌تک تماشاچیان می‌گرفت و می‌خواند: «بگذارم و بردارم، قنادش کنم، بگذارم و بردارم، نجارش کنم، بگذارم و بردارم، بقالش کنم»؛ و به همین ترتیب، تعدادی از شغلها را نام می‌برد و تماشاچیان نیز هر یک بنا به توان مالی خود، پول یا شیرینی لای قنداق بچه می‌گذاشتند. در این موقع، خاله‌رورو می‌خواند: «بچه‌ها بچما [= بچه‌ام] نزنیدش، تخم سربازاس نزنیدش، تخم قصاباس نزنیدش، تخم خرازاس نزنیدش، تخم تاجراس نزنیدش، تخم بزازاس نزنیدش»، و تماشاگران هر بار جواب می‌دادند: «بچه‌ها بچما نزنیدش». در پایان، خاله‌رورو می‌گفت: «بچما بدید»، و درحالی‌که بچه را بغل می‌کرد، می‌رقصید و از اتاق خارج می‌شد. به‌این‌ترتیب، نمایش تمام می‌شد، اما شادی و خندۀ حاضران تا مدتی ادامه پیدا می‌کرد (انجوی، 5-6، قس: 6-7: روایتهای اراک و کرویه). 
در روایت کرمان نیز نمایش، پایانی متفاوت دارد؛ چنان‌که خاله‌رورو، پارچه‌ای را که زیر پیراهن گلوله کرده بود، بیرون می‌کشید، به گوشه‌ای می‌انداخت و می‌خواند: «بچه نبود باد بود، تخم علی‌داد بود، بچه نبود رَخْش بود، تخم خدابخش بود» (همو، 7، قس: 16، 22). 
گفتنی است که با امروزی‌شدن جامعۀ ایران و تغییر الگوی زندگی مردان و زنان که تغییر سرگرمیها را نیز به دنبال داشت، به‌تدریج از رونق این‌گونه نمایشهای سنتی کاسته شد. با ورود دستگاههای ضبط و پخش صدا به ایران در اوایل سدۀ حاضر، بعضی از خوانندگان اقدام به خواندن و ضبط شماری از این ترانه‌ها کردند؛ برای نمونه، ترانۀ خاله‌رورو در 1311 ش با صدای ایران‌الدوله هلن بر روی صفحۀ گرامافون ضبط، و در سالهای بعد از رادیو نیز پخش شد ( ایران قدیم، بش‍‌ ). 

مآخذ

احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانه‌های دختران حوا، تهران، 1380 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، بازیهای نمایشی، تهران، 1352 ش؛ ایران قدیم (مل‍‌ ‌)؛ بلوکباشی، علی، «خاله‌رورو»، پیام نوین، تهران، 1346 ش، شم‍ 9؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، 1344 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، تهران، 1341 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ همایونی، صادق، زنان و سروده‌هایشان در گسترۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1389 ش؛ نیز: 

Iranold, www. iranold.net / singer. 
نسیم مقرب

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: