صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / پ /

فهرست مطالب

پ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

پ‌، سومین‌ حرفِ الفبای‌ فارسی‌، یكی‌ از 4 حرف‌ مخصوص‌ این‌ زبان‌ ــ در مقایسه‌ با الفبای‌ عربی‌ ــ كه‌ به «بای‌ فارسی‌»، «بای‌ عجمی‌» و «بای‌ معقود» نیز مشهور، و در حساب‌ جُمّل‌ برابر با حرف «ب‌» عربی‌ (= 2) است‌ ( لغت‌نامه‌ ... ؛ آنندراج‌؛ نفیسی‌؛ نصیرالدین‌، 30؛ نیز نک‍ : «هدایت‌ نامه‌»، 6). 
سیبویه‌ (4 / 306) و حمزۀ اصفهانی‌ (ص‌ 82-83) تلفظ آن‌ را میان‌ باء و فاء وصف‌ كرده‌اند و ابن‌سینا (ص‌ 85) آن‌ را باء مشدد خوانده‌ است‌. در برخی‌ از لغت‌ نامه‌های‌ كهن‌ فارسی‌ این‌ حرف‌ به‌ صورت «ب‌» نوشته‌ می‌شده‌، و بابی‌ مختصِ خود نداشته‌، و تعاریف‌ و شواهد آن‌ ذیل‌ باب «ب‌» می‌آمده‌ است‌ (نک‍ : مجتبائی‌، 11؛ كیا، 12)؛ اما بعدها برای‌ تمایز از حرف‌ هم‌ شكل‌ عربی‌، برخی‌ از علمای‌ دستور و لغت‌، نوشتن‌ آن‌ را با 3 نقطه‌ پیشنهاد كردند (میهنی‌، 5؛ قزوینی‌، 10 / 3). 
در آواشناسی‌، واج «پ» صامتِ انسدادی‌ (یا انفجاری‌)، بی‌واك‌ و دولبی‌ است‌، یعنی‌ در ادای‌ آن‌ گذرگاهِ هوا با اتصالِ محكم‌ دو لب‌ كاملاً مسدود می‌گردد، هوا در پشتِ لبها فشرده‌، یا حبسِ تام‌ می‌شود و زبان‌ در حالت‌ آمادگی‌ ادایِ صوت‌ بعدی‌ قرار می‌گیرد؛ آن‌ گاه‌ با گشایش‌ِ دو لب‌ از هم‌، هوا به‌ شدت‌ بیرون‌ می‌آید و صوت «پ‌» شنیده‌ می‌شود، درحالی‌كه‌ تارهای‌ صوتی‌ بی‌حركت‌، یا به‌ تعبیری‌ از هم‌ جدا هستند (خانلری‌، 1 / 43-46؛ ثمره‌، 37- 38). واج «پ‌» صامتی‌ (یا همخوانی‌) دمیده‌ نیز هست‌؛ زیرا در ادای‌ آن‌ با آزاد شدن‌ِ هوای‌ متراكم‌، از هوای‌ ششها نیز مقداری‌ خارج‌ گشته‌، سایشی‌ خفیف‌ درچاكنای‌ ایجاد می‌شود. مقدار این‌ دمش‌ به‌ محل‌ قرار گرفتن «پ‌» در كلمه‌ وابسته‌ است‌ و در آغاز كلمه‌ یا در هجاهای‌ تكیه‌دار بیشتر از پایان‌ كلمه‌ یا میان‌ دو مصوت‌ (واكه‌) شنیده‌ می‌شود (برای‌ آگاهی‌ بیشتر، نک‍ : همو، 26-27، 38؛ باطنی‌، 27). 
تحولات‌ تاریخی‌ واج «پ‌» ی‌ِ ایرانی‌ باستان‌ را می‌توان‌ این‌ گونه‌ خلاصه‌ كرد: 
1. «پ‌» یِ آغازی‌ غالباً بدون‌ تغییر به‌ دورۀ میانه‌ و نو رسیده‌، اما گاه‌ به «ب‌» بدل‌ شده‌ است‌: فارسی‌ باستان‌ pitar-، فارسی‌ میانه‌ pid / pidar، فارسی‌ نو «پدر»؛ نیز پادافراه‌ / بادافراه‌، پدرود / بدرود (نک‍ : نیبرگ‌، II / 150؛ هُرن‌، 74؛ هوبشمان‌، 175؛ خانلری‌، 2 / 71). 
2. «پ‌» یِ میانی‌ و پایانی‌ غالباً، به‌ خصوص‌ در مجاورتِ آواهای‌ واكدار، در دورۀ میانه‌ و نو به «ب‌» یا «و» بدل‌ شده‌ است‌: فارسی‌ باستان‌ *nipištanaiy، فارسی‌ میانه‌ nibištan، فارسی‌ نو «نبشتن‌ / نوشتن‌»؛ نیز چارپا / چاروا، نبرد / نورد (نک‍ : هرن‌، 75؛ هوبشمان‌، 175, 177-178؛ خانلری‌، همانجا). 
3. «پ‌» یِ باستانی‌ به‌ ندرت‌ به «ف‌» بدل‌ شده‌ است‌: فارسی‌ باستان‌ *upasarah، فارسی‌ میانه‌ abesar، فارسی‌ نو «افسر (=تاج‌)»؛ نیز: پشردن‌ / فشردن‌ (نیبرگ‌، II / 27؛ خانلری‌، 2 / 80). 
در فارسی‌ نو و نیز در تعریب «پ‌» به «ف‌»، «ج‌»، «غ‌»، «ك‌»، «ل‌» و «م‌» هم‌ بدل‌ شده‌ است‌: پیل‌ / فیل‌؛ پالیز / جالیز؛ پرویزن‌ / غرویزن‌؛ پیخ‌ / كیخ‌؛ سراندیپ‌ / سراندیل‌؛ سپاروگ‌ / سماروگ‌؛ گاه‌ نیز در اتباع‌ به‌ جای‌ صامتِ نخستِ كلمۀ دوم‌ به‌ كار رفته‌ است‌: چرند و پرند. 
با آنكه‌ حرف «پ‌» ویژۀ الفبای‌ فارسی‌ است‌، در متون‌ حروفیه‌ (از سدۀ 8ق‌ بب)، گاهی‌ تأویلها و تفاسیرِ رمزی‌ نیز دربارۀ آن‌ دیده‌ می‌شود (نک‍ : «هدایت‌ نامه‌»، 4-7). 

مآخذ

آنندراج‌، محمدپادشاه‌، تهران‌، 1335ش‌؛ ابن‌ سینا، مخارج‌ الحروف‌، به‌ كوشش‌ پرویز ناتل‌ خانلری‌، تهران‌، 1348ش‌؛ باطنی‌، محمد رضا، توصیف‌ ساختمان‌ دستوری‌ زبان‌ فارسی‌، تهران‌، 1356ش‌؛ ثمره‌، یدالله‌، آواشناسی‌ زبان‌ فارسی‌، تهران‌، 1378ش‌؛ حمزۀ اصفهانی‌، التنبیه‌ علی‌ حدوث‌ التصحیف‌، به‌ كوشش‌ محمدحسن‌ آل‌یاسین‌، بغداد، 1387ق‌؛ خانلری‌، پرویز، تاریخ‌ زبان‌ فارسی‌، تهران‌، 1365ش‌؛ سیبویه‌، عمرو، الكتاب‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌، 1408ق‌ / 1988م‌؛ قزوینی‌، محمد، یادداشتها، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1363ش‌؛ كیا، صادق‌، مقدمه‌ بر واژه‌نامۀ فارسی‌ شمس‌ فخری‌ اصفهانی‌، تهران‌،1337ش‌؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مجتبائی‌، فتح‌ الله‌ و علی‌ اشرف‌ صادقی‌، مقدمه‌ بر لغت‌ فرس‌ اسدی‌ طوسی‌، تهران‌، 1365ش‌؛ میهنی‌، محمد، دستور دبیری‌، به‌ كوشش‌ علی‌ رضوی‌ بهابادی‌، تهران‌، 1375ش‌؛ نصیرالدین‌ طوسی‌، معیارالاشعار، به‌ كوشش‌ جلیل‌ تجلیل‌، تهران‌، 1369ش‌؛ نفیسی‌، علی‌اكبر، فرهنگ‌، تهران‌ 1343ش‌؛ «هدایت‌نامه‌»، مجموعۀ رسائل‌ حروفیه‌، به‌ كوشش‌ كلمان‌ هوار، لیدن‌، 1327ق‌ / 1909م‌؛ نیز:

Horn, P., »Neupersische Schriftsprache«, Grundriss der iranischen Philologie, Berlin / New York, 1974, vol. I(2); Hübschmann, H., Persische Studien, Strassburg, 1895; Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974.

فرهاد طاهری‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: