مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • آسدوادزادوریان | آسـدوادزادوریـان \ āsduādzāduriyān\ ، سِت‌‌ خان (د 1258ق/ 1842م)، از رجال روزگار فتحعلی شاه و از نزدیکان عباس‌میرزا، نایب‌السلطنه.
  • اسدی طوسی | اسـدیِ طـوسی \ asadi-ye tusi\ ، ابـومنصـور (ابـونصـر) علی بن احمد (د ح 465ق/ 1073م)، شاعر و لغت‌شناس پرآوازۀ ایرانی.
  • اسدود | اَسدود \ asdud\ ، يكی‌ از 5 شهر فلسطين‌ باستان‌. اين‌ نام‌ را به‌ صورت‌ اِسدود (نک‍ : PR, 1528؛ هورویتس، 296؛ دباغ، 1(2)/ 29) و سدود (عطاءالله، 72، 102، 190؛ رافق، 765) نيز نوشته‌اند. جغرافی‌‌دانان‌ مسلمان‌ آن‌ را ازدود آورده‌اند (مقدسی، 277؛ مسعودی، 273؛ ابن‌خردادبه، 76). در تورات‌ به صورت‌ اشدود (یوشع، 22:1...
  • اسراء |
  • اسرار |
  • اسراء | اِسراء \ esrā[ˀ]\ ، هفدهمین سورۀ قرآن مجید، دارای 12 رکوع، 111 (یا 110) آیه، 563‘1 کلمه و 460‘6 حرف.
  • اسرار التوحید |
  • اسرائیل |
  • اسرار گنج دره جنی | اسرارِگنجِ درۀ جِنّی \ asrār-e ganj-e darre-ye jenni\ ، با عنوان کاملِ « اسرار گنج درۀ جنی: یک داستان از یک چشـم ‌انـداز»، رمـانی‌‌ سیـاسـی ـ اجتماعی‌ از ابراهیم‌ گلستـان (ز 1301ش). گلستان این رمان را بر پایۀ فیلمی که به همین نام ساخته بود، در 1353ش نوشت.
  • اسرافیل | اسرافیل \ esrāfil\ ، در روایات اسلامی، نام فرشته‌ای از ملائکۀ مقرب که بیشترین شهرت او به دمیدن در صور به هنگام برپاییِ قیامت است.
  • اسرائیلیات | اسرائیلیات \ esrāˀiliyāt\ ، اصطلاحی‌ در معارف‌ اسلامی، به‌ویژه در تفسیر و علوم حدیث، و آن به دسته‌ای از روایات و قصص و مفاهیم گفته می‌شود که نه در قرآن و احادیث‌ ‌‌‌نبوی، ‌‌بلکه در تعالیم امم سالفه، به‌ویژه بنی‌اسرائیل، ریشه دارند و حاصل جریانی از داستان‌سرایی، اسطوره‌پردازی و وجوهی دیگر از تعالیم غیراصیل است...
  • اسرم | اَسرَم \ asram\ ، روستایی در بخش میان‌ دورودِ شهرستان ساری در استان مازندران (سرشماری...، 46) که با حدود 50 متر ارتفاع، در ´38 °36 عرض شمالی و ´18 °53 طول شرقی جغرافیایی (مفخم، 25) و 16 کیلومتری شمال شرقی شهر ساری قرار دارد ( فرهنگ جغرافیایی...، 36).
  • اسرروشنی | اَسَرروشَنی \ asar-rowšani\ ، هفتمین‌ طبقۀ ‌آسمان ‌در باورهای زردشتی. صورت اوستایی این واژه مرکب از «اَسَر»، متشکل از پیشوند نفی «اَ» و «سَر» (نیبرگ، 31)، به‌معنی ‌بی‌سر و بی‌پایان، و ریشۀ‌ «رَئوخشنه»، به ‌معنی ‌روشنایی‌ (بارتولمه، 1488) ‌است. در بندهش، ‌روشنی ‌بی‌کران به ‌آنچه فراز‌پایه است و به‌‌ سر نمی‌رسد...
  • اسرنو | اُسُرنو \ osorno\ ، شهری در جنوب شیلی. این شهر که مرکز استان اسرنو است، در پیوستگاه دو رود داماس و رائوئه و 64کیلومتری کرانۀ اقیانوس آرام، در قلب ناحیۀ موسوم به دریاچه‌ها (لُس لاگُس) قرار دارد.
  • اسرحدون | اَسَرحَدّون \ asarhaddo(u)n\ (د 669ق‌‌م)، شاه آشور (680-669ق‌م). او از بزرگ‌ترین شاهان آشور دانسته می‌شود و به‌سبب فتح مصر در 671ق‌م نامدار است. نام او که در زبان آشوری، اَشّور ـ اَخ ـ اِدّن است، به معنی اَشّور (خدای آشور) به من برادری داده است، بعدها در نوشته‌های عبری به‌صورت اسرحدون ضبط شد.
  • اسطقس |
  • اسروئنه |
  • اسروشنه | اُسروشَنه \ osrušane(a)\ ، یا اُشروسَنه، نام کهن منطقه‌ای در ماوراءالنهر، واقع در میان سمرقند و رود سیحون، که هم‌اکنون آثاری از آن در نزدیکی خُجَندِ تاجیکستان باقی است (GSE، ذیل «اسروشنه»). بارتولد ویرانه‌هایی را که در نزدیکی محلی به نام شهرستان و در جنوب غربی اوراتپه برپاست، از آنِ اسروشنه می‌داند (بارتولد، ...
  • اسعد افندی | اسعد افندی \ asˀad-afandi\ ، احمد (1153-1230ق/ 1740-1814م)، شیخ‌الاسلام عثمانی در زمان سلطنت سلیم سوم و محمود دوم. پدرش، محمدصالح، نیز شیخ‌الاسلام بود (رفعت افندی، 119) و به‌همین‌سبب به صالح‌زاده (صالح‌زاده قاضی) شهرت یافت («دانشنامۀ ترک...»، ذیل «اسعد افندی»).
  • آسریشتار | آسریشتار \ āsrištār\ ، نام دسته‌ای از دیوان در متنهای مانوی به زبان فارسی میانه. این نام بیشتر همراه با نام مَزَنان، که دسته‌ای دیگر از دیوان‌اند، آورده‌ شده است.
  • اسطوخدوس | اُسـطـوخُدوس \ ostu(o)xod[d]us\ ، نـیـز اُسـتـوقُـدّوس، اُسطوخودوس، اسطوقودوس، استوخدوس، یا لاواندِر/ لاواندِ اسپانیایی/ فرانسوی، با نام علمی لاواندولا استوئِکاس، گیاهی معطر از جنسِ (سَردۀ) لاواندولا، از تیرۀ لَبدیسان.
  • اسعد افندی | اسعد افندی \ asˀad-afandi\ ، محمد (1204-1264ق/ 1789-1848م)، وقایع‌نگار، مورخ و از نویسندگان و مترجمان نامدار عثمانی. چون پدرش ریاست صنف صحافان (صحافلر شیخی) را داشت، او نیز به صحافلر شیخی‌زاده معروف شد و در آثارش، خود را شیخ‌زاده معرفی می‌کرد («دانشنامۀ...»، ذیل «اسعد افندی»؛ ثریا، 339؛ İA، ذیل «اسعد افندی»).
  • اسعد افندی | اسعد افندی \ asˀad-afandi\ ، محمد (978-1034ق/ 1570- 1625م)، شیخ‌الاسلام، عالم و شاعر عثمانی. وی فرزند خواجه‎سعدالدین، مورخ مشهورعثمانی (د 1008ق/ 1599م)، است و از این‌رو، به خواجه‌زاده نیز شهرت دارد (ثریا، 330؛ «دانشنامۀ...»، ذیل «اسعد افندی»). اسعد افندی در 23 سالگی (1001ق) به مدرسی دارالحدیث سلیمانیه دست یاف...
  • اسعد افندی | اسعـد افـنـدی \ asˀad-afandi\ ، محمـد (1096- 1166ق/ 1685- 1753م)، ادیب، شاعر و شیخ‌الاسلام حکومت‌ عثمانی. پدرش، ابواسحاق اسماعیل، و نیز برادرش هر دو شیخ‌الاسلام بودند (ثریا، 332؛ «دانشنامۀ زبان...»، ذیل «اسعد افندی»؛ EI 2، ذیل «اسعد افندی»).
  • اسطوره و اسطوره شناسی | اسطوره و اسطوره‌شناسی \ osture va osture-šenāsi\ ، اسطوره اسم عام است برای روایتهای اصولاً دینی نمادین دربارۀ ایزدان یا موجودات فوق انسانیِ دخیل در رویدادها یا اوضاع خارق‌العاده در زمانهای نامشخص ولی به هر حال جدا از زمان عادی و تاریخی وقایع انسانی، و معمولاً در بیان ریشۀ برخی اعمال یا باورها یا نهادها و علت ...
  • اسطرلاب | اُسطُرلاب \ ostorlāb\ ‌، نام ‌چند گونه ‌ابزار اندازه‌گيری نجومی‌كه ‌برای سنجش ارتفاع‌، سمت‌، بعد و میل خورشید و ستارگان‌، تعیین وقت در ساعات روز و شب‌، قبله، و زمان‌ طلوع‌ و غروب‌ آفتاب‌ و مقاصد دیگر ــ كه‌ از بسیاری،‌ نتوان‌ شمرد ــ به‌ كار می‌رفته‌ است‌ (بیرونی‌، التفهیم‌...، 285، فی علم‌...، 2-7). این‌ دست...
  • اسفار خمسه |
  • اسفاگنوم |
  • اسفدن | اِسفِدِن \ esfeden\ ، نام شهری کهن و نیز دشتی در شهرستان قاینات (قائنات) در استان خراسان جنوبی.
  • اسفراینی، ابوالمظفر | اسفراینی \ esfarāyeni\ ، ابوالمظفر عمادالدین شَهفور (شاهفور) بن طاهر (د 471ق/ 1078م)، فقیه، اصولی، مفسر و متکلم. وی مدتی طولانی در طوس اقامت گزید و در آنجا مردمان بسیاری از او بهره بردند (داوودی، 212). اسفراینی در فقه، شافعی، و در علم کلام، اشعری‌مذهب بود. دو اثر از اسفراینی بر جای مانده است:
  • اسفار بن شیرویه | اَسفارِ بنِ شیرویه \ asfār-ebn-e širuye\ (مق‍ 319ق/ 931م)، سردار دیلمی که به حکومت علویان طبرستان پایان داد و برای تشکیل دولتی مستقل کوشید.
  • اسفراین | اسفـرایـن \ esfarāyen\ ، شهـرستـان و شهـری در استـان خراسان شمالی.
  • اسعد پاشا توپتانی | اسعد پاشا توپتانی \ asˀad-pāšā toptāni\ (در آلبانیایی: اِسات پاشه توپتانی) (ح 1863-1920م/ ح 1281- 1338ق)، دولتمرد و فرمانده نظامی آلبانیایی. او در نخستین سالهای سدۀ 20م در سرنوشت این کشور نقشی چشمگیر، اما غالباً مخرب داشت.
  • اسفاد جشنس |
  • اسعدی | اسعدی \ asˀadi\ ، عباسعلی (1267- پس از 1325ش/ 1888- پس از 1946م)، نمایشنامه‌نویس دورۀ مشروطه و بازیگر تئاتر در دورۀ پهلوی اوّل.
  • اسعد بختیاری |
  • اسعد بن زراره | اسعـدِ بـنِ زُراره \ asˀad-ebn-e zorāre(a)\ ، ابـوامـامـه (د 1ق/ 623م)، از اصحاب پیامبر اکرم (ص). او از تیرۀ خزرجیانِ بنی نجّار، و از انصار بود (ابن‌سعد، 3/ 608؛ خلیفه، 90-91).
  • اسعد پاشا | اسعـد پـاشـا \ asˀad-pāšā\ ، احمـد (1244-1292ق/ 1828-1875م)، از رجال مشهور لشکری و صدراعظم عثمانی در دورۀ سلطنت سلطان عبدالعزیز (1278-1293ق/ 1861-1876م).
  • الاسفار الاربعة | اَلاَسفارُ الاَربَعة \ al-asfār-ol-arbaˀa(e)\ ، عنوان اثر فلسفی بزرگ و معروف صدرالدین شیرازی، ملقب به ملاصدرا و صدر‌المتألهین (ح 979-1050ق/ ح 1571-1640م). مؤلف نام کامل کتاب را الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة ‌الاربعة‌ نهاده است. این کتاب از حیث جامعیت و دامنۀ تأثیر بر حوزۀ حکمت اسلامی در سده‌های اخیر، به...
  • اسعد پاشا، کاروان سرای | اسعد پـاشا، کاروان‌سرایِ \ kār[e]vān-sarā-ye asˀad- pāšā \ ، اثر برجستۀ معماری در دمشق. این بنا در 1165-1167ق/ 1752-1754م به فرمان اسعد پاشا، والی دمشق، ساخته شد (علبی، 477؛ روائع...، 114؛ قاجه، 158).
  • آسفالت | آسفالت \ āsfālt\ ، ماده‌ای که از درهم‌آمیختن قیر یا مواد قیری با سنگ‌دانه ساخته می‌شود و برای پوشش راه، محوطه، بام و مانند آنها به کار می‌رود.
  • اسفرتسا، کنته کارلو | اِسفُرتسا \ [e]sfortsā\ ، کُنتـه (کُنت) کارلو (1872-1952م/ 1251-1331ش)، دولتمرد و دیپلمات ایتالیایی. او از آغاز پیدایش تا سرنگونی فاشیسم در ایتالیا، از مخالفان برجستۀ آن بود.
  • اسفراینی، تاج الدین محمد بن محمد | اسفراینی \ esfarāyeni\ ، تاج‌الدین محمد بن محمد بن احمد (د 684ق/ 1285م)، مشهور به فاضل و صاحبی، ادیب ایرانی عربی‌نویس. از وی آثار متعددی بر جای مانده است، اما شگفت آنکه کوچک‌ترین آگاهی اززندگی‌اش در دست نیست. از آثار او نیز تقریباً هیچ خبری دراین‌باره نمی‌توان به دست آورد (سیوطی، 219). ظاهراً نیاکان اسفراینی ...
  • اسفرجان | اِسفَرجان \ esfarjān\ ، روستایی در شهرستان شهرضا در استان اصفهان.
  • اسفراینی، ابومحمد نورالدین | اسفراینی \ esfarāyeni\ ، ابومحمد نورالدین عبدالرحمان بن محمد کِسرِقی (639-717ق/ 1242-1317م)، از مشایخ طریقت کُبرَویه و بنیادگذار شعبۀ نوریۀ اسفراینیه.
  • اسفرزه | اِسفَرزه \ esfarze\ ، نیز اَسپغول، اَسبغول (اسبقول)، نام فارسی دست‌کم دو گونۀ گیاهی از جنس (سردۀ) بارهنگ از تیرۀ بارهنگیان. خواص درمانی اسفرزه در پزشکی کهن یونانی، ایرانـی ـ اسلامی، هندی و نیز پزشکی نوین، همواره مورد توجه بوده است.
  • اسفرتسا، خاندان | اِسفُرتسـا، خـاندانِ \ xāndān-e [e]sfortsā\ ، خـانـدان سرشناس ایتالیایی که در تاریخ سده‌های 15 و 16م اروپا نقش مهمی داشت. این خاندان با بیشتر خاندانهای شاهی اروپا پیوند داشت و 6 تن از اعضای آن به مدت تقریباً یک سده بر میلان حکومت کردند.
  • اسفر ملواشه | اَسفَر مَلواشه \ asfar malvāše(a)\ ، از متون دینی صابئین مندائی. تاریخ نگارش کتاب به درستی معلوم نیست و تنها نام کسی که نسخۀ موجود را استنساخ کرده، در آغاز کتاب (بوثۀ نخست) ثبت شده است. رام زِهرون، فرزند مَلیحه، نام دینی (ملواشۀ) او ست. وی همچنین نام کسانی را که نسخۀ خود را از آنان اخذ کرده، آورده است ( اسفر ...
  • اسفزاری، معین الدین محمد | اَسفِزاری \ asfezāri\ ، مُعینُ‌الدّین محمد زَمچی (د پس از 899 ق/ 1494م)، تاریخ‌نگار، شاعر، خوش‌نویس و نویسندۀ کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات.
  • اسفناج | اسفناج \ esfe(a)nāj\ ، یا اسفاناخ، اسپاناخ، یا اسفناجِ خوراکی، با نام علمی اِسپیناکیا اُلِراکِئا، گیاهی گل‌دار، از جنس (سَردۀ) اسفناج و تیرۀ (خانوادۀ) غازپایان.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: