مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اسفنج | اسفنج \ esfanj\ ، یا اسفنج لاستیکی، یا اَبر، ماده‌ای انعطاف‌پذیر و متخلخل، ساخته‌شده از شیرابۀ (لاتِکسِ) لاستیک طبیعی یا مصنوعی. برای ساخت شیرابۀ اسفنج لاستیکی، دو روش بنیادین به‌کار گرفته می‌شود: فرایند دانلوپ و فرایند تَلِلی.
  • اسفنج | اسفنج \ esfanj\ ، هریک از چندین‌هزار گونه جانور بی‌مُهرۀ آبـزی که دارای اسکلتی متخلخل‌اند و شاخۀ پُریفِرا از سلسلۀ جانوران را تشکیل می‌دهند؛ همچنین، اسکلت فراوری و خشک‌شدۀ برخی گونه‌های این جانوران، که به‌عنوان جسمی با خاصیت آب‌کشی (جذب آب)، مصرف تجاری دارد، اسفنج نامیده می‌شود.
  • اسفرورین | اِسفَروَرين‌ \ esfarvarin\ ، شهر و مرکز بخشی از شهرستان تاکستان در استان قزوین (نشریه...). این‌ شهر‌ كه‌ اسپرورین‌ (گلریز، 985) نیز خوانده‌ می‌شود، در ´56 °35 عرض‌ شمالی و ´45 °49 طول‌ شرقی،‌ و در ارتفاع‌ 251،1 متری‌ از سطح‌ دریا قرار گرفته‌ است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیهای...، 20).
  • اسفره | اِسفَره \ esfare(a)\ ، ناحیه و شهری در درۀ فرغانه، واقع در جنوب رود سیحون (سیر دریا). این ناحیه تا دامنه‌های شمالی رشته‌کوههای ترکستان کشیده شده است. شهر اسفره در´7 °40 عرض شمالی و ´38 °70 طول شرقی، با ارتفاع 893 متر از سطح دریا، در 107کیلومتری شرق شهر خُجَند و در کشور تاجیکستان واقع است (EIr.، ذیل «اسفره»). ...
  • اسفند |
  • اسفندقه | اِسفَندَقه \ esfandaqe(a)\ ، ناحیه‌ای سنتی و کوهستانی در شهرستان جیرفت در استان کرمان ( نشریه...، 43). اسفندقه را به‌معنای محل [رویش] اسپند دانسته‌اند (صفا، 69). آبادیهای این ناحیه بیشتر دامنه‌ای و کوهستانی است (خیراندیش، 59) و چندین کوه محلی، از جمله سرخوبالا، باغ برج، ماری، هوشک و زیارت، در محدودۀ آن قرار د...
  • اسفند | اسفند \ esfand\ ، نام دوازدهمین ماه از سال، و سومین ماه از فصل زمستان در سال شمسی در تقویم کنونی ایرانیان، و نیز نام پنجمین روز هر ماه شمسی در تقویم ایرانیان باستان. اسفند مخفف اسفندارمد (نک‍ : ه‍ د، اسپندارمذ) است که در پهلوی به صورت سپَندَرمَد آمده، و آن خود از صورت اوستایی سپِنتا آرمَیتی، امشاسپند موکل بر ...
  • اسفندگان | اسفندگان \ esfand-gān\ ، از جشنهای ایران باستان و زردشتیان.
  • اسفند | اسفند \ esfand\ ، نیز اسپند، سِپَند، گیاهی خودرو، پایدار و همیشه‌سبز که در کوه، بیابان و زمینهای کویری می‌روید. نام این گیاه از واژۀ سْپِنْته در اوستا گرفته شده، که در زبان پهلوی به معنی «افزونیک»، یعنی برکت‌دهنده و مقدس، آمده است (نیبرگ، 26؛ رایشلت، 270؛ قس: پورداود، 79-80).
  • اسفندیار | اسفندیار \ esfand[i]yār\ ، پهلوان روایتهای ملی و دینی ایران باستان، پسر کی‌‌گشتاسپ. این نام در اوستا به صورت «سپنتو داته» آمده، که مرکب است از دو جزء سپنتو spәntō، به‌معنی مقدس، و dāta-، به معنی آفریده (نک‍ : بارتولمه، 1622؛ در پهلوی: سپنددات، سپندیات و سپندیان). در فروردین‌یشت، فْرَوَشی اسفندیار در کنار برخی...
  • اسفزار | اَسفِزار \ asfe(o)zār\ ، نام قدیم ناحیه و شهری در جنوب هرات. این نام به صورت اَسبُزار (اسبوزار یا اسپوزار) نیز آمده (حدود العالم، 92)، که صورت فارسی آن اسپِزار و برابر فارسی میانۀ (پهلوی) آن، اَسپِچار به معنی «اسپ چر» یا «چراگاه اسب» است (مارکوارت، 22). این نام در متون تاریخی سدۀ 10ق و پس از آن به هر دو گونۀ ...
  • اسفزاری، ابوحاتم | اَسفِزاری \ asfezāri\ ، ابوحاتم مظفر بن اسماعیل (د پیش از 513ق/ 1119م)، طبیعی‌دان و ریاضی‌دان ایرانی. وی چنان‌که از شهرتش برمی‌آید، از مردم اسفزار (ه‍ م) بوده است. از زندگانی او آگاهی چندانی در دست نیست.
  • اسفینکس |
  • اسفندیاری، خاندان |
  • اسقاط | اِسقاط \ esqāt\ ، اصطلاحی حقوقی، به‌معنی صرف‌نظر کردن صاحب حق از حق خود.
  • اسفندیار اغلی | اسفندیار اُغلی \ esfand[i]yār-oqli\ ، یا بنی‌جاندار، از خاندانهای حاکم ‌آسیای ‌صغیر که 174 سال (690-864ق/ 1291-1460م) بر ایالتـهای قسطمـونی و سینوپ ــ پافلاگونیۀ سابـق ــ در کرانۀ غربی دریای سیاه، فرمان راندند.
  • اسفندیاری، حسن | اسفندیاری \ esfand[i]yāri\ ، حَسَن، ملقب به حاج مُحتَشَمُ‌السَّلطنه (1246-1323ش/ 1867-1945م)، از رجال سیاسی معاصر ایران. او در کارنامۀ خود دارای سِمتهایی همچون سفارت، وزارت، حکومت ایالات، و نمایندگی و ریاست مجلس شورای ملی است.
  • اسقفان، جنگهای | اسقفان،جنگهایِ \ janghā-ye osqofān\ ، نامی که در تاریخ بریتانیا، بر دو نبرد کوتاه میان چارلز یکم ــ شاه بریتانیای کبیر و ایرلند ــ و اسکاتلندیها (در1639و1640م) نهاده شده است. علت این جنگها اقدام شاه چارلز به تحمیل آیینهای اَنگلیکَن(انگلیسی) بر کلیسای اسکاتلند، برای تقویت نظام اسقفی، و تصمیم اسکاتلندیها به برا...
  • اسقف نشین | اسقف‌نشین \ osqof-nešin\ ، در آن دسته از کلیساهای مسیحی که نظام اسقفی (نک‍ : ه‍ د، اسقفی، نظام) دارند، یعنی کلیساهای کاتولیک رُمی، اُرتُدُکس و برخی کلیساهای پرُتِستان، ناحیه‌ای که یک اسقف آن را اداره می‌کند.
  • اسقف | اسقف \ osqof\ (از واژۀ یونانیِ اِپیسکُپُس به‌معنی ناظر)، عنوانی که از کهن‌ترین روزگار، در کلیساهای مسیحی به مرتبۀ برترِ دینیاران داده می‌شود. اسقف بر یک یا چند کلیسا در منطقۀ جغرافیایی خاصی به نام اسقف‌نشین (ه‍ م) حاکم، و آموزگار دین برای مؤمنان آن منطقه است.
  • اسقفی، نظام | اسقفی، نظامِ \ nezām-e osqofi\ ، نظامی در سلسله‌مراتب کلیساییِ مبتنی بر وجود اسقفان و منصب اسقفی، که حیات و ماندگاری کلیسا بدان وابسته است.
  • اسقلبیاذس |
  • اسقلبیوس |
  • اسقف اعظم | اسقفِ اعظم \ osqof-e aˀzam\ ، یا سَراسقف، اسقفی که حکمش در حوزۀ کلیساییِ ویژۀ او نافذ است، بر فعالیتهای اسقفان حوزه‌اش نظارت دارد، به امور دینی مربوط رسیدگی می‌کند و مرجعی دارای اختیارات بسیار است؛ گاهی هم این عنوان لقبی تشریفاتی است.
  • اسک | اَسک \ ask\ ، یا آب اسک، آبادی نسبتاً کوچکی در بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران. اسک با 700‘1 متر ارتفاع از سطح دریا، در ´52 °35 عرض شمالی و ´9 °52 طول شرقی قرار دارد ( فرهنگ جغرافیایی آبادیهای...، 1). این آبادی بـا موقعیتی پایکوهی، در کنار رودخانۀ هراز، بر سر راه تهران ـ آمل و بر لبۀ یک چین‌خوردگـی ...
  • اسقولوفندریون | اِسقولوفَندریون \ esqulufand[a]riyun\ ، یا سقولوفندریون، اسقولوقندریون، نیز زنگی‌دارو، گیاهی چندساله (پایا) از جنس (سَردۀ) آسپلِنیوم و تیرۀ (خانوادۀ) سِپُرزدارویان، از شاخۀ سرخسها، با نام علمی آسپلِنیوم اِسکولوپِندریوم (برابر با فولیتیس اسکولوپندریوم، اسکولوپندریوم وولگاره یا اسکولوپندریوم اُفیسیناله = اسقولو...
  • اسک | اِسِك \ esek\ (در صربـی ـ کرواتی: اُسیِک؛ در مجاری: اِسِک)، شهری در سرزمين‌ تاريخی‌ اِسلاوونيا (ه‍ م) در شرق‌ جمهوری كرواسی‌. اين‌ شهر كه‌ در كنار رود دِراوا، از شاخه‌های دانوب،‌ واقع‌ است‌، تا 1919م‌ تابع‌ مجارستان‌ بود و از آن‌ پس‌ به‌ يـوگسلاوی پيـوست‌ (EI 2، ذیـل «اسـک»)، و پـس‌ از تـأسيس جمهوری كرواسی‌، ...
  • اسکاتلند یارد | اِسکاتلَند یارد \ [e]skāt-land-yārd\ (نام رسمی: اسکاتلند یاردِ جدید)، نام رایج ستاد پلیس مادرشهرِ لندن و به‌ویژه دایرۀ تحقیقات جنایی آن. این نام به کل نیروی پلیس لندن نیز اطلاق می‌شود.
  • اسکار |
  • اسکات | اِسکات \ [e]skāt\ ، دانـکِـن کَـمـبِـل (1862-1947م/ 1241-1326ش)، شاعر و نویسندۀ کانادایی. بهترین آثار او الهام‌گرفته از زیباییها و طبیعت رام‌نشدۀ دشتهای شمال کانادا و زندگی در سکونتگاههای سرخ‌پوستان است و بر نبرد قهرمانانۀ انسان با طبیعت تأکید دارد. او را یکی از بزرگان شعر کانادا دانسته‌اند.
  • اسکاتس دیل | اِسکاتـس‌دِیـل \ [e]skāts-deyl\ ، شهـری در شهرستـان مَرِکوپا، در مرکز ایالت آریزونا در ایالات متحدۀ آمریکا. اسکاتس‌دیل حومـۀ تفـریحی ـ مسکونـی شهـر فینیکس بـه‌شمار می‌رود. این شهر با 384 متر ارتفاع از سطح دریا، به‌سبب زمستانهای گرم و آفتابی‌اش، استراحتگاه زمستانی پرطرف‌داری است. ناحیۀ تجاری آن ویژگیهای شهرهای...
  • آسک | آسَک \ āsak\ ، یا اَسَک، نام منطقه‎ای شامل چند روستا و یک شهر باستانی (ابودلف، 90) در نزدیکی ارجان از نواحی اهواز (یاقوت، 53).
  • اسکاتلند، کلیسای | اِسکاتلَند، کلیسایِ \ kelisā-ye [e]skāt-land\ ، کلیسای ملی اسکاتلند که در دوران جنبش اصلاح دینی (ه‍ م)، در این کشور شکل گرفت. این کلیسا در اصول اعتقادی، کالوَنی است و در شیوۀ اداره، پرِسبیتِری (مشایخی) است (در نظام پرسبیتری، ادارۀ امور دینی بر عهدۀ روحانیان و غیر روحانیان است و هر دو گروه پایگاهی برابر دارند)...
  • اسکاپلیت | اِسکاپُلیت \ [e]skāpolit\ ، هریک از کانیهای متعلق به گروه فِلدِسپاتوئید (شبه‌فلدسپات) که در سنگهای دگرگونیِ مجاورتیِ غنی از کلسیم، به‌ویژه مرمر، گنایس (گنِیس)، گرانولیت، شیست سبز و انواع اسکارن، وجود دارند. این کانیها بیشتر در کِبِک و اُنتاریو (در کانادا)، کیرونا (در سوئد)، پنسیلوانیا (در ایالات متحده) و کوین...
  • اسکات | اِسکات \ [e]skāt\ ، سِر والتِر، بارونِتِ یکم (1771-1832م/ 1185- 1248ق)، داستان و زندگینامه‌نویس، شاعر و تاریخ‌نگار اسکاتلندی؛ غالباً او را بنیادگذار رمان تاریخی دانسته‌اند. او نخستین داستان‌‌نویس بریتانیایی بود که چهرۀ سرشناسی شد. معروف‌ترین داستانهایش عبارت‌اند از وِیوِرلی (1814م)، راب روی (1818م)، «قلبِ مید...
  • اسکاپین |
  • اسکات | اِسکات \ [e]skāt\ ، سِر جُرج گیلبِرت (1811- 1878م/ 1226- 1295ق)، معمار انگلیسی. او یکی از پرکارترین و نیز موفق‌ترین نمایندگان سبک «احیای گوتیک» در دورۀ ملکه ویکتوریا بود و بناهای گوتیک بسیاری را نیز بازسازی کرد.
  • اسکات، مایکل | اِسکات \ [e]skāt\ ، مایکِل (پیش از 1200- ح 1245م/ پیش از 596- ح 643ق)، مترجم نامدار آثار ارسطو و شروح آن از عربی به لاتین، معرّف آثار ابن‌رشد در اروپای لاتینی، و اخترشمار و فیلسوف دربار امپراتور فردریک دوم.
  • اسکار | اُسکار \ oskār\ ، نام دو تن از شاهان سوئد.
  • اسکاتلند | اِسکاتلَند \ [e]skāt-land\ ، شمالی‌ترین بخش از 4 بخش تشکیل‌دهندۀ پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی، که نزدیک به 3/ 1 جزیرۀ بریتانیا را دربر می‌گیرد. این سرزمین، که به همراه انگلستان، وِیلز و ایرلند شمالی، پادشاهی متحد را تشکیل می‌دهد، از جنوب به انگلستان، و از 3 سوی دیگر به دریا ــ اقیانوس اطلس در غر...
  • اسکات، فرانسیس ریجینالد | اِسکات \ [e]skāt\ ، فـرانسیس رِجیـنـالـد، نیز مشهور به اِف آر، یا فرَنک، اسکات (1899- 1985م/ 1278-1363ش)، شاعر، منتقد ادبی و حقوق‌دان کانادایی.
  • اسکات |
  • اسکارن | اِسکـارُن \ [e]skaron\ ، پُـل (1610-1660م/ 1019-1071ق)، نویسندۀ فرانسوی. او در تحول سه گونۀ (ژانرِ) ادبیِ نمایشنامه، حماسۀ سُخریه و داستان نقش مؤثری داشت و آثارش بر مولیِر، نمایشنامه‌نویس نامدار فرانسوی، تأثیر مستقیم گذاشت. امروزه شهرت اسکارن بیشتر به‌سبب یکی از آثارش، به نام «داستان مضحک» (1651-1659م، 3 ج) ا...
  • آسکاریس | آسکـاریس \ āskāris\ ، جنسـی از کرمهای راستـۀ آسکاریدیدا، از شاخۀ نَخسانان (کرمهای حلقوی یا نِماتودها)، که انگل رودۀ پستانداران گوناگون خشکی‌زی، به‌ویژه گیاه‌خواران‌اند. اینها معمولاً کرمهایی سفیدرنگ و بزرگ‌اند که ویژگی‌شان داشتن دهانی با 3 لب است. گونۀ آسکاریس لومبریکوئیدِس احتمالاً آشناترین انگل در انسان است...
  • اسکافی | اِسکافی \ eskāfi\ ، ابوالفضل جعفر بن محمود (268ق/ 881م)، وزیر دورۀ عباسی. از نسبت او پیداست که از اسکاف (ه‍ م) برخاسته است. اسکافی از علم و ادب دبیران بی‌بهره بود (ابن‌‌طقطقى،333-334؛صفدی، 153) و بیشتر، از راه گشاده‌دستی و اعطای هدایا دلهـا را با خویش نرم می‌داشت (نک‍ : ابن‌‌طقطقى، 334). گویا پشتیبانی ترکان، ...
  • اسکاگراک | اِسکاگِراک \ [e]sksāgerāk\ (در دانمارکی: اِسکاگِراگ)، شاخه‌ای از دریای شمال که به شکل تنگه‌ای میان کرانه‌های جنوبی سوئد و نروژ، و کرانه‌های شمالی دانمارک، با جهت جنوب غربی ـ شمال شرقی، امتداد یافته است. این تنگه نزدیک به 240 کم‍ طول، و 130 تا 145 کم‍ عرض دارد و به همراه تنگه‌های کاتِگات و اورِسوند، دریای شمال...
  • اسکالیگر | اِسکالیگِر \ [e]skāliger\ ، یولیوس کایسار (در لاتین؛ در ایتالیایی: جولیو چِزاره اِسکالیجِر؛ در فرانسوی: ژول سِزار اِسکالیژِر) (1484- 1558م/ 889-966ق)، دانشور و پزشک ایتالیاییِ ‌ساکن‌ فرانسه. او در ‌گیاه‌شناسی، جانورشناسی، دستور زبان و نقد ادبی پژوهش می‌کرد. اسکالیگر در مشهورترین اثرش، «فن شعر» (1561م)، از فن ...
  • اسکاگن | اِسکاگِن \ [e]skāgen\ (در دانمارکی: اِسگاگِن)، شهر و بندری در منطقۀ نوردیولان (ژوتلاند شمالی) در شمال دانمارک. این شهر که در شمالی‌‌ترین نقطۀ شبه‌جزیرۀ ژوتلاند (یولان) و در تنگۀ کاتِگات (کادِگاد) واقع شده، از مراکز مهم ماهیگیری دانمارک است. اسکاگن در 1413م به‌عنوان شهر به رسمیت شناخته شد. این شهر تفرجگاهی تاب...
  • اسکاف | اِسکاف \ eskāf\ ، ناحیه‌ای نزدیک رود نهروان، میان بغداد و واسط، در عراق کنونی. ابن‌خردادبه اسکاف و نهروان سُفلا را یکی از طسوجهای (بخشهای) پنج‌گانۀ استان «بازیجان خسرو» در خاور دجله برمی‌شمارد (ص 6) و قدامة‌ بن ‌جعفر این استان را «اَرندین کِرد» نامیده است (ص 235؛ نیز نک‍ : لسترینج، 80).
  • اسکالیگر | اِسکالیگِر \ [e]skāliger\ ، یوسِفوس یوستوس (در لاتین؛ در فـرانسوی: ژوزِف ژوسث اِسکـالیـژِر) (1540-1609م/ 947-1017ق)، دانشور و نویسندۀ فرانسویِ ساکن هلند. او در آثار کلاسیک (یـونانی ـ رومی) پـژوهش می‌کرد و نـوشته‌هایش در زمینۀ گاه‌شماری از مهم‌ترین آثار تحقیقی دوران نوزایی (رنسانس) بودند که در بازنگری پژوهشهای...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: