صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / بازار /

فهرست مطالب

از هفته‌بازارهای بسیار کهن و معروف اَرّان (ﻫ م) «کُرکی‌بازار» بوده است. جغرافی‌نویسانی مانند مقدسی (ص 380)، ابن حوقل (ص 291) و اصطرخی (ص 183) از این بازار یاد کرده‌اند. این بازار در روزهای یکشنبۀ هر هفته در بیرون دروازۀ کُردانِ روستای بزرگ بَردَعه (ﻫ م) در زمینی به مساحت یک فرسخ برپا می‌شد. کرکی‌بازار در حوزۀ جغرافیایی ـ فرهنگی آن اقلیم چنان اهمیتی داشت که مردم منطقه در روزشماریهای هفته به جای سنام یکشنبه که روز تشکیل بازار بود، نام هفته‌بازار، یعنی «کرکی» یا «کرکی‌بازار» را ذکر می‌کردند، تا اینکه روز بازار از یادها نرود. کالاهایی که در این بازار داد و ستد می‌شد، عمدتاً ابریشم و پارچه بود (ﻧﻜ : مقدسی، ابن حوقل، اصطخری، همانجاها).
 کسروی کرکی بازار را با «قارقارب بازار»، آبادی کوچکی در جنوب غربی شهر تبریز بر یر راه مراغه، تطبیق داده است. او کلمۀ «قارقار» را در زبان ترکی به معنای کلاغ است، صورت تغییر یافتۀ کلمۀ یونانی «کوریاکوس» یا «کوریاکی» و به معنای «خداوندی» می‌داند وجه آن را چنین بیان می‌کند: چون ترسایان معتقد بودند که در روز یکشنبه مسیح(ع) از میان مردگان برخاست و به آسمان رفت، ازآن‌رو، آن روز را از آنِ خدا و «کوریاکی» می‌خواندند. وی با استناد به گفتۀ اصطخری که مسلمانان اران و آذربایجان یکشنبه را کرکی می‌خواندند، نتیجه می‌گیرد که «قارقار بازار» باید همان «کرکی بازار» یا «گیراکی بازار»، یعنی یکشنبه بازار باشد (برای شرح بیشتر دربارۀ قارقار بازار، ﻧﻜ : کسروی، 1/ 20-21).
در حوزۀ جغرافیایی سهند که شهرها و آبادیهای مراغه، بناب، عجب‌شیر، آذرشهر، اسکو، تبریز، ایلخچی و... را در بر می‌گیرد، شمار فراوانی هفته بازار در روزهای مختلف هفته تشکیل می‌شده که خامه‌چی در 1353ش از 15 تای آنها نام برده است (ﻧﻜ : ص 51). در این بازارها پول نقش چندانی نداشت و داد و ستدها بیشتر برمبنای مبادلۀ جنس با جنس بود. مثلاً قالی را با اسب و گوسفند، و غله را با اسباب خانه عوض می‌کردند. در بازارگاهِ هر محل فروشندگان روستایی جای مخصوصی داشتند که هر هفته بساط خود را در آن‌جاها می‌گستردند. جاها را ریش‌سفیدان هریک از بازارها تعیین می‌کردند و فروشندگان حق و حقوق یکدیگر را بر سر جای به رسمیت می‌شناختند. در میان فروشندگان روستایی محلی، شماری فروشندۀ سیار، معروف به چَرچی (پیله ور) بودند که در طول هفته در تمام این بازارها حضور می‌یافتند و بساط خود را در جاهای معینی که به آنها اختصاص داشت، پهن می‌کردند.

محوطۀ برخی از این هفته‌بازارها به دو بخش تقسیم شده بود. بخشی مخصوص عرضۀ کالا و محصولات زراعی و دامی بود و بخشی دیگر مخصوص فروش دام و چهارپا و ماکیان. در برخی از جاها، مانند بناب دو روز در هفته، بازار برپا می‌کردند ویک روز آن را فقط به عرضۀ دام و حشم اختصاص می‌دادند (همو،50-51).
 نویسندگان و جهانگردانی که در یکی دو سدۀ اخیر به ایران سفر کرده‌اند، جسته گریخته اشاراتی به بازارهای هفتگی گیلان دارند؛ مثلاً در ولایات دارالمرز ایران، گیلان (ﻧﻜ : ﻣﻠ، رابینو) از شماری هفته‌بازار دایره در گیلان در سالهای 1324-1330ق/ 1906-1912م نام برده شده است. در میان آنها، بازار ماسال (شهری در جنوب شرقی تالش) از قدیم‌ترین این هفته‌بازارها بوده است که شنبۀ هر هفته در غرفه‌هایی سرپوشیده ترتیب می‌یافت. به‌سبب معروفیت این بازار هفتگی، شهر ماسال را «شنبه بازار» نیز می‌خواندند. بازار هفتگی ما سال را از ابتدایی‌ترین هفته بازارهای گیلان وصف کرده، و نوشته‌اند که همیشه میان خانهای ماسال بر سر مالکیت شنبه‌‌بازار و بردن سهم از منافع آن اختلاف و درگیری بوده است (رابینو،121).
در کتاب رابینو هفته بازارهای دیگری، مانند «بازار سیاه درویشان» و «هنده خاله» معرفی شده‌اند که به روز معینی از هفته اختصاص نداشته‌اند و در روزهای هفته می‌گشته‌اند (همو،193). رابینو به گروهی سوداگر سیار، معروف به «بازار مج» اشاره دارد که پیوسته با کرجی از هفته بازاری به هفته بازاری دیثگر می‌رفتند؛ مثلاً از چهارشنبه بازار به پنجشنبه بازار تالش دولاب، و از آنجا به جمعه‌بازار کپورچال، و بعد هم به شنبه بازار انزلی می‌رفتند. آنها برنج، جو، کتان، ماهی، توتون، میوه، ابریشم و زغال چوب از دهقانان می‌خریدند و چای، قند، لباس، پارچه‌های نخی، صابون و مصنوعات مسی و آهنی به آنها می‌فروختند (همو، 141).

نقش بازارهای ادواری، به ویژه هفته‌بازارها در تکوین آبادیها

رونق برخی بازارهای ادواری و شد بنیان‌های اقتصادی ـ اجتماعی روستاییان و مهاجرت تدریجی مردم در پیرامون بازارهای ادواری موجب پدیدآمدن صورت اولیۀ برخی آبادیها و شهرها در نزدیک و جنب بازارها شد. هریک از این آبادیها، یا برخی از آنها را که هفته‌بازارها در کنارشان تشکیل می‌شدند، معمولاً به نام همان هفته‌بازار می‌نامیدند (شکویی، 1/ 182؛ خسروی، 4-5). مقدسی از آبادیهای سوق‌الثلاثاء (سه‌شنبه بازار) در حوزۀ عسکر مُکْرَم (ص 405-406) و سوق‌الاربعاء (چهارشنبه بازار در کنار شاخه‌ای از نهر مَسرُقان از توابع اهواز (ص 412) در خوزستان نام می‌برد. شهر عسکرخوزستان هفته‌‌بازاری در روز جمعه داشت. از آن شهر تا خان طوق 6 آبادی دیگر بودند که در هریک هفته بازاری در یکی از روزهای دیگر هفته ترتیب می‌یافت. این آبادیها نیز همه به نام روز بازارهایشان نامیده می‌شدند (همو، 405-406).
مؤلف مجمل‌التواریخ و القصص از دو شهر خوزستان در زمان اردشیر بابکان، پادشاه ساسانی (ﺳﻠ 224-241م) نام می‌برد که در یکی از آنها بازاریان زندگی می‌کردند. این شهر را به زبان پهلوی «هبوجستان واجار» (درست کلمه هوچستان است)، یعنی «خوزستان بازار» می‌خواندند که بعدها آن را «سوق‌الاهواز» نامیدند (مجمل...، 62؛ نیز ﻧﻜ : بهار، محمدتقی، 62).
مرگان از شهرها و روستاهایی در گیلان سفلێ که همراه نامشان کلمۀ بازار است، مانند مناره بازار (شهری کهن در نزدیک صومعه‌سرا)، پیربازار (از بنادر مهم قدیم رشت)، و یا به نام روز هفته‌بازارشان نامیده می‌شوند، مانند شنبه بازار (روستایی از بخش مرکزی فومنات)، دوشنبه‌بازار (قصبه‌ای از توابع رشت)، چهارشنبه بازار (روستایی از توابع رضوان توالش)، جمعه بازار (دهی در شمال خاوری فومن) و بازار جمعه در شاندرمن (دهی از ماسال توالش) یاد می‌کند (1/ 274، 278، 280-281، ﺟﻤ ؛ نیز یادداشتهای مؤلف).
با بزرگ‌شدن و توسعۀ این آبادیها، هفته بازارهای آنها نیز توسعه یافتند و به صورت بازارهای ثابت و دائم درآمدند و بیشتر بازارچه‌ها یا راسته‌بازارهای محله‌ای را در شهرها تشکیل دادند. یاقوت از سوق الاربعاء (چهارشنبه بازار) شهری در ناحیۀ خوزستان و سوق الثلاثا (سه‌شنبه بازار) در کنار نهر مُعلّێ یاد می‌کند که بازار اخیر کم‌کم بازارگاه محلۀ سوق الثلاثا از محلات بغداد گشت و بازار بزرگ بزازان در آنجا دایر گردید (المشترک، 259-260).
متز به تبدیل برخی از بازارهای هفتگی به بازارچه‌ها و راسته‌بازارهای شهرها در سدۀ 4ق/ 10م اشاره می‌کند و چند نمونه از آنها را نام می‌برد. او می‌نویسد اینگونه شهرها براساس یک رشته دکان شکل گرفته بودند که یک روز در هفته باز و روزهای دیگر هفته بسته و خالی بودند، مانند چهارشنبه‌بازار الجزایر و بازار بوعان کبیر در یمن (2/ 214).
سنت برپایی هفته بازار هنوز نیز همچون گذشته در برخی از حوزه‌های جغرافیایی ایران، ازجمله گیلان و مازندران دوام یافته، و کم‌وبیش رونق خود را حفظ کرده است. بنا بر پژوهش میدانی تویوکو کاواسه در 1369ش/ 1990م، 16بازار هفتگی و 9 بازار روز در سراسر مازندارن دایر بود. بازارهای روز را دوره‌گردانی که منظماً دوره می‌گشتند، تشکیل می‌دادند. در نواحی ترکمن فقط 3 هفته بازار وجود داشت که دو تا از آنها از هفته بازارهای مازندران بزرگ‌تر بودند (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ بازارهای هفتگی و بازارهای روز استانهای مازندران، گلستان و گیلان و اجناسی که در آنها عرضه می‌شدند، ﻧﻜ : کاواسه، ﺟﻤ ؛ برای روش کار گروه بازار مج، ﻧﻜ : کوجی، ﺟﻤ؛ میرابوالقاسمی، 327-351).

2. بازارهای سالانه یا مکاره

بازارهای سالانه بازارهایی موقتند که سالی یک بار به مدت یک تا چند روز و حتێ یک تا سه هفته در موسم و زمان و جای معین بر پا می‌گردند. کلمۀ مکارم مخفف و برگرفته از مکاریف، نام صومعۀ معروف قدیس مَکاریوس، در کنار رودخانۀ ولگا در 88 کیلومتری پایین شهر نووگرد روسیه است که هر ساله بازاری در پاییز در پیرامون آن تشکیل می‌شده است و بازرگانان سرزمینهای مختلف جهان ازجمله ایران در آن شرکت می‌کرده‌اند (GSE, XV/ 1338؛ نیز ﻧﻜ : قزوینی، 7/ 128).
دامنۀ فعالیت اقتصادی بازارهای سالانه گسترده‌تر از بازارهای هفتگی و انواع بازارهای دیگر ادواری بوده است و گروه بزرگی بازرگان و سوداگر و پیله‌ور حرفه‌ای و مردم عادی از شهرها و روستاهای سرزمینهای دور و نزدیک در آنها گرد می‌آمده‌‌اند. 
بازار سالانه پیشینه‌ای بسیار دراز دارد و بیشتر مردم سرزمینهای جهان با آن آشنا هستند. یونانیان، رومیان، چینیان، هندیان، مصریان، ایرانیان و عربها از کهن‌ترین قومهایی هستند که از چندهزار سال پیش هر ساله در فصل و زمانی معین و به مناسبتهای خاص بازارهایی موقت ترتیب می‌دادند. مثلاً در بین‌النهرین، سوریه، فلسطین و شبه‌جزیرۀعربستان بازارهایی موسمی و سالانه، و اغلب همراه با مراسم عبادی و جشنهای مذهبی برپا می‌شده است. به برخی از این بازارهای سالانه، مانند بازار مکه، از یک هزار سال پیش از میلاد کاروانهای بزرگی از فنیقیان که فعالیتهای تجاری گسترده‌ای تا بخشهای غربی و پیرامون مدیترانه داشتند، می‌رفتند (آمریکانا، X/ 839: بازارهای ادواری چین، یونان و روم؛ نیز ﻧﻜ : «کتاب... »، VI/ 9-10).
در جهان امروز، ازجمله ایران هنوز سنت برپایی بازار سالانۀ موسمی بازمانده است و به صورت پدیدۀ اجتماعی ـ اقتصادی مهمی عمل می‌کند. این بازارها درمیان مردم جامعه‌های سنتی، به‌ویژه جامعه‌های دهقانی ارج و ارزش والایی دارد. در اینجا به شرح بازارهای سالانه و موسمی میان اعراب جاهلی و ایرانیان باستان پرداخته خواهد شد (برای بازارهای سالانه و موسمی در افغانستان، ﻧﻜ : ایرانیکا، IV/ 48-49).

بازارهای اعراب جاهلی

سنت برپایی بازارهای موسمی و سالانه در میان اعراب از چند هزار سال پیش معمول بوده است. این بازارها در طول سال، به ویژه به هنگام فرا رسیدن موسم حج و رفتن قبیله‌های عرب به مکه برای اجرای مناسک آیینی ـ عبادی و زیارت اصنام در شهرها و آبادیهای مختلف شبه‌جزیرۀ عربستان برپا می‌گردید. در آن دوره پس از آنکه پیشگویان تاریخ و موسم زیارت بتهای قبیله‌ها را تعیین می‌نمودند زائران قبیله‌ها تجمع می‌کردند و دسته‌دسته راه می‌افتادند و در شهرها و منزلگاه‌های معینی در سر راههای خود، به بازارهای موقتی که در آنها برپا شده بودند، می‌رفتند و به داد و ستد می‌پرداختند (اسین، 41).
جغرافی‌دانان و نویسندگان اسلامی به شماری از بازارهای سالانۀ عرب جاهلی اشاره نموده، و از مکان و زمان تشکیل و مدت دایر بودن آنها یاد کرده‌اند. مشهورترین این بازارها عبارت بودند از بازارهای دومَةُ الجَندَل، در اول ربیع‌الاول در بخش بالای نجد؛ مَشقَر و هَجَر، در ربیع‌الآخر (بنا بر نوشتۀ یعقوبی در جمادی‌الاول) را به مدت یک ماه در بحرین؛ صحار، 5 روز از دهم ماه رجب از عمان؛ شَحر یا شِحرِ مَهره از نیمۀ شعبان در سایۀ کوهی که گور هود نبی در آن واقع بود (ﻧﻜ : یعقوبی، 1/ 270)؛ رابیه، در حضرموت از نیمۀ ذی‌قعده تا پایان ماه؛ و عدن، در اول ماه رمضان؛ صنعا از نیمه تا آخر ماه رمضان در یمن؛ عکاظ به مدت 20 روز از هلال ماه ذی‌قعده در بالای نجد در اُثَیدا؛ مَجَنّه در 10 روز آخر ذی‌قعده؛ و ذی‌المجاز به مدت 8 روز از رؤیت هلال ذیحجه تا روز تَرویه (ﻧﻜ : ازرقی، 1/ 187-188؛ یعقوبی، همانجا؛ قلقشندی، 1/ 468؛ بیرونی، الآثار...، 328؛ زیدان، 623؛ برای گزارش کامل دربارۀ بازارهای موسمی عرب جاهلی به نقل از قدما، ﻧﻜ : علی، 7/ 369-384). روز ترویه (8 ذیحجه) روز پایان بازارهای قبایل عرب به شمار می‌رفت و اعراب از ذی‌المجاز برای انجام دادن مناسک حج به عرفات مکه می‌رفتند (ازرقی، 1/ 188؛ برای شرح بازارهای دورۀ جاهلی، ﻧﻜ : افغانی، 232-389).
عربها در این بازارها به شیوه‌های گوناگون به معامله می‌پرداختند. رایج‌ترین شیوه‌های معامله میان فروشنده و خریدار عبارت بودند از رمی حصا (انداختن ریگ)، منابذه (افکندن پیراهن تن یا ریگ و سنگ در میان)؛ ملامسه (لمس کردن پیراهن یکدیگر یا کالا بی‌نگریستن به آن)؛ معاومه (پیش‌فروش کردن محصول خرما یا میوه‌های درختی برای دو یا سه سال)؛ مزابنه (فروش رطب روی نخل یا تعیین وزن)؛ محاقله (فروش گندم در خوشه یا هر نوع میوه پیش از رسیدن)؛ حُبل الحبله (داد و ستد جنین شتر)؛ سَرار (در این نوع معامله فروشنده و خریدار دستهایشان را به سوی یکدیگر دراز می‌کردند و هریک پیش از دیگری انگشتری او را درمی‌آورد، معامله به میل او انجام می‌گرفت) و جز آن (همو، 46-55؛ نیز ﻧﻜ : بناءرضوی، 42).
در میان بازارهای موسمی و سالانۀ عرب جاهلی دو بازار عکاظ و مکه از بازارهای دیگر مهم‌تر و مشهورتر بودند و بیشتر بازرگانان قبیله‌های عرب و بازرگانان یهود و مسیحی و قبیله‌های عرب ساکن در شبه جزیرۀ عرب و یمن و شام، حتێ ایرانیان، چینی‌ها، هندیها و رومیها در آنها شرکت می‌کردند و در واقع از مراکز اقتصادی بین‌المللی آن دوره به شمار می‌رفتند (ﻧﻜ : مؤمن، 3).
عکاظ نخلستانی بود در اثیدا، جایی درمیان طائف و نخله و ذی‌المجاز در پشت کوه عرفات و منجه در ظهران. فاصلۀ آن تا مکه 3 روز راه بود (یاقوت، بلدان، 3/ 704-705). هرسال بازاری در آنجا تشکیل می‌شد و همۀ قبایل عرب از نواحی مختلف بدون استثنا در آن شرکت می‌کردند (زیدان، 624). بیرونی می‌نویسد در بازار عکاظ مردم قبایل قریش، هَوازِن، غَطَفان، اَسْلَم، عُقَیل، مُصْطَلِق و اَحابیش و گروهی از عامۀ مردم گرد می‌آمدند و پس از رؤیت هلال ذیحجه، از آنجا به ذی‌المجاز، در نزدیکی عکاظ می‌رفتند و تا روز ترویه در آن می‌‌ماندند و سپس راهی منا می‌‌شدند (همانجا).
ابتدا، عربها با افکندن برقع بر صورت در بازار عکاظ می‌آمدند. نخستین عربی که در این بازار برقع از صورت بر گرفت، ظریف بن غنم عنبری بود که بعداً دیگران از او پیروی کردند و بی برقع در بازار حضور یافتند (یعقوبی، 1/ 271).
بازار عکاظ نقش و اهمیت اقتصادی ـ اجتماعی خود را تا اوایل دورۀ اسلامی همچنان حفظ کرد و هرسال درماه ذیقعده برپا می‌گردید. اعراب مسلمان به هنگام زیارت کعبه و انجام دادن اعمال و مناسک حج، بنا بر سنت آباواجدادی خود، نخست به این بازار می‌رفتند و پس از ‌آن در اول ماه ذیحجه راهی ماه مکه می‌شدند.
بازار مکه از یک هزار سال پیش از میلاد جای بارنداز و مبادلۀ کالا و مرکز گردهمایی اقوام مختلف، به ویژه فنیقیها و عربها بود. در این بازار شهرنشینان و بادیه‌نشینان عرب به دادوستد و معاوضۀ دام، پشم، پوست، روغن، غلات، خرما، ادویه، عطر، گوهر و زیور، برگ سَنّا و بَلَسان، چوبهای معطر، پارچه‌‌های پنبه‌ای و کتانی قبطی مصر، ابریشم چین، جنگ‌افزاهای بصری و بردگان افریقایی، ایرانی و آناتولیایی و جز آن می‌پرداختند (برای بازارهای عکاظ و مکه، ﻧﻜ : اسین، 41؛ نیز ﻧﻜ : بخش II همین مقاله، عصر جاهلی).

صفحه 1 از12

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: