بازار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 3 آبان 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/227094/بازار
شنبه 8 اردیبهشت 1403
چاپ شده
11
در واقع یکی از امتیازات و مشخصات بازارهای مشهور و پیشرو در کشورهای اسلامی، مداخله نکردن دولت در صدور و ورود و نرخگذاری کالاها در مواقع عادی بوده است. قیمت کالاها میبایست با درآمد و ثروت مردم تناسب داشته باشد و این مستلزم اطلاع از احوال اجتماعی و اقتصادی جامعه بوده است. شاید از این روست که گفتهاند: نرخگذاری کالاها در دست بازاریانِ مقیم شهرها بوده است، نه تاجران بزرگ که همواره در سفر بودند و از اوضاع اقتصادی و اجتماعی شهر خود اطلاع دقیقی نداشتند (متز، 2/ 370-371). این معنی تا حدی مقبول و رایج بوده است که حتى گفتهاند: بازارهای بزرگی چون اسکندریه و بغداد، نرخها را برای همه جا تعیین میکردند (همانجا).بازارهای اصلی و بزرگ بغداد را منصور عباسی در 157ق/ 774م به هزینۀ خویش ساخت و بازارهای بخش شرقی را به بخش غربی، یعنی بابالکرخ و بابالشعیر و المحول منتقل کرد که بزرگترین و مشهورترین آنها همان بازار کرخ است (خطیب، 1/ 79-80؛ نیز ﻧﻜ : احسن، 158). درواقع بسیاری از بازارهای اصلی و بزرگ، بیروت شارستن یا در کنار دروازهها قرار داشت و نام بسیاری از آنها با نام دروازۀ شهرهای بزرگ یکی بوده است. مثلاً در بخارا یکی از دروازههای شارستان اصلاً درِ بازار نام داشت و بعدها دروازۀ عطاران موسوم شد (نرشخی، 53). بازار بزرگ نیشابور هم در ربض و خارج شارستان واقع بود (روحانی، ﺷﻤ 11، ص 73). در هرات نیز بازارهایی در کنار دروازها قرار داشته است (اسفزاری، 77-78). این معنی مربوط به قرون متقدم نیست. چه، در سدۀ 13ق/ 19م نیز بابالجمامیز از بازارهای مشهور قاهره بود که جایش را عوض کردند (جبرتی، 2/ 42). البته در داخل شهر نیز بازارهای کوچکی بودند و بهویژه پس از توسعۀ شهرنشینی و گسترش محلات، هریک بازاری کوچکتر داشتند؛ چنانکه گفتهاند: وقتی متوکل جعفریه را در شمال سامرا ساخت، در هر محلهای بازاری برآورد (یعقوبی، «البلدان»، 265-267؛ احسن، همانجا).اما محل بازارهای شناخته شده و مشخص شهرها نیز همیشه یکجا نبوده و چهبسا که به سببهای سیاسی و اقتصادی محل آن را تغییر میدادند. یا حتى آن را به صنف و پیشهای، به صنف و پیشۀ دیگر تبدیل میکردند. مثلاً منصور عباسی، بازار بغداد را بنا به ملاحظات سیاسی و امنیتی از داخل شهر به کرخ منتقل کرد (خطیب، 1/ 79-81؛ طبری، 7/ 653-654)؛ یا در 1202ق/ 1788م اسماعیل بک قیساریۀ قاهره را تکمیل کرد و بازار درب الجمامیز را از جای خود به قیساریه برد (جبرتی، همانجا).بازارهای بزرگ معمولاً شکل مجتمعهای تجاری داشت، یعنی دارای راستهبندیهای متنوع بود که بعدها خود در ایجاد تشکیلات منظم در بازار ــ گرچه ارتباط مستقیم اقتصادی با آن نداشت ــ مانند تشکیلات فتوت، اخیها و غیره مؤثر افتاد. در روایتی منقول از امام علی(ع) بازار به مسجد تشبیه شده است که هرکس زودتر به موضعی در آن رسید، میتواند تمام روز را همانجا بماند و بساط کسب راه اندازد (حلی، 245). از این روایت چنین برمیآید که در آغاز اسلام و لااقل در نخستین شهرهای اسلامی بازارها دارای دستهبندی و راستهبندی نبوده است. برخی معتقدند که نخستین نمونههای تشکیلات نسبتاً سازمان یافتۀ بازاریان را در بازار کرخ بغداد میتوان دید (علی، 101؛ نیز ﻧﻜ : یعقوبی، همان، 242، 246).بنا به پژوهش آدام متز، وجود مجتمعهای بازاری در شرق سرزمینهای اسلامی سابقهای کهنتر از غرب آن دارد؛ در غرب دکانها در طول هر دو سوی خیابانها قرار داشت و محل خاصی به بازار اختصاص داده نشده بود، در حالی که در شرق دکانها عموماً در یکجا متمرکز بود؛ نمونههای آن را در بازارهایی که عضدالدوله در کازرون رامهرمز ساخت، میتوانم مشاهده کرد. اما در غرب، کاروانسراها و فندقها و خانها نقش بازار بزرگ را ایفا میکردند که پایین آنها محل تجارت، و طبقات فوقانی محل زندگی تجار بود (2/ 386-387). البته باید گفت که ایجاد نخستین مجتمع بازار در مرکز خلافت عباسی، با توجه به سابقۀ دیرینۀ شهرهای شرقیتر در ایجاد بازارهای بزرگ، میبایست متأثر از شیوۀ ایرانیان بوده باشد که خلافت عباسی را به حکومت ایرانی تبدیل کرده بودند؛ حتى در داستان فتوح ایران از «سوق البغداد» ــ بازار کهنی که بعداً در محل آن شهرِ بغداد ساخته شد ــ یاد کردهاند (بلاذری، 1/ 247) و معلوم است که بازاری دائمی و مشهور بوده است. البته در قرنهای 4 و 4ق/ 10 و 11م بازارهای بزرگ در شهرهایی چون اصفهان، نیشابور، مرو و قاهره دارای تشکیلات بودهاند (ناصرخسرو، 94، 96، 166؛ قلقشندی، 4/ 394؛ روحانی، همانجا). علاوه بر بازارهای جامع و بزرگ که برآنها «سوق» اطلاق میشد، راستههای این بازارها نیز هریک به «سوق» نامبردار بودند (یعقوبی، همان، 242، 246، 248، 254؛ ابن اثیر، 8/ 200؛ احسن، همانجا).بایدگفت که راستهبندی و وجود اصناف مختلف در بازار علاوهبر آنکه از وجود تشکیلات خاصی خبر میدهد، خود حاکی از رواج صنعت و هنر و تجارت است. مثلاً در اسناد جنیزه از 265 پیشه و صنف در مصر یاد شده است که بیگمان دارای تشکیلات بودهاند، گرچه از چگونگی همۀ آنها خبر نداریم (گویتین، 256). در بازار دمشق هم زمانی بیش از 50 صنف و پیشه وجود داشته که از برخی از آنها حتى در اسناد جنیزه نیز یاد نشده است (الیسیف، 79-61). جالب آنکه برخی از اصناف خود به تیرههای کوچکتر تقسیم میشدند، مثلاً صنفهای کفشگر و چرمگر هریک مشتمل بر 2 یا 3 گروه جدا بودند (گرویتین، 257). با اینهمه، عجیب است که برخی محققان وجود تشکیلات صنفی پیش از سدۀ 7ق/ 13م را در بازارهای شهرهای اسلامی نفی کردهاند (شیخلی، 32). یا اساساً منکر هرگونه تشکیلات مستقل در بازار بوده، اتحادیهها و تشکیلات آنجا را منبعث از خواست دولت، و تنظیم دولتی دانستهاند (لاپیدوس، 199)، درحالی که لااقل تشکیلات اخیها و فتیان در آغاز ابداً دولتی نبوده است.بازار تهران در اواخر عصر قاجار میتواند نمونۀ خوبی برای بررسی راستهها و اصناف و جایگاه آنها در زندگی شهری در یکی از مراکز مهم اقتصادی شرق اسلامی باشد. این بازار علاوه بر مرکزیت اقتصادی، به یک محلۀ بزرگ نیز تبدیل شده بود و درواقع دومین مرحلۀ بزرگ تهران به شمار میرفت که در کنار انبوه دکانها، کاروانسراها، راستهها، تیمچهها و خانها، مشتمل بر شمار بسیاری خانه، مسجد، تکیه، مدرسه، جبهخانه، سقاخانه و حمام نیز بود. برخی از راستهها جزو املاک اشخاصی به شمار میرفت که به نام همانها نیز مشهور میشد (آمار...، 305-309، 323).دربارۀ اوقات کار بازار اشارات مستقیمی در منابع وجود ندارد، ولی به نظر میرسد که بازارها معمولاً از نماز صبح تا پیش از نماز مغرب در همۀ ایام، حتى در روزهای جمعه، به استثنای ساعات نماز، دایر بوده است و به ویژه مردم خریدهای هفتگی را در روز جمعه انجام میدادهاند (احسن، 347)؛ بهخصوص در شهرهایی که بازارهای دائمی نداشت، روزهای جمعه بازارهایی برپا میشد (قلقشندی، 5/ 6). گویا در یک دوره به سبب کثرت بازاریان یهودی و یا نفوذ اقتصادی آنان روزهای شنبه بازارها را میبستند، ولی در 448ق/ 1056م با مداخلۀ دولت جمعهها تعطیل اعلام شد و محتسب مأمور نظارت بر این امر گردید (ابنجوزی، المنتظم، 9/ 91).یکی از وجوه قابل بررسی بازار، نقش و موقعیت آن در برخی حوادث سیاسی، کشمکشهای مذهبی، امور نظامی، بحرانهای درون شهری و وقایع است که بر خود بازار عارض میشده است. از جملۀ کهنترین اشارت به نقش بازار در این حوادث، گزارش طبری است دربارۀ بسیج لشکر مختار ثقفی در بازار و جنگ با عبدالله بن زیبر در آنجا (5/ 507، 6/ 47، 115)، و اتکا بر موالی که بیشتر اهل تجارت و بازار بودند (زرینکوب، 357) و نیز مقابلۀ بازاریان کوفه با قیام راوندیه در 141ق/ 758م (طبری، 7/ 505-506). همچنین میدانیم که بخشی از سپاه ابومسلم در پیکار با امویان را پیشهوران و پیلهوران تشکیل میدادند (زرینکوب، 391) و در پیکار امین و مأمون در پایان سدۀ 2ق/ 8م بازاریان نقشی مهم داشتند و در برابر محاصرۀ بغداد توسط مأمون به دفاع از شهر برخاستند (طبری، 8/ 406، 412-413، 447-448).بازار بهسبب موقعیت شهری میتوانست محیطی مناسب برای تبلیغ و دعوت دینی و سیاسی باشد. در واقع نیز شواهدی در دست است که نشان میدهد بازار و بازاریان رکن مهم برخی از نهضتها بودهاند. اینکه در منابع، از بازارهای صاحبالزنج موسوم به مبارکه و میمونه یاد شده است که مورد هجوم و غارت سپاه عباسی واقع شدند (همو، 7/ 619-920)، با توجه به علل و اسباب قیام و موقعیت نازل اجتماعی اعضا و پیشوایانش، به اغلب احتمال میتواند حاکی از طرفداری طبقۀ فقیر پیشهوران و بازاریان جزء از این قیام باشد. به علاوه، گفتهاند که قرمطیان و باطنیان اساساً برای مبارزه با دستگاه خلافت بر بازاریان، پیشهوران شهری و اهل حرفه اتکا داشتند. این معنی از القاب برخی از داعیان مانند کیّال، صائغ، حداد و غیره آشکار است (ﻧﻜ : همو، 10/ 135؛ ثابت عن سنان، 14، 36؛ گرونِباوم، 217). به گزارش سیاستنامه، محمد نخشبی از باطنیۀ خراسان در بازار بودند (نظامالملک، 287؛ قس: اسماعیل، 114-115) و در لحسا قرمطیان برای جلب پیشهوران و بازاریان جزء آنها را مورد حمایت مالی قرار میدادند (ناصرخسرو، 148-149). هم بدینسبب است که گفتهاند: فاطمیان مصر به امور بازارها عنایت تمام داشتند و بر هر بازار «عریفی» از فراد همان پیشه میگماشتند و به شغل حبست و محتسبان سخت اهمیت میدادند (مثلاً ﻧﻜ : مقریزی، اتعاظ...،2/ 151، 224، 283). برخی از محققان تشکیلات آنان دانسته، و آوردهاند و برای جلب تودههای مردم، اتحادیهها و تشکیلات صنفی ایجاد کردند. به عقیدۀ اینان ــ که مقایسۀ اصناف سدۀ 9ق/ 15م در آناتولی (ﻧﻜ : دنبالۀ مقاله) با تشکیلات اسماعیلیه آن را تأیید میکند ــ هر دو سازمان سخت شبیه به همند (گیب، 20-19؛ لویس، 26-25؛ اشترن، 38-37).گزارشها و شواهد تاریخی حاکی از آن است که مدتها پیش از اسماعیلیه، بازارهای بزرگ دارای تشکیلات صنفی وبرخی اتحادیهها بودهاند. درقرون متأخرتر، بازاریان و اصناف آسیای صغیر خود جمعیت و نهضتی خاص، موسوم به اخیلیق (اخیگری) را ایجاد کردند که تشکیلات و سازمان آن با اسماعیلیه بود (کوپریلی، 158؛آقداغ، 50). اعضای جمعیت اخیلیق، برخلاف تشکیلات فتیان، ضرورتاً میبایست از بازاریان و صاحبان حرف باشند (چاغاتای، 46).بههرحال، پیوستن بازار به نهضتهای سیاسی و نظامی که با حکومت رسمی مبارزه میکرد، تابع اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود. تسلط امرا و زمامداران ستمگر که با وضع مالیاتهای نامرسوم و مداخله در تولید کالا، اسباب رکورد بازار و فقر تودۀ مردمِ پیشهور و صاحبان حرف را فراهم میآوردند، خود از مهمترین سببهای این گرایش بود که نمونههای بزرگ آن را در قیام زنگیان و قرمطیان میتوان مشاهده کرد. افزون بر آن، بازاریان هرگاه فرصتی مییافتند ــ خاصه در دوران ضعف حکومت یا دورۀ انتقال قدرت ــ از پیکار با آن ستمگران باز نمیایستادند، چنانکه پس از مرگ منتصر عباسی در 248ق/ 862م، بازاریان با نظامیان درآویختند و سلاح از کف آنان بیرون کردند (طبری، 9/ 257)، یا در 305ق/ 917م آنگاه که به دستور امیر بصره تولید کالا را محدود کردند، بازاریان شوریدند و چنان پیش رفتند که خلیفۀ آن امیر را عزل کرد (قرطبی، 66) و در 362ق/ 973م مردم شوریدند و صاحبالمعونه را کشتند و چون جانشین او یکی از عیاران را در بازار مسگران کرخ کشت، شورش بالا گرفت و آتش بسیاری از جایها را سوزاند (همدانی، 429)، یا وقتی در 375ق/ 985م حاکم بویهی بغداد مالیات نامرسوم بر تولیدات پارچهای بست، بازاریان این صنف قیام کردند و امیر را به لغو آن مالیات واداشتند (رودراوری، 117-188؛ ابنجوزی، المنتظم، 7/ 127) و مرتبۀ دیگر نیز به راه افتادند و حتى در شهر خرابیها پدید آوردند (صابی، 8/ 336). برخی گزارشها نشان میدهد که اینان گاه پیروز میشدند و دولت را به تمکین وا میداشتند (ﻧﻜ : گرونبام، 216-215؛ لویس، 30-23؛ کیوانی، 159-158، 30-19؛ نیز ﻧﻜ : لاپیدوس، 199).یکی از بزرگترین نقشهای بازار در تحولات اجتماعی و سیاسی قرن گذشته را باید در نهضت مشروطۀ ایران دید که بازاریان در بروز و تداوم آن نقش مهمی داشتند و به عنوان استوارترین نقاط اتکای اقتصادی و اجتماعی رهبران این نهضت بهشمار میرفتند (کسروی، 1/ 110؛ ناظمالاسلام، 1/ 509-514، 533 ﺑﺒ). انجمنهای صنفی مختلف که تشکیلاتشان به نهضت یاریها رسانده، و پس از اعلام مشروطه رسمیت یافته بودند، همراه با نشریۀ انجمن اصناف به نوبۀ خود نقش بزرگی در فعالیت نخستین دورههای مجلس شورای ملی ایران و دورۀ استبداد صغیر ایفا کردند (صدر، 1/ 293؛ دولتآبادی، 2/ 116-117؛ اشرف، 27).بههرحال، بازار از سوی دیگر، قطعنظر از فراز و نشیبهای اقتصادی، همواره در معرض انواع تهدیدها و آسیبهای دیگر نیز بود و به مجرد اندک نابهسامانی از سوی اشرار و غوغاییان و عیاران یا گروههای مختلف نظامی مورد تهاجم و غارت قرار میگرفت. چنانکه در داستان خلافت معتز که بغداد را آشوب فراگرفت. بازارها به غارت رفت (طبری، 9/ 284-286)، یا در جنگ معزالدوله بویهی با حمدانیان (335ق/ 946م) دیلمیان بازار شرق بغداد را چپاول کردند (ابن عماد، 1/ 339). در 364ق/ 975م هم عیاران به سبب ناتوانی بختیار، سلطه جوییها کردند و به غارت و سوزاندن بازارها پرداختند (ابن کثیر، 11/ 279) و مدتی بعد نیز به دریافت مالیات کالاهای بازار اقدام کردند و بر آشفتگیهای بغداد افزودند (ابنجوزی، همان، 7/ 174). در 422ق/ 1031م هم کار عیاران بغداد چنان بالا گرفت که تاجران و پیشهوران از بیم غرات در بازار میخوابیدند (ذهبی، العبر، 3/ 148)؛ یا چنانکه در سدۀ 13ق/ 19م در اسکندریه اتفاق افتاد، بازاریان برای مقابله با چپاول مهاجمان، دکانها را به کلی میبستند و کالاهای خود را پنهانی به مواضع دیگر میبردند (جبرتی، 3/ 514-515؛ نیز ﻧﻜ : 1/ 634، 2/ 52، 226). در مواقع جنگ و محاصره بازاریان حتێ از همشهریان خود نیز ایمن نبودند؛ چه، گفتهاند: وقتی نورالدین زنگی دمشق را محاصره کرد و قلعۀ آنجا را گرفت، اشرار و غوغاییان دمشق بازار شهر را به باد غارت دادند (ابوشامه، 1/ 306). اینگونه غارتها و تهاجمات، خود از سببهای گرانی و قحطی در شهرها بود که در دورههایی بسیار دیده میشد (مثلاً ﻧﻜ : جبرتی، 2/ 616). در بسیاری از اوقات شورشهایی که تمام شهر را در بر میگرفت. از بازارها ــ که به مرکز بزرگ اشرار تبدیل میشد ــ آغاز میگردید. این معنی در قرون متأخرتر نیز دیده میشود، مانند حادثهای که در بازار تفنگ فروشان یا تفنگسازان قاهره رخ دداد و موجب قیام و آشوب و تعطیل بازار شد (همو، 1/ 86).شمار بسیاری از آشوبهایی که در بازارها رخ میداد، منشأ مذهبی و اعتقادی داشت. گزارشهای بسیاری دربارۀ آشوبهای محلۀ کرخ بغداد در دست است که غالباً حاکی از نزاعهای مذهبی در آنجاست. چنانکه در 422ق/ 1031م میان شیعیان و سنیان جنگ درگرفت و ویرانی بسیار پدید آورد و چند بازار مهم سوخت (ابنجوزی، همان، 8/ 55، 58؛ ذهبی، همان، 3/ 148-149). در 343ق/ 954م نیز در جنگ میان شیعه و سنی بازار کرخ، عدهای کشته شدند و برخی قبور نبش شد و مدرس مدرسۀ خان حنیفه به قتل رسید (ابنعماد، 2/ 95). در 408ق/ 1017م هم واقعهای مشابه سوختن یکی از بازارها شد (ذهبی،همان، 3/ 100). نزاعهای دینی و فرقهای که کموبیش در اغلب شهرها دیده میشد (مثلاً برای شمال آفریقا، ﻧﻜ : همو، سیر...، 17/ 547)، منحصر به شیعه و سنی نبود؛ چه، در 470ق/ 1077م میان حنبلیان و اصحاب دیگر مذاهب جنگ درگرفت و چند بار دستخوش ویرانی و غارت شد (ابنجوزی، همان، 8/ 312؛ ابن اثیر، 8/ 415)؛ یا در 573ق/ 1177م عامۀ مردم بغداد بر یهودیان تاختند و بازار عطاران را که بیشتر در دست یهودیان بود، ویران و غارت کردند (ابن کثیر، 12/ 298).آتشسوزیهای بازار نیز از حوادثی بود که خسارتهای عمده بر جای میگذاشت. علاوه بر آنکه شورشها و قیامها و غوغاهای شهری از عوامل ساختن بازار بود، وجود کالاهای قابل اشتعال در بازار، چهبسا موجب بروز آتشسوزیها مهیب در شهرهای بزرگ میشد؛ مثلاً در سدۀ 3ق/ 9م آتشسوزیهای بزرگی، چندین بازار بزرگ را در بغداد فروگرفت و بسیاری از مردم، از جمله چندتن ازدانشمندان به قتل رسیدند (ابنجوزی، همان، 9/ 61)؛ یا آتشسوزیهای میانۀ سدۀ 4ق/ 10م در بغداد هم خسارتهایی بزرگ بر جای نهاد (ابنکثیر، 7/ 243، 323). در 723ق/ 1323 م از یک آتشسوزی بزرگ در بازار عطاران فاس خبر داده شده است (سلاوی، 1/ 179) و در 757ق/ 1356م قیساریۀ دمشق با 700 دکان و بازار صالحیۀ آنجا تماماً سوخت (ذهبی، العبر، 6/ 310). در 884ق/ 1479م نیز آتشسوزیهای دیگری در دمشق، بازارهای متعدد را فرا گرفت و بخش بزرگی از جامع اموی را نیز سوزاند (بصروی، 1/ 88). چند گزارش دیگر از آتش سوزیهای بازارهای دمشق در دست است (همو، 1/ 195-199).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید