تاریخ

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اداره | اِداره‌، واژه‌ای‌ عربی‌، مصدر باب‌ افعال‌ از ریشۀ «دور» به‌ معنای‌ گرداندن‌، نظام‌ دادن‌، نظارت‌ كردن‌، ضبط و ربط و ... كه‌ در همین‌ معانی‌ در زبانهای‌ فارسی‌ و تركی‌ به‌ كار می‌رود و در اصطلاح‌ به‌ سازمانهایی كه رتق‌ و فتق‌ امور كشور را از نظر سیاسی‌ و اقتصادی و فرهنگی‌ و ... برعهده دارند، اطلاق می‌گردد. این...
  • ادریس بن ادریس |
  • ادریس، بنی |
  • ادریس بن حسین |
  • ادریسیه |
  • ادریس بن عبدالله |
  • ادهم | 229622
  • ادفوی | اُدْفُوی‌، ابوالفضل‌ كمال‌الدین‌ جعفر بن‌ ثعلب‌ (685- 748ق‌/ 1286-1347م‌)، مورخ‌، ادیب‌ و فقیه‌ مصری‌. برخی‌ منابع‌ نام‌ پدر او را تَغلِب آورده‌اند (نك‍ : صفدی‌، الوافی‌...، 11/ 99؛ سبكی‌، 6/ 86؛ نیز نك‍ : زركلی‌، 2/ 123، حاشیۀ 1، كه‌ برای‌ ترجیح‌ این‌ نام‌ تفصیل‌ بیشتری به‌ دست‌ داده‌ است‌)، اما از آنجا كه‌ ...
  • اذواء | اَذْواء، جمع‌ مكسر ذو، لقب‌ گروهی‌ از امرای‌ محلی‌ یمن‌ كه‌ نامشان‌ با كلمۀ ذو آغاز شده است و اغلب‌ بر منطقۀ كوچكی‌ از یمن‌ حكمروایی‌ داشته‌، و گاه‌ به‌ نام‌ همان‌ محل‌ شناخته‌ می‌شده‌اند، مانند ذوجَدَن‌ كه‌ لقب حارث‌ بن‌ شرحبیل‌ حاكم‌ جَدَن‌ بوده‌ است‌. ذو غمدان‌ و ذو معاهر نیز از همین‌ قبیل‌ است‌ (ابن‌ حبیب...
  • ارابه | اَرّابه‌، یكی‌ از ابزارهای‌ نخستین‌ حمل‌ونقل‌ و از پدیده‌های‌ مهم‌ در جریان‌ تاریخ‌ تمدن‌ كه‌ به‌ رغم‌ سادگی‌ ساخت‌ اولیۀ آن‌، در تحول‌ تاریخ‌ بشر نقشی‌ بنیادین‌ داشته‌ است‌. ابداع‌ ارابه‌ را می‌توان‌ مرحلۀ تكاملی‌ ساخت‌ چرخ‌ به‌ شمار آورد كه‌ پیش‌ از كاربرد در ساخت‌ ارابه‌، در سفالگری‌ به‌كار می‌رفته‌ است‌. ...
  • ارتق، بنی |
  • ارتق بن اکسک |
  • ارجانی | اِرْجانی‌، ابویحیى‌ زكریا (حك‍ ح‌ 295-310ق‌/ 908-922م‌)، رئیس‌ و شیخ‌ قبیلۀ بربر نفوسه‌ و آخرین‌ امام‌ اباضیان وهبی‌ در افریقای‌ شمالی‌. وی را كه‌ اهل‌ ارجان‌، ناحیه‌ای‌ در شرق‌ جبل‌ نفوسه‌، بود، با كنیۀ ابوبطّه‌ نیز خوانده‌اند (ابن‌عذاری‌، 1/ 187؛ شماخی‌، 1/ 207). در فهرست‌ زامباور (ص‌ 101) از امرای‌ نفوسه‌،...
  • ارتنا | اَرَتْنا، علاءالدین‌ بن‌ جعفر (د محرم‌ 753/ فوریۀ 1352)، مؤسس دولت بنی‌ارتنا كه مدت‌ 46 سال‌ (736-782ق‌/ 1336-1380م‌) بر بخشی‌ از آناتولی‌ مركزی‌ فرمان‌ راندند.
  • ارسلان بساسیری |
  • اردشیر پسر حسن |
  • اردشیر پسر کین خواز |
  • ارسلان خان |
  • ارسلان جاذب | اَرْسَلانِ جاذِب‌ (د بین‌419-421ق‌/ 1028-1030م‌)، سپهسالار و والی طوس و خراسان‌ به‌ روزگار سلطان‌ محمود غزنوی‌. گردیزی كنیۀ او را «ابوالحرث‌» آورده‌ است‌ (ص‌ 411) و گفته‌اند كه‌ چون‌ در كمنداندازی‌ مهارت‌ داشت‌ و یا در ابتدای‌ حال‌ «جنیبت‌ كش‌» بزرگان‌ بود (منینی‌، 1/ 311-312)، به‌ «جاذب‌» شهرت‌ یافت‌.
  • ارسالیه | اِرْسالیه‌، اصطلاحی مالی‌ در عصر دولت‌ عثمانی‌ و آن‌ به‌ مالیات‌ مقطوعی‌ اطلاق‌ می‌شده‌ كه‌ فرمانداران‌ ایالات‌، سالانه‌ به‌ خزانۀ دولت‌ مركزی‌ می‌فرستادند (شاو، 283؛ پاكالین‌، II/ 81)، اما اكنون‌ به‌ رسید ارسال‌ وجه‌ و یا دریافت‌ آن‌ از سوی‌ تحصیلدار گفته‌ می‌شود (همانجا). نخستین‌ آگاهی‌ ما از كاربرد این‌ اص...
  • ارسلان بن سلجوق | اَرْسَلانِ بْنِ سَلْجوق‌ (د ح‌ 422ق‌/ 1031م‌)، پسر ارشد سلجوق، نیای‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ و عموی‌ طغرل‌ بیك‌ و چغری‌ بیك‌ از بنیادگذاران دولت سلجوقی. مهم‌ترین‌ منبع‌ دربارۀ زندگانی‌ ارسلان‌ و آغاز كار سلجوقیان‌، كتاب‌ ملك‌نامه‌ است‌ كه‌ برای‌ الب‌ ارسلان‌ و احتمالاً در اوایل‌ فرمانروایی‌ او نوشته‌ شده‌ است‌ (برای‌...
  • ارسلان ارغون | اَرْسَلانْ اَرْغون‌ (مق‍ 490ق‌/ 1097م‌)، پسر سلطان‌ الب‌ ارسلان‌ سلجوقی‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ ملكشاه‌ ادعای‌ سلطنت‌ كرد و مدتی‌ بر خراسان‌ به‌ استقلال‌ فرمان‌ راند.
  • ارسلان شاه دوم |
  • ارسلان شاه اول |
  • ارقم بن ابی ارقم | اَرْقَمِ بْنِ اَبی‌ اَرْقَم‌، ابو عبدالله‌ ارقم‌ بن‌ عبد مناف‌ (د 55ق‌/ 675م‌)، صحابی‌ پیامبر (ص‌). مادرش‌ امیمه‌ دختر حارث‌ بن‌ حباله‌ از خزاعه‌، و ارقم‌ خود از بنی‌ مخزوم‌ بود (نك‍ : ابن‌ سعد، 3/ 242).
  • ارطغرل | اَرْطُغْرُل (590-680 یا 684ق/ 1194-1281 یا 1285م)، فرزند سلیمان بن قیِ الپ، پدر عثمان غازی (بنیان‌گذار سلسلۀ عثمانی). از جزئیات زندگانی و نیز تاریخ تولد و درگذشت او آگاهی دقیقی در دست نیست. برخی درگذشت او را در 680ق، در 90 سالگی (قره چلبی، 339؛ سامی، 2/ 833؛ آصاف، 2/ 28)، و برخی دیگر در 684ق (هامرپورگشتال، 1/...
  • ارسلان شاه غزنوی | اَرْسَلانْ شاهِ غَزْنَوی‌ (حك‍ 509 -512ق‌/ 1115- 1118م‌)، پسر سلطان‌ مسعود سوم‌ و فرمانروای‌ غزنه‌. كنیۀ او در مدایح‌ شاعران‌ معاصرش‌ و نیز برخی‌ مآخذ، ابوالملوك‌ (مسعود سعد، 113، جم‍ ؛ مختاری‌، 35، جم‍ ؛ منهاج‌ سراج‌، 1/ 241) و لقبش‌ در برخی‌ منابع‌ و بر سكه‌ها، سلطان‌ الدوله‌ آمده‌ است‌ (نك‍ : حمدالله‌، 400...
  • ارسلان شاه | اَرْسَلانْ شاه‌، ابوالمظفر ركن‌الدین‌ (528 -571ق‌/ 1134- 1175م‌)، فرزند طغرل دوم‌ از آخرین‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ در عراق‌ عجم‌ و آذربایجان‌.
  • ارغون آقا | اَرْغونْ آقا، یا ارغون‌آغا (د 20 ذیحجۀ 673ق‌/ 17 ژوئن 1275م‌)، حاكم‌ مغولی‌ ایران و بخشهایی از بین‌النهرین‌ و آسیای‌ صغیر. ظاهراً ارغون‌ نامی‌ است‌ به‌ معنی‌ دورگه‌ و آقا لقبی‌ است‌ تركی‌ كه‌ به‌ برادر ارشد می‌گفتند (برای‌ تفصیل‌، نك‍: ه‍ د، آقا، نیز ارغون‌؛ پلیو، .(I/ 47-52 تایجو پدر ارغون از قبیلۀ اویرات‌ و...
  • ارغون، خاندان | اَرْغون‌، خانْدانِ، سلسله‌ای از فرزندان‌ ارغون‌ خان‌ مغول‌ نوادۀ چنگیزخان‌ كه‌ حدود دو قرن‌ (9-11ق‌) در منطقۀ قندهار و سند فرمان‌ راندند.
  • ارغون خان | اَرْغونْ‌خان‌ (د 7 ربیع‌الاول‌ 690ق‌/ 10 مارس‌ 1291م‌)، فرزند اباقاخان‌، نوادۀ هلاگو و چهارمین‌ ایلخان‌ مغول‌ در ایران‌. وی‌ پسر بزرگ‌ اباقا از قیمش ایگاچی‌ بود (رشیدالدین‌، جامع‌ التواریخ‌، 2/ 1152). از میان‌ منابع‌ نزدیك به‌ عصر ارغون‌، فقط رشیدالدین‌ از تاریخ‌ تولد او اطلاعی به‌دست‌ داده‌، و آورده‌ است كه‌...
  • اروچ بیک | اُروچْ بِیك‌ (د پس از 907ق‌/ 1501م‌)، فرزند عادل‌، یكی‌ از نخستین وقایع‌نگاران‌ دورۀ عثمانی‌. از زندگی‌ او آگاهی‌ چندانی‌ در دست نیست‌. از وقف‌ نامه‌ای‌ كه‌ از وی‌ در بایگانی‌ نخست‌وزیری تركیه‌ محفوظ است‌ (نك‍ : بلدیسنو، 362، 360) و نیز از «دیباچۀ» تواریخ‌ آل عثمان‌ بر می‌آید كه‌ پدرش‌ ابریشم‌ فروش‌ بوده‌، و ...
  • اروی بنت احمد |
  • ارمنی |
  • ازبک خان | اُزْبَكْ خان‌، غیاث‌الدین‌ محمد (د شوال‌ 742/ مارس‌ 1342)، بزرگ‌ترین‌ فرمانروای‌ مغول‌ اردوی‌ زرین‌ یا آلتین‌ اردو (ه‍ م‌)، از نوادگان‌ باتو پسر جوچی‌.
  • ازبک | اُزْبَك‌، عنوان‌ مردمی‌ ترك‌ زبان‌ در آسیای‌ مركزی‌ كه‌ جمعیت‌ اصلی جمهوری‌ ازبكستان‌ را تشكیل‌ می‌دهند. پیدایی‌ این‌ تشكل‌ قومی و اطلاق‌ نام‌ قومیِ ازبك‌ بر آن‌ از نظر تاریخی‌ فرایندی پیچیده‌ را پشت‌ سر نهاده‌ است‌، اما جدا از این‌ پیچیدگیهای‌ تاریخی‌، اكنون‌ مردم‌ ازبك‌ از اشتراكاتی‌ گسترده‌ برخوردارند كه‌ ...
  • ازدی | اَزْدی، ابوزکریا یزیدبن محمدبن ایاس (د 334ق/ 946م)، مورخ و محدث موصلی. ابوزکریا از قبیلۀ یمانی ازد بود. سال تولد او دانسته نیست. با توجه به نسبت وی، می‌توان گفت که ازدی احتمالاً در موصل زاده شده، و در همانجا پرورش یافته بود. در برخی منابع آمده که او به ابن زَکْره (یا زُکْره) نیز مشهور بوده است (ابن جمیع، 379؛...
  • ازرقی | اَزْرَقی، شهرت افراد خاندانی از مردم مکه که دو تن از آنان به عنوان راوی و مؤلف در سدۀ 3ق/ 9م نامبردارند. این خاندان اصلاً به ازرق، غلام رومی آهنگری از آن حارث بن کلدۀ ثقفی، طبیب مشهور عرب، نسب می‌برد. ازرق در غزوۀ طائف از جمله بندگانی بود که به خدمت پیامبر(ص) آمد و سپس آزاد شد. نوادگان وی از نسل فرزندش سلمه، ...
  • ازمیر، بنی |
  • اساف و نائله | اِساف وَ نائِله، دو بت مشهور اعراب جاهلی. بر اساس داستانهای کهن عرب، اساف پسر یعلیٰ از قبیلۀ جُرْهُم در یمن به یکی از دختران قبیله‌اش به نام نائله دختر زید عشق می‌ورزید. آن دو در موسم حج آهنگ مکه کردند و چون درون کعبه خلوتی یافتند، دامن به گناه آلودند. پس خداوند هر دو را مسخ، و به سنگ مبدل کرد. صبحگاهان مردم ...
  • ازهر بن یحیی | اَزْهَرِبْنِ یَحْیى، ابن زهیربن فرقدبن سلیم (یا سلیمان) بن ماهان، معروف به «ازهرخر» (د پس از 276ق/ 889م) پسرعم و سپهسالار با تدبیر یعقوب و عمروبن لیث صفاری.
  • اسامة بن زید | اُسامَةِ بْنِ زِیْد، ابومحمد یا ابوزید (د ح 54ق/ 674م)، صحابی پیامبر(ص). کنیۀ او را ابویزید و ابوخارجه نیز آورده‌اند که ابوزید احتمالاً تصحیف ابوزید است (نک‍ : بخاری، التاریخ...، 1(2)/ 20؛ بلاذری، انساب...، 5/ 77؛ قس: ابن حبان، 11؛ ابونعیم، معرفة...، 2/ 181).
  • الازهر | اَلْاَزْهَر، یا جامع الازهر، کهن‌ترین نهاد آموزشی ـ دینی بازمانده از روزگار فاطمیان در مصر که همزمان با تأسیس شهر قاهره بنیاد نهاده شد و با گذشت بیش از هزار سال رویارویی با بسیاری از دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همچنان به عنوان یکی از پرآوازه‌ترین دانشگاههای اسلامی موجود جهان به حیات علمی ـ آموزشی خود ا...
  • اسپهبدیه |
  • استار | اِسْتار، واحد توزين‌ چيزهاي‌ خُرد و داروها. اين‌ كلمه‌ در منابع‌ به‌ شكل‌ اِستير (نك: ابومنصور، 315؛ اخوينى‌، 502، 611؛ زمخشري‌، 385؛ منوچهري‌، 153) و سِتير ( لغت‌ فرس‌، 49؛ اخوينى‌، 309؛ نخجوانى‌، 108؛ فردوسى‌، 3/ 65، بيت‌ 1470) نيز آمده‌، و به‌ اساتير جمع‌ بسته‌ شده‌ است‌. استار در شعر عرب‌ مجازاً به‌ معنى‌...
  • اسپنجه | اِسْپَنْجه‌، اصطلاحی‌ در نظام‌ مالياتی‌ دولت‌ عثمانی‌. اسپنجه‌ عوارضی‌ بوده‌ است‌ كه‌ يهوديان‌ و مسيحيان‌ بالغ‌، اعم‌ از شهری و روستايی‌ و كوچ‌نشين‌ مكلف‌ به‌ پرداخت‌ آن‌ بودند (پاكالين‌، II/ 88؛ اينالجيك‌، مقدمه‌، 32 ؛ ارجان‌، 76 ؛ اونال‌، 132).
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، ميرزا محمد بن ‌علی‌ بن‌ ابراهيم‌ (د 13 ذيقعدۀ 1028ق‌/ 12 اكتبر 1619م‌)، عالم‌ و رجالی‌ِ امامی‌. نام‌ جدش‌ را تفرشی‌ (ص‌ 324) «كيل‌» ضبط كرده‌ است‌.
  • استادسیس | اُسْتادْسيس‌ (مق 151ق‌/ 768م‌)، پيشوای جنبش‌ سياسی‌ - دينی‌ خراسان‌ در اواخر دورۀ منصور خليفۀ عباسی‌.
  • استرخانیان |
  • استشراق |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: