صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ازبک خان /

فهرست مطالب

ازبک خان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اُزْبَكْ خان‌، غیاث‌الدین‌ محمد (د شوال‌ 742/ مارس‌ 1342)، بزرگ‌ترین‌ فرمانروای‌ مغول‌ اردوی‌ زرین‌ یا آلتین‌ اردو (ه‍ م‌)، از نوادگان‌ باتو پسر جوچی‌. 
پدرش‌ طغریل‌ (طغرلجه‌، نك‍ : حمدالله‌، 585؛ قس‌: وصاف‌، 607، كه‌ نام‌ پدر ازبك را طغلق‌ آورده‌ است‌) نام‌ داشت‌، اما برخی‌ از نویسندگان‌ به‌ خطا ازبك را پسر توقتا (تقتو) برادر طغریل‌ دانسته‌اند (نك‍ : صفدی، 8/ 367). به‌ گفتۀ رشیدالدین‌ فضل‌ الله‌ (2/ 142)، طغریل‌ در زمرۀ شاهزادگانی‌ بود كه‌ در بركناری‌ تودامنگو از سلطنت‌ اردوی‌ زرین‌ در 686ق‌/ 1287م‌ شركت‌ جست‌ و چون‌ توقتا، برادر كهتر طغریل‌ در 689ق‌ قدرت‌ را قبضه‌ كرد، طغریل‌ با تولابوقا كه‌ بر ضد فرمانروای‌ جدید سر به‌ شورش‌ برداشته‌ بود، متحد شد. اما به‌ زودی‌ توقتا شورش‌ را سركوب‌ كرد و طغریل‌ را به‌ قتل‌ رساند. سپس‌ ازبك‌ پسر جوان‌ او را به‌ قلمرو خطرناك‌ چركسها تبعید كرد (نك‍ : هاورث‌، II/ 148؛ شپولر، 85). اخبار دیگری‌ (نك‍ : هاورث‌، همانجا) كه‌ در جزئیات‌ آن‌ باید تردید كرد، نیز حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ ازبك‌ به‌ روزگار حكومت‌ توقتا در تبعید به‌ سر می‌برده‌ است‌؛ اما از گزارش‌ ابوالقاسم‌ كاشانی‌، مورخ‌ مشهور عصر ایلخانان‌ (نك‍ : ص‌ 144، كه‌ برخی‌ از نامهای‌ مغولی‌ در این‌ گزارش‌ باید تصحیح‌ شود) پیداست‌ كه‌ ازبك‌ دست‌كم‌ در اواخر عهد توقتا، مقامی‌ نظامی‌ داشته‌ است‌. چنانكه‌ توقتا در واپسین‌ روزهای‌ حیات‌ خود چون‌ به‌ یاری‌ بایان‌، خان‌ آق‌ اردو (ه‍ م‌) كه‌ توسط برادرش‌ از قلمرو خود رانده‌ شده‌ بود، شتافت‌، در بازگشت به‌ سرای‌ ــ تختگاه‌ اردوی‌ زرین‌ ــ ازبك‌ و برادر خود افشه‌ را به‌ فرماندهی‌ لشكرها گمارد. 
به‌ روایت‌ برزالی‌ (نك‍ : رمزی‌، 1/ 503)، توقتا می‌خواست‌ نوۀ خود ایرباساخان‌ را به‌ جانشینی‌ برگمارد (نیز نك‍ : اشپولر، همانجا)، اما ازبك‌ با مساعدت‌ قتلغ‌ تیمور، نایب‌ توقتا و امیرسرای‌ و نیز بیالون كه‌ او را بیوۀ پدرش‌ طغریل‌ دانسته‌اند، قدرت‌ را قبضه‌ كرد. گزارشهای مورخان‌ دربارۀ چگونگی‌ دست‌ یافتن‌ ازبك‌ به‌ فرمانروایی اردوی‌ زرین‌ و نیز هویت‌ بیالون‌ سخت‌ آشفته‌ و مبهم‌ است‌. با اینكه‌ برخی‌ (نك‍ : رمزی‌، 1/ 504-505؛ ابن‌خلدون‌، 5(5)/ 1139) بیالون‌ را بیوۀ طغریل‌ دانسته‌اند، اما گروهی‌ بر آنند كه بیالون كه‌ پس‌ از كشته‌ شدن‌ شوهرش‌ طغریل‌ به‌ ازدواج‌ توقتا درآمده بود، مادر ازبك‌ بوده‌ است‌. گفته‌اند توقتا در بستر مرگ‌ نزد وی از قتل‌ طغریل‌ و تبعید ازبك‌ پشیمان‌ شد و بی‌درنگ‌ به‌ دو تن‌ از امیرانش‌ فرمان‌ داد تا ازبك‌ را از تبعیدگاه‌ به‌ سرای‌ بازگردانند. ولی توقتا پیش‌ از ورود ازبك‌ درگذشت‌ (نك‍ : هاورث‌، همانجا). 
به‌ گزارش‌ ابوالقاسم‌ كاشانی‌ (ص‌ 144- 145) قتلغ‌ تیمور، امیرسرای‌ پس از مرگ‌ توقتا، امرای‌ مغول‌ را به‌ پذیرفتن‌ جانشینی‌ پسرش‌ (یا نواده‌اش‌ ایرباساخان‌، قس‌: اشپولر، 86) فراخواند. نام‌ این‌ پسر توقتا در گزارش‌ ابوالقاسم‌ كاشانی‌ نیامده‌ است‌، ولی‌ به‌ رغم‌ آنكه‌ برخی‌ از مورخان‌ (نك‍ : رمزی‌، 1/ 504) برآنند كه‌ از توقتا هیچ‌ فرزندی‌ برجای‌ نماند، بناكتی‌ (ص 397) از 3 پسر او یاد كرده‌ كه‌ از آن‌ میان‌ احتمالاً توكل یوقا در تلاشی‌ برای‌ تصاحب تاج‌ و تخت‌، ناكام‌ ماند و سرانجام‌ به‌ دست‌ ازبك‌ كشته‌ شد (نك‍ : هاورث‌، همانجا). به‌ هر روی‌ قتلغ‌ تیمور با امرای‌ مغول‌ شرط كرد كه‌ پیش‌ از استقرار خان‌ جدید، ازبك‌ را به‌ سرای‌ فراخوانند و به‌ قتل‌ رسانند (ابوالقاسم‌، همانجا). گرچه‌ ابوالقاسم‌ كاشانی‌ از نقش‌ اصلی قتلغ‌ تیمور در یاری‌ ازبك‌ سخنی‌ نمی‌گوید، ولی‌ پیداست‌ كه‌ قتلغ‌ تیمور ضمن‌ همداستانی‌ بابیالون‌، با طرح‌ نقشه‌ای‌ ماهرانه‌، می‌كوشید تا زمان‌ ورود ازبك‌ به‌ پایتخت‌، مسألۀجانشینی‌توقتا را به‌تأخیر اندازد (نك‍ : رمزی‌، اشپولر، همانجاها). سرانجام‌ ازبك‌ پس از آگاهی‌ از مرگ‌ عموی‌ خویش‌ به‌ سرای‌ درآمد و قتلغ‌ تیمور از او پیمان‌ گرفت‌ كه‌ چون‌ بر تخت‌ نشیند، اسلام‌ آورد (رمزی‌، همانجا؛ قس‌: هاورث‌، II/ 172). ازبك‌ چنین‌ كرد و به‌ گزارش‌ ابوالقاسم‌ كاشانی‌ (همانجا) امرای‌ مغول‌ را نیز به‌ پذیرش‌ اسلام‌ فرا خواند، اما سالارامرا تمسّك‌ به‌ یاسای‌ چنگیزخان‌ را كافی‌ دانست‌ و از پذیرفتن‌ اسلام‌ سرباز زد و ازبك‌ هم‌ او را هلاك‌ كرد. امرای‌ دیگر توطئه‌ای‌ درچیدند تا وی‌ را در مجلس‌ بزمی‌ از میان‌ بردارند. ازبك‌ از توطئه‌ آگاهی‌ یافت‌ و بگریخت‌. سپس‌ با سپاهی‌ كه‌ گرد آورده‌ بود، بازگشت‌ و همۀ امرای‌ مخالف‌ را از دم‌ تیغ‌ گذراند و خود در رمضان‌ 712 بر تخت‌ نشست‌ (نیز نك‍ : اشپولر، همانجا) و به‌ پاس‌ مساعدتهای‌ قتلغ‌ تیمور، امارت‌ خوارزم‌ بدو سپرد (رمزی‌، 1/ 505). 
در اوایل‌ حكومت‌ ازبك‌ خان‌، بابا اوغلو (اغول‌)، یكی‌ از شاهزادگان‌ اردوی‌ زرین‌ سر به‌ شورش‌ برداشت‌ و خوارزم‌ دورترین‌ ولایت‌ جنوب‌ شرقی‌ قلمرو خان‌ را عرصۀ قتل‌ و غارت‌ قرار داد. چون‌ قتلغ‌ تیمور حاكم‌ آن‌ دیار نتوانست‌ او را سركوب‌ كند، ییسور (یا یساور) از شاهزادگان‌ جغتایی‌ ماوراءالنهر، بابااوغلو را به‌ قلمرو ایلخانان‌ ایران‌ گریزاند. او به‌ الجایتو (حك‍ 703-716ق‌) پناه‌ برد و بدین‌ سبب‌ بین‌ ازبك‌خان‌ و ایلخان‌ ایران‌ «وحشتی‌ تمام‌ ظاهر شد». در این‌ میان‌ ایسن‌ بوغا، حاكم‌ جغتایی‌ ماوراءالنهر (حك‍ 709- ح‌ 718ق‌) برخان‌ بزرگ‌ مغول‌ در چین‌ شورید و برای‌ آنكه‌ ازبك‌ را نیز با خود همراه‌ كند، در پیغامی‌ بدو، چنین‌ وانمود كرد كه‌ خان‌ بزرگ‌ او را لایق‌ فرمانروایی‌ ندانسته‌، و بر آن‌ است‌ حكومت‌ قبچاق‌ را به‌ دیگری‌ واگذارد. ازبك‌ نیز فریب‌ خورد و بر خان‌ بزرگ‌ نافرمان‌ شد، اما به‌ سفارش‌ یكی‌ از امیران‌ خود (نام‌ او گرچه‌ در تاریخ‌ الجایتو نیامده‌، ولی‌ به‌ احتمال‌ بسیار مقصود همان‌ قتلغ‌ تیمور است‌) كه‌ در استواری‌ سلطنت‌ وی‌ تلاشها كرده‌ بود، از نافرمانی‌ پشیمان‌ شد و ایلچیانی‌ نزد خان‌ بزرگ‌ فرستاد و به‌ فرمانبرداری‌ از او گردن‌ نهاد (ابوالقاسم‌، 145-146، 173-176). چنین‌ می‌نماید كه‌ ازبك‌ از این‌ پس‌ با امپراتوران‌ مغول‌ چین‌ روابط حسنه‌ داشت‌ (یاپ‌، 498)، به‌ گزارش‌ یوان‌ شی‌ (تاریخ‌ سلسلۀ یوان‌) از منابع‌ مهم‌ چینی‌، ازبك‌ در 736ق‌/ 1336م‌ سفیری‌ نزد امپراتور فرستاد و از او خواست‌ تا هزینۀ تأسیس‌ پایگاههای‌ نظامی‌ را در برخی‌ نواحی‌ چین‌ كه‌ در تیول‌ خان‌ اردوی‌ زرین‌ بود، بر عهده‌ گیرد و نیز ادارۀ این‌ پایگاهها را كه‌ برای‌ سهولت آمدورفت‌ سپاهیان‌ تأسیس‌ می‌شد، به‌ عهدۀ ازبك‌ واگذارد (نك‍ : هاورث‌، همانجا). 
دولت‌ ایلخانان‌ مغول‌ در ایران‌ قدرتمندترین‌ دشمن‌ ازبك‌ خان‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و از سالها پیش‌ میان‌ ایشان‌ و آلتین‌ اردو نزاع‌ بود، چه‌ فرمانروایان‌ اردوی‌ زرین‌، اران‌ و آذربایجان‌ را كه‌ در تصرف‌ ایلخان‌ بود، جزئی‌ از قلمرو خود می‌دانستند (شبانكاره‌ای‌، 289-290). با این‌حال‌، ازبك‌ در نخستین‌ سال‌ فرمانروایی‌، ایلچیانی‌ نزد الجایتو روانه‌ كرد و با اشارۀ مبهمی به‌ موارد اختلاف‌، خواستار برقراری‌ روابط دوستانه‌ شد (ابوالقاسم‌، 146؛ حافظ ابرو، ذیل‌...، 106). چندی‌ بعد كه‌ بابا اوغلو به‌ ایران‌ پناهنده‌ شد، ازبك‌ سفیری‌ نزد الجایتو فرستاد و خواهان‌ برگرداندن‌ شاهزادۀ شورشی‌ به‌ اردوی‌ زرین‌ شد و ایلخان‌ را نیز به‌ حمله‌ به‌ اران‌ و موغان‌ تهدید كرد. الجایتو هم‌ فرمان‌ داد تا چند تن‌ از بستگان‌ بابااوغلو را در حضور سفیر ازبك‌ سر بریدند (قس‌: اشپولر، 92-93). با این‌ حال‌، در 718ق‌/ 1318م‌ ازبك‌ خان‌ دربند را تسخیر كرد و تا كرانۀ رود كُر پیش‌ رفت‌؛ اما از سپاه‌ ابوسعید بهادرخان‌ (ه‍ م‌)، جانشین‌ الجایتو شكست خورد و با تحمل‌ تلفاتی‌ سنگین‌ عقب‌ نشست‌ (نك‍ : وصاف‌، 635 - 638). 
ازبك‌ خان‌ در برابر این‌ دشمن‌ قدرتمند كوشید تا با مملوكان‌ مصر كه‌ با ایلخانان‌ ایران‌ دشمنی‌ می‌ورزیدند، متحد شود. به‌ گزارش‌ مورخان‌ عرب‌ بارها سفرای‌ ازبك‌ خان‌ كه‌ شمار آنان‌ گاه‌ به‌ بیش‌ از 170 تن‌ می‌رسید، با هدایای‌ بسیار نزد سلطان‌ ملك‌الناصر محمد بن‌ قلاوون‌ فرستاده‌ می‌شدند (نك‍ : مقریزی‌، 2(1)/ 132، حاشیۀ 2، نیز 145، 163، جم؛ نیز نك‍ : ه‍ د، آلتین‌ اردو). از آن‌ سوی‌، در پی‌ امضای‌ صلح‌نامۀ نهایی‌ بین‌ مملوكان‌ و دولت‌ ایلخانان‌ ایران‌ در 722ق‌/ 1322م‌ (نك‍ : مقریزی‌، 2(1)/ 237، 242)، روابط ازبك‌ با الناصر تیره‌ شد. از آن‌ پس‌ دولت‌ مملوكان‌ ترجیح‌ داد خود را درگیر نبردهای‌ بی‌فایده‌ نكند و هیأتهای‌ نمایندگی‌ ازبك‌ خان‌ كه‌ در 725 و 728ق‌ به‌ قاهره‌ فرستاده‌ شدند(نك‍ : همو،2(1)/ 264، 296)،نیز هیچ‌ خللی‌ به‌ صلح‌ میان‌ مملوكان‌ و ایلخانان‌ وارد نكرد (نیز نك‍ : اشپولر، 94-95). حتی‌ پس‌ از مرگ‌ ابوسعید بهادرخان‌، آخرین‌ ایلخان‌ مقتدر ایران‌ در 736ق‌، ازبك‌ در یورش گسترده‌ای به‌ اران‌ و آذربایجان‌، در تسخیر این‌ نواحی‌ كه‌ سالها در آرزوی آن بود، توفیق‌ نیافت‌. تنها در اواخر حیات‌ خود در 741ق‌/ 1340م‌ توانست‌ بخشی‌ از خراسان‌ را تسخیر كند (حافظ ابرو، همان‌، 190-192؛ اشپولر، 96).
ازبك‌ خان‌ در نخستین‌ سال‌ فرمانروایی‌، در سایۀ صلح‌ موقت‌ با الجایتو، متوجه‌ امیرنشینهای‌ روسیه‌ شد كه‌ از خراجگزاران‌ آلتین‌ اردو بودند و در زمان‌ او مداخلۀ مغولان‌ در رویدادهای‌ مربوط به‌ آن‌ نواحی‌ به‌ اوج‌ خود رسید (برای‌ تفصیل‌، نك‍ : همو، 91-88؛ نیز ه‍ د، آلتین‌ اردو). افزون‌ بر آن‌ ازبك‌ در اروپای‌ شرقی‌ و منطقۀ بالكان‌ در كشمكش‌ میان‌ كشورهایی‌ كه‌ زیر سلطۀ مغولان‌ نبودند، هم‌ مداخله‌ می‌كرد، هر چند از جزئیات‌ آن آگاهی‌ در دست‌ نیست‌. مثلاً همزمان با جنگهای‌ میان‌ بیزانس‌، بلغارستان‌ و صربستان‌، ازبك‌ خان‌ در 1319م‌ در رویدادهای‌ بالكان‌ مداخله‌ كرد و مغولان‌ تا دروازه‌های‌ آدریانوپل‌ پیش‌ رفتند. ازبك‌ همچنین‌ در 1324م‌ پس‌ از مرگ‌ سون‌ توسلاو، سزار بلغارستان‌، ظاهراً گئورگ‌ ترتر دوم‌، فرمانروای‌ جدید این‌ كشور را در جنگ‌ بر ضد امپراتوری‌ بیزانس‌ و بار دیگر در 28 ژوئن‌ 1330 در نبرد با صربها یاری‌ داد (نك‍ : اشپولر، 92؛ هاورث‌، II/ 158). با اینهمه‌ در این‌ روزگار، گذشته‌ از امیرنشینهای‌ روسیه‌ كه‌ به‌ تدریج‌ استقلال‌ سیاسی‌ و نظامی‌ یافتند، لهستانیها نیز قدرت‌ گرفتند و حملاتی‌ بر ضد مغولان‌ آغاز كردند (اشپولر، 91). از طرفی‌ همزمان‌ با انحطاط و سقوط امپراتوری‌ بیزانس‌ و حكومت‌ بلغارستان‌، در جنوب‌ غربی‌ قلمرو ازبك‌ خان‌ و در كرانه‌های‌ جنوبی‌ دریای‌ سیاه‌، دولت‌ ترك‌ عثمانی‌ پا می‌گرفت‌. تركان‌ عثمانی‌ در 1326م‌ به‌ رهبری‌ عثمان‌ ــ كه‌ نام‌ سلسلۀ عثمانی‌ از او گرفته‌ شد ــ بروسه‌ را تسخیر كردند و سپس‌ اورخان‌ پسر و جانشین‌ وی‌ با چیرگی‌ بر كرانه‌های‌ آسیایی‌ بُسفر، راه‌ تركان‌ را به‌ اروپا هموار كرد. در این‌ میان‌ ازبك‌ شاید نه‌ علاقه‌ و نه‌ ارادۀ آن‌ را داشت‌ كه‌ از بسط قدرت‌ و نفوذ دولت‌ جدید جلوگیری‌ كند. سرانجام‌، همین‌ عثمانیها دست‌ مغولان‌ را به‌ كلی‌ از سرزمینهای‌ متمدن‌ جنوب‌ كوتاه‌ كردند و از آن‌ پس‌ قلمرو اردوی‌ زرین‌ تنها به‌ استپهای‌ «اوراسیا» محدود شد (نك‍ : ساندرز، 165؛ اشپولر، همانجا). 
هرچه‌ پایه‌های‌ روابط ازبك‌ خان‌ با دولت‌ ممالیك‌ مصر سست‌تر و موفقیت‌ او در تسخیر اران‌ و آذربایجان‌ كمتر می‌شد، به‌ روسیه‌ و اروپای‌ شرقی‌ بیشتر توجه‌ نشان‌ می‌داد؛ زیرا هم‌ امیرنشینهای‌ روسیه‌ به‌تدریج‌ در برابر خواستها و فرمانهای‌ خان‌ قبچاق‌ بیشتر پایداری‌ می‌كردند و هم‌ مردم‌ لیتونی‌ و لهستان‌ قدرت‌ روزافزون‌ می‌یافتند. از این‌رو مغولان‌ در 1337م‌ لوبلین‌ را به‌ مدت‌ 12 روز محاصره‌ كردند و در 1340م‌ طی‌ یورشهایی‌ به‌ غرب‌، لهستانیها و مجارها را به‌ حركت‌ واداشتند. سپس‌ حملۀ مشترك‌ قبچاقها و روسها به‌ اسمولنسك‌ كه‌ از 1313م‌ از پرداخت‌ مالیات سرباز زده‌ بودند، انجام‌ گرفت‌ و هنگامی‌ كه‌ سپاه‌ ازبك‌خان‌ در گیرودار جنگ‌ با مردم‌ لیتونی‌ بود، وی‌ در «سرای‌» درگذشت‌ (اشپولر، 97-98).
پس‌ از مرگ ازبك‌، به‌ وصیت‌ او، پسر ارشد و ولیعهدش‌ تینی بیك‌ به‌ فرمانروایی‌ رسید، اما اندكی‌ بعد برادر كهتر وی‌ جانی بیك‌ او را به‌ قتل‌ رساند و خود به‌ فرمانروایی‌ نشست‌ (همو، 99).
دربارۀ مسلمانی‌ ازبك‌ خان‌ باید گفت‌ گرچه‌ پیش‌ از او نیز برخی‌ از خانهای‌ اردوی‌ زرین‌ مثل‌ بركه‌ و تودامنگو اسلام‌ آورده‌ بودند، ولی دین‌ جدید برای‌ آنان‌ جنبۀ شخصی‌ داشت‌ و در سیاست‌ و كشورداری‌ ایشان دخیل‌ نبود؛ اما چون‌ ازبك‌ اسلام‌ آورد، ادیان‌ دیگری چون‌ مسیحیت‌ و بودایی‌ كه‌ میان‌ مغولان‌ رواج‌ یافته‌ بود، كنار نهاده شد و اسلام‌ در ساختار حكومتی‌ مغولان‌ قبچاق‌ سخت‌ نفوذ یافت (نك‍ : ساندرز، 164). از این‌ رو، مورخان‌ مسلمان‌، دورۀ فرمانروایی او را عصری‌ طلایی‌ دانسته‌، و اقدامات‌ او را در ترویج‌ اسلام‌، بسیار ستوده‌اند (نك‍ : ذهبی‌، 4/ 36؛ ابن‌ فضل‌ الله‌، 3/ 84؛ صفدی‌، 8/ 367). ازبك‌ مسلمانی‌ متعصب‌ بود و به‌ فرمان‌ او بسیاری‌ از بخشیان‌ (روحانیان‌ مغول‌) و جادوگران‌ كشته‌ شدند. گفته‌اند وقتی‌ یكی‌ از دختران‌ آندرونیكوس‌ سوم‌، امپراتور بیزانس‌ را كه‌ گویا نامش‌ بیالون‌ بود، به‌ زنی‌ گرفت، او را واداشت‌ تا مسلمان‌ شود (نك‍ : رمزی‌، 1/ 503؛ ساندرز، همانجا). با این‌ حال‌، ازبك‌ خان‌ به‌ علل‌ سیاسی‌ و یا تجاری‌ ترجیح‌ داد با قدرتهای‌ مسیحی‌ روابط دوستانه‌ای‌ برقرار كند. حتی‌ خواهر خود را به‌ ازدواج‌ یك‌ شاهزادۀ بزرگ‌ روس‌ درآورد (نك‍ : گروسه‌، 661، حاشیۀ 1). پاپ‌ نیز در 13 ژوئیۀ 1338 در نامه‌ای‌ به‌ ازبك‌ خان‌ از رفتار نیكویی‌ كه‌ او نسبت‌ به‌ مبلغان‌ كاتولیك‌ در قبچاق‌ ابراز داشته‌ بود، قدردانی كرد. در 1339م‌ ژان‌ دومارینولی‌ كشیش‌ فرانسیسكن‌ از سوی پاپ‌ به‌ دربار ازبك‌خان‌ فرستاده‌ شد (هاورث‌، II/ 163؛ گروسه‌، ساندرز، همانجاها). از سوی‌ دیگر همسر و پسر ازبك‌خان‌ نیز چندین‌بار به‌ سفارت‌ نزد پاپ‌ گسیل‌ شدند (هاورث‌، II/ 171). همچنین‌ ازبك‌ خان‌ با جنواییها و ونیزیها عهدنامۀ بازرگانی‌ منعقد كرد و به‌ سفرای‌ جنوا، آنتونیو گریلو و نیكولودی‌ پاگانا اجازه‌ داد تا پایگاههای‌ خود را در شهر كافا (بر كرانۀ شمالی‌ دریای‌ سیاه‌) دایر كنند و دیوارهای‌ خراب‌ شهر را از نو بسازند. ونیزیها هم‌ اجازه‌ یافتند پایگاهی‌ در تانا، بر دهانۀ رود دن‌ داشته‌ باشند (گروسه‌، 661 -662؛ ساندرز، همانجا). 
ابن‌بطوطه‌ كه‌ به‌ روزگار فرمانروایی‌ ازبك‌ خان‌ از قبچاق‌ دیدار كرده‌، او را در زمرۀ 7 فرمانروای‌ بزرگ‌ جهان‌ برشمرده‌، و شرحی دقیق‌ از دربار ازبك‌ خان‌ و زنان‌ و فرزندان‌ او به‌ دست‌ داده‌ است‌ (1/ 338، 340- 345). به‌ گفتۀ همو (1/ 363) در سرای‌، تختگاه خان قبچاق‌، مساجد بسیاری وجود داشت‌ (نیز نك‍ : قلقشندی‌، 4/ 457). ازبك‌ به‌ صوفیان‌ احترام‌ می‌گذاشت‌ و با آنان‌ مجالست داشت‌ (صفدی‌، همانجا). گفته‌اند هر هفته‌ به‌ دیدار نعمان‌الدین‌ خوارزمی‌، از مشایخ‌ بزرگ آن‌ روزگار می‌رفت‌ و به‌رغم‌ آنكه‌ از سوی‌ او استقبال‌ نمی‌شد، با فروتنی‌ با وی‌ به‌ گفت‌وگو می‌نشست‌ (ابن‌ بطوطه‌، 1/ 364). 
از میان‌ فرمانروایان‌ آلتین‌ اردو، ازبك‌ خان‌ چنان‌ اعتبار و شهرتی‌ به‌ دست‌ آورد كه‌ مورخان‌ و نویسندگان‌، سرزمین‌ قبچاق‌ را كه‌ پیش‌تر اولوس‌ جوچی‌ یا بركه‌ می‌نامیدند، غالباً به‌ نام‌ اولوس یا ممالك‌ ازبك‌ خواندند (مثلاً نك‍ : حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، 1/ 331، 2/ 635؛ روملو، 103، 199؛ اشپولر، 87). همچنین‌ نام‌ ازبك‌ را اتحادیۀ قبیله‌ای‌ مختلط مغولی‌ تركی‌ ازبك‌ (ه‍ م‌) جاودان‌ ساخته‌ (نك‍ : ساندرز، 165) كه‌ سرزمین‌ آنان‌، ازبكستان‌ (ه‍ م‌)، اكنون‌ یكی‌ از جمهوریهای‌ مستقل‌ آسیای‌ میانه‌ است‌. 

مآخذ

ابن‌بطوطه‌، رحلة، به‌ كوشش‌ عبدالمنعم‌ عریان‌ و مصطفى قصاص‌، بیروت‌، 1407ق‌/ 1987م‌؛ ابن‌ خلدون‌، العبر؛ ابن‌ فضل‌الله‌ عمری‌، احمد، مسالك‌ الابصار، به‌ كوشش‌ فؤاد سزگین‌، فرانكفورت‌، 1408ق‌/ 1988م‌؛ ابوالقاسم‌ كاشانی‌، عبدالله‌، تاریخ‌ اولجایتو، به‌ كوشش‌ مهین‌ همبلی‌، تهران‌، 1348ش‌؛ بناكتی‌، داوود، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ جعفر شعار، تهران‌، 1339ش‌؛ حافظ ابرو، عبدالله‌، ذیل‌ جامع‌ التواریخ‌ رشیدی‌، به‌ كوشش‌ خانبابا بیانی‌، تهران‌، 1350ش‌؛ همو، زبدةالتواریخ‌، به‌ كوشش‌ كمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، 1372ش‌؛ حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین نوایی‌، تهران‌، 1362ش‌؛ ذهبی‌، محمد، ذیول‌ العبر، همراه‌ العبر، به‌ كوشش‌ محمد سعید بن‌ بسیونی‌ زغلول‌، بیروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ ادگار بلوشه‌، لیدن‌، 1329ق‌/ 1911م‌؛ رمزی‌، محمد، تلفیق‌ الاخبار و تلقیح‌ الآثار فی‌ وقایع‌ قزان‌ و بلغار و ملوك‌ التتار، اورنبورگ‌، 1908م‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، 1349ش‌؛ شبانكاره‌ای‌، محمد، مجمع‌ الانساب‌، به‌ كوشش‌ هاشم‌ محدث‌، تهران‌، 1363ش‌؛ صفدی‌، خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌ كوشش‌ محمد یوسف‌ نجم‌، ویسبادن‌، 1402ق‌/ 1982م‌؛ قلقشندی‌، احمد، صبح‌ الاعشی‌، قاهره‌، 1383ق‌/ 1963م‌؛ گروسه‌، رنه‌، امپراتوری‌ صحرانوردان‌، ترجمۀ عبدالحسین‌ میكده‌، تهران‌، 1353ش‌؛ مقریزی‌، احمد، السلوك‌، به‌ كوشش‌ محمد مصطفی‌ زیاده‌، قاهره‌، 1941م‌؛ وصاف‌، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ محمد مهدی‌ اصفهانی‌، تهران‌، 1338ش‌؛ نیز: 

Howorth, H. H., History of the Mongols, London, 1888; Saunders, J. J., The History of the Mongol Conquests, London, 1971; Spuler, B., Die goldene Horde, Wiesbaden, 1965; Yapp, M. E., «The Golden Horde and its Successors», The Cambridge History of Islam, Cambridge, 1970, vol. I(A). 
ابوالفضل‌ خطیبی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: