صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ارابه /

فهرست مطالب

ارابه


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَرّابه‌، یكی‌ از ابزارهای‌ نخستین‌ حمل‌ونقل‌ و از پدیده‌های‌ مهم‌ در جریان‌ تاریخ‌ تمدن‌ كه‌ به‌ رغم‌ سادگی‌ ساخت‌ اولیۀ آن‌، در تحول‌ تاریخ‌ بشر نقشی‌ بنیادین‌ داشته‌ است‌. ابداع‌ ارابه‌ را می‌توان‌ مرحلۀ تكاملی‌ ساخت‌ چرخ‌ به‌ شمار آورد كه‌ پیش‌ از كاربرد در ساخت‌ ارابه‌، در سفالگری‌ به‌كار می‌رفته‌ است‌. دربارۀ واژۀ ارابه‌ و ریشۀ زبان‌شناختی‌ آن‌، پیشنهادهای‌ گوناگونی‌ داده‌ شده‌ است‌ (نك‍ : دورفر، II/ 19-23)، اما گذشته‌ از این‌ نام‌ پدیدۀ ارابه‌ پیشینه‌ای‌ روشن‌ و قابل‌ بررسی‌ دارد. 

I. ارابه‌ در روزگار باستان‌

خاستگاه‌ ارابه‌

نگاره‌هایی كه‌ از شهر اور به‌ دست‌ آمده‌ است‌، كهن‌ترین‌ نشانۀ تصویری شناخته‌ شده‌ از ارابه‌ را كه‌ به‌ كمك‌ چارپایان‌ به‌ حركت در می‌آید، در اختیار ما می‌گذارد. در اینجا ارابه‌های باركش‌ با 4 چرخ‌ تو پر و سنگین‌ به‌ نمایش‌ درآمده‌ است‌. این نوع‌ ارابه‌ كه‌ برای‌ حمل‌ونقل‌ انسان‌ و همچنین‌ بار ساخته‌ می‌شد، دارای سرعتی بسیار كم‌ بود و در سرعت‌ زیاد به‌سادگی‌ واژگون‌ می‌شد (نك‍ : تصویر 1). 

ارابۀ دوچرخ‌ كه‌ محورش‌ در وسط سطح‌ بارگیر قرار داشت‌، به‌ گاو یا خر بسته‌ می‌شد و همچون‌ ارابۀ 4 چرخ‌ قادر به‌ حركت‌ سریع‌ نبود و به هنگام‌ تغییر مسیر واژگون‌ می‌گردید. كهن‌ ترین‌ نشانۀ این‌ نوع‌ ارابه در نمونه‌ای‌ دیده‌ می‌شود كه‌ در منطقۀ دیاله‌ [تل عقرب‌] پیدا شده، و مربوط به حدود 2650ق‌م است‌ (آمیه، تصویر شم‍ 349؛ نك‍ : تصویر 2). 

در پی‌ پیشرفت‌ فن‌ ارابه‌سازی، محور ارابه‌ های‌ دوچرخ‌ سبك‌ در پشت‌ ركاب‌ سواركار قرار گرفت‌ كه‌ به‌این‌ترتیب‌ بیشتر وزن‌ ارابه و سوار كار بر اسب‌، و بقیۀ وزن‌ بر چرخها وارد می‌آمد. این‌ امر به‌ مهار اسب‌ كمك‌ می‌كرد،بر سرعت‌ارابه‌ می‌افزود و به‌ هنگام افزایش سرعت، فشار بار بر اسب كاهش‌ می‌یافت‌. همچنین‌ در ساخت‌ چرخهای‌ ارابه‌ نیز تحول‌ تازه‌ای پدید آمد و به‌ جای‌ چرخ‌ سنگین‌ و توپر، چرخ‌ پره‌دار به كار رفت كه‌ سبب‌ كاهش‌ چشمگیر وزن‌ ارابه‌ شد. به‌ این‌ ترتیب‌، این‌ دگرگونی‌ ساختاری‌ به‌ ظاهر كوچك‌، سبب‌ پدیدآمدن‌ ارابه‌ای‌ سبك شد كه‌ برای‌ رزم‌ مناسب‌ بود. ارابه به دنبال‌ این‌ دگرگونی‌، در جنگهای هزارۀ دوم‌ ق‌م‌ نقش‌ چشمگیری‌ ایفا كرد (كرنلیوس‌، 169 ؛ برنتیس‌، 64-66). 
 یافته‌های باستانی‌ از ارابۀ رزمی‌ سبك‌، مسیر گسترش‌ آن‌ را تا حدودی نمایان‌ می‌سازد. بر روی مهری‌ استوانه‌ای‌ كه‌ در لایۀ 3 تپه‌حصار (ح‌ 2600-2400 ق‌م‌) پیدا شده‌ است‌ (دایسن‌، 143 ؛ یول‌، 17,10)، كهن‌ترین‌ نقش‌ یك ارابۀ رزمی‌ سبك‌ دیده‌ می‌شود (نك‍ : پارپلا، 285؛ نك‍ : تصویر 3). بر این‌ مهر، ارابۀ رزمی‌ سبكی‌ با چرخ 6 پره‌ و سواری جنگجو نقش‌ بسته‌ است‌ (دایسن، 78) كهن‌ترین‌ نمونۀ یافته‌شده‌ از ارابۀ رزمی‌ سبك متعلق‌ به‌ حدود 2000ق‌م‌ از حوالی‌ آمودریا است‌ (برنتیس‌، 69-68). در گورستان‌ سینتاشتا، در شرق‌ اورال‌ جنوبی‌ نیز بقایای‌ ارابۀ رزمی‌ سبك‌ از تمدن‌ پیش آندرنوو (سده‌های‌ 16-14 ق‌م‌) پیدا شده‌ كه‌ همراه‌ ارابه‌ران‌ بلندپایه‌ای‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شده‌ است‌. چرخهای‌ این‌ ارابه‌ 10 پره‌ با قطر 90 تا 100 سانتی‌متر، و فاصلۀ دو چرخ‌ از یكدیگر 2/ 1 متر است‌. این‌ ارابه‌ در مقایسه‌ با ارابه‌های‌ آسیای‌ غربی‌ كه‌ تا 1400 ق‌م‌ فقط 4 پره‌ داشته‌اند، پیشرفته‌تر است‌ (پیگوت‌، 290-289؛ پارپلا، 234؛ گنینگ‌، 1).

 گسترش‌ ارابه‌ در آسیای‌ غربی‌

در حدود 1800 ق‌م‌ ارابۀ رزمی‌ سبك‌ از ایران‌ به بین‌النهرین‌ راه یافت و در حدود 1700-1600ق‌م‌ وارد مصر شد و در حدود 1200ق‌م‌ ارابۀ سبُك‌ رزمی در سراسر جهان‌ باستان‌، از چین تا اروپا، گسترش‌ یافته‌ بود (برنتیس‌، همانجا). در كنار یافته‌های باستان‌شناختی‌، شواهد لغوی و زبان‌شناختی‌ نیز مسیر گسترش‌ ارابه‌ را مشخص‌ می‌كند. واژۀ هندوآریایی‌ رثه‌ به‌معنی‌ چرخ‌ و ارابه كه‌ در وداها به‌ صورت‌ رثیه‌ منسوب‌ به‌ ارابه‌، رثریه‌ با ارابه رفتن‌ و در اوستا ی‌ متأخر رئیثییه‌ منسوب‌ به‌ ارابه‌ در دست‌ است‌، وارد زبانهای‌ باستانی‌ غرب‌ آسیا شده‌ است‌. 
از همین‌ واژه‌ در زبان‌ اكدی‌ ارتی(ی‍‌)نو به‌ معنی‌ بخشی‌ از یك‌ سلاح‌ (زدن‌،I/ 232؛ «واژه‌نامۀ...»، V/ 255) ساخته‌ شده‌ است‌ كه‌ منظور چرخ‌ ارابۀ رزمی‌ است‌ و در زبان‌ حتی‌ ارتیینی‌ به‌ معنی‌ ابزار ارابه‌ یا بخشی‌ از ارابۀ ساخته‌ شده‌ است‌ (مایر هفر، «واژگان‌...»، 144 ؛ فریدریش‌، 421). همین‌ واژه‌ در متنهای‌ آلالاخ‌ سوریه‌ نیز به‌ چشم‌ می‌خورد (مایرهفر ، همان‌، 144-145). در مصر باستان‌ ارابه‌ وررت‌ نامیده‌ می‌شد كه‌ برای‌ آن‌ ریشۀ هوری‌ حدس‌ زده‌ شده‌ است‌ (هلك‌، «واژه‌نامه‌...»، 407)، اما یك‌ ریشۀ آریایی‌ بیشتر محتمل‌ است‌. در كهن‌ترین‌ دورۀ زبان‌ آریایی‌ ورت‌ به‌ معنی‌ گرداندن‌ به كار رفته‌ است‌ (كامنهوبر، «اسب‌ شناسی‌...»، 294). ورت‌ (vart) هندوآریایی‌ باستان‌ به‌ معنی‌ گردیدن‌ و هندوآریایی‌ آسیای‌ مقدم‌ uart- به‌ معنی‌ چرخاندن‌ از همین‌ ریشه‌ است‌ (مایرهفر، «واژه‌ نامه‌...»، II/ 518-519).
در متنهای‌ حتی‌ نیز این‌ واژه‌ به‌ صورت‌ ورتنه‌ یعنی‌ دور یا چرخش‌ آمده‌ كه‌ در واژگان‌ مربوط به‌ تربیت‌ اسب‌ مورد استفاده‌ بوده‌ است‌. این‌ واژه‌ در تكامل‌ بعدی‌ در هندوایرانی‌ و اوستایی‌ به‌ شكلهای‌ ورثه‌، یعنی‌ گردیدن‌، ورتورثه‌ یعنی‌ با ارابۀ غلتان‌، در پارتی‌ ورد (wrd-) و در پارسی‌ میانه‌ ورد (wrd-)، گردیدن‌، و سغدی‌ ورتن‌ به‌ معنی‌ ارابه‌ آمده‌ است‌ (همانجا؛ قریب‌، 412). علاوه‌ بر واژگان‌ مربوط به‌ ارابه‌، برخی‌ تركیبات‌ لغوی‌ مربوط به‌ معنای‌ «ارابه‌ ران‌» (با ریشۀ «مریه‌»، نك‍ : سطور بعد) و «اسب‌» (ه‍ م‌) نیز از هندوآریایی وارد زبانهای‌ هوری‌ و حتی‌ شده‌ است‌. بدین‌ترتیب‌، واژگان‌ هندوآریایی‌ مربوط به‌ ارابه‌ و نیز اسب‌ در سراسر خاور باستان‌ گسترش‌ یافته‌ است‌، بنابراین‌، واژۀ مصری‌ «وررت‌» نیز از این قاعده‌ مستثنی‌ نبوده‌، و از ریشۀ «ورت‌» آریایی‌ گرفته‌ شده‌ است‌. 
در زبان‌ فارسی و دیگر زبانهای‌ ایرانی‌ ریشۀ هر دو واژۀ «رثه‌» و «ورت‌» قابل‌ پی‌گیری‌ است‌ و این‌ مؤیدی‌ بر خاستگاه‌ هندوآریایی‌ این‌ واژگان‌ می‌تواند بود. از ریشۀ «رثه‌» واژۀ ارتشتار (مشتق‌ از اوستایی‌ رَثَه‌ اِشْتَر و رَثَه‌ اِشْتا) به‌ معنی‌ جنگجوی ارابه‌ران‌ (بارتولمه‌، 1506؛ مایر هفر، «واژه‌نامه‌»، II/ 429؛ پوكورنی‌، 866)، و نیز سكایی‌ ختنی‌ رَهَه‌ ارابه‌، فارسی‌ عراده‌، اراده‌ (نك‍ : واژه‌های‌ مترادف‌ در زبان‌ اكدی‌ و حتی‌ یادشدۀ پیشین) و در پهلوی‌ «راه‌» و فارسی‌ «رهی» رونده‌ (مایرهفر، همانجا؛ نیبرگ‌، II/ 165-166؛ معین‌، 2/ 1699) ساخته‌ شده‌ است‌. از سوی‌ دیگر از واژۀ آریایی‌ «وَرت‌» پس‌ از تبدیل‌ قابل‌ انتظار «و»به‌«گ‌»،نخست‌ «گَرد» گشتن‌،چرخیدن‌ و سپس‌ «گردونه‌» ساخته‌ شده‌ است‌ (نك‍ : مایر هفر، همان‌، II/ 519).
نامهای‌ متعددی‌ نیز كه‌ با مفهوم‌ ارابۀ رزمی‌ در پیوندند، برای‌ یافتن‌ خاستگاه‌ اصلی ارابۀ رزمی‌ به‌ كار می‌آیند. در نام‌ مركب‌ توشرته‌، نام‌ آریاییِ فرمانروایی‌ از میتانی‌ و نیز زورده‌ فرمانروای‌ عَكّا، ریشۀ رثه به‌ چشم‌ می‌خورد و بررسیهای‌ انجام‌ شده‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ در این‌ نامها مراد از رثه‌، ارابه‌ است‌ («نامه‌های‌ تل‌ العمارنه‌»، بند 232، سطر 3، بند 245، سطرهای‌ 24, 30, 33, 41, 43). زورده‌ همان‌ شو ـ ردۀ هندوآریایی‌ به‌معنی «نیك ارابه‌» است‌ (میرونوف‌، 184؛ هلك‌، «روابط...»، 480). نام ابیرتش‌، پنجمین‌ شاه‌ كاسیان‌ (اواخر سدۀ 17ق‌م‌)، در بحثهای مربوط به‌ خاستگاه‌ كاسیان‌ نیز از سوی‌ برخی‌ پژوهشگران‌، نامی‌ آریایی‌ تلقی‌ می‌گردد، چه‌ در این‌ نام‌ ratta از ریشۀ آریایی‌ شناخته‌ می‌شود (میرونوف‌، 144؛ قس‌: مایرهفر، «هند و آریاییان‌...»، 27؛ كامنهوبر، «آریاییان‌...»، 54 به‌ بعد). همچنین‌ در خاستگاه‌ ارابه‌، یعنی‌ ایران‌ نیز نامهای‌ ساخته‌ شده‌ با رثه‌، مانند داره‌ئیت‌ رثه‌ به‌ معنی‌ [نگه‌] دارندۀ ارابه‌، به‌ چشم‌ می‌خورد (مایرهفر، «نام‌ نامه‌...»، بند 102). 

تأثیر ارابه‌ در معماری‌ و شهرسازی‌

گسترش‌ گام‌ به‌ گام‌ ارابه‌ در خاور زمین‌، دگرگونیهایی‌ بنیادی‌ در زندگی‌ روزمرۀ ملل‌ آن‌ دیار پدید آورد. ورود اسب‌ و ارابۀ سبك‌ رزمی‌ به‌ فلسطین‌ تحول‌ در امر شهرسازی‌ این‌ سرزمین‌را در پی‌ داشت‌ . شهرهای‌ این‌ منطقه‌ با ساختار خاص‌ خود محلی‌ برای‌ نگهداری‌ ارابه‌ نداشتند و ازاین‌روی‌ ساكنان‌ فلسطین‌ ناگزیر از ساختن‌ فضاهای‌ مناسب‌ بزرگی‌ در خارج‌ شهر برای‌ اسب‌ و ارابه‌ شدند. گمان‌ می‌رود كه‌ دژها و اردوگاههای‌ مستحكم‌ چهارگوش‌ گلی‌ كه‌ از زمانهای‌ بسیار دور در ایران‌ معمول‌ بوده‌ است‌، همراه‌ با فاتحان‌ هیكسوس به‌ فلسطین‌ و مصر راه‌ یافته‌ باشد (آلبرایت‌، «فلسطین‌...»، 1935م‌، 244). دژ تل‌ الیهودیه‌ در دلتای‌ نیل‌ ، با توجه‌ به‌ آویزهای‌ به‌دست‌آمدۀ خیان‌، فرمانروای هیكسوس‌، همچنین‌ سفال‌ شكسته‌هایی‌ كه‌ با نقش‌ سیاه‌ كنده‌كاری‌ شده‌اند، بدون‌ تردید از دورۀ هیكسوس‌ است‌. دیوار قلعه‌ 450 تا 475 متر طول‌ و 15 تا 20 متر ارتفاع‌ دارد. كلفتی‌ دیوار در پی‌ 40 تا 60 متر، یعنی‌ نسبت پی‌ به‌ ارتفاع‌ یك‌ به‌ سه‌ بوده‌ است‌ (نك‍ : همو، «فلسطین‌...»، 1922م‌، 122-123). قلعۀ مِشرِفه‌ در نزدیكی‌ شهر قَطنه‌، با دیوار خاكی‌ به‌ طول‌ بیش‌ از هزار متر و به‌ ارتفاع‌ 15 متر محصور شده‌ است‌. قطر این‌ دیوار در پی‌ 65 تا 80 متر است‌ و با توجه‌ به‌ نسبت یاد شده‌، ارتفاع‌ دیوار قلعۀ تل‌الیهودیه‌، بایستی‌ 20تا25متر بوده‌ باشد. با راه‌ طولانی‌ شیب‌داری‌ كه‌ از بیرون‌ و از روی‌ دیوار به‌ درون‌ تأسیسات‌ منتهی‌ می‌شود، تردیدی‌ نیست‌ كه‌ مردم‌ این‌ سامان‌ اسب‌ و ارابۀ رزمی‌ داشته‌اند (آلبرایت‌، همانجا). نمونه‌های‌ دیگری از كاربرد دیوار خاكی‌ برای‌ قلعه‌سازی‌ در دوران‌ هیكسوس‌ را در جا به‌ جای‌ فلسطین‌ و سوریه‌ می‌توان‌ دید (سوه‌ ـ سدربرگ‌، 60-61). تا این‌ زمان‌ این‌ شیوۀ دژسازی‌ در غرب‌ آسیا كاملاً ناشناخته‌ بود؛ از این‌ رو، می‌توان‌ پذیرفت‌ كه‌ هیكسوسها این‌ سبك‌را از سرزمینی‌ گرفته‌ بوده‌اند كه‌ در آنجا این‌ نوع‌ معماری‌ رواج‌ داشته‌ است‌. بی‌گمان‌ این‌ دژها در جلگه‌های‌ وسیع‌، مثلاً در حوالی‌ مرو معمول‌ بوده‌اند. در قرخ‌تپۀمرو به‌ نمونه‌ای‌ از این‌ دژ برمی‌خوریم‌ كه‌ هر بر آن‌ 300 متر درازا دارد و امروز دیوار فروریخته‌اش‌ هنوز به‌ بلندی‌ 6 متر بر جای‌ است‌ (آلبرایت‌، «فلسطین‌»، 1922م‌، 123). این‌ دژ، بر خلاف‌ دژهای‌ هیكسوس‌ در فلسطین‌ و سوریه‌، بنای‌ دایره‌ واری‌ در سمت‌ شمالی‌ درون‌ قلعه‌ دارد. تعیین‌ عصر ساسانی‌ برای‌ قدمت‌ این‌ بنا با تكیه‌ بر اشیاء به‌ دست‌آمده‌ مانند سكه‌ و سفالهای‌ لعابی‌ (رایت‌، 30) پذیرفتنی‌ نیست‌؛ زیرا اشیاء به‌ دست‌ آمده‌ می‌تواند متعلق‌ به‌ زمانی‌ پس‌ از زمان‌ ساخت‌ دژ بوده‌ باشد. 
قلعۀ گبری‌ در نزدیكی‌ ورامین‌ همتای‌ دژهای‌ هیكسوس‌ است‌ (آلبرایت‌، «زمینۀ تاریخی‌...»، 253، نیز نك‍ : «مریه‌نو...»، 219). تاریخ‌ ساخت‌ این‌ بنای‌ مستطیل‌ شكل‌ با طول‌ تقریبی‌ 100 متر در حال‌ حاضر نامشخص‌ است‌ (رایت‌، 32). دژهایی‌ از این‌ دست‌ از سده‌های‌ 6 تا 4 ق‌م‌ در قلعه‌گیر و كوزلی‌گیر در منطقۀ خوارزم‌ نیز به‌ چشم‌ می‌خورد. قلعۀ نخست‌ مستطیلی‌ به بزرگی‌ 100‘1 در 700 متر و دیگری‌، متناسب‌ با شكل‌ تپه‌ای‌ كه‌ بر فرازش‌ ساخته‌ شده‌ است‌، تقریباً سه‌ گوش با فضایی‌ به‌ بزرگی‌ 000‘1 در 400متر است‌ (تولستوف‌، 103). در فلسطین‌ نیز برخی‌ دژها از این‌ دست‌، با گسترش تدریجی‌ تبدیل‌ به شهرهای‌ جدید شده‌اند. از میان‌ نمونه‌های‌ فراوان‌ می‌توان‌ به‌ قلعۀ شاروهن‌ در جنوب‌ فلسطین‌ اشاره‌ كرد كه‌ پیش‌ از بیرون راندن‌ هیكسوس‌ از مصر بنا شده‌ است‌ (اشتوك‌، «بررسیها...»، 71، «هیكسوس‌ خیان‌...»، 78؛ آلبرایت‌، همانجا). 

مریه‌نو، نجبای‌ ارابه‌ران‌ آریایی‌

نفوذ آریاییان‌ در طبقۀ حاكم‌ ملل آسیای غربی‌ را باید در تحولاتی‌ دید كه‌ آنان در پرورش‌ اسب‌، ساختن ارابۀ رزمی‌ و در نتیجه‌ در فن‌ نوین پیكار پدید آوردند. آنان‌ با بهره‌گیری‌ از این‌ دست‌آوردهای‌ نوین‌، طبقۀ ویژه‌ای‌ را پدید آوردند كه‌ خود را مریه‌ به‌ زبان‌ هندوآریایی‌ كهن‌ به‌ معنی‌ مرد جوان‌ یا جنگجوی‌ جوان‌، به‌ عبارت‌ دیگر عضو نجبای‌ جنگجوی‌ ارابه‌ران‌ می‌نامیدند (مایرهفر، «واژه‌ نامه‌»، II/ 329؛ هارماتا، 373) و گام‌ به‌ گام‌ به‌ قدرت‌ نزدیك‌ می‌شدند. این امر طبقه‌بندی‌ اجتماعی‌ نوینی‌ را در میان‌ هند و آریاییان‌ در پی‌ داشت‌ (همو، 368).
بازتاب‌ این‌ طبقه‌بندی‌ و پیوند آن‌ با اختراع‌ ارابه‌را در اوستا و در اساطیر ایرانی می‌توان‌ یافت‌. آورده‌اند كه‌ جمشید مردم‌را به‌ 4 گروه‌ تقسیم‌ كرد: موبدان‌، ارتشتاران‌ (ارابه‌ رانان‌)، برزیگران‌ و پیشه‌وران‌ ( یسنا، 19:17؛ نیز نك‍ : فردوسی‌، 1/ 40؛ ثعالبی‌، 14). جمشید فرمان‌ به‌ استخراج‌ طلا، نقره‌، مس‌، سرب‌ و قلع‌ داد. پس‌ دستور داد تا از عاج‌وساج‌ ارابه‌ای‌ سازند و آن‌ را دیوان‌ بركشند و آنگاه‌ یك‌ روزه‌ از دماوند به‌ بابل‌ رفت‌. 
ارابه‌ رانان‌ آریایی‌ گله‌های‌ بزرگ‌ اسب‌ در اختیار داشتند و خود به‌ ساختن‌ و تعمیر ارابه‌ می‌پرداختند. به‌ هنگام‌ جنگ‌، نخست‌ دستۀ بزرگی‌ از ارابه‌رانان‌ بر دشمن می‌تاختند و به‌این‌ترتیب‌ نخستین ضربۀ كاری‌ را وارد می‌ساختند. آنگاه‌ رزمندگان‌ از ركاب‌ ارابه‌ به‌ پرتاب نیزه‌ و تیر پرداخته‌، سپس‌ از سلاحهای‌ پیكار تن‌ به تن‌، یعنی تبر و شمشیر استفاده‌ می‌كردند (برنتیس‌، 67). در تپه‌حصار و تورنگ‌تپه‌ نمونه‌هایی‌ از شیپورهای‌ زرین‌ و سیمین‌ یافته‌ شده‌ كه‌ بازتاب حضور این‌ نیروی‌ رزمی‌ سازمان‌ یافته‌ در آن دوران‌ كهن‌ است‌ كه‌ برای‌ دادن‌ علامتهای‌ جنگی‌ نیاز به‌ شیپور داشتند (هارماتا، 373). بر روی‌ مهری‌ استوانه‌ای‌ از لایۀ «ب‌» تپه‌ سیلك‌ مردی‌ سوار بر ارابه‌ نقش‌ بسته‌ كه‌ به‌ وسیلۀ دو اسب‌ كشیده‌ می‌شود و ارابه‌ران‌ در حال‌ پرتاب‌ نیزه‌ای‌ برای‌ شكار است‌ (بویس‌، 43؛ گیرشمن‌، 81).

 

دربارۀ رواج‌ عنوانِ آریایی‌ مریه‌ در زبانهای‌ آسیای‌ غربی‌ باید گفت‌ كه‌ مریه‌ در زبان‌ هوری‌ و سپس در برخی‌ دیگر از زبانها به‌ مریه‌نو شهرت‌ یافت‌ (هارماتا، همانجا). عنوان مریه‌نو دارای‌ پسوند اكدی و هوری‌ « ـ نو» است كه‌ به‌ برخی‌ از واژه‌های‌ بیگانه افزوده می‌شد (نك‍ : كروناسر، 183). مریاس‌ و به‌ عبارت دیگر مریه در ریگ‌ ودا همیشه‌ با ارابۀ رزمی‌ و همچنین‌ اسب می‌آید و در خدمت‌ ایزدان‌ ایندره‌ و اگنی‌ است‌ (ریگ‌ ودا، كتاب‌ III، 31:7؛ مك‌دانل، II/ 137؛ اوكالاگان، 66). در آسیای غربی نیز مریه‌نو به‌ معنی جوانمرد، نجیب‌زادۀ جوان‌، دلاور و رزمندۀ ارابه‌ران‌ است كه سرآمدان‌ جنگاوری‌ با ارابۀ رزمی‌ بودند (مایرهفر، «هند و آریاییان‌»، 19، «واژه‌نامه‌»، II/ 330).
 

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: