اخوان المسلمین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229482/اخوان-المسلمین
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
اِخْوانُ الْمُسْلِمین (الاخوان المسلمون)، سازمانی اسلامی و سیاسی كه از اواسط سدۀ 14ق/ 20م در مصر و سپس در دیگر كشورهای عربی و اسلامی به فعالیت پرداخته است. اخوانالمسلمین در ذیقعدۀ 1347 به دست حسن البنّا (1324-1368ق/ 1906-1949م) در اسماعیلیۀ مصر پایهگذاری شد و كار خود را در اتاقی كوچك ــ كه مدرسة التهذیب نامیده شد ــ با تعلیم قرآن، تجوید، حدیث، تفسیر و دیگر علوم اسلامی شروع كرد (بنا، مذكرات...، 72-73). در 1350ق/ 1931م رسالهای حاوی اهداف این جمعیت به وسیلۀ بنا ــ كه مرشد عام لقبیافته بود ــ انتشار یافت (بیومی، 81، 86). در 1351ق تشكیلات و رهبری اخوان به قاهره منتقل شد (بنا، همان، 103). پس از تشكیل كنگرۀ سوم در اوایل سال 1354ق گروه سیاسی ـ نظامی «الجواله» تأسیس شد (بیومی،86 - 87) و تحت رهبری عالی ستاد فرماندهی 7 نفره قرار گرفت (سعید، 70). در 1355ق/ 1936م به مناسبت آغاز سلطنت ملك فاروق، چهارمین كنگرۀ اخوان برگذار شد و این سازمان پادشاه جدید را تأیید كرد (بیومی، 88، 208). اما مهمترین و پنجمین كنگرۀ اخوان در 1357ق/ 1938م به مناسبت دهمین سال تأسیس اخوانالمسلمین برگذار شد. این كنگره از جهاتی نقطۀ عطفی در تاریخ این جمعیت به شمار میرود، زیرا برنامهها و اهدافی كه به وسیلۀ بنا در این كنگره اعلام شد و نیز تصمیماتی كه اتخاذ گردید، در واقع این جمعیت را وارد دورۀ نوینی كرد. بهویژه از آن روی كه مقارن با آن، جنگ جهانی دوم آغاز شد و این جمعیت نمیتوانست نسبت به اوضاع سیاسی و وقایع نظامی بیاعتنا بماند (نك : بنا، مجموعة...، 260-326). شاید بتوان هدف كلی اخوان را پس از كنگرۀ پنجم در آزادی وطن اسلامی از سلطۀ بیگانه و تشكیل دولت آزاد اسلامی در آن خلاصه كرد (بیومی، 91). احتمالاً 3 عامل در مواضع سیاسیی كه اخوانالمسلمین در این زمان اتخاذ كرد، مؤثر بود: 1. حاد شدن مسألۀ فلسطین (عنایت، 153)؛ 2. قرارداد 1936م میان انگلستان و دولت مصر كه اخوان با آن به مخالفت برخاست (همو، 221)؛ 3. شروع جنگ جهانی دوم كه آثار سیاسی و اجتماعی خاصی در مصر بر جای نهاد. بدینگونه، میتوان سالهای 1928 تا 1938م را دورۀ تأسیس و استقرار اخوانالمسلمین به شمار آورد، اما از 1938 تا 1948م، این جمعیت بهسرعتگسترشیافتوبهصورتحزبنیرومند دینی ـ سیاسی در مصر خودنمایی كرد و در مبارزات سیاسی و تحولات اجتماعی آن كشور نقش مهمی یافت. در 1360ق/ 1941م كنگرۀ ششم در قاهره برگذار شد و طی آن اخوان المسلمین تصمیم به شركت در انتخابات مجلس مصر گرفت (همو، 218؛ متولی، 68). پس از جنگ و حادترشدن مسألۀ فلسطین و چیرگی صهیونیستها بر آن سرزمین، اخوان المسلمین از نظر سیاسی، مالی و نظامی به یاری فلسطینیان شتافت و بسیاری از اعضای آن در نبرد فلسطین شركت كردند (سمان، 68-69). حضور اخوان در این ماجرا از یكسو بر محبوبیت آن در جهان اسلام افزود و از سوی دیگر دربار مصر و دولت بریتانیا را به شدت نگران كرد. به خصوص مسلح شدن و آمادگی نظامی اخوان بر این نگرانی میافزود. ازاینرو، به فرمان ملك فاروق دولت نقراشی پاشا فرمان انحلال این جمعیت را در صفر 1368/ دسامبر 1948 صادر كرد. بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند و اموال جمعیت مصادره شد. پس از آن تبلیغات گستردهای بر ضد آنان از هر سو آغاز شد (شاموق، 7؛ بیومی، 116-123، 228-230؛ در مورد فعالیت اخوان در این دوره، نیز نك : بنا، مذكرات، جم). اندكی پس از انحلال، در 28 دسامبر 1948، نقراشی نخست وزیر به دست یكی از اعضای اخوانالمسلمین كشته شد (بیومی، 123) و چندی بعد نیز در برابر، حسنالبنا به قتل رسید (ناتینگ، 33). ضربۀ سهمگین انحلال و به ویژه فقدان ناگهانی حسن البنا، فعالیت اخوان را دچار ركود كرد، اما رهبران آن به زودی تجدید سازمان كردند و به فعالیت پنهانی ادامه دادند. پس از كشمكش رهبران اخوان در درون سازمان برای به دست آوردن رهبریِ عالی، احتمالاً پس از جمادیالاول 1369/ فوریۀ 1950 به طور پنهانی، حسن اسماعیل هضیبی به عنوان مرشد عام اخوانالمسلمین و جانشین بنا برگزیده شد (حسینی، 202-204). پس از برگذاری انتخابات مصر در 1949م و پیروزی حزب وفد با حمایت پنهانی اخوانالمسلمین، نحاس پاشا در 1369ق/ 1950م به نخست وزیری رسید و به تدریج از فشار حكومت بر اخوان كاسته شد (همو، 45-46). اعضای جمعیت در دوران فعالیت پنهان خود در مصر، آزادانه در خارج از مصر (بهویژه در سوریه) فعالیت میكردند و سازمان خود را توسعه میدادند (همانجا). در رجب 1369/ آوریل 1951 فعالیت سیاسی احزاب در مصر آزاد شد (همو، 46-47؛ بشری، 387) و به دنبال آن فعالیت اخوان و مرشد عام علنی گشت و بعضی از ساختمانها و اموال و چاپخانههای اخوان بازپس داده شد (حسینی، 46). در ذیقعدۀ 1371 «افسران آزاد» طی كودتایی رژیم پادشاهی را ساقط كردند و خود قدرت را به دست گرفتند. رژیم جدید با آنكه همۀ احزاب را غیرقانونی خواند، به اخوان اجازۀ فعالیت داد (كوپل، 17). اما این تفاهم و همكاریدیری نپایید و به سردی و سپس به تیرگی و سرانجام به خصومت گرایید و پس از سوء قصد به جمال عبدالناصر ــ كه ظاهراً به وسیلۀ یكی از اعضای اخوان صورت گرفت ــ در ربیعالاول 1374/ اكتبر 1954 بار دیگر تشكیلات اخوان غیرقانونی و منحل اعلام شد و عدهای از رهبران طراز اول ــ از جمله هضیبی ـ و شمار بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند. در زمستان 1955م 6 تن از رهبران اخوان اعدام شدند و عدهای به زندانهای سنگین محكوم گشتند (حسینی، 243؛ متولی، 60-62؛ ماردینی، 136). این واقعه هر چند كه فعالیت آشكار اخوان را در داخل مصر دچار وقفه كرد، اما با سازماندهی مجدد در داخل و گسترش آن در خارج شاخههای مختلف اخوان در همه جا به فعالیت خود ادامه داد و كارهای فرهنگی و تبلیغاتی به نفع اخوان از طریق سخنرانیها و نگارش مقالات و تألیف كتابها، حتی در داخل زندان، استمرار یافت. بهویژه در این دوران، سید قطب (د 1386ق) نویسندۀ نامدار و سرسخت اخوان آثار مهم و مؤثری پدید آورد. اخوان در خارج از مصر به تبلیغات وسیعی بر ضد جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر و تبیین مواضع و افكار خود پرداختند. كنگرۀ بزرگی در دمشق مركب از نمایندگان این جمعیت در شام، عراق، اردن و سودان برپا شد و اخوان ادعا كردند كه انگیزۀ انحلال این جمعیت آن بوده است كه قضیۀ فلسطین به نفع اسرائیل حل شود و مصر برای همیشه به آمریكا و انگلیس وابسته گردد. در این كنگره همچنین از جمال عبدالناصر به شدت انتقاد شد (حسینی، 239). در 1957م زینب غزالی، از رهبران نامدار اخوان، در سفر حج با تشویق و موافقت رهبران عربستان سعودی، با چند تن از تبعیدیهای اخوان دیدار كرد و قرار بر آن شد كه تلاشهای خود را هماهنگ و مشترك سازند. سازماندهی مجدد تا اوایل سال 1959م به طول انجامید، اما در 1962م این جمعیت شكل نهایی (رادیكالیسم خشونتآمیز) خود را به دست آورد (كوپل، 20-22). استمرار انحلال، سركوب مداوم اخوان المسلمین در داخل و خارج از زندان (همو، 19) و حمایت مخالفان دولت مصر از ایشان از جمله عوامل گرایش بیشتر اعضای این جمعیت به ویژه جوانان به مخالفت شدیدتر با جمال عبدالناصر بود. سید قطب كتاب مهم معالم فی الطریق را در 1382ق/ 1962م در زندان نوشت. او در این كتاب و نیز برخی از آثار خود مانند جاهلیة القرن العشرین، آشكارا جوامع امروزی را به مفهوم قرآنی جوامع جاهلی دانسته، و تلویحاً دولتهای «كشورهای اسلامی» و از جمله مصر را ضد اسلامی خوانده است. فتوای سیاسی او نیز روشن بود: باید با قدرت در برابر این جاهلیت ایستاد و نظام اسلامی را بنیاد نهاد، به زودی این كتاب، به مرامنامۀ جوانان پرشور و اسلامگرای اخوان در داخل و خارج از زندان تبدیل شد (همو، 33- 35). هر چند جناح میانهرو اخوان با تفكر خشونتآمیز و اقدام مسلحانه موافق نبود، اما بسیاری از اعضای اخوان با الهام از اندیشههای قطب به سازماندهی مسلحانه و تدارك قیام دست زدند. حتی هضیبی بهرغم محافظه كاریش، با این روش موافقت كرد و این اختلاف باعث انشعاب در جمعیت اخوان المسلمین شد (همو،23- 24). در ربیعالاول 1385/ ژوئن 1965 دولت بازداشت وسیع اعضای اخوان المسلمین را آغاز كرد. شمار بسیاری از رهبران و اعضا به زندان افتادند؛ از جمله سید قطب كه به تازگی (1384ق) از زندان آزاد شده بود، دوباره بازداشت شد و همراه دو تن دیگر در 1386ق به اعدام (همو، 22، 25-27)، و بقیه نیز به زندانهای طولانی محكوم شدند. هضیبی در 1394ق/ 1974م درگذشت. با اینكه 3 جناح در درون اخوان وجود داشت، اما بنا به مصالح تشكیلاتی، عمر تلمسانی (د 1406ق/ 1986م) كه رهبر و مظهر جناح میانهرو و مورد توجه انور سادات بود، به عنوان مرشد عام برگزیده شد؛ هر چند كه این انتخاب هرگز بهطور رسمی و طبق ضوابط جمعیت صورت نگرفت (ماردینی، 139-140). سادات در 1391ق/ 1971م به قدرت رسید و در 1396ق درهای زندان را گشود و فعالیت اخوان المسلمین علنی شد و مجلۀ الدعوه به مدیریت تلمسانی اجازۀ انتشار یافت (همو، 32-33، 37). در این دوره تحولی در عقاید سیاسی اخوان پدید آمد و جمعیت پذیرفت كه با شرایطی از سادات حمایت كند (نك : آقایی، 131-140) و سادات نیز به منظور استفاده از اخوان برای چیرگی بر رقیبان (ازجمله طرفداران ناصر) به اخوان اجازۀ فعالیت داد (دكمجیان، 130-132)، اما دیری نپایید كه در 1398ق و سپس در 1401ق/ 1981م دولت سادات به سركوب اخوان دست زد. فعالیت سیاسی و دینی اخوان و روابط آن با حكومت مصر از دوران سادات تاكنون و همچنین نقش سیاسی و اجتماعی اخوان در كشورهای اسلامی فراز و نشیبهای بسیار داشته است كه در تاریخ معاصر هریك از این كشورها به آن اشاره میشود. اكنون مرشد عام اخوان المسلمین محمد حامد ابونصر است (كوپل، 18، نیز نك : تصویرهای كتاب).
دربارۀ جزئیات اندیشهها و اهداف اخوان المسلمین به درستی و روشنی نمیتوان سخن گفت، چه خود نیز به صراحت در این باب سخن نگفتهاند. همچنین گرایشهای مختلفی كه از آغاز تاكنون در درون جمعیت اخوان وجود داشته است، آراء و اهداف آنان را مبهم جلوه میدهد. بهویژه مواضع متضاد برخی رهبران و شاخههای متنوع این جمعیت به آن ابهام میافزاید. باید گفت كه بخش عمدۀ سخنان، عقاید و آرمانهای اخوان چنان كلی است كه هیچ مسلمانی با آنها مخالف نیست (برای آگاهی از این اهداف، نك : امین، 155-156). به همین سبب قبل از ورود اخوان به میدان كشمكشهای سیاسی، مخالفت جدی با آنان دیده نشد، اما از آن زمان كه به صورت یك حزب سیاسی و انقلابی با تكیه بر آرمانهای اجتماعی و سیاسی اسلام درآمد، دعوتش شكها برانگیخت. نخستین واكنش منفی از سوی گروه صوفیان پیوسته به اخوان دیده شد كه میگفتند: اخوان از دعوت دینی خالص خارج شده است (بیومی، 271)، گرچه بنا به پاسخگویی به این منتقدان پرداخت (نك : مجموعة، 272). شعار اخوان این بود: «الله غایتنا، الاسلام دیننا، القرآن دستورنا، محمد(ص) زعیمنا، الجهاد سبیلنا و الموت فی سبیلالله اسمی امانینا» (متولی، 66). شاید جامعترین آرمانهای اخوان در این سخن بنا آمده باشد: دعوتی سلفی، طریقتی سنّی، حقیقتی صوفیانه، سازمانی سیاسی، گروهی ورزشی، پیوندی علمی و فرهنگی، شركتی اقتصادی و اندیشهای اجتماعی (همان، 273- 275؛ نیز نك : حسینی، 79). به نظر میرسد كه بنا پیش از هر چیز میخواست با تأسیس اخوان المسلمین نسل تازه و گروه پیشتاز و نمونهای از مسلمانان جامع و كامل همچون مسلمانان صدر اسلام تربیت كند، تا الگوی دیگران شوند (همان، 294- 295؛ قس: حسینی، 79-84، كه كوشیده است اصول دینی و اجتماعی و سیاسی اخوان را با دیدگاهی آرمانگرایانه دستهبندی كند). مهمترین اهداف اخوان المسلمین به عنوان تشكیلاتی سیاسی و دینی در این مواضع خلاصه میگردد: 1. تأسیس حكومت اسلامی: دست كم از كنگرۀ پنجم به بعد، پیافكندن حكومت اسلامی و اجرای دقیق و كامل احكام شریعت، از اهداف روشن و استوار اخوان المسلمین در همه جای جهان اسلام بوده است. ضرورت حكومت اسلامی، از تلقی اخوان از اسلام برمیخیزد، از این لحاظ اسلام دینی است جهانی و جامع به گونهای كه نظام دقیقی برای تمامی شئون زندگی ارائه كرده است و هرگز از حل مشكلات بشری ناتوان نمیماند (بنا، مجموعة، 114). بنا در «رسالة التعالیم» دیدگاههای خود را دربارۀ اسلام در 20 بند آورده است (نك : همان، 11-16) . او تأسیس حكومت اسلامی را به شكل خلافت و حول محور خلیفه در شمار اساسیترین اصل برنامۀ جمعیت میدانست (همان، 311-312، 388) و در 1938م اعلام كرد كه با هر زمامدار و یا گروهی كه به یاری اسلام برنخیزد و راه تحقق نظام اسلامی را هموار نكند، میجنگد (سعید، 122). اما چارچوب دقیق حكومت اسلامی مطلوب اخوان المسلمین معلوم نیست، هر چند كه خود بنا (همان، 11-16، 370-371) و برخی رهبران دیگر چون عبدالقادر عوده و زینب غزالی در این باب به ذكر توضیحاتی پرداختهاند (سمان، 60 -61؛ آقایی، 258- 259)؛ البته بنا یادآوری میكرد كه اخوان خواهان كسب قدرت و حكومت نیستند، ولی اگر كسی را لایق این مقام بدانند، در حكم سربازان و یاران او خواهند بود (همان، 299). مواضع اخوان در باب دموكراسی نیز از وضوح كامل برخوردار نیست. با آنكه آنان بارها از دموكراسی غربی به شدت انتقاد كردهاند، اما مدعی بودهاند كه بنیاد و آرمان دموكراسی را پذیرفتهاند و آن را به بهترین و درستترین شكل محقق میكنند. بنا نظام پارلمانی مبتنی بر حاكمیت مردم، مسئولیت حاكم و احترام به ارادۀ ملت را مغایر با اسلام نمیداند (همان، 391-392، 397). به عقیدۀ او اسلام نه تنها قرارداد اجتماعی را قبول دارد، بلكه خود بنیانگذار آن است (همان، 390). او رعایت و حفظ همۀ آزادیهای فردی را مورد تأیید قرارداده، و آن را برآمده از اسلام شمرده است (همان، 301)؛ اما از سوی دیگر اخوانالمسلمین نظام پارلمانی چند حزبی را مردود و مغایر با اسلام و عامل تفرقه میشمرند (همان، 315-317). 2. اصلاحات اجتماعی: با اینكه حسن البنا و دیگر رهبران اخوانالمسلمین هرگز جز به حكومت شرعیِ مورد قبول خود راضی نبودهاند، اما از اصلاحات نیز طرفداری نموده و با دولت و حكومت ــ بهویژه در دوران بنا در امور اجتماعی و اصلاحات مورد توافق همكاری كرده، یا خود پیشنهادهایی برای بهبود حال مسلمانان دادهاند. بنا در نوشتهای تحت عنوان «بین الامس و الیوم» تصریح كرده كه هدف اصلی و كلی اخوان آزادكردن وطن اسلامی از هر نوع سلطۀ خارجی و استقرار دولت و حكومت اسلامی در مصر است (همان، 250-252)، اما بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مسلمانان در مصر نیز از اهداف خاص جمعیت بهشمار میرود. وی در نامهای كه در رجب 1366/ ژوئن 1947 به ملك فاروق نوشت و به «نحو النور» شهرت یافت، خواستههای خود را به طور مشخص در زمینههای علمی، سیاسی، اقتصادی، اداری و اجتماعی بیان كرد، و از پادشاه خواهان تحقق آنها شد (همان، 217-224). او همچنین پیشنهادهای روشنی دربارۀ اخذ مالیات، صرفهجویی و تشویق صنایع دستی و خانگی ارائه كرده است (همان، 437-440). تحقق عدالت اجتماعی، ملیكردن بانكها و منابع طبیعی، صنعتی كردن كشور، اصلاحات ارضی، وضع زكات بر سرمایه و سود به طرز جدید و... ازجمله پیشنهادهای اصلاحی او بود (آقایی، 135). او در دهۀ 1940م سخت خواهان محدودیت مالكیت و اصلاحات ارضی شد (بیومی، 185). هر چند كه بنا به بهبود اوضاع اقتصادی بر وفق عدالت اسلامی بیشتر اهتمام داشت، اما نسبت به مسائل دیگر ازجمله مسائل سیاسی و شیوۀ مدیریت جامعه و امور دیگر مانند مسائل زنان هم بیتوجه نبود. مثلاً در همان نامۀ یاد شده خواستار اصلاح قانون انتخابات و شیوههای تشكیل مجلس شد و راههایی را نیز پیشنهاد كرد (مجموعة، 409-412). چنین مینماید كه اصولاً روابط حسنۀ سیاسی بنا با ملك فاروق، یا نزدیك شدن تاكتیكی اخوان به برخی از احزاب اساساً برای تحقق اهدافشان بوده است، زیرا اینان در ذیحجۀ 1371/ اوت 1952 پساز كودتای افسران مصری، همراه با دیگر پیشنهادهای اقتصادی و اجتماعی، خواستار پاكسازی عمومی كشور از آثار رژیم پیشین و مجازات عوامل آن رژیم شدند (متولی، 29-37). در بخش مربوط به زنان و مسائل و مشكلات آنان نیز اخوانالمسلمین توجه خاص داشتند. هر چند دیدگاههای رهبران اخوان و یا شاخههای مختلف آن در این موضوع متفاوت بود، اما همه طرفدار فعالیت اجتماعی زنان و رشد فرهنگی و علمی و تربیت درست آنان بودند. با اینهمه، با بیحجابی، اختلاط زن و مرد، مساوات كامل زن و مرد، و حتی با نمایندگی زنان در مجلس، یا زمامداری آنان سخت مخالف بودند (بیومی، 292-299).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید