صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابجد /

فهرست مطالب

ابجد


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 14 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبْجَد (ا، ب، ج، د)، ترکیب ٤ صامت نخست از صامتهای بیست و دوگانۀ سامی ـ عربی که از باب اختصار بر ترتیب کهن الفبای عربی اطلاق شده است. از زمانی که در کنار خطهای شکل‌نگار (مصری) و الفباهای هجایی (میخی شرقی)، الفبایی مرکب از حروف صامت یافت شده، با 22 حرف از حروف ابجد آشنا شده‌ایم. اینک با توجه به کشفیات اخیر، شاید بتوان گفت که الفبای خط اوگاریتها (آثار رأس شَمْرَه در شمال سوریه) نخستین الفبایی است که تاکنون شناخته شده است. این کتیبه‌ها، به اواسط هزارۀ 2 ق م متعلق است و نگارش آنها به خط میخی شبیه است، اما الفبایی که از آنها به دست می‌آید، نه بر هجا یا تصویر، بلکه بر‌اساس صامتها استوار است و همان 22 حرفی است که در 6 گروه اول از الفبای ابجدی گرد آمده است. همین الفبا را از سدۀ 12 ق م در خطهای تازه‌تر فنیقی نیز می‌توان یافت (فوریه، 172؛ رأس شمره، 205؛ الفبای فنیقی). این حروف بیست و دوگانۀ فنیقی در زبان عربی (و شاید هم در عبری و سریانی) ظاهراً برای آسانی حفظ، به 6 گروه تقسیم شده است: اَبْجَدْ، هَوَّزْ، حُطّی، کَلَمَنْ، سَعْفَصْ، قَرَشَتْ (در نحوۀ تلفظ هر یک از گروهها، بحث بسیار شده است). ترتیب این صامتها بی‌گمان از زمانهای دور همین بوده است، زیرا در برخی نگارشهای عبری کهن (مثلاً سفال نوشته‌های سامره در فلسطین، نک‍ ‍: جودائیکا، II / 745)، بعضی از علائم، احتمالاً بر عدد دلالت داشته است و اگر به حرف، ارزش عددی می‌دادند، ناچار ترتیب را نیز باید مراعات می‌کردند.
این الفبا از طریق زبانهای آرامی و عاقبت زبان و خط نَبَطی به عربی راه یافت (دربارۀ پیدایش و گسترش خط عربی، نک‍ ‍: آذرنوش، جم‍‌ )، اما در دستگاه ابجدی فنیقی، بیش از 22 صامت که در 6 گروه جمع‌آوری شده‌اند، موجود نیست. از‌این‌رو بقیۀ صامتها را تا 28 در گروههای ثَخِذْ و ضَظِغْ به آن دستگاه افزودند و آنها را «روادف» خواندند. اقوام غیرعربی که آن خط را به کار بردند و صامتهای خاص زبان خود را نیز به آن افزودند، در دستگاه ابجدی هیچ تغییری ندادند و گروهها و ارزش عددی آنها را به همان صورت که از پیش مرسوم بود، به کار گرفتند یا حداکثر به صامتهای خود همان ارزشی را که شکل مشابه آنها در عربی داشت، دادند (مثلاً پ = ب). در یونان باستان استفاده از حروف به جای اعداد رواج بسیار داشت و نخستین اثری که از آن دیده شده، در سکه‌هایی متعلق به 135 ق‌م بوده است. به همین جهت برخی از محققان روش عبریان را تقلیدی از روش یونانی دانسته‌اند (جودائیکا، همانجا). ارزش عددی این حروف بیست‌ودوگانه در عبری و عربی چنین است: ا = 1، ب = 2، ج = 3، د = 4، ﻫ = 5، و = 6، ز = 7، ح = 8، ط = 9، ی = 10، ک = 20، ل = 30، م = 40، ن = 50، س = 60، ع =70، ف = 80، ص = 90، ق = 100، ر = 200، ش = 300، ت = 400.
در تلمود، برای اعداد بالاتر از 400، از حروف ترکیبی استفاده شده: 500 = ت ق، 900 = ت ت ق، و جز آن 1000 را نیز به وسیلۀ الف و علامت کوچکی بر روی آن نمایش می‌دادند. اما اعراب 6 حرف خاص خود را که به دستگاه ابجدی افزوده بودند، به عدد تبدیل کردند: ث = 500، خ = 600، ذ = 700، ض = 800، ظ = 900، غ = 1000.
در زبان عربی، استفاده از ارزش عددی حروف، با اقتباس آن حروف از خط نبطی همراه نبود و اصولاً این روش در کتیبه‌های کهن، آنچنانکه گاه تصور می‌رفت، رواج نداشت. در کتیبه‌هایی که از زبانهای سامی در دست است، هر گروه برای امرِ شمارش، روش خاص خود را داشت (علی، 8 / 243). در نوشته‌های آرامی ـ عربی که معمولاً در زمینۀ تاریخ خط و زبان عربی بررسی می‌شود (آذرنوش، همانجا) و برخی تاریخ نیز دارد، ملاحظه می‌شود که در ثبت تاریخها، هیچ‌گاه از حروف ابجد استفاده نشده است (فوریه، 253, 246, 248, 250, 252؛ بلاشر، 93). مثلاً رقم 304 در یکی از کتیبه‌های نبطی (فوریه، 252) چنین نمایش داده شده است: ااا ⥰ اااا. پس از آن نیز حدود 152 ق /  769 م، ارقام سانسکریت وارد زبان عربی شد (EI2، ذیل حساب الغبار). بنابراین می‌توان گفت شماره‌های حرفی هرگز رواج عام نداشته است و از دیرباز به مواردی شبیه به موارد سده‌های بعد منحصر بوده است. به احتمال بسیار، در آغاز اسلام از سریانی و یا عبری تقلید شده است.
اندک‌اندک ارزش شمارشی حروف، خارج از علم حساب، کاربرد گسترده‌تری یافت و به دست پیشگویان و جادوگران و منجمان افتاد و حتی فرقه‌های حروفیه (ﻫ م) از آن بهره‌های عرفانی و جادویی می‌بردند. ابن خلدون به پیشگویان و استفادۀ جادویی ایشان از حساب جُمَّل (ﻫ م) ــ که او حساب النِّیم خوانده ــ اشاره کرده می‌نویسد که این معنی در آخر کتاب السیاسة منسوب به ارسطو آمده است (ص 90)، اما او خود اندکی بعد این انتساب را رد می‌کند. با اینهمه، اشارت او شاید بر بیگانه بودن اصل این روش غیب‌گویی دلالت داشته باشد. همو (ص 399 به بعد) به بحث جامعی در خواص جادویی حروف و اسماء پرداخته است. به طور کلی از حساب جُمَّل، بیش‌تر در این موارد بهره برگرفته شده است: جادو (مثلاً «بُدّوح»)، تعاویذ، انواع طلسم، ارائۀ مادّه تاریخ در شعر که خود از فنون شعری گردیده، ماده تاریخ در برخی ساختمانها و کتیبه‌ها و اخیراً در شماره‌گذاری فصول یا صفحات مقدمۀ کتابها.
ریشه‌یابی نویسندگان مسلمان دربارۀ ترکیبات دستگاه ابجدی بسیار غریب و افسانه‌آمیز است. چندین روایت در این باب نقل کرده‌اند که براساس معروف‌ترین آنها 6 ترکیب ابجد تا قرشت، نام پادشاهان مَدْیَن پنداشته شده است (و گاه نیز مدین را پسر ابراهیم خلیل و این پادشاهان را زادگان او دانسته‌اند) و گفته‌اند ایشان، حروف ابجدی را بر تعداد حروف نامهای خویش نهادند و سپس خود به دست قوم شعیب نابود شدند. در تأیید این سخن 3 بیت شعر نیز از قول دختر کَلَمَنْ در رثای آنان نقل شده است، اما ملاحظه می‌کنیم که این افسانه در حد 6 شکل نخست متوقف گردیده و به 2 شکل آخر تسرّی نیافته است (ابن‌ندیم، 6؛ مسعودی، 3 / 302؛ ابن عبدربه، 4 / 156؛ یواقیت، 195، 196؛ سیوطی، 2 / 341- 349؛ زبیدی، ذیل بجد). در روایتی دیگر، این ترکیبات را نام جنیان و باز جای دیگر، نامهای ایام هفته پنداشته‌اند، اما قابل ذکر آنکه در اینجا نیز 6 ترکیب نخست را بر 6 روز هفته اطلاق کرده، جمعه را به نام سریانی آن «عروبه» خوانده‌اند (بستانی ب).
از مجموعۀ این روایات و اِسنادهای آنها به دو نکته می‌توان پی برد: نخست آن که احتمالاً دستگاه ابجدی (خالی از ارزش شمارشی آن)، در میان عربی‌نویسان پیش از اسلام هم معروف بوده است، زیرا روایتی در تعلیم معانی حروف «ابوجاد» به حضرت پیامبر (ص) نسبت داده‌اند (طاش کوپری‌زاده، 2 / 230) و همچنین سه ترکیب اباجاد، سعفص و قُرَیشات (مصغر) در بیتی از زمان عمر باقی مانده است (زبیدی)، بقیۀ ابیات، مانند رثایی که دختر کلمن سروده است؛ 3. بیت منسوب به المنتصر (مسعودی 3 / 304) و منابع دیگر؛ بیت منسوب به مرامر (سیوطی، 2 / 347) و روایات همراه آنها، همه از جعلیات سده‌های 2 و 3 ق /  8 و 9 م به نظر می‌آیند.
نکتۀ دوم آنکه 6 گروه اصلی دستگاه ابجدی را به شکلهای دیگر نیز آورده‌اند: ابجاد (ابوجاد)، هاوز (هوّاز)، حاطی، کلمان (کلمون)، صاع فض، قرست (قریسات). این شکلها، اگرچه فقط در فهرست ابن ندیم به صورت کامل آمده است، نشان می‌دهد که این گروههای صامت احتمالاً از دو منبع بیگانه و یا بیش‌تر اخذ شده است نه یکی. نیز ابو، ابا، ابی‌جاد را دیگر نباید منحصراً تقلیدی قیاسی از روش کنیه‌سازی عربی دانست.
اختلاف در ترتیب ابجدی شرقی و غربی نیز شاید علتی جز اختلاف منابع نداشته باشد: در مغرب و اندلس، چهار گروه ابجدی اول، با گروههای شرقی یکی است، اما بقیه به این صورت گروه‌بندی شده است: صعفض، قُرَست، نخذ، ظغش.
ترکیبات دستگاه ابجدی را در اشعار کهن فارسی فراوان می‌توان یافت و «اَبْجد خوان، طفل ابجد خوان» در ایران، و «بوجادی» در فرهنگ شمال افریقا بر نوآموزان اطلاق می‌شود (لغت‌نامۀ دهخدا؛ بستانی ف).

مآخذ

آذرنوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی، تهران، 1354 ش؛ ابن خلدون، المقدمة، قاهره، دارالفکر؛ ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1382 ق؛ ابن ندیم، الفهرست؛ بستانی ب؛ بستانی ف؛ بلاشر، رژی، تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363 ش، صص 89 به بعد، 94؛ زبیدی، تاج العروس، ذیل «بَجَدَ»؛ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، المزهر، به کوشش محمد احمد جاد المولی بک و دیگران، قاهره، عیسی البابی الحلبی؛ طاش کوپری‌زاده، احمدبن مصطفی، مفتاح السعادة، حیدرآباد دکن، 1329 ق؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1978 م؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمۀ باربیه دمینار و دکورتل، پاریس، 1917 م؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ یواقیت العلوم، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1364 ش، صص 180-181؛ نیز:

EI2; Février J., Histoire de l’Ecriture, Paris, 1959; Judaica.

آذرتاش آذرنوش
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: