حذف یا اصلاح و بقا؟(پخش کتاب در ایران) / عبدالحسین آذرنگ

1393/6/3 ۰۸:۰۹

حذف یا اصلاح و بقا؟(پخش کتاب  در ایران) / عبدالحسین آذرنگ

روند کنونی نشر در جهان چند گرایش را نشان می دهد که از جملۀ آنها سرعت بیشتر، کاهش دادن هزینه ها، غلبه بر، یا به حداقل رسانیدن، مانع های جغرافیایی، حذف کردن هزینه های حمل و نقل و انبارداری، و نیز تا جای ممکن از میان برداشتن واسطه هاست. شماری از ناشران، که عدۀ آنها رو به افزایش است، در سایۀ فنّ آوری های جدید و امکاناتی که دستاوردهای الکترونیکی و شبکه های ارتباطی در اختیار گذاشته اند، می کوشند با خریداران و مخاطبانِ کتاب ارتباط بی واسطه داشته باشند. فروش مستقیم، چه فروش کتاب های الکترونیکی(ئی بوک ها) و چه فروش کتاب های کاغذی(پی بوک ها) از دو دهۀ پیش آغاز شده است و آمارها نشان می دهد که منحنی فروش مستقیم با شیب صعودی ملایمی در حرکت است.

 

روند کنونی نشر در جهان چند گرایش را نشان می دهد که از جملۀ آنها سرعت بیشتر، کاهش دادن هزینه ها، غلبه بر، یا به حداقل رسانیدن، مانع های جغرافیایی، حذف کردن هزینه های حمل و نقل و انبارداری، و نیز تا جای ممکن از میان برداشتن واسطه هاست. شماری از ناشران، که عدۀ آنها رو به افزایش است، در سایۀ فنّ آوری های جدید و امکاناتی که دستاوردهای الکترونیکی و شبکه های ارتباطی در اختیار گذاشته اند، می کوشند با خریداران و مخاطبانِ کتاب ارتباط بی واسطه داشته باشند. فروش مستقیم، چه فروش کتاب های الکترونیکی(ئی بوک ها) و چه فروش کتاب های کاغذی(پی بوک ها) از دو دهۀ پیش آغاز شده است و آمارها نشان می دهد که منحنی فروش مستقیم با شیب صعودی ملایمی در حرکت است. در کشورهایی که نشر توسعه یافته دارند، این شیب تندتر است. از سوی دیگر، پدیدۀ خود° ناشری، که آن هم از دو دهۀ پیش عملاً به میدان آمد، به شماری از نویسندگان امکان داد که به یاری انواع نرم افزارهای ویرایش و نشر، کتاب هایشان را خود آماده سازی کنند و از راه های مختلف، از جمله شبکه های الکترونیکی، به خریداران آثارشان بفروشند، یا در اختیار مخاطبانشان قرار دهند. به این ترتیب این دسته از نویسندگان نه تنها پخش گران( توزیع کنندگان) و کتابفروشان را از زنجیرۀ نشر حذف کردند، بلکه ناشران را هم از سر راه کنار زدند. آمارها نشان می دهد که در آمریکا، کشور غولناشران و مرکز بزرگ ترین نشر جهان، خود°ناشری و به دست نویسندگان خود°ناشر به حدود 12 در صد رقم کلی نشر رسیده است. کسی که اندکی سرش در حساب و کتاب باشد، به خوبی درک می کند که حذف 12 درصد از مبلغ در گردش در صنعت نشر کشوری که بزرگ ترین صنعت نشر جهان را در اختیار دارد، چه رقم عظیمی و به چه معناست.

 نشر توسعه یافته در دیگر کشورها همین روند را دنبال می کند. به ویژه هرچه بر امکانات نشر الکترونیکی افزوده، یا از فنّ آوری های الکترونیکی در نشر کاغذی استفاده شود، حلقه های واسط میان تولید تا مصرف، بیشتر و بیشتر حذف می شوند. نخستین حلقه های آماج حذف پخش گران، کتابفروشان و مرحله های حمل و نقل، انبارداری، تبلیغ سنتی و سایر حق العمل کاری هاست. این سیر خزندۀ حذف، همپای سرایت روند نشر الکترونیکی، دیر یا زود سراغ همۀکشورها خواهد رفت و سراغ پخش و فروش ما هم خواهد آمد. اما پرسش این است که آیا حذف شدن پخش گری به سود نشر ماست یا به زیان آن؟ آیا ناخرسندی از وضعیت پخش کتاب در ایران، موجب نخواهد شد که روند حذف شدن، یا به حداقل رسانیدن نقش آن در نشر، شتاب بگیرد؟ آیا اگر این روند شتاب گرفت، به سود نشر، کتاب خوانی، و در مجموع به سود فرهنگ ماست؟

 جا دارد در بارۀ این موضوع، و پیش از آنکه بحران دیگری از راه برسد و نشر بحران زدۀ ما را با دشواری دیگری دست به گریبان کند، چاره ای اندیشیده شود و همۀ کسانی که در این ماجرا ذی نفع اند، یا ممکن است از آن زیان ببینند، به ویژه ناشران، پخش گران و کتابفروشان، در انتخاب راهبرد مشترکی هم اندیشی کنند. این راهبرد مشترک از راهبردهای فرهنگی و اساسی کشور است؛ گو اینکه همۀ مسئولان آموزشی و پژوهشی هم در انتخاب چنین راهبردی به درجات مختلف مسئولیت دارند. آیا وزارت آموزش و پرورش در مقام ناشر کتاب های درسی، ناشران کتاب های کمک درسی و کنکوری، دانشگاه پیام نور و انتشارات سمت بزرگ ترین ناشران منابع درسی دانشگاهی، که در مجموع بزرگ ترین ناشران کشور به شمار می آیند و با انتشار آثار آموزشی و منابع درسی، بیشترین جمعیت مخاطبان کتاب را در سراسر کشور به خود اختصاص داده اند، و به رغم آنکه بعضی از آنها از حمایت های دولتی هم برخوردار باشند، می توانند از بحران هایی که سراغ نشر می آید، برکنار بمانند؟

 بحران به کنار، رهاوردهای جدیدی که به عرصۀ نشر راه یافته است، می تواند در اختیار هر ناشری، به ویژه ناشران بزرگ قرار بگیرد. از جمله همان رهاوردهایی که سرعت را بالا می برد، هزینه ها را کاهش می دهد، بر دقت می افزاید، فعالیت ها را همزمان می کند و در نهایت کمیت و کیفیت آموزش را ارتقا می بخشد. بزرگ ترین ناشران، و نیز ناشرانی که پشتوانه های مالی قابل اتکا دارند، اگر به تحولی در ساختارهای نشر خود دست بزنند و فنّ آوری های جدید نشر را به خدمت بگیرند، تغییری که به بار می آید در وهلۀ نخست بر نشر آموزشی  و منابع درسی کشور تاثیر می گذارد، و در گام دوم بر نشر سایرمنابع هم اثر می گذارد. در واقع تحول در نشر منابع آموزشی، که بازار مصرف مطمئن دارد، می تواند به سان اهرمی نقطۀ اتکای نشر منابع دیگر را تغییر دهد. به چند نکته در این خصوص اشاره می کنم.

چاپ همزمان[1] این امکان را فراهم ساخته است  که بتوان اثری را  در یک زمان در بی شمار نقطه چاپ کرد. روزنامه هایی که از چاپ همزمان استفاده می کنند، حلقۀ  حمل و نقل را از چرخۀ خود حذف کرده اند و بار هزینۀ سنگین آن را هم از دوش خود برداشته اند. چاپ همزمان لزوماً به چاپخانه های بزرگ و مجهز نیاز ندارد. به کمک انواع دستگاه های کوچک و کوچک تر چاپ گر هم می توان چاپ همزمان کرد.

 نشر در خواستی( پی اُ دی)[2]، که به آن نشر بر پایۀ تقاضا، نشر بر اساس نیاز، نشر به قدر احتیاج، تکثیر به اندازۀ لازم، چاپ بر مبنای درخواست هم گفته اند. ناشری که اثری را انباشت الکترونیکی می کند، هر زمان که بخواهد می تواند به تعدادی که لازم است و تقاضای اعلام شده دارد، نسخه تکثیر کند. بنابراین، ناشرانی که محل مصرف آثارشان بسیار و پراکنده است، به ویژه در کشورهایی که پراکندگی جغرافیایی شدید است، یا کوهستانی و صعب العبور بودن مناطق به منزلۀ مانع بزرگی بر سر راه حمل و نقل است، مانند کشورهای نپال، تبت، پرو، یا مناطق کوهستانی کشور خودمان در یک سوم خاک کشور، می توانند از دستاورد نشر درخواستی بهره ببرند. هر نقطۀ مصرفی می تواند در کوتاه ترین زمان، مطابق با نیازهای خود اثر تکثیر کند. ایجاد کارگاه های کوچکی با حداقل تجهیزات در نقاط مختلف ـ در واقع هر تعداد نقطه ـ فرایند نشر را در سراسر سرزمینی که زیر پوشش نشر قرار دارد، سرعت و سهولت می بخشد.

نشر رو میزی( دی تی پی)[3]، اصطلاحی که این برابر فارسی آن گرچه چندان مناسب نیست، به فرایندی گفته می شود که بر اثر پیشرفت های الکترونیکی، یک موسسۀ انتشاراتی و یک چاپخانه را به تجهیزات مختصری فروکاسته و آنها را روی یک میز کار جای داده است. اکنون هرکسی با چند دستگاه و چند نرم افزار می تواند ناشر و چاپگر باشد. در سال های اخیر بسیاری از جوامعی که دشواری های جغرافیایی مانع سر راه آموزش، پژوهش و انتشارات آنها بود، از نشر رو میزی استفاده کرده اند.

جز اینها، راه ها و رسانه های دیگری هم هست که از آنها برای انباشت، انتقال و تکثیر استفاده، و همچنان بر شمار آنها افزوده می شود. همۀ کسانی که به رایانه و شبکۀ اینترنت دسترسی داشته باشند، بالقوه می توانند از همۀ راه های موجود برای انتقال، انباشت و تکثیر متن استفاده کنند. مانع ها و مشکلاتِ بر سر این راه، فنّی نیست، بلکه از نوع دیگر، مثلاً از سنخ دشواری های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و از این دست است. هر جامعه ای می تواند با توسعۀ زیرساخت های الکترونیکی و گسترش فرهنگ کاربرد آنها بر این مانع ها غلبه کند. بنابراین، راهی که فنّ آوری ها پیش روی گشوده، به سمت هدفی در حرکت است که تا جای ممکن حلقه های حذف پذیر را از زنجیره اش کنار می گذارد. اما این روند به زیان ناشران بزرگ، ناشران ثروت مند، ناشران برخوردار از مخاطبان بسیار و گسترده نیست، به زیان ناشران متوسط، کوچک و کم سرمایه ای است که بقای آنها به بازگشت سریع یا کوتاه مدت سرمایه های اندکشان وابسته است. این دسته از ناشران هستند که به پخش گران نیاز دارند، و در عین حال، همین دسته هستند که از ناکارآمدی سامانه ها و شیوه های پخش آسیب دیده اند و همچنان آسیب می بینند.

 از قضا نشر متوسط و کوچک از تاثیرگذارترین شاخه های نشر در زمینۀ فکری است. اندیشه ها، نواندیشی ها، دگراندیشی ها، جنبش های ادبی و هنری، سلیقه های نو، نگاه های تازه بیشتر از راه نشرهای کوچک و متوسط به جامعه معرفی می شوند. به همین سبب در کشورهایی که سانسور کتاب حاکم است، این دسته از ناشران بیش از بقیه زیر تیغ سانسور قرار می گیرند. در تاریخ نشر خودمان هم بیشترین تنش میان ناشران و  پخش گران، مربوط به همین دسته از ناشران بوده و هست. این تنش را  از زمانی که بازتاب مکتوب داشته است، می توان پی گرفت. از شهریور 1320، بیش از 70 سال پیش، پس از سقوط نظام دیکتاتوری و وزش نسیم آزادی در عرصۀ مطبوعات و کتاب، ناخرسندی از پخش را در میان شماری از نویسندگان و ناشران می توان دید. این شمار از دهۀ 1320ش به بعد مدام افزایش یافته و در بحران مالی ـ اقتصادی سال های اخیر به اوج شدت خود رسیده است. اما نکته ای که این زمان باید به آن توجه داشت این است که بحران کنونی نشر با وضعیتی همزمان شده که بیش از آنکه برای نشر چالش برانگیز باشد، پخش گری و کتابفروشی را به چالش می خواند. همان گونه که اشاره شد، راه هایی برای حذف شدن حلقه های واسط در نشر یافته و به کار گرفته شده است، اما در این بحران اگر پخش گری نتواند خود را با موقعیت دستخوش تحول سازگاری دهد، چه سرنوشتی در انتظار آن است؟

پخشگری کتاب، فقط اقتصاد، بازرگانی، فن آوری، تجربه های عملی و مدیریت پخش نیست، بلکه دانش فنّی، فرهنگ ، نگرش، تحلیل و آینده نگری، شناخت موقعیت ها و مقتضیات، آگاهی های اجتماعی و بسیاری چیزهای دیگری هم هست. شما خوانندگان آیا تا کنون مطلبی از سوی خود پخش گران دیده اید که تحولات در حرفه و آیندۀ کاری آنها را بررسی کرده باشد؟ آیا دانش فنی و فرهنگ در میان این حلقه از زنجیرۀ نشر، همپای دیگر شرایط لازم کار آنهاست؟ آیا حتی  گزارش ساده ای که فقط نشان دهد خود پخش گران بیش از شما و من دغدغۀ سرنوشت آتی حرفه شان را داشته باشند، تا کنون به نظر شما رسیده است؟ چرا پخش گران از متخصصان و پژوهش گران نخواسته اند در این زمینه ها مطالعه ای اساسی به عمل آورند و نتیجه را به آگاهی خود آنها، همکارانشان در سلسله حلقه های نشر  و جامعه برسانند؟ گروهی که نخواهد منقرض شود، آیا با آیندۀ شغلی خود این گونه رفتار می کند؟

 از زبان بسیاری، به ویژه آزردگان از پخش می شنویم که پخش گری کتاب در ایران در دست « شبکۀ مافیایی» است. همان طور که می بینید، این  نسبت را داخل گیومه «»  گذاشته ام، یعنی فقط دارم نقل قول می کنم، اما نظر بنده این نیست. تا جایی که دیده ام، هوش شیطانی، زیرکی های عملی، سرعت عمل در تشخیص و تصمیم گیری و واکنش، همبستگی و وفاداری شدید از ویژگی های شبکه های مافیایی است. به یاری اینهاست که این گونه شبکه ها می توانند با نیروهای مجهز و اطلاعات گستردۀ پلیس هماوردی کنند. اگر بر شبکۀ پخش کتاب، که به نظر  عده ای به  «شبکۀ مافیایی» شباهت دارد، حتی بهره ای از آن هوش و موقعیت سنجی حاکم بود، در این بن بست دردناک رو به انقراض گرفتار نمی شد. آیا بارقه ای از هوش مافیایی در این بن بست بی آیندۀ پخش دیده می شود؟ آیا پخش گران می دانند با چالش های اکنون و آینده چه کنند؟ نکند آنها می پندارند دانای کل و عقل کامل اند و نیازی نمی بینند که کسی بیرون از حرفۀ آنها به این گونه مسائل بپردازد؟

 اما  پخش کتاب دیگر دنیای دربسته ای نیست که کسی بیرون از صنف پخش نتواند به آن راه بیابد. هیچ حرفه ای در این روزگار نمی تواند درهای خود را به روی دیگران ببندد. به فرض هم که ببندد، نمی تواند راه را بر گزینه های جایگزین ببندد. پخش گری اگر راه را بر پژوهش های راه یاب و راه گشا، بر بررسی های دقیق وضعیت موجود به قصد یافتن گره کارها نگشاید و خود را موضوع مطالعات ضروری این زمان قرار ندهد، لاجرم انقراض را پذیرفته است، یا آن قدر باید کوچک و چابک می شود که ادارۀ آن به دست گروه های دیگری جز گروه کنونی بیافتد.  اگر روند نشر در ایران از بحرانی که چند سال گذشته گریبانش را گرفت رها شود، اگر قید و بندهایی که نابخردانه به پای آن بستند یکی یکی باز شود، اما پخشگری به خود نیاید و دانش فنی و فرهنگ لازم را بر کار خود حاکم نگرداند، در صندلی متهم ردیف اول نشانده خواهد شد و همۀ گناه اقتصاد بیمار و ناتوان کتاب و نشر کما کان متوجه آن خواهد شد. به این واقعیت بارها آزموده شده در جاهای مختلف هم توجه داشته باشیم که جامعه های نا آگاه به و ناآشنا با مسائل، در داوری ها بی رحم ترین و بی گذشت ترین اند.

 مانع های عمده ای را که معمولاً بر سر راه پخش بر می شمارند، در سه دستۀ اصلی جای می گیرند:1) مشکلات پیشا پخش(مربوط به ناشران)؛ 2) مشکلات حین پخش و خود پخش(مربوط به خود پخش گران)؛ 3) مشکلات پسا پخش(مربوط به مراحل فروش، کتابفروشی ها و پرداخت ها وبرگشتی ها و مسائل مالی و حقوقی آنها)؛ البته مشکلات ریز دیگری هم در پخش هست که فعلاً از آنهاصرف نظر می شود تا توجه به اصلی ترین نکات بحث باشد.

 آثاری که ناشران به شبکه های پخش تحویل می دهند، همیشه بی نقص نیست و ممکن است یکی یا چند تا از این مشکلات را داشته باشند:

ـ آثاری که زمان انتشار و مخاطبان آنها درست شناسایی نشده اند؛

ـ آثاری که درست تالیف، ترجمه، تدوین و طراحی نشده اند؛

ـ آثاری که ظاهرشان با محتوایشان سازگاری ندارد؛

ـ آثاری که با اطلاعات لازم و کافی همراه نیستند و نمی توانند اثر را در کوتاه ترین زمان لازم به پخش گران، فروشندگان و حتی خریداران و مخاطبان معرفی کنند؛

ـ آثاری که پخشگران از پیش در جریان انتشار آنها قرار نگرفته اند، از چند و چون آنها با خبر نیستند و خود را برای برنامۀ پخش آنها آماده نکرده اند؛

ـ آثاری که بهای آنها بیش از ارزش واقعی است.

 اینها از جملۀ دشواری هایی است که از مرحله ای به مرحلۀ دیگر منتقل می شود و طبعاً بر مشکل می افزاید؛ مانند اینکه ما غذا را درست نجویم و وظایف دهان و دندان را به معده تحمیل کنیم و ساز و کار مکانیکی و شیمیایی آن را به هم بزنیم. پس آنچه به ناروا بر پخش تحمیل می شود، باید از دوش آن برداشته شود.

 پیش از پرداختن به دشواری های خود پخش ، به مرحلۀ پساپخش نگاهی بیاندازیم تا تحمیل ها در کنار هم بررسی شود.

 حیات، رشد و توسعۀ پخش وابسته به فروش است و فروش تابع تقاضاست. هرچه بازار کتاب مکش بیشتری بیابد، بر سرعت و شتاب پخش می افزاید. منافع اقتصادی پخش در فروش بیشتر کتاب است. اگر پخش شبکۀ مافیایی باشد، از فروش بیشتر سود بیشتری می برد، پس چه دلیلی دارد که پخش گری به زیان خود عمل کند؟ منتقدانی که بازار کتاب را با بازار سایر کالاها مقایسه می کنند، یا مثلاً فروشگاه های دریانی ها را در تهران بزرگ با کتابفروشی ها، و شیوۀ پخش کالا را در این فروشگاه ها با پخش کتاب کنار هم می گذارند، این نکته را از نظر دور می دارند که آنچه فروشگاه های دریانی ها را کارآمد نشان می دهد، نتیجۀ پخش موفق نیست، بلکه نتیجۀ فروش مستمر در فروشگاه هاست. اگر شبکۀ سنتی پخش کالا در این گونه فروشگاه ها، و نیز شبکه های پخش کالاهای دیگر، مانند پخش مواد آرایشی، بهداشتی، مصالح ساختمانی، سیگار، گل، و مانند آنها با کارآمدی عمل می کنند، نتیجۀ کارآمدی خود شبکۀ پخش نیست، معلول تقاضای واقعی در بازار مصرف است که فروش و پخش کارآمد، و در عین حال سودآور، را تضمین می کند.

 شماری از پدیدآورندگان و ناشران در کار پخش تبعیض می بینند و این تبعیض را بر خصلت های مافیایی حمل می کنند. در بازار نابهنجار و بی بهره از تقاضا شناسی درست و ساز و کارهای اطلاع رسانی مناسب، تبعیض میان کالاهای رقیب و مشابه، فراوان دیده می شود. این واقعیت را هیچ کس نمی تواند انکار کند، اما منتقدان، در بازار گرفتار تبعیض کتاب، دست پخش را به سود اثری و به زیان اثر دیگری در کار می بینند. مصداق های این تبعیض تا درست شناسایی و بررسی نشود ـ کاری که تا کنون صورت نگرفته است ـ نمی توان نظری داد که ارزش پژوهشی داشته باشد. بنده تبعیض را منکر نیستم، ستم بر برخی آثار، جفا بر شماری از کتاب های با ارزش، و بازار گشایی برای کتاب هایی که استحقاق آن را ندارند، زیاد به چشم دیده ام، اما نمی توان موجب این تبعیض واقعی را  «شبکۀمافیایی» دانست. می توان چندین صفت به این شبکه نسبت داد، صفت هایی که ناشی از نداشتن دانش فنی، فرهنگ لازم، آینده نگری، فراخ بینی و در نظر داشتن منافع کوتاه مدت است.

 مراکز فروش کتاب در همه جا معمولاً تلاقی گاه عرضه ها و تقاضاهاست، اما تقاضا و عرضۀ کتاب در جامعۀ ما فعلاً تلاقی مناسب ندارند، به چند دلیل:

ـ  فروش کتاب در شماری از مراکز فروش سودآور نیست؛

ـ از شمار کتابفروشی ها  دارد کاسته می شود؛

ـ میلی به سرمایه گذاری برای ایجاد کتابفروشی های جدید دیده نمی شود؛

ـ گرایش به تغییر کاربری  در کتابفروشی ها شدید است؛

ـ بخشی از فضای  شماری از کتابفروشی ها به کالاهای دیگری، ولو کالاهای فرهنگی، اختصاص داده شده است؛

ـ شماری از کتابفروشان قفسه های خود را با کتاب های حجیم و گران قیمت پر می کنند که سود بیشتری دارد و از پخش گران کتاب های ارزان بها و کم حجم را نمی پذیرند؛

ـ بی حوصلگی و رفتار نامناسب با مشتریان کتاب در تعدادی از فروشگاه ها محسوس است که یکی از علت های آن به کار گرفتن افرادی آموزش ندیده، با دستمزد کم و طبعاً با دانش و انگیزه های فرهنگی کمتر در قسمت فروش است؛

ـ پراکندگی کتابفروشی ها با پراکندگی و تحول جمعیت و تراکم جمعیت، و نیز با تغییرات بافت شهری تناسب ندارد. در نتیجه عرضه و تقاضا مدام از هم فاصله می گیرند.

مسئولیت این جنبه ها را، که به آنها اشاره شد، نباید متوجه پخش کرد. پخش گری با بازار فروشی رو به روست که بنیۀ جذب و مکش آن کم شده است. عامل های بسیار دیگری را باید در نظر گرفت، مانند عامل های اقتصادی، کاهش درآمدها، سیر نزولی گرایش به خواندن، افت آموزشی، رقابت میان رسانه ها، اما به زیان رسانۀ کتاب، کاسته شدن از اوقات فراغت به سبب کم وقتی، پر مشغله گی، آمد و شدهای وقت گیر شهری، بی حوصله گی عمومی، دلزدگی و سرخوردگی های عمومی، کمتر شدن امید به آینده و بسیاری عامل های تاثیر گذار دیگر که بر خریدن و خواندن کتاب تاثیر مستقیم می گذارد، اولین نتیجه اش در کتابفروشی ها ظاهر می شود. هیچ کدام از اینها در حیطه ای قرار نمی گیرد که پخش گری در بارۀ آنها مسئولیت مستقیم داشته باشد؛ گو اینکه مسئولیت پخش گری در باب شناخت درست این گونه عامل های تاثیرگذار  منتفی نیست.

در آمریکا که بازار کتاب نسبتاً پرسودی دارد، پس از جنگ جهانی دوم که بافت اجتماعی بسیاری از شهرها تغییر کرد و بخشی از شهرنشینان به تدریج ترجیح دادند از شهرها به حومه ها نقل مکان کنند، کتابفروشی های آمریکا مشتریان اصلی خود را از دست دادند و پخش کتاب هم به تبع آن بخش مهمی از بازارش را از دست داد. ایجاد فروشگاه های زنجیره ای کتاب و سامانه های گسترده تر پخش، بر اثر تغییر محل جغرافیایی زندگی خریداران کتاب بود. تغییر محل زندگی خریداران کتاب، نه تنها خاص جامعۀ آمریکا، که پدیده ای رایج در همۀ کلان شهرهای جهان است، پدیده ای که بر بازار کتاب تاثیر می گذارد، به تعطیل شدن بسیاری کتابفروشی ها می انجامد و بر پخش گری هم اثر می گذارد. در چنین حالت هایی که مجموع عامل های تاثیرگذار بسیار متنوع و پیچیده است، نمی توان بخشی از روند را مسئول نابسامانی کل روند دانست. تغییرات اجتماعی عظیمی که پس از انقلاب و جنگ در ایران روی داده، همراه با تغییرات جمعیتی، مهاجرت ها، نظام و رشته های آموزشی، و تغییرات بسیار مهم در زمینۀ فنّ آوری های الکترونیکی و اطلاع رسانی، به مطالعات گسترده ای نیاز دارد که پخش اگر هم اراده کند این مطالعات را انجام بدهد، از عهدۀ هزینه ها و دامنۀ آن بر نخواهد آمد.بنابراین، از این دیدگاه هم روا نیست که مشکلات پسا پخش و ناشی از آن بر پخش تحمیل شود.

می ماند مشکلات حین پخش و خود پخش که از خود پخش حتماً باید انتظار داشت آنها را درست بشناسد و برای یافتن راه حل های آنها بکوشد:

ـ  بررسی تاریخ نشر در ایران نشان می دهد که پخش گری در دورۀ پیش از ورود فنّ آوری های جدید الکترونیکی، زمانی که پخش به ناگزیر با شیوه های سنتی اداره می شد، در کاربرد آن شیوه هم موفق نبود؛ گواه این مطلب، انبوه شکوه هایی که طی سالیان از پخش گری منتشر شده است؛

 ـ از دوره ای که پخش گری از کتابفروشی و نشر جدا شد، نشانه ای از دانش فنی روزآمد شده و انسجام یافته در این حرفه دیده نمی شود؛ حتی تجربه ها مدون و مکتوب نشده، و اگر شده، انتشار نیافته است؛

ـ نشان ندادن توانایی و قدرت ابتکار و عمل در حرفه، طبعاً نمی تواند اطمینان جامعه را به حرفه جلب کند. نمی توان بر کوشش هایی انگشت نهاد که گواه تلاش پخش گری در افزایش توان حرفه ایش باشد؛

ـ فرهنگ پخش گری به وجودنیامده، قوام نگرفته و استقرار نیافته است، فرهنگی که برای رویارویی با هر جنبه ای از پخش پاسخ، روش، ادب و آداب، رویۀ عملی، هماهنگی رفتاری، تفاهم و همدلی داشته باشد؛

ـ  فرهنگ  پخش گری باید با کالای فرهنگی که در جامعه پخش می کند و ویژگی های مصرف کنندگان این گونه کالا تناسب داشته باشد. بخش عمده تری از مصرف کنندگان، کودکان، نوجوانان، جوانان، دانشجویان و نسل آیندۀ کشورند. مهربانی و عطوفت خاصی در برخورد با این قشر از خوانندگان لازم است. این مهربانی و عطوفت را در احساس مسئولیت در برابر آنها و تلاش در راه یافتن راه حل برای مشکلات آنها در بازار کتاب باید دید. پخش گری عملی مکانیکی نیست، جا به جایی جنس از نقطه ای به نقطۀ دیگر نیست، تکاپویی فرهنگی است؛

ـ پژوهش، مطالعۀ سامان مند، بررسی علمی، نظر پرسی و نظر خواهی از همۀ کسانی که به گونه ای با پخش گری سر و کار دارند، در این حوزه دیده نشده است؛

ـ از  آموزش روش مند، انتقال دانش و تجربه از جایی دیگر، تجدید نظر، باز اندیشی، بازنگری، تصحیح روش، یا آنچه به عنوان «تحقیق و توسعه» و «تعلیم و توسعه» معروف است و روش های آنها در دهه های گذشته در بسیاری از کشورها پیشرفتی چشمگیر یافته است، در پخش نشانی دیده نشده است؛

ـ مشارکت پذیری، مشارکت جویی، سهیم کردن دیگران در کار، حتی در مشکلات، نشانۀ دیگری از تفاهم، همدلی و دوستی با جامعه است. از این هم نشانی نمایان نیست؛

ـ اقتصادهایی که فرهنگ مسئولانه بر آنها حاکم است، راه را بر سرمایه گذاری همۀ علاقه مندان، امروزی کردن سامانه های مشارکت سرمایه ای، جذب کردن نیروهای تازه نفس به کار و تلاش و یافتن راه و روش های جدید باز می کنند. در های بسته، درون گرایی، رمانیدن دیگران، رازورانه کردن کسب و کار، تنیدن رشته های مناسبات خانوادگی و خویشاوندی و این گونه ویژگی ها و اعمال است که حرفه را از جامعه دور، پنهان و سرّی می کند و در نتیجه به حرفه ای مافیایی معروف می شود.

 اینها از جملۀ مسائل درون پخش است که خود پخش گران اگر مصمم شوند حرفه شان را احیا و توانا کنند، ناگزیرند برای آنها راه حل بیابند. البته در این خصوص نهادهای مسئول کتاب هم قصور و تقصیر دارند. مسئولیت کتاب فقط سخت گیری و بگیر و ببند نیست، آن هم با روش های رسوایی که در چند سال گذشته به اوج شناعت خود رسید. ایجاد امکانات و تسهیلات در راه آموزش و پژوهش در پخش گری، ایجاد زیر ساخت های لازم برای این وظیفۀ مهم، بدهی های مسلم واحدهای مسئول کتاب به پخش گری و نیز به همۀ بخش های دیگر نشر است. اگر بخشی از پولی که زمانی به عنوان یارانۀ کاغذ اختصاص می یافت، یا صرف خریدن کتاب های بی خواننده می شد، یا به مصرف برگزاری جشنواره های پرخرج، اما بی حاصل و حباب وار می رسید، در راه آموزش و پژوهش در حوزه های کتاب صرف شده بود، امروز شاهد این فقر نظری و این واپس ماندگی از دانش جهانی نبودیم.

شعارها و رفتار بخردانۀ دولت «تدبیر و امید» در چند ماه گذشته این نوید را می دهد که برای غلبه بر بحران نشر و کتاب در ایران، برای یاری رساندن به ناشران متوسط و کوچک، این قشر فرهنگ ساز، فرهنگ گستر، کم درآمد، اما هدف مند و خادم فرهنگ و جامعه، شاید بتوان پخش گری را از حرکت به سوی انقراض دور کرد. پخش گری کتاب کاغذی به سبب بازارهای متداول خرید و فروش کتاب در ایران فعلاً با تهدید جدی تعطیل رو به رو نیست. به فرض هم که با چنین خطری  هم رو به رو باشد. هر شبکه ای بر اساس ماده و مصالحی که پخش می کند، می تواند ساختار و کارکرد و فنّ آوری های خود را تغییر دهد. مهم، تشخیص دادن اینها، شناخت درست تغییر و تحولات و سازگاری دادن شبکه با آنهاست. امکاناتی که نشر الکترونیکی با خود به همراه دارد، می تواند به پخشگری کارآمد کمک کند، اما اگر پخش گری به دستاوردهای این نشر واکنش مناسب نشان ندهد، بی تردید نیازهای خوانندگان و خریداران، که توقف پذیر نیست، فشار می آورد و چرخۀ نشر را وامی دارد تا  حلقۀ پخش گری را  از زنجیرۀ خود حذف کند، یا آن را دور بزند، یا ساز و کار دیگری را جانشین آن کند.  اگر ناشران ایرانی بتوانند تولید چاپی یا الکترونیکی خود را با معیارهای شناخته و توصیه شده عرضه کنند، پس پخش می ماند و مشکلات خودش. در چنین حالتی حذف شدن پخش از چرخۀ نشر نه محتمل که قطعی است.

چند سالی است که انواعی از منابع مرجع، مانند دانشنامه های چندین جلدی و کتاب های حجیم، روی کاغذ منتشر نمی شوند. توجیه فنی، اقتصادی، زمانی و عملی اینها شناخته شده است. اگر پخش گری راه های تسهیل ارتباط و تماس میان دوقطب خود را نیابد، با کفایت میان آنها عمل نکند، نشر و پخش سایر کتاب ها، همانند منابع مرجع، به ناگزیر راه دیگری خواهد یافت. فشار از دو سو بر پخش گری، همراه با جست و جو و راه یابی، قطع نخواهد شد. پخش گری است که در این میان ناگزیر خواهد بود نقش تازۀ خود را بشناسد یا بیابد.

 نشانه ها همه گویای آن است که روند کنونی نشر در مجموع به سود پخش گری نیست، اما حذف شدن پخش گری هم به صلاح نشر دستخوش بحران ما نیست. نباید تیشه بر داشت و به ریشۀ یکی از پایه های نشر بحران زده زد. مصلحت فرهنگی ما نه در ویرانی پر هزینۀ این ساختار که در حفظ کردن و اصلاح ساختاری آن است؛ یا دست کم تا زمانی که گزینه های مطمئنی برای پخش شناخته شود. آنچه اکنون ضرورت دارد، تفاهم بخش های نشر بر سر برنامۀ مشترکی است که به نشر کمک کند از بحران کنونی بیرون بیاید، متحول  و به نشر دنیای امروز تبدیل شود. حذف شدن پخش گری، یا حذف شدن هر یک از ستون های اصلی نشر، ساختاری را فرو می ریزد که پیامدهای ناگوار آن شاید پیش بینی پذیر نباشد.

   تهران، دی 1392

پی نوشت: این مقاله در آخرین شمارۀ جهان کتاب چاپ شده است.

    Online  printing

    Print-On-Demand

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: