آیا اصلاحات علی امینی می توانست نتیجه ای به بار بیارد؟ / عبدالحسین آذرنگ

1393/5/25 ۱۲:۵۲

آیا اصلاحات علی امینی می توانست نتیجه ای به بار بیارد؟ / عبدالحسین آذرنگ

آیا می شود رژیم گرفتار استبداد و خودکامگی را نجات داد، آن هم مادام که مستبد و خودکامه بر سر قدرت باشد و بخواهد با همان شیوه حکومت کند؟

 

 

آیا می شود رژیم گرفتار استبداد و خودکامگی را نجات داد، آن هم مادام که مستبد و خودکامه بر سر قدرت باشد و بخواهد با همان شیوه حکومت کند؟

        تجربه های تاریخی موجود نشان می دهد که نجات امکان پذیر نبوده است. البته از آینده خبر نداریم و نیز نمی خواهیم تجربه های گذشته را به آینده تعمیم بدهیم. دولتمردان ایرانی که سرنوشت سیاسی شان را به سرنوشت شاه گره زدند، آیا با آن تجربه های تاریخی آشنا بودند، و به رغم آن آشنایی باز هم مخاطره کردند؟ نیّت  واقعی آنها را نمی دانیم و به هیچ طریقی نمی توانیم بدانیم، اما از یادداشت های بر جای مانده و منتشر شدۀ آن دسته از قدرتمداران که خاطراتشان را نوشته اند، نمی توان استنباط کرد که دولتمردی با علم به اینکه استبداد و خودکامگی چاره پذیر و نجات پذیر نیست، باز هم دست به آن کاری زده باشد که اکنون در تاریخ و به عنوان واقعیتی تاریخی ثبت شده است.

                                                *

        علی امینی(1284 ـ 1371ش)، نوۀ میرزا علی خان امین الدوله( صدر اعظم اصلاح طلب قاجاری)، پسر خانم فخرالدوله(دختر مظفرالدین شاه و زنی که به قدرت شخصیت معروف است)، سلطنت طلب بود و در سراسر زندگی سیاسی اش، چه در نظر و چه در عمل، از حکومت سلطنتی دفاع کرد، اما سلطنت طلب مشروطه خواه، پای بند به قانون اساسی، و با استبداد و خودکامگی مخالف بود. در یادداشت هایش مدعی است که به شاه توصیه می کرده است سلطنت کند نه حکومت، شاه باشد نه نخست وزیر. به سبب گرایش های مذهبی اش با شماری از روحانیان و سیاسی های ملی ـ مذهبی دوستی، مراوده، گفت و گو و مناسبات حسنه داشت. تا کنون سندی به دست نیامده است که نشان دهد او از 1312ش، پس از پایان تحصیلاتش که به خدمت دولت درآمد، تا 1357ش، که در بحبوحۀ انقلاب ایران را ترک کرد(حدوداً 45سال) آلودگی مالی، نقدی و غیر نقدی و جنسی داشته است، لکه ای که بر دامان بسیاری از سیاستمداران آن دوره نشسته بود؛ گرچه طی آن سال ها سمت های سیاسی مهم با اختیارات  فراوانی داشت، از وزارت و سفارت و معاونت نخست وزیری گرفته تا خود نخست وزیری. در بارۀ سال های پس از انقلاب که در خارج از کشور فعالیت کرد و انواعی از افراد با مقاصد مختلف دور او جمع شدند، نمی توانم داوری کنم، چون به منابع و مدارک لازم دسترسی ندارم. مطالب فراوان و متناقضی در بارۀ این دوره از زندگی سیاسی او گفته می شود که موضوع بحث این نوشتۀ کوتاه هم  نیست. این را هم بیفزایم که از چندین تن از کسانی که طی سال های مختلف با علی امینی در وزارتخانه های مختلف همکار بوده اند، شخصاً شنیده ام که اگرچه او اهل فساد مالی نبوده و به مسئولان فاسد هم میدان نمی داده، اما برای حفظ قدرت و مناسبات با بخشی از دولتمردان، خود را ناگزیر می دیده است که به قاعده های بازی قدرت در آن رژیم تن دهد.

     سیاستمداران سلطنت طلب مشروطه خواه و مبرا از فساد مالی، مانند علی امینی، که زندگی سیاسی شان با رژیم مستبد و خودکامه به پایان رسید، با سیاستمداری چون دکتر محمد مصدق تفاوتی اساسی دارند. حیات سیاسی دکتر مصدق به هر مناسبتی با گفتمان های سیاسی جدید پیوند می خورد. تفاوت میان آنها در همان « تن دادن» به قاعده های بازی در رژیم مستبد و خودکامه است. شاید ریشۀ اصلی شکست برنامۀ اصلاحات علی امینی را بتوان در همین«کنار آمدن» و «تن دادن» یافت. کافی است نوک قلاب استبداد و خودکامگی پر قبای سیاستمداری را بگیرد و آن را به طرف خود بکشد. رها شدن از آن به نگرش ها و تقلاهایی نیاز دارد که بهای آن اصلاً ارزان نیست.

                                        *

        ایران در سال های پایانی دهۀ 1330ش با بحرانی رو به رو شد که برون رفت از آن کار آسانی نبود. رژیمی که با کودتای نظامی بر ضد دولت ملی و با پشتیبانی خارجی بر سر کار آمده و با قوۀ قهریه و اقدامات امنیتی جامعه را خفه کرده بود، با فساد مالی، بحران اقتصادی، امکان کودتای نظامی و حتی فروپاشی رو به رو شد. اعتصاب معلمان و دبیران در سراسر کشور، تعطیل شدن مدارس و سرایت کردن دامنۀ اعتصاب به محیط های کارگری و تشکیلات اداری و بعداً نیز به بازار، می توانست هر رژیمی را از پای درآورد. شاه از یک سو با واکنش داخلی، از سوی دیگر با تهدید همسایۀ نیرومند شمالی، و از جانب دیگر با فشار جناح جدید حاکم بر آمریکا رو به رو بود که در بهمن ماه 1339 قدرت را از جمهوریخواهان تحویل گرفته، خواستار تغییراتی در ایران به قصد ایجاد آرامش و ثبات و دفع خطر پیشروی کمونیست ها بودند. فشار از دست کم سه سو بر شاه، دومین چالش بزرگی بود که در پایان دهۀ دوم حکومت خودکامه اش با آن رو به رو شده بود. در نیمۀ اردی بهشت 1340، در حالی که اعتصاب سراسری معلمان در حال گسترش بود،  مهندس شریف امامی پس از نشستی پر تنش در مجلس شورای ملی از نخست وزیری استعفا داد. شاه در چنان موقعیتی علی امینی را به دربار فراخواند، سیاستمداری که باب طبع او نبود.

        شریف امامی و امینی، که هر دو در یک روز با شاه دیدار کرده اند، حالت او را به گونه ای وصف کرده اند که نشان می دهد شب را با بی خوابی صبح کرده و سخت گرفته و مشوش بوده است. از قول ژنرال آجودان شاه هم نقل  شده که شاه تا صبح در کاخ قدم می زده است. آیا شدت بحران تا بدان حد بود که او را این سان آشفته کرده بود؟  داریوش همایون که در جوانی از دگراندیشان ، بعد داماد زاهدی های کودتاگر ، سپس وزیر ، در حلقۀ گردانندگانِ نظریه پرداز حزب رستاخیز ، به راس حکومت بسیار نزدیک و  پس از انقلاب از جملۀ  منتقدان شاه و سیاست های او بود،  در بارۀ شاه می گوید: او هر بار که موفقیتی به دست می آورد خودش را گم می کرد، و هر بار که با مشکلی رو به رو می شد، دست و پایش را گم می کرد.

شاه پس از استعفای شریف امامی با امینی دیدار کرد. از این دیدار ظاهراً فقط یک روایت مکتوب در دست است، و آن هم گفته های بریده بریده و نامنسجم علی امینی است که در مجموعۀ تاریخ شفاهی هاروارد، و به عنوان خاطراتِ [علی امینی](تهران، 1383) چاپ شده است، کتابی پر از خلا، مملو از سوال های پاسخ نگرفته و سرشار از ابهام. به نظر می رسد ذهن و حافظۀ امینی سالخورده به هنگام گفت و گو یاری نمی کرده است که منسجم بیاندیشد و منسجم پاسخ بگوید. بی اطلاعی پرسش گر از رویدادهای تاریخ ایران و دقایق مهم آن روزها هم مزید بر علت و مانع طرح پرسش ها بنیادی و موجب غفلت از نکته های اساسی شده است. میان شاه و امینی در این دیدار خصوصی چه مطالبی رد و بدل شد؟ دقایق این دیدار تاریخی چیست؟ شاه در نوشته هایش، یا نوشته های به نام او، از جزئیات صحبت ها در دیدارها حرفی نمی زند، معمولاً مانند هر شاه دیگری،  اما اگر گزارشی از زبان امینی در دست بود که جزئیات در آن بیان شده بود، اکنون داده های دیگری در اختیار داشتیم که به موضوع اصلی بحثمان در اینجا کمک می کرد. ناگفته ها در این باره راهی برایمان باقی نمی گذارد، جز اینکه به سراغ پیامدهای این دیدار برویم و بر پایۀ آنها دریابیم که علی امینی در آن دیدار چه داده و چه گرفته است.

        امینی که مامور تشکیل کابینۀ جدید شد، شاه با توافق با او و با صدور فرمانی دو مجلس شورا و سنا را منحل کرد. متن فرمان او قابل تامل است، زیرا در این فرمان تعبیرهایی به کار رفته است که با گفتمان شناختۀ شدۀ حاکمیت نمی خواند و با ادبیاتی هم که از سوی شاه به کار گرفته می شد، هماهنگی ندارد. از دیدگاه تحلیل گفتمان، این تعبیرهای معنادار می تواند گواه بر این باشد که شاه موقعیت را خطرناک احساس کرده و به صدور چنین فرمانی تن داده است. در فرمان انحلال مجلسین این عبارت ها آمده است:

.... نظر به لزوم اتخاذ تصمیم و اقدام به یک سلسله اصلاحات عمیق و قاطع در تمام شئون کشور به منظور رفع مشکلات روزافزونی که با آن مواجه است ... در این موقع که دولت مقتدر اصلاح طلبی را برای نجات مملکت از مشکلات موجود مامور نموده ایم، عقیده داریم که هیچ گونه مانعی نباید سّد راه اقدامات  اساسی و اصلاحی دولت گردد ... علی هذا به نام سعادت ملت ایران... انحلال مجلس شورای ملی و سنا را اعلام و مقرر می داریم دولت با اصلاح قانون انتخابات، اقدام به تجدید انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا بنماید.

        (بخشی از فرمان نقل شد. متن کامل فرمان در بسیاری از روزنامه ها ی20 اردی بهشت 1340 چاپ شده است).

        در فرمان آمده: « اصلاحات عمیق و قاطع در تمام شئون کشور»(تمام شئون)، « رفع مشکلات روزافزون» که کشور با آن مواجه است( آیا شاه به معنای این عبارت ها در فرمانش به درستی پی برده بود؟) منوچهر اقبال چهار سال پس از کودتای نظامی در 1336ش نخست وزیر شده و به مدت سه سال و نیم تا 1339ش بر سر کار بود، نخست وزیری مطاع اوامر شاهانه، چاکر و غلام و جان نثار، که به هر دستور شاه عمل می کرد، اما دیگر کار به جایی کشیده بود که از نظر شاه هم« مشکلات روزافزون شده» و کشور به لب پرتگاه رسیده بود؛ پس « دولت مقتدر و اصلاح طلبی» باید « در تمام شئون کشور» به «یک سلسله اصلاحات عمیق و قاطع» دست می زد.

         آیا شما و من برای اینکه وضعیت را بهتر حس کنیم، می توانیم خودمان را به جای کسی بگذاریم که در آن موقعیت نخست وزیر شده بود و باید سکان کشور توفان زده را در دست می گرفت؟  شاه چنان فرمان بی سابقه ای صادر، و به صراحت اعتراف کرده بود که مشکلات کشور روزافزون شده و لازم است دولت مقتدری به اصلاحات عمیق و قاطع دست بزند. احتمال داده اند متن این فرمان، پیش نویس پیشنهادی از سوی گروه امینی و به قلم حسن ارسنجانی بوده باشد، تنها کسی از جمع امینی که سال ها در بارۀ اصلاحات ارضی فکر و کار کرده بود. آیا اقداماتی که دولت امینی طی تقریباً پانزده ماه حکومت، از نیمۀ اردی بهشت 1340 تا اواخر تیر 1341، به آنها دست زد، حاصل کار و تلاش دولت او، ترکیب کابینه، و نیز ساختار اداری و اجرایی که به کار گرفت، برنامۀ اصلاحات و دیگر ملازمه های ضروری آن، با  عبارت های صریحی که در فرمان به کار رفته است، تناسب دارد؟ اگر ندارد، مسئولیت این عدم تناسب با کیست؟ با شاه و در بار ، نخست وزیر و دولت، گروه های سیاسی مخالف و جان گرفته و حاضر در صحنه، نیروهای جهانی ذی نفوذ در ایران، مردم کنار نشسته و منتظر، عامل های دیگر، یا ترکیب همۀ اینها با هم؟

        امینی در نخستین نطق رادیویی از دولت های گذشته، از شیوۀ انتخابات، و رویۀ ساواک انتقاد کرد و بر ضرورت اصلاحات ارضی، اصلاحات اداری، آزادی مطبوعات و مبارزه با فساد گسترده تاکید ورزید. او در ترکیب کابینه اش چهار وزیر اصلاح طلب را برای وزارتخانه های دادگستری، فرهنگ، کشاورزی، و صنایع و معادن انتخاب کرد. سه وزارتخانۀ امور خارجه، جنگ، و کشور را به معتمدان شاه سپرد. در راس بقیۀ وزارتخانه ها هم وزیرانی گماشت که معمولاً در هر دولتی می توانند وزیر باشند. چرا امینی در آن موقعیت به سراغ چنان ترکیبی رفت؟ آیا فرصت های تاریخی تکرار پذیرند و همانندند؟ آیا امینی در آن موقعیت بحرانی که شاه روحیه اش را پاک باخته بود، نمی توانست در برابر شاه کوتاه نیاید و مسئولیت نخست وزیری را  با شرایط دیگری بپذیرد؟ آیا ممکن است روند و شتاب رویدادها، او را ، شاه را، آمریکای کندی ها را، و حتی نیروهای اپوزیسیون داخل کشور را غافلگیر کرده باشد؟

    سیر رویدادهای بعدی از واقعیت دردناکی نقاب بر می گیرد، این واقعیت که هیچ کدام از اینها برنامۀ منسجم اندیشیده و از پیش طراحی شده، در واقع سناریوی تدوین شده ای برای اصلاحات، نیروهای هم اندیشِ هماهنگ آماده شده برای اجرای برنامه های اصلاحی و سناریوهای بدیل و جایگزین، که با تغییر موقعیت ها تناسب داشته باشند، در اختیار نداشتند. نگرش امینی به اصلاحات ساده انگارانه از کار در آمد، زیرا دشواری های سر راه و شدت آنها برآورد نشده بود. جبهۀ ملی پس از هشت سال تحمل سرکوب و فشار، در واکنشی انفجاری تظاهرات عظیمی در 28 اردی بهشت 1340 در جلالیه( پارک لالۀ امروز تهران)برگزار کرد که هم شاه را هراسان کرد وهم امینی و جمعش را از خود دورتر کرد. در عین حال،  اختلافات درونی جبهۀ ملی در این تظاهرات آشکار شد که از دیدۀ تیزبین نفاق افکنان برنامه ریز پنهان نماند. کوشش های دیگری هم که امینی برای گفت وگو با جبهۀ ملی و رسیدن به توافقی با آن جبهه آغاز کرد، به جایی نرسید. تنها واکنش نسبتاً مساعدی که امینی از سوی اپوزیسیون داخلی دریافت کرد، از جانب گروه مهندس مهدی بازرگان بود که تفصیل آن  در یادداشت های مهندس بازرگان و شماری از مطلعان آن رویدادها آمده است.

        نتیجه آنکه شاه و همدستانش، که بر خود مسلط شده و روحیه گرفته بودند، شکاف میان گروه های نامنسجم رو در رو شده را تشدید کردند، بحران داخلی را شدت بخشیدند، وضعیت را به مقابله کشاندند، هر دو طرف را تضعیف کردند، در نهان با مقامات آمریکایی طرفداران برنامه های اصلاحات دولتی در ایران به توافق رسیدند، و به ویژه پس از ماجرای حملۀ کماندوهای نظامی به دانشگاه تهران در بهمن 1340، که از وحشیانه ترین یورش های نظامی به ساحت دانشگاه و دانشگاهیان بوده است، راه را بر هرگونه سازش و توافق بستند و دست آخر هر دو طرف را از طرفین معادله حذف کردند.

            بحران 1340، رویدادهای خرداد 1342 و رویدادهای پس از مرگ غلامرضا تختی در 1346، نمودهایی از جریانی بودند که از کودتای نظامی 1332 تا انقلاب 1357 در موقعیت هایی پیدا و ناپیدا شدند، تغییر شکل و صورت و رنگ و لحن دادند، اما از تداوم باز نایستادند. اصلاحات مدّ نظر امینی، به رغم هرگونه کم و کاستی، برای دست یافتن به هدف های اصلی خود، باید  راه را بر استبداد و خودکامگی سد می کرد. ایجاد چنین سدّی بدون پشتیبانی گستردۀ مردم و نهادهای سیاسی زنده و موثر امکان پذیر نبود. چگونه می شد رژیمی را ،که دست از استبداد و خودکامگی برنمی داشت، از خطر سقوط نجات داد و به کمک اصلاحات عمری شفا بخش به آن  بخشید ؟ نسل پیشین ما پاسخی برای این پرسش نیافت، یا پاسخ را نتوانست عملی کنند و استبداد و خودکامگی که به اصلاحات تن نداد، با انقلاب از پای درآمد.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: