تاریخ نشر کتاب در ایران/ عبدالحسین آذرنگ – بخش ششم

1393/7/14 ۱۱:۳۵

تاریخ نشر کتاب در ایران/  عبدالحسین آذرنگ – بخش ششم

همۀ رسانه های ارتباطی بدون استثنا به اشکال و درجات مختلف با نشر پیوندهای انداموار دارند و هرگونه سیاست حاکم بر رسانه های ارتباطی تاثیرهای مستقیم و غیر مستقیم خود را بر نشر باقی می گذارد. رسانه ها در عین حال از نیروهای تخصصی یکدیگر بهره می گیرند. گاه که رسانه ای با محدودیت هایی رو به رو می شود، نیروهای تخصصی آن رسانه، معمولاً به نزدیک ترین و شبیه ترین رسانه مهاجرت می کنند. به همین سبب در اینجا بر پیوندهای میان رسانه ها تاکید می شود.

 

متفقین در ایران و سانسور رسانه ها

همۀ رسانه های ارتباطی بدون استثنا به اشکال و درجات مختلف با نشر پیوندهای انداموار دارند و هرگونه سیاست حاکم بر رسانه های ارتباطی تاثیرهای مستقیم و غیر مستقیم خود را بر نشر باقی می گذارد. رسانه ها در عین حال از نیروهای تخصصی یکدیگر بهره می گیرند. گاه که رسانه ای با محدودیت هایی رو به رو می شود، نیروهای تخصصی آن رسانه، معمولاً به نزدیک ترین و شبیه ترین رسانه مهاجرت می کنند. به همین سبب در اینجا بر پیوندهای میان رسانه ها تاکید می شود.

نیروهای متفقین، به رغم آنکه ایران با آنها پیمان سه جانبه امضا کرد، به آلمان اعلان جنگ داد و رسماً به اردوگاه متفقین پیوست، و با اینکه آنها هم استقلال و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت شناختند، تا پایان جنگ جهانی دوم(1945م/ 1324ش) از ایران بیرون نرفتند. نیروهای آمریکایی و انگلیسی در ماه های نخستین 1946م/ اواخر1324 و اوایل 1325ش به تدریج از ایران خارج شدند، اما نیروهای اتحاد شوروی بخش های شمالی ایران را تخلیه نمی کردند و به بهانه های مختلف به حضور نیروهایشان ادامه می دادند. با همان بهانه ها حدود یک سال پس از انقضای تاریخ توافق شدۀ خروج، در ایران ماندند. پس از بروز بحران های سیاسی در بخشهایی از شمال غرب و غرب ایران، که موضوع آن به مجامع بین المللی کشیده و سرانجام با تهدیدهای خارجی رو به رو شد، آخرین واحدهای نظامی ارتش سرخ اتحاد شوروی در 1325، حدود 5 سال پس از ورود به خاک ایران، با اکراه و از سر ناچاری، به ناگزیر به اشغال ایران پایان دادند.

متفقین پس از انعقاد پیمان سه جانبه با ایران در بهمن 1320، بر اساس بندی از همین پیمان، رسانه های ارتباط همگانی در ایران را در اختیار گرفتند و مقررات سانسور زمان جنگ را به سود جبهۀ خود و به زیان آلمان نازی اعمال کردند. تا زمانی هم که در ایران بودند، سانسور خبری را با دقت در جزئیات و تمام وکمال اعمال می کردند. مامورانشان همۀ مطالب روزنامه های داخلی را زیر نظر داشتند و اگر نشریه ای مطلبی مغایر با مقاصد سیاسی و نظامی آنها می نوشت، به سراغ آن نشریه می رفتند، توضیح می خواستند، یا آن را تعطیل می کردند. افرادی که از سوی آنان رسماً مامور سانسور شده بودند، با سازمان های دولتی ایران، به ویژه ادارة انتشارات و تبلیغات، در تماس دایمی بودند و جلسه های مشترک داشتند. متفقین، رادیو ایران را هم اشغال کردند و ماموران انگلیسی و روسی  برنامه هایی از همین رادیو پخش می کردند

گفته شده است که ارتش سرخ به «جمهوری مهاباد» در کردستان ایران دستگاه چاپ داده بود و کردان جدایی خواه، یا طرفدار خودمختاری، به کمک آن  در کردستان و برخی نقاط دیگر روزنامه و مجله به زبان کردی چاپ و در مناطق زیر نفوذ خود پخش می کردند. آنها با استفاده از آن دستگاه، اسناد حکومتی خود را با آرم هایی که می خواستند، به چاپ رساندند

به رغم انواع مداخلات و سانسورهای سیاسی و خبری متفقین ، نشر و مطبوعات در زمینه هایی که به جنگ و سیاست های آنها مربوط نمی شد، آزادی گفتار و انتشار داشتند، و روزنامه نگاری دهة 1320 در ایران با استفاده از فضایی که برای فعالیت فارغ از سانسور و نظارت های پیشین دولتی فراهم شده بود، به رشدی دست یافتند که تاثیرهای عمیق آنها را  بر جنبه هایی از نشر مطبوعات و کتاب در آن دهه و تا کودتای نظامی مرداد 1332 می توان به خوبی دید. نسل صاحب قلمی که با روزنامه نگاری دهۀ 1320ش بارآمد، تاثیر گذارترین نوشته های مطبوعاتی سال های جنبش ملی را عرضه داشت؛ حتی شماری از آنان که بعدها به عرصۀ نوشتن کتاب و نشر رفتند، توان تاثیر گذار قلم را با خود همراه بردند. بررسی آماری ساده ای نشان می دهد که سردبیران و گردانندگان نشریه های موفق و تاثیرگذار دهه های 1330ش به بعد، پرورش یافتگان روزنامه نگاری دهۀ 1320ش بودند. شماری از ویراستاران کتاب هم از دهۀ 1330ش به بعد، در عرصۀ روزنامه نگاری تجربه هایی اندوخته بودند. مناسبات و تاثیرهای متقابل نشر مطبوعات و کتاب از این جنبه ها، موضوعی است که تا کنون بررسی و تحلیل نشده است. تاثیر روزنامه نگاری دهۀ 1320ش بر نشر کتاب و ویراستاری در دهه های 1330 و 1340ش، و حتی تا سال های بعد، موضوعی است که به بررسی مستقلی نیازمند است.

رسانه های غیر کتابی

رسانة تئاتر از اواخر دورة قاجاریه تاثیر خود را بر رویدادهای فرهنگی و اجتماعی نشان داده بود، و در جنبش مشروطه و رویدادهای پس از آن همچنان رسانه ای پرتاثیر بود. استقبال مردم از نمایش های تئاتری بر نشر کتاب تاثیر می گذاشت، مترجمانی را به ترجمۀ نمایشنامه و انتشار آنها تشویق می کرد. در دورۀ مشروطه توجه به تئاتر به اندازه ای بود که نام محمد علی فروغی و علی اکبر داور را هم در میان مترجمان نمایشنامه هایی از نویسندگان فرانسوی به فارسی می توان دید. در واقع رقابت میان رسانۀ تئاتر و رسانۀ کتاب نه تنها به زیان نشر نبود که به سود آن عمل می کرد.

پس از جنگ جهانی دوم، رسانۀ کتاب با رقیبان تازه و پرتاثیر و مخاطبی رو به رو شد. این رسانه های تازه از راه رسیده کارآمدی هایی بیشتر و توانایی جذب کردن مخاطبان به مراتب گسترده تری داشتند. رسانه های شنیداری و دیداری در ایران به میدان آمدند و از سال های آغازین دهۀ 1320ش تاثیرهای عمیق خود را در چند شهر بزرگ بر مخاطبان جدیدشان آغاز کردند. رسانۀ شنیداری رادیو در میان مردم بی سواد و کم سواد طرفداران فراوانی یافت و رسانۀ دیداری ـ شنیداری سینما، به ویژه با فیلم های آمریکایی، به رسانه ای عمیقاً تاثیر گذار تبدیل شد.

کوشش برای ایجاد بی سیم از 1303ش در ایران آغاز شد. در 1305ش نخستین بی سیم ایران به کار افتاد که فقط قشون از آن استفاده می کرد. آموزش دادن کار با دستگاه بی سیم و گرفتن پیام از آن و فرستادن پیام با آن، منحصراً در اختیار نیروهای نظامی بود. با این حال، بی سیم زمینه را برای ورود رسانة رادیو فراهم ساخت و پس از کوشش هایی در 1316ش، سرانجام نخستین فرستندة رادیویی در ایران پخش برنامه های محدود خود را به زبان فارسی از تهران از 4 اردی بهشت 1319 آغاز کرد. رادیو ایران در سال های آغازین فعالیتش فقط روزی چند ساعت برنامه پخش می کرد، اما به تدریج و طی چند سال بر ساعت های پخش افزوده شد. نکتة مهم و مرتبط به بحث ما در اینجا ، تاثیری است که این رسانه بر کتاب و نشریه ها می گذاشت.

یکی از علت های جا نیفتادن سنت کتابخوانی در ایران و تاثیر مستقیم آن را بر نشر،  فاصلة کوتاه میان ورود انواع رسانه های همگانی به کشور دانسته اند. در جامعه هایی که این رسانه ها در آنها ابداع شده و کاربرد یافته بودند، به تدریج در جامعه جا افتادند و سنت های خاص خود را ایجاد و تحکیم کردند، اما همین رسانه ها بدون آنکه مجال کافی بدهند رسانه ها در جامعۀ جدید جا بیافتند و سنت های خاص خود را ایجاد و تحکیم کنند، به صورت امواجی پی در پی به جامعه های در حال توسعه نظیر ایران راه یافتند و به رقابتی ویران گر میان رسانه های جدید و قدیم دامن زدند مخاطب سرگردان شده، مخاطبی که رابطۀ خود را با رسانه درست در نمی یابد، از ثمرات گسست در سنت کاربرد رسانه هاست.

نشر کتاب از سال های آغازین دهة 1320ش، عصر داغ ترین خبر ها، و در عین حال سال های کاهش درآمدها و تاثیر منفی آن بر بودجه و هزینه های فرهنگی، با رقابت دو رسانة پرکاربرد تر و پر تاثیر تر رو به رو شد: نشریه ها و رادیو. نشر به ناگزیر باید راهی برمی گزید و محتواهایی انتخاب می کرد که به بقایش کمک می کرد. انتشار آثار جذاب و پرکشش، داستان های دنباله دار و پرماجرا، وصف عشق و فراق های پرسوز و گداز، نوشته هایی که تشنگی خوانندگان مشتاق دیدگاه ها و عقیده ها را فرو می نشاند، یا راه های تغییر و تحول سیاسی ـ اجتماعی در وضع موجود را نشان می داد، می توانست نشر را در رقابتی سرنوشت سازش یاری برساند.

تقریباً همزمان با شروع جنگ جهانی دوم از 1939م/1318ش، رادیو برلین از داخل خاک آلمان و رادیو بی بی سی از انگلیس، پخش برنامه به چندین زبان، از جمله زبان فارسی را آغاز کردند. در آن زمان دستگاه های گیرندة رادیویی در ایران بسیار اندک بود و در برخی شهرها شمار آنها از چند دستگاه تجاوز نمی کرد. بر پایۀ گزارش های فراوان مکتوب، شنوندگان علاقه مند بسیاری پای این دستگاه ها جمع می شدند و به صدای رادیو گوش می دادند، به ویژه به خبر پیشروی نیروهای آلمان در جبه های جنگ که تشفی خاطر زخم خوردگان سیاست های استعماری انگلیس بود. در خاطرات شماری از ایرانیان از آن دوره می توان وصف صحنه های گوش دادن مردم به صدای رادیو و واکنش های پراحساسشان را به صورتی بسیار زنده دید. وصف جعبة راز آمیزی که صدای برلین و لندن از آن بیرون می آمد و خبرهای جنگ را داغ و دست اول و با آب و تاب به گوش مردم می رساند، در حقیقت وصف تاثیر گذاری نخستین رسانه ای همگانی در ایران آن روز و در دیگر جامعه های در حال توسعه بود که تاپیش از آن مثل و مانندش دیده نشده بود. در آن زمان و در آن موقعیت کدام رسانۀ همگانی می توانست با رسانۀ رادیو رقابت کند؟

زبان انگلیسی و تاثیر آن بر نشر ایران

در نخستین مقاله های این سلسله مقاله اشاره شد که نخستین کتاب های ترجمه شده به فارسی در زمان عباس میرزا قاجار، از زبان انگلیسی بود، نه از فرانسوی. در دورة قاجار با زبان انگلیسی نا آشنا نبودند و در برخی مدارس مبلغان مذهبی در چند شهر ایران، از جمله در تهران و اورمیه، و به ویژه در مدرسة آمریکایی ها در تهران( بعداً معروف به مدرسة البرز) تدریس انگلیسی و حتی تدریس برخی مواد درسی به این زبان، متداول بود. اما به مرور زبان فرانسوی، که در آن روزگار سیطرة فرهنگی بیشتری در جهان داشت، در مقام  زبان دوم کشورها  و زبان اصلی ترجمه از منابع فرنگی، رواجی جهانی یافته بود. پس از تاسیس دانشگاه تهران در 1313ش، زبان انگلیسی به تدریج در عرصة آموزش عالی به کار گرفته شد و در کنار زبان فرانسوی، البته نه به آن پایه، یا در مقام زبانی بین المللی، در ترجمه به کار رفت.

در 1317ش روابط سیاسی ایران و فرانسه به سبب چاپ کاریکاتوری در یکی از نشریاه های فرانسوی و درج مطلبی نیش و کنایه دار در بارۀ رضاشاه، تیره و سپس قطع شد. این عامل هم به رواج بیشتر زبان انگلیسی در ایران و استفاده از مترجمان انگلیسی زبان به جای فرانسوی زبان کمک کرد، به ویژه در موسسه های بازرگانی که با خارجیان داد و ستد داشتند.

در دانشسرای عالی رشتة زبان خارجه، از سال تحصیلی 1312-1313ش  تاسیس شده و زبان انگلیسی یکی از چهار زبانی بود که در این مرکز آموزش عالی تدریس می شد. نخستین کتاب آموزشی زبان انگلیسی برای دبیرستان ها در 1318ش در وزارت فرهنگ تدوین و در چاپخانة بانک ملی ایران چاپ شد. زبان فرانسوی که نزدیک به 80 سال زبان تحصیلات و مطالعات خارجی و زبان اصلی ترجمه بود، از برنامة مواد اجباری تحصیلی در دبیرستان ها حذف شد و جای خود را به انگلیسی داد. بنا به برآورد، در 1337ش، یعنی تقریباً 12 سال پس از خروج نیروهای متفقین از ایران،  نزدیک به 94 درصد دانش آموزان دبیرستان ها در سراسر کشور، باید زبان انگلیسی را به عنوان زبان خارجی در برنامه های درسی شان می گذراندند. در واقع در مدت نسبتاً کوتاهی زبان فرانسوی از سامانۀ آموزشی ایران به حاشیه رانده شد، آن هم در دوره ای که این سامانه نه چندان کارآمد بود و نه بودجۀ مکفی و دبیران آموزش داده و زبان دان در اختیار داشت.

آموزش خصوصی زبان انگلیسی هم از دهة 1320ش گسترش یافت. آگاهی ما در این باره از راه اشاره های جسته و گریخته در برخی خاطرات منتشر شده است. اولین آموزشگاه رسمی و بزرگ زبان انگلیسی، احتمالاً آموزشگاه زبان انگلیسی شکوه بوده که در 1329ش در تهران تاسیس شده است. این آموزشگاه در دهة بعد شعبه هایی دایر کرد و به تدریج این شعبه ها به 30 واحد در تهران افزایش یافت. عده ای از دانش آموزانی که خود را برای ورود به دانشگاه یا اعزام به خارج آماده می کردند، از طریق این آموزشگاه با زبان انگلیسی آشنا شدند. از 1332ش به بعد شمار زیادی آموزشگاه زبان انگلیسی در همة شهرهای بزرگ ایران تاسیس شد و زبان انگلیسی از راه این آموزشگاه ها به درون لایه های از جامعه در سراسر کشور راه یافت. انجمن های فرهنگی وابسته به سفارت انگلیس و آمریکا در تهران و در چند شهر بزرگ دیگر ایران، که از دهة 1330 فعال شدند، از مراکز آموزشی موثری بودند که حتی شماری از مترجمان بنام  انگلیسی به فارسی کشور، از راه این انجمن ها زبان انگلیسی آموخته و مترجم شده‌اند. کریم امامی، از مترجمان دو سویه و دقیق، از انگلیسی دانان مبرز و از ویراستاران شاخص، گفته است که پایة دانش او در زمینۀ زبان انگلیسی، از انجمن فرهنگی بریتانیا در شیراز بوده است. در دهة 1320ش کسانی که از راه این نهاد ها زبان انگلیسی آموختند، به ترجمة کتاب و مقاله از انگلیسی به فارسی روی آوردند و جریان تازه ای را در نشر ایران شکل دادند، اندک شمار نبودند (دربررسی های بعدی به این شمار رو به افزایش و علت‌های آن اشاره خواهد شد).

حضور متفقین در در دورۀ اشغال ایران، به ویژه آمریکایی ها و انگلیسی ها، ترویج فرهنگ ها و دیدگاه های غربی را از راه های مختلف در میان قشر با سواد ایرانی و متمایل به الگوهای غربی شتاب بخشید. انتشار نشریه های تبلیغی، تشکیل کانون ها و باشگاه ها و محفل ها و جرگه های اجتماعی و رفت و آمد و نشست و برخاست شماری از نخبگان با غربیان و نیز سایر افرادی که به ضرورت های شغلی و حرفهای مختلف با آنها سر و کار داشتند، و بعدها توسعۀ مراودات و داد و ستد، از راه های انتقال ارزش های جامعۀ غربی به ایران و ورود جنبه های دیگری از مدرنیته بود.

پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم، شرکت های غربی بسیاری در ایران شعبه و دفتر باز کردند و با بستن قراردادهای اقتصادی، بازرگانی و صنعتی، امکان رفت و آمد غربی ها به ایران و ایرانیان به غرب فراهم آمد. استخراج و پالایش نفت، بهره برداری از معادن، راه سازی، طرح های عمرانی کشاورزی، صدور کالاهای مصرفی غربی به ایران و فعالیت های دیگر، از عامل های موثر دیگر در ورود معیارها و ارزش های غربی آمریکایی و انگلیسی، و لاجرم اشاعة زبان آن ارزش ها در مقام زبان دوم و بین المللی بود.  تاثیرها به اندازه ای بود که در مدت کوتاهی زبان انگلیسی در ایران در مقام زبان دوم، جای زبان فرانسوی را گرفت. تغییر زبان دوم، تغییری کوچک یا رویدادی کم اهمیت نیست. زبان، ابزار ساده ای نیست که به سادگی کنار گذاشته شود و ابزار دیگری جای آن را بگیرد. با تغییر یافتن زبان دوم، در حقیقت زبان ترجمه، زبان دوم نشر در ایران و سپهر تاثیر گذار فرهنگی در ایران تغییر یافت. جامعه هم در مدار دیگری قرار گرفت و حرکت در آن مدار پس از دهة 1320ش  ادامه یافت و اکنون هم تداوم دارد.

 (ادامۀ مطلب در شمارۀ آینده)

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: