ژورنالیسم و فلسفه درگفت وگو با عبدالحسین آذرنگ - منیره پنج‌تنی

1393/5/19 ۱۰:۰۹

ژورنالیسم و فلسفه درگفت وگو با عبدالحسین آذرنگ - منیره پنج‌تنی

مؤسسه اطلاعات در طول نه دهه فعالیت مستمر نشریات متعدد و متنوعی را راه‌اندازی كرده كه یكی از آنها، «اطلاعات حکمت و معرفت» است که از زمستان ۱۳۸۴ به صورت ماهنامه منتشر می‌شود و طی این سالها ذیل موضوعات مختلف، نقش مفیدی در برقراری پیوند میان اصحاب مطبوعات با اهل حكت و معرفت برقرار كرده است. گفتگوهای پربار، مقاله‌های متنوع و كتاب‌شناسیهای فارسی و فرنگی، از بخشهای همیشگی این مجله است. آنچه در پی می‌آید، گفتگو با استاد آذرنگ ـ نویسنده، پژوهشگر، عضو شورای علمی دانشنامۀ ایران ـ است كه در شماره اخیر این نشریه به چاپ رسیده است.

 

به مناسبت انتشار صدمین شماره ماهنامه اطلاعات حكمت و معرفت

 

اشاره: مؤسسه اطلاعات در طول نه دهه فعالیت مستمر نشریات متعدد و متنوعی را راه‌اندازی كرده كه یكی از آنها، «اطلاعات حکمت و معرفت» است که از زمستان ۱۳۸۴ به صورت ماهنامه منتشر می‌شود و طی این سالها ذیل موضوعات مختلف، نقش مفیدی در برقراری پیوند میان اصحاب مطبوعات با اهل حكت و معرفت برقرار كرده است. گفتگوهای پربار، مقاله‌های متنوع و كتاب‌شناسیهای فارسی و فرنگی، از بخشهای همیشگی این مجله است. آنچه در پی می‌آید، گفتگو با استاد آذرنگ ـ نویسنده، پژوهشگر، عضو شورای علمی دانشنامۀ ایران ـ است كه در شماره اخیر این نشریه به چاپ رسیده است.

 

عده‌ای بر آنند که آب فلسفه و ژورنالیسم در یک جوی نمی‌رود، فلسفه می‌خواهد در اعماق شنا کند و ژورنالیسم به سطح می‌پردازد. به نظر شما رابطۀ میان این دو چگونه است؟

بنده با احکام کلی جداً مخالفم. فلسفه با هیچ چیز در تعارض نیست، مگر با ساده و سطحی‌نگری. ژورنالیسم هم الزاماً نه ساده‌نگر است، نه سطحی‌نگر. اگر ژورنالیسم در دوره‌هایی و در جاهایی به ابتذال دچار می‌شود، دلایلش را نه در سرشت روزنامه‌نگاری که در جاهای دیگری باید جست، به ویژه در عرصه‌های فرهنگ، سیاست و جامعه.

 

رابطۀ میان فلسفه و ژورنالیسم در کشورهای دیگر چگونه است؟ آیا فلسفه به معنایی که در «صفحات اندیشه» روزنامه‌های ما حضور دارد، در روزنامه‌های غربی جایگاه دارد؟

از همۀ کشورها اطلاع ندارم؛ اما در چندین کشوری که دیده‌ام و تا جایی که توانسته‌ام روزنامه‌هایشان را بررسی کنم، انواع نشریه‌ها را در سطوح مختلف می‌توان دید. در هر جامعه‌ای انواع متخصصان در بارۀ انواع مسائل نظر می‌دهند. فیلسوفان و اندیشمندان هم دربارۀ هنر، ورزش، فیلم‌های سینمایی، آموزش و پرورش، ادارۀ پارکها، نظافت شهری، آلودگی هوا، مسائل جوانان و بسیاری مسائل دیگر فرهنگی، اجتماعی، عمومی اظهار نظر می‌کنند و نظرشان در جراید چاپ می‌شود. پیداست فیلسوفی که دربارۀ مسئله‌ای عمومی در روزنامه نظر می‌دهد، با زبانی صحبت می‌کند که برای مخاطبان مفهوم باشد، در عین حال که حرفهایش از عمق و تأمل برخوردار است. کتاب هستی و نیستی ژان پل سارتر را فقط کسانی می‌توانند بفهمند که با فلسفۀ وجودی و فلسفه خوب آشنا باشند؛ اما گفته‌های فراوانی که از سارتر به مناسبتهای مختلف در روزنامه‌ها چاپ شده است، برای فرانسویهای روزنامه‌خوان و غیر فرانسویان فرانسه‌دان به خوبی قابل فهم است.

خوشا به حال جامعه‌ای که متفکرانش با جامعه و با زبان و بیانی مفهوم در جراید حرف بزنند. این به راستی سعادت است. بی‌سعادتی آنجاست که ژورنالیسم بخواهد با انتشار مطالبی در جراید، که فقط اهل اندیشه و مجهز به مبانی لازم و آن هم در خلوت و با تمرکز کامل می‌توانند بخوانند و بفهمند، به طرزی تصنعی خود را عمیق، پیشرو، یا سطح بالا نشان دهد؛ مثلاً یک صفحه را به دیدگاههای هابرماس یا ژیژک اختصاص دهد، آن هم با زبان و اصطلاحاتی که فقط در منابع صرفاً فلسفی می‌توان دید. پیداست که سزای این ارائۀ نا بجای اندیشۀ فلسفی پیچیدن سبزی در آن نشریه است، تره و جعفری لای ژیژک در نشریه‌ای جهان سومی!

 

گاه برخی استادان فلسفه به برخی دیگر خرده می‌گیرند که چرا وارد حوزۀ روزنامه‌نگاری شده‌اند و با ورودشان، به مباحث سطحی دامن می‌زنند یا شأن و جایگاه فلسفه را پایین می‌آورند. دستۀ دیگر هم به گروه مقابل می‌گوید چرا حضور مفید را فقط در دانشگاه و تألیف کتاب و ترجمه می‌دانید و از بدنۀ اصلی جامعه و مسائل ملموس آن غافلید. شما حق را به جانب کدام گروه می‌دهید؟

این حرفها در همۀ جوامع هست، فقط خاص ما نیست، و فقط خاص اهل فلسفه هم نیست. در همۀ رشته‌ها متخصصانی را می‌توان یافت که فقط با زبان تخصصی و خطاب به کسانی که این زبان و آن رشته را خوب بشناسند، حرف می‌زنند، درس می‌دهند یا می‌نویسند. در میانشان کسانی هستند که حتی ساده‌گویی و ساده‌نویسی و آسان‌فهمی را تحقیر می‌کنند. تخصص در هر رشته‌ای زمانی به سود جامعه است و به جامعه کمک می‌کند که از قلمرو خودش بیرون بیاید و بر قلمروهای دیگر تأثیر بگذارد. تصور بفرمایید منطق از قلمرو خود بیرون نمی‌آمد و وارد زندگی عملی نمی‌شد و آن را ترویج نمی‌کردند. جامعۀ ناآشنا با منطق و استدلال چه جامعه‌ای خواهد بود؟ یا مثلاً خون‌شناسان دستاوردهای رشتۀ خون‌شناسی را وارد زندگی عملی نکنند، این دانش را در اختیار پزشکان عمومی و داروسازان قرار ندهند و بگذارند مردم از ابتلا به بیماریهای خونی بمیرند. پیداست که تا دانشها و معارف بشری به هم گره نخورند، رشد و پیشرفت به بار نمی‌آید. هر چه حوزه‌ها به هم نزدیکتر و پلهای ارتباطی میان آنها بیشتر و بهتر زده شود، داد و گرفت‌ها افزایش می‌یابد و محتوای زندگی غنی‌تر می‌شود.

اینها نکته‌هایی بدیهی است که انحصارطلبان مخالفش هستند؛ زیرا انحصارطلبی، برتری‌خواهی و برتری‌جویی، متمایز بودن و دگر نمودن و خیلی چیزهای دیگر با افزایش سطح فکر و دانش جامعه از بین می‌رود و دکان عده‌ای تخته می‌شود. عده‌ای هم از این راه به نام و نان می‌رسند که حرفهایشان را دیگران نفهمند و چون نمی‌فهمند، جایگاهشان را در جامعه بالا ببرند و آنها را متمایز کنند.

 

برخی از فیلسوفان جدید رابطۀ بسیار خوبی با ژورنالیسم دارند. از بسیاری می‌توان نام برد که علاوه بر تدریس در دانشگاه و تألیف کتاب و مقاله، در روزنامه‌ها هم می‌نویسند. این در حالی است که در کشور ما برخی اندیشمندان رابطۀ خوبی با مطبوعات ندارند و به زعم آنها باید به فعالیتهای تخصصی مشغول بود. چرا هنوز برخی از اندیشمندان چنین مرزهایی میان فلسفه و ژورنالیسم می‌کشند؟

در این باب حتماً باید موضوع را دو سویه دید. ظاهراً شما و من موافق حضور در مطبوعات و روند مفاهمه هستیم، و با کسانی مخالفیم که طرفدار حصر و انحصار و نرده‌کشی و امتیازدهی و امتیاز ستانی هستند؛ اما مطبوعات هم یکسان و یکدست نیست. روند تولید مطبوعاتی هم همیشه سالم نیست. وقتی با مطبوعاتی روبرو ‌شویم که برای بقا و تداوم به هر چیزی متوسل می‌شوند، صفحه پر می‌کنند و مطالب بی‌فکر و ذکر انتشار می‌دهند و فقط به دو عامل زمان و صفحات پر نظر دارند، به آن متخصص باید حق بدهیم که خود را آلوده نکند. همکاران پژوهشگرم از دست بعضی نشریات آبکی و همکاران کتاب نخوانده و کتاب نخوان، تندکار و پرکار اما بی‌دقت آنها، گله‌های فراوان دارند. شادروان استاد ایرج افشار که خودش عمری در ژورنالیسم فرهنگی تجربه اندوخته بود و سردبیر چندین نشریه بود، واژۀ «روزنامه‌نگاران» را در گفتگوهای خصوصی در معنای تحقیرآمیز و برای آن دسته از کارکنان مطبوعاتی به کار می‌برد که مدام به او تلفن می‌زدند، نظرش را در بارۀ مباحث مختلف جویا می‌شدند، و بعد هم متنی پر از غلط و غیر دقیق چاپ می‌کردند. این هم هست.

شما و من که طرفدار مفاهمه هستیم، باید از پل ارتباطی دفاع کنیم؛ اما پایه‌های پل باید با هم تناسب داشته باشد و تعادل و توازن در هر دو سوی پل عامل پایداری مفاهمه باشد. آن چیزی که مد نظر شماست، از دو سو باید حرکت کند و به هم برسد: دور کردن ابتذال، منفعت جویی، ابن الوقتی از مطبوعات، روی آوردن اهل اندیشه به دانش گستری، اندیشه برانگیزی و ایجاد تأمل و دقت در جامعه. اگر هر دو سو با تفاهم و توافق به سمت هم آمدند، پل زده می‌شود.

 

شما نقد را چگونه تعریف می‌کنید؟

اگر از من بپرسید چه نوع نقدی را دوست داری، می‌توانم جواب بدهم: نقدی که در وهلۀ نخست از آن بوی عدالت و انصاف استشمام کنم، با حقیقت مطلب روبرو شوم، و آن نقد مرا به بازنگری و بازاندیشی، یا حتی به بازخوانی اثر وادارد. برای مثال، وقتی نقد آلبر کامو را بر «نان و شراب» سیلونه خواندم، ناگزیر شدم این داستان را بار دیگر بخوانم و بر پایۀ اشاره‌های کامو، به نکته‌هایی پی بردم که خودم در بار اول خواندن پی نبرده بودم. اگر هر کسی شمار زیادی نقد خوب بخواند و به یاری نقدها در خوانده‌هایش بازنگری و بازاندیشی کند، حتماً تحول چشمگیری در دیدگاه و تحلیل او رخ خواهد داد.

 

هر چند به نوعی پاسخم را گرفتم، اما بفرمایید نقاد کیست و نقادی چه آدابی دارد؟

مثل همان مورد پیش است. منتقدی را می‌پسندم که نقدش مرا وادار کند در برداشتهایم از اثر، بازنگری و بازاندیشی کنم. منتقد عادل و منصف می‌کوشد با حقیقت اثر روبرو شود، ارزشها و ضد ارزشهای احتمالی آن را بازبشناسد و با خواننده در میان بگذارد. نکته‌های مثبت و منفی را بنمایاند، دستاورد نویسنده را به خواننده معرفی کند، راه و بن‌بستی که اثر با آن روبروست، به گونه‌ای معرفی شود که دیگران به تفاوتهای میان راه و بن بست پی ببرند. نقدهای درخشان بدون استثنا چشم‌اندازهای تازه‌ای را فراروی خوانندگان می‌گشایند. به جوانان علاقه‌مند به مبحث نقد پیشنهاد می‌کنم که نشریه‌های فارسی نقد و بررسی دهۀ 1340ش را حتماً با دقت ببینند تا معلوم شود که سیر نقد در جامعۀ ما چگونه افول کرده است. بسیاری از نقد‌های درخشانی که در آن دهه در نشریه‌های نقد و بررسی چاپ می‌شد، اکنون نظیرشان خیلی کمتر پیدا می‌شود. متاسفانه افول نقد نشانۀ خوبی نیست.

 

با اینکه کار چندان ساده‌ای نیست اما از شما می‌خواهم به اختصار مجله اطلاعات حکمت و معرفتو بخشهای مختلف آن را نقد کنید؟

اجازه بدهید برداشتم را با شما در میان بگذارم. اطلاعات حکمت و معرفت از جمله مجله‌هایی است که تا به دستم می‌رسد، آن را با علاقه ورق می‌زنم و مقاله‌هایی را که به کارم بخورد،نشان می‌کنم که در اولین فرصت بخوانم. به اصطلاح تماتیک(موضوعی) بودن و تأکید بر مبحث خاصی در هر شماره، از محاسن این مجله است. طبیعتاً مخاطبان نشریه در همۀ شماره‌ها نمی‌توانند ثابت باشند، جز مخاطبان بخشهای غیر موضوعی. «اطلاعات حکمت و معرفت» اصول و آداب را مراعات می‌کند، از غوغا و جنجال پرهیز دارد و از تلاشش پیداست که در حوزۀ اندیشه در پی مبحث‌های تازه‌ای است که در زبان فارسی طرح آن تازگی داشته باشد، یا مطلب دربارۀ آنها کم باشد، یا به دلایلی اهمیت یافته باشد. زبان نشریه خوب و سالم است. در جنبه‌های صوری ایراد خاصی نمی‌بینم، اما با توجه به مخاطبان اصلی آن، گمان می‌کنم قلم حروف قدری ریز است. پس از مدتی خواندن، چشمم خسته می‌شود و نمی‌توانم مدت زیادی به خواندن ادامه بدهم. بنا به برآوردی که دارم، گمان می‌کنم عده‌ای معتنابه مثل من باشند.

معرفی کتابهای فارسی از بهترین معرفی‌های کتاب در نشریه‌های زبان فارسی است و بخش کتاب‌شناسی منابع خارجی خوب است. گفتگو‌ها هم از بخشهای موفق و پرسشها مرتبط است. نشان می‌دهد که پرسشگر نشریه پیش از گفتگو مطالعه می‌کند، یادداشت برمی‌دارد و می‌داند بر چه نکته‌هایی تأکید کند؛ جداً مثل نشریه‌های دیگر نیست که پرسشهای کلی‌شان بند را به آب می‌دهد و معلوم است پرسشگر با نگاهی سطحی به چند صفحه خواسته است شماری پرسش استخراج کند و سر و ته موضوع را به هم بیاورد.

اطلاعات حکمت و معرفت از معدود نشریه‌هایی است که شماره‌های زیادی از آن را نگه می‌دارم و شماره‌هایی که به کارم نمی‌آید، به کتابخانه‌های مناسب می‌دهم. اگر این نشریه، مقاله‌های نامربوط با حوزۀ اصلی کارش را چاپ نکند، هماهنگی مطالبش بهتر مراعات خواهد شد. بخش گزارشها جنبه‌های قابل توجهی دارد، اما تا جایی که من پرس و جو کرده‌ام، خوانندگان زیادی ندارد. شاید یک علتش تفصیل گزارشها و استفاده نکردن از فنون عنوان گذاری و جلب توجه باشد. به ویژه در گزارشها ضرورت دارد که توجه خواننده به نکته‌های اصلی و مهم جلب شود. در گزارشها عکس اهمیت زیادی دارد و منطق انتخاب عکس با منطق بخشهای دیگر متفاوت است. نشست‌ها گاه به منزلۀ حادثه است؛ حادثه‌ای که من خواننده نتوانسته‌ام در آن حاضر باشم، اما گزارش خوب می‌تواند مرا به صحنه ببرد، به گونه‌ای که جنبه‌های زنده را زنده حس کنم. نظم و وقت‌شناسی در انتشار و توزیع اطلاعات حکمت و معرفت خوب است. همین امتیازها خواننده را وامی دارد که برای همۀ همکاران این نشریۀ با ارزش موفقیت آرزو کند و اعتلای نشریه را خواستار باشد.

 

امیدواریم نکات مثبت مجله شماره به شماره بهتر شود و جنبه‌های منفی به کمترین حد برسد. به نظر شما برای بهبود کیفیت مجلات تخصصی چه می‌توان کرد؟

راهی بهتر از همکاری متخصصان و افراد صاحب اهلیت نیست. کار را به کاردانان بسپریم. البته در نظر داشته باشیم که «اطلاعات حکمت و معرفت» نه نشریه‌ای صرفاً تخصصی و نه نشریه‌ای صرفاً عمومی است، راهی است میان این دو و به همین علت ایجاد توازن و هماهنگی در آن ساده نیست. از قضا انتشار نشریه‌های کاملاً تخصصی کم مسئله‌تر از نشریه‌های نیمه تخصصی و عمومی است. امیدوارم این گونه نشریه‌ها به آینده نظر داشته باشند و در نظر بگیرند که آینده از آنِ جوانان است. شناختن و درک کردن جوانان و پی بردن به علاقه‌ها و نیازهای آنان کار آسانی نیست. از این دشوارتر، ایجاد راههایی است که جوانان امروز را به عرصه‌های اندیشۀ فردا سوق دهد. این کار به گمانم کارستان است.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: