افغانستان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 20 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240290/افغانستان
یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
چاپ شده
9
اقوام ترك شمال افغانستان، مانند تركمن، ازبك و قرهقرقیز و گروههای قومی كوچكتر، مانند قزاق در شمال، عرب و برخی تاجیكها و چند قبیلۀ ایماق به كار میرود. در نیمۀ جنوبی افغانستان قبایل فارسی زبان پشتو و شماری از بلوچها و گروه كوچكی از براهوییها و عربهای فارسی زبان شرق افغانستان و گروههای تایمانی و تیموری و زوری از تشكل قومی ایماق در سیاه چادر زندگی میكنند (همو، 17- 18).بیشتر مردم افغانستان مسلمانند. پیروان تسنن حنفی و پس از آنها شیعۀ امامیه بیش از پیروان مذاهب دیگر هستند. مذهب شیعه بیشتر میان قومها و قبایل ایرانی تبار فارسیزبان رواج دارد. مذاهب هندو، اسماعیلی وسیك نیز به ترتیب شمار پیروان، از مذاهب متداول در میان مردم افغانستان هستند (نك : علیآبادی، 29).در اینجا اختصاراً به شرح و وصف گروههای قومی عمده و مشهور افغانستان و ساختارهای قومی ــ قبیلهای و فرهنگی ــ زبانی هر یك از آنها میپردازیم:
این قوم را در پاكستان، هندوستان و بریتانیا پَتان مینامند («اقوام ... »، 622؛ كلیفورد، 50). پشتونها از شاخههای اقوام آریایی و احتمالاً از بازماندگان قوم پكتویه یاپكتیهاند كه هرودت از آنها در ناحیۀ درۀ پیشاور كنونی یاد میكند (نك : همو، 51؛ بلیو، افغانستان ... ، 218).قوم پشتون را فارسیزبانان افغانستان، افغان (ه م) مینامند («اقوام»، همانجا؛ حیات خان، 54؛ ایرانیكا، I / 481). قوم پشتون یا افغان پرشمارترین اقوام افغانستان است. جمعیت آنها را در حدود 60٪ مردم این سرزمین تخمین زدهاند (یزدانی، 1 / 135؛ اسعدی، همانجا). پشتونها به زبان پَشْتو، از گروه شرقی زبانهای ایرانی سخن میگویند (آكینر، 364 ، I / 504) و زبان فارسی دری را میدانند و به این زبان شعر میسرایند و كتاب مینویسند (افشار، 1 / 118).پشتونها به دو گروه بزرگ دُرّانی، یا اَبدالی و غَلجایی، یا غَلزایی تقسیم میشوند (اسعدی، همانجا؛ افشار، 1 / 106). صَفی، مَنْگَل، جَدْران، خُسْتوال، جاجی، خوگیانی و شِنْواری نیز از جمله گروهها و ایلهای مهم قوم پشتون هستند («اقوام»، 624). هر یك از این گروهها به ایلها و طایفههایی تقسیم میشدند. مثلاً ایل كوچندۀ تَرَكی، از اتحادیۀ ایلی غلزایی كه در جنوب غربی دشت ناوُر زندگی میكردند، به طایفههای بادینخیل، میرزای و ایدَلوال تقسیم میشدند. دو طایفۀ سادات موریانی یا میریانی و لَلیزی نیز به ایل تركی وابسته بودند (بالان، 306).پشتونها از قدرت و اعتباری بیش از قومهای دیگر برخوردارند. حكمرانان افغانستان بیشتر از میان خانوادههای پشتون بودهاند (كلیفورد، 50).مردم پشتون عمدتاً زارع یا دامدار و بسیاری از آنها نیمه كوچنده هستند. از این گروه نیمی با گلههایشان ییلاق و قشلاق میكنند و نیمی دیگر درمحل باقی میمانند و در زمینهایشان زراعت میكنند («اقوام»، 622-623).تاجیك: تاجیكها گروه قومی ایرانی تبار و از اقوام فارسی زبان یكجانشین افغانستان هستند كه در این سرزمین، به ویژه در دو سوی مرز ایران و افغانستان به پارسیوان یا فارسیبان و در شرق وجنوب افغانستان به دهقان و دهوار (بلیو، افغانستان، 223؛ EI2, I / 224؛ كلیفورد، 54-55) مشهورند (نیز نك : ه د، تاجیك).
دوپری كاربرد اصطلاح تاجیك را بیشتر برای كشاورزان كوهستانی در مركز شرقی افغانستان و مناطق شرقی و شمال شـرقی این سرزمین درست دانسته است («اقوام»، 739؛ نیز نك : كلیفورد، همانجا). كاشغری (1 / 324) تاجیك را به صورت تَژِك و به معنای فارسی آورده است. در افغانستان نیز به فارسیزبانان مناطقی كه زبان رایج مردم بومی آن تركی یا پشتو باشد، تاجیك میگویند (الفنستون، 288).تاجیكها را از ساكنان بسیار قدیم مناطق مركزی افغانستان و احتمالاً از نخستین بومیان ایرانی این سرزمین دانستهاند (بلیو، «تحقیقی ...»، 154؛ نیز نك : كارلس، 155-156؛ كلیفورد، 54).زیستگاههای عمدۀ تاجیكها در نواحی دشت كوه دامن در شمال كابل، درۀ پنجشیر و بدخشان بوده است. گروهی از تاجیكها هم در پیرامون هرات و غزنه زندگی میكردهاند (كارلس، 156). بابر در وصف ناحیۀ كابل به پراكندگی صحرانشینان اتراك، ایماق و اعراب در جلگهها و دشتها و اقامت تاجیكان در شهرها و برخی دیهها و جاهای دیگر اشاره میكند (بارتولد، گزیده ... ، 324). بخش بزرگی از تاجیكها كه با افغانان درآمیخته بودند، در پیرامون كابل، قندهار، هرات و بلخ میزیستند (الفنستون، 290).تاجیكهای افغانستان معمولاً خود را با نام جایی كه در آن زندگی میكنند، میشناسانند، مانند پنجشیری، اَنْدرابی، سَنانْگی و مونجانی («اقوام»، همانجا؛ نیز نك : دوپری، 183). گروهی از این قوم نیز كه در منتهىالیه غرب افغانستان و در مناطق تحت نفوذ گروههای قومی غیر تاجیك زندگی میكنند، بهتاجیكها به دو دستۀ بزرگ كوهپایهنشین و دشتنشین تقسیم میشوند. تاجیكهای كوهپایهنشین یا كوهستانی در گوشۀ شمال شرقی افغانستان، و تاجیكهای دشتنشین بیشتر در كابل، بامیان، استان هرات و در شمال افغانستان زندگی میكنند (كلیفورد، 54-55). تاجیكهای كوهستانی زارعان و گلهدارانی یكجانشین و نیمه كوچنده بودهاند («اقوام»، 741) و بخشی از حاصلخیزترین ناحیههای پیرامون غزنه و كابل (كوه دامن، پنجشیر و ... ) را در تصرف خود داشتند (EI2، همانجا). دشتنشینان بیشتر صنعتگر و بازرگان بودند و گروهی از آنها به كشاورزی اشتغال داشتند (كلیفورد، همانجا).تاجیكان را نمایندۀ فرهنگ، صنعت و بازرگانی ایران به شمار آوردهاند (بارتولد، همان، 322) و بجز شماری از آنان كه در مناطق دوردست زندگی میكردند و سازمان و نظام ایلی ـ عشایری داشتند، بقیه فاقد سازمان ایلی بودند (EI2، همانجا). شمار تاجیكها را از 2 میلیون (آكینر، 313) تا 5 / 3 میلیون («اقوام»، 739؛ نیز، نك : دوپری، 59)، نوشتهاند. برخی مانند حیات خان (ص 299) و كارلس (ص 153)، مذهب تاجیكان را، بجز تاجیكان بامیان، سنی حنفی (نیز نك : «اقوام»، همانجا)، و برخی دیگر (آكینر، همانجا؛ نیز نك : كلیفورد، 55) مذهب تاجیكهای كوهستانی را شیعه، و مذهب دشتنشینان را سنی حنفی نوشتهاند.چند هزار تن از تاجیكهای كوهستانی كه در بدخشان و واخان زندگی میكنند، به گَلْچه یا پامیری معروفند. این گروه به گویشهای پامیری، از گروه گویشهای ایرانی شرقی سخن میگویند (آكینر، 378؛ دوپری، 61؛ نیز نك : ایرانیكا، I / 499). شماری از مردم گلچه اسماعیلی مذهب هستند (آكینر، 379؛ دوپری، همانجا).
یا پارسیبان از اقوام ایرانی و فارسیزبان هستند كه در نزدیكی مرز ایران در هرات، قندهار، غزنه و شهرهای دیگر جنوبی و غربی افغانستان زندگی میكنند. برخی فارسیوانها را از قوم تاجیك انگاشته، و آنها را تاجیك نامیده اند. فارسیوانها شیعۀ امامیه هستند. شمار آنها به حدود 600 هزار تن میرسد (همو، 59؛ ایرانیكا، I / 497؛ اسعدی، 1 / 69).بلوچ: بلوچ قوم دیگر ایرانی است كه عمدتاً در جنوب و شمال غربی افغانستان و در ولایت هیلمند (هیرمند) میزیند (دوپری، 62؛ ایرانیكا، I / 499؛ نیز نك : اریوال، 218؛ یزدانی، 1 / 136). مردم بلوچ به زبان بلوچی كه شاخهای از گروه زبانهای ایرانی شمال غربی است، سخن میگویند («اقوام»، 92؛ آكینر، 361) و زبانشان را عامل تعیین كننده در تشخیص و جداسازی هویت قومی بلوچ از دیگران میدانند (اریوال، 223).بلوچهای افغانستان بیشتر از گروه بلوچهای رُخشانی هستند. طایفههای عمدۀ آن سَنجَرانی، نَهوری، یمَرْزایی، سومَرْزایی، گومْشَهزایی، سَربَندی، میانْگُل، هَروت و سالارْزایی هستند. گروهی از بلوچهای كوچنده تابستانها از سیستان به هرات میروند و زمستانها به سیستان باز میگردند. یك گروه بلوچ صیاد هم در تالابهای سیستان زندگی میكنند (دوپری، نیز ایرانیكا، همانجاها).بلوچها سنی حنفی هستند و شمار آنها را از 150 هزار (یزدانی، همانجا) تا 200 هزار (آكینر، 363؛ نیز ایرانیكا، همانجا) و 238 هزار («اقوام»، 91) نوشتهاند.
ازبك بزرگترین تشكل قومی ترك زبان افغانستان است. احتمالاً ازبكان اولیه از اجزاء سپاهیان مغولی ترك، معروف به اردوی زرین بودهاند كه از سدۀ 13 تا 15 م بر روسیه و سیبری غربی تسلط داشتند. این قوم نام خود را بنابر دیدگاههای سنتی از نام ازبكخان (حك 712-742 ق / 1312-1342 م)، رئیس اردوی زرین گرفته است (همان، 834؛ آكینر، 267؛ نیز نك : ه د، 7 / 739-740). با فروپاشی اردوی زرین در سدۀ 15 م، ازبكهای كوچنده به سوی جنوب حركت كردند و در میانۀ همین قرن در بستر پایین رودخانههای سیر دریا و آمودریا استقرار یافتند. قرنهابعد در دورۀ انقلاب و جنگ داخلی روسیه (1917-1923 م)، 28 تیره از قبایل گوناگون ازبك كه شمارشان به بیش از 500 هزار تن میرسید، به افغانستان شمالی مهاجرت كردند («اقوام»، همانجا؛ نیز ه د، 7 / 748). در اواخر سدۀ 19 م، به اقامت گروهی ازبك، نزدیك به 500‘2 خانوار، از مهاجران سمرقند و فرغانه در نواحی كابل خبر میدهند (نك : همانجا). اكنون بزرگترین بخش از جماعت ازبك بیشتر به صورت نیمه كوچنده زندگی میكنند و به كار دامپروری و كشاورزی اشتغال دارند («اقوام»، 839).شمار ازبكان را از 820 هزار (كلیفورد، 59) تا یك میلیون تن (دوپری، 61) نوشتهاند كه حدود 5٪ جمعیت افغانستان تخمین زده میشود (اسعدی، 1 / 69). ازبكها به زبان ازبكی سخن میگویند. این زبان، برپایۀ طبقهبندی بنیادی از گروه تركی شرقی و بنابر تقسیمبندی باسْكاكُف از زبانهای تركی متعلق به گروه زبانهای قارلقی و نمایندۀ زیرگروه زبانهای قارلقی ـ خوارزمی به شمار میرود (آكینر، 280؛ نیز نك : ه د، 7 / 746).زبان ازبكی دارای شمار بزرگی گویش و خرده گویش است كه میتوان آنها را به دو گویش تقسیم كرد: یك دسته گویشهایی كه دارای هماهنگی واكهای ویژۀ زبان تركی هستند، و دستۀ دیگر گویشهای ایرانی شده كه هماهنگی واكهای ندارند («اقوام»، 833؛ نیز نك : آكینر، 281).ازبكان در افغانستان شمالی با تاجیكها و گروههای قومی دیگر به سر میبرند و با یكدیگر سخت درآمیختهاند، چنانكه تمایز میان آنها از لحاظ ظاهر و پوشاك دشوار است. این آمیزش حتى بر مجموعۀ اصطلاحات خویشاوندی در فرهنگ این دو گروه قومی نیز تأثیر گذاشته است. اصطلاحات بنیادی رایج در حوزۀ روابط زناشویی در نواحی مشرق و جنوب، معمولاً اصطلاحات فارسی تاجیكی، و از فرهنگ گروه مسلط تاجیك است؛ و در نواحی مغرب و شمال اصطلاحات تركی ازبكی، از فرهنگ گروه مسلط ازبك، رایج است. ازدواجهای میان قومی نیز هویت گروه قومی مسلط در هر ناحیه را معین میكند. مثلاً در ناحیهای كه ازبكها سلطه و نفوذ داشتند، مردان ازبك با زنان تاجیك، و در جاهایی كه تاجیكها مسلط بودند، مردان تاجیك با زنان ازبك ازدواج میكردند. از جنگ جهانی دوم، این شیوۀ ازدواج از میان رفته، لیكن در جامعههای روستایی آهنگ و شتابی آهسته دارد («اقوام»، 840؛ نیز نك : دوپری، 187).ساخت اجتماعی جامعۀ ازبك طبقهبندی شده، و مبتنی بر سلسله مراتب است. رهبران ازبك ــ بكها و بویرها ــ قدرت استیلا جویانۀ بیشتری در جامعۀ ازبك دارند و این امر بازتاب و نتیجۀ نظام كوچندگی گذشتۀ قوم ازبك است. افزونبر آن، هنوز ازبكان خود را با نامهای كهن قبیلهای زمان اردوی زرین میخوانند، مانند هَرَكی، لَكه، كَمَكی، مَنگیت و ... («اقوام»، همانجا؛ ایرانیكا، I / 498؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ ازبكان افغانستان و سرزمینهای آسیای مركزی، نك : «اقوام»، 833-843؛ نیز نك : ه د، 7 / 739-750).
این قوم یكی دیگر از اقوام ترك زبان افغانستان است. از سدۀ 17 م قبیلههایی از تركمن به سرزمین افغانستان كوچیدند و تا آغاز سدۀ 18 م به كوچ خود ادامه دادند (لوگاشوا، 19). امینالله گلی (ص 208- 209) به حضور برخی از قبایل تركمن در شمال افغانستان در سدۀ 10 ق / 16 م، یعنی حدود یك سده پیش از كوچی كه خبرش رالوگاشوا داده است، اشاره میكند.زبان تركمنها متعلق به گروه زبان تركی جنوب غربی یا اغوز است و قرابت بسیاری با تركی آذربایجانی و تركی جدید دارد. این زبان با واژههای فراوان فارسی و عربی آمیخته است («اقوام»، 805؛ آكینر، 322-323). زبان تركمنی دارای شماری گویش است كه به دو گروه عمده و چند زیر گروه تقسیم میشود و در میان مردم قبیلهها و طایفههای مختلف رواج دارد (همانجا).در حدود 380 هزار («اقوام»، 804) تا 400 هزار (آكینر، 327؛ نیز ایرانیكا، همانجا) تركمن به شكل نیمه كوچنده در سرزمین افغانستان شمالی زندگی میكنند. این گروه عمدتاً با گلهداری و زراعت زندگی میگذرانند. یكی از منابع درآمد تركمنها بافت قالی و فروش آن در بازار است. قالیهای تركمنی با برچسب «قالی افغانی» صادر میشود («اقوام»، 807). گروههای تركمن گوسفند قره گل و صنعت قالیبافی را با خود در سالهای 1920 م، پس از درهم شكستن مقاومت باسماچیان (ه م) در برابر بلشویكها، به افغانستان آوردند (دوپری، 61).بزرگترین گروههای تركمن در سازمان قومی ـ قبیلهای آن اینهاست: تِكّه، یمود (یایموت)، تَریق و لَكَهای در منطقۀ هرات؛ تكّه و اِرساری در آقچه؛ سارُق (یا ساریق) و چَكره در اَندخوی؛ سالور در میمنه و در مَروچَك؛ اِرساری و ماوری در دولتآباد (همانجا؛ یزدانی، 1 / 140).ارساری عمدهترین گروه كوچندۀ تركمن درافغانستان است. جمعیت آن را در فاصلۀ میان اندخوی و بالا مرغاب در حدود 200 هزار تن تخمین زدهاند (EI2, I / 224). وامبری از 15 هزار تن جمعیت شهر اَندخوی در سدۀ 19م یاد میكند و مینویسد: بیشتر آنها از ایل آل علی تركمن بودند كه با ازبكان و تاجیكان درآمیخته، و در درون حدود 2 هزار خانه و 8 هزار چادر زندگی میكردند (ص 314).مردم ایلها و طایفههای گوناگون تركمن خود را گروه قومی مستقل میپندارند. برخلاف دگرگونی بسیار در زندگی اقتصادی و سیاسی تركمنها، دگرگونی اندكی در سبك و روش سنتی زندگی خانوادگی، معنوی و دینی آنها پدید آمده است. شواهد ماندگاری سنتها و آداب را میتوان در خانواده و در مذهب و آیینهای روزمرۀ تركمنهای افغانستان و ایران مشاهده كرد. امروزه، بیشتر تركمنها میكوشند تا هویت قومی و آداب و رفتار مذهبی (حنفی) و بسیاری از وجوه زندگی سنتی خانوادگی خود را حفظ كنند («اقوام»، 807-808).
مغول گروهی قومی، حدود 10 هزار تن (همان، 528) و احتمالاً از قبایلی با خاستگاه ترك ومغول و از تبارسپاهیان چنگیزخانند (دوپری، 60)، سرزمینی از غزنه تا هرات و از شمال بامیان تا میانۀ هیلمند را در بلندیهای مركزی اشغال كردهاند و تا داخل خاك ایران پیش رفتهاند (EI2، همانجا).این گروه قومی یكی دو نسل است كه هویت مغولی خود را از دست دادهاند و دیرزمانی است كه دیگر به زبان مغولی سخن نمیگویند («اقوام»، همانجا). بنابر نظری، فروپاشی هویت قومی گروههای مغول و تغییر زبان آنها از میانۀ سدۀ 19م آغاز گردید (دوپری، 74). امروزه طایفههای مغول ساكن در غور و هرات به زبان فارسی دری، و طایفههای دیگر مغول در مناطق جنوبی افغانستان به زبان پشتو سخن میگویند («اقوام»، 529). با اینكه بیشتر مغولها خود را با نام مغولی قبیلهشان میشناسانند، اما در خانه با یكدیگر به فارسی صحبت میكنند و زبان كهن مغولی اجدادی را بجز سالخوردگان كسی به خاطر نمیآورد (دوپری، همانجا).زمانی نیاكان این قوم نقش بزرگی در تاریخ سرزمین افغانستان داشتند و رهبری نظامی و سیاسی اتحادیۀ اقوام مشهور به نیكودری یا قره اویونها در قرن 13م برعهدۀ آنها بود («اقوام»، 528). مغولها تا پیش از آغاز قرن 20 م در نواحی كوهستانی غرب افغانستان مركزی (غور) میزیستند و سپس به جاهای دیگر این سرزمین مهاجرت كردند. مغولهای غور در دو طایفۀ بورقوتی و اَرْغونی سازمان یافته بودند. بورقوتی به دو گروه كلانزایی (= طایفۀ بزرگ) و خردهزایی (= طایفۀ كوچك)، و اَرغونی به دو دستۀ مَرده و خدایداد تقسیم میشدند. دو گروه ارغونی منزلت پایینتری از دو گروه بورقوتی داشتند (همان، 529-530).
هزاره از بزرگترین قومهای افغانستان است. نام این قوم احتمالاً از واژۀ فارسی «هزار» گرفته شده كه قبلاً به دستۀ بزرگ و مهمی از سپاه مغول اطلاق میشده است. برخی قوم هزاره را نیز از بازماندگان نیروهای سپاهی چنگیزخان مغول انگاشتهاند (بارتولد، تذكره ... ، 133-134؛ كلیفورد، 58؛ آكینر، 372؛ پژواك، 88- 89).روبرت كنفیلد، مردمشناس آمریكایی، اصل و خاستگاه هزارهها را مبهم، و آنها را از نسل دو گروه قومی متفاوت میداند: یكی گروه اصیل هندو ایرانی ساكن منطقۀ هندوكش و دیگری گروههای مغول و ترك كه در سدههای 13 و 14 م بر این منطقه سلطهیافتند. او مینویسد: اصطلاح هزاره خود به آمیزۀ ایرانی ـ مغولی آن اشاره دارد. چه این واژه كه در فارسی معنای هزار میدهد، معادل واژۀ مغولی منگن، یعنی هزار است. زمانی مغولها منگن را به یك واحد جنگی اطلاق میكردند كه یك واحد خویشاوندی با هزار سواركار را در برمیگرفت و در حقیقت به معنای «ایل» یا «قبیله» بود. احتمالاً هنگامی كه مغولهای هندوكش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید