صفحه اصلی / مقالات / افغانستان /

فهرست مطالب

افغانستان


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 20 آبان 1398 تاریخچه مقاله

تا 12 میلیون نفر تخمین زده‌اند (نیول، 12). ادارۀ آمار افغانستان جمعیت این كشور را در 1352 ش / 1973 م حدود 16 میلیون نفر اعلام داشته است (گروتسباخ، 17) و برخی با نوسانی افراطی آن را از 8 تا 15 میلیون نفر برآورد كرده‌اند (گرگوریان، همانجا).
اولین و تنها سرشماری رسمی در افغانستان در خرداد 1358 / ژوئن 1979 صورت گرفت كه براساس آن جمعیت این كشور 358‘551‘15 نفر بود كه 5 / 2 میلیون نفر از آن را جمعیت غیر ساكن تشكیل می‌داد (رافرتی، 225). به رغم میزان موالید و میزان باروری بالا كه در دورۀ 1359-1364 ش / 1980-1985 م به ترتیب 9 / 48 در هزار و 9 / 6 نفر بود («سالنامۀ بریتانیكا»، 764)، جمعیت این كشور به سبب درگیریهای داخلی رو به كاهش بود، به نحوی كه تا اوایل 1363 ش / 1984 م حدود 20٪ از جمعیت كه بیش از 3 میلیون نفر را شامل می‌شد، از سرزمین خود رانده شدند كه حدود یك سوم آنان را افراد كمتر از 15 سال تشكیل می‌داد (رافرتی، همانجا). از سوی دیگر، «مشاور عالی سازمان ملل در امور پناهندگان» جمعیت افغانستان را در 1986-1987 م حدود 7 / 16 میلیون نفر برآورد كرده است كه تنها 11 میلیون نفر از آنان در خاك افغانستان زندگی می‌كردند (شهرانی، 43). این رقم نشان دهندۀ مهاجرت بخش عمده‌ای از جمعیت (1 / 34٪) بود. بر این مبنا، 2 / 3 میلیون نفر (1 / 56٪ از كل مهاجران) در پاكستان و 4 / 2 میلیون نفر (1 / 42٪) در ایران زندگی می‌كنند (همانجا). این ارقام نشان می‌دهد كه افغانستان ازجهت كثرت مهاجرت نخستین كشورجهان است (همانجا). با ادامۀ روند مهاجرتها، جمعیت این كشور را در 1367 ش / 1988 م حدود 9 تا 10 میلیون نفر برآورد كرده‌اند (فرهنگ، 1 / 4)...
مطابق آخرین داده‌ها (1373 ش / 1994 م) جمعیت افغانستان 000‘879‘18نفر بوده است («سالنامۀ آماری ... »، «1-5»). 5 / 44٪ از جمعیت افغانستان را كمتر از 15 سال دانسته‌اند (نك‍ : «سالنامۀ بریتانیكا»، 747) كه این امر جوانی جامعۀ افغانی را نشان می‌دهد. 5 / 68٪ از جمعیت بالای 15 سال این كشور بی‌سواد هستند كه این نسبت در زنان و مردان به ترتیب 85٪ و 8 / 52٪ است («سالنامۀ آماری»، «1-23»). بر همین اساس، 89٪ از افراد گروه سنی بیش از 25 سال هرگز آموزش تحصیلی ندیده، و 5 / 6٪ از این جمعیت وارد دورۀ ابتدایی شده، اما تنها 3 / 0٪ از آنان این دوره را به اتمام رسانده‌اند (همان، «1-45»).
الگوی زیست در افغانستان مبتنی بر 3 شیوۀ كوچروی، روستانشینی و شهرنشینی است (نیول، 25). 20٪ از جمعیت این كشور در شهرها و حدود 10٪ «كوچی مالدار» به شمار می‌آیند (فرهنگ، 1 / 5) و مابقی در 22 هزار روستا زندگی می‌كنند (شهرانی، 45). شمار زیستگاههای روستایی افغانستان را 18 هزار (هیمن، 10) و 15 هزار ( بریتانیكا، ماكرو، I / 168) نیز نوشته‌اند. شمار كوچندگان افغانی را حدود 2 میلیون نفر دانسته‌اند (نیول، 7). این كوچندگان با اینكه نسبت به روستاییان از فضای ارتباطی بیشتری برخوردارند، از نظر مبادلۀ كالایی عمدتاً به روستاها وابسته‌اند (همو، 22). كوچندگان غالباً از تیره‌ها و طایفه‌های پشتون به شمار می‌آیند ( بریتانیكا، همانجا) و البته كوچ سالانۀ آنان پیوسته مسائل و مشكلاتی پیش می‌آورد، به ویژه آنكه مطابق سنت و به دنبال مرتع و مبادلۀ كالا، به سادگی از مرزهای بین‌المللی عبور می‌كنند (نیول، 12).
زیستگاههای روستایی افغانستان آبادیهای كوچكی هستند كه برخی از آنها تنها چند خانوار را در خود جای داده‌اند. اینگونه زیستگاهها بیشتر به شكل قلعه‌های كوچكی بنا شده‌اند كه هر یك چند خانۀ گلی را كه ساكنان آنها غالباً با یكدیگر پیوند دارند، در برگرفته‌اند (بریتانیكا، همانجا). در این روستاها هر خانوار دارای چند رأس دام است كه در تابستان آنها را به مراتع واقع در مرتفعات بالا دست می‌برند و در زمستان به محل آبادی بازمی‌گردانند (همانجا). روستاهای افغانستان را جوامعی منزوی و مبتنی بر روابط قومی ـ طایفه‌ای به شمار آورده‌اند («دائرةالمعارف»، 300) كه ویژگی بارز آنها خودبسندگی است؛ هرچند این جوامع در سالهای اخیر برای رفع نیازهای روزمرۀ خود به شهرها وابسته شده‌اند (هیمن، همانجا).
دسترسی به آب یكی از عوامل تعیین كننده در شكل‌گیری زیستگاههای دائمی در افغانستان به شمار می‌رود، چنانكه بسیاری از شهرهای پایدار این كشور در محل تقاطع رودخانه‌ها یا راههای اصلی تجاری پدید آمده‌اند. البته در كنار منابع مناسب آب، انگیزه‌های اقتصادی و فرهنگی نیز پدید آورندۀ شهرهای باستانی مانند هرات، بلخ، قندهار، غزنی و كابل شده‌اند (نیول، 3؛ گرگوریان، 11). رود قندوز در شمال افغانستان در طول تاریخ، برپایی چندین شهر را موجب شده كه شهر قندوز، امروزه یكی از بزرگ‌ترین آنهاست و در غرب آن، شهرهای مزارشریف و بلخ شكل گرفته‌اند (نیول، همانجا). هرات در غرب كشور كه «فُرضۀ خراسان، پارس و سیستان» به شمار می‌آمد (اصطخری، 210)، در نزدیكی مرزامروزی با ایران، در درۀ حاصل‌خیز و وسیع هریرود برپا شده است و راه مهم مشهد از آن می‌گذرد (مكمان، 6). قندهار به عنوان بزرگ‌ترین شهر واقع در جنوب سرزمین، در دشتی وسیع كه از ارغنداب و دیگر شاخه‌های هلمند مشروب می‌شود، برپا شده است (نیول، همانجا)؛ قندهار كهن میان شهر امروزی و ارغنداب قرار داشت (فریزر تایتلر، 317). بُست در كنار رود هلمند، به عنوان دومین شهر بزرگ ناحیه سجستان، در طول تاریخ اهمیت داشت (لسترنج، 344) و «جای بازرگانان» به شمار می‌آمد ( حدود العالم، 103). كابل ــ پایتخت امروزی كشور ــ در جنوب هندوكش، در كنار رودكابل و بر سر راه بازرگانی شبه قارۀ هند و آسیای مركزی واقع است ( بریتانیكا، همانجا). به
همین ترتیب، چاریكار (مركز ولایت پروان) به سبب قرار گرفتن بر سر راه هندوكش، از مراكز مهم به شمار می‌آمد (گروتسباخ، 71) و شبورغان (شبرغان) «با نعمت فراخ» در كنار راههای اصلی ( حدود العالم، 98) و غزنی «شهری با نعمت سخت بسیار، جای بازرگانان» بوده است (همان، 104).
وجود اینگونه شهرها در مرزهای این سرزمین غالباً بیگانگان را به تصرف آنها برمی‌انگیخت. برای نمونه، كابل به عنوان «دروازه‌های استراتژیك هند» هم به منظور دفاع از هندوستان و هم برای هجوم به آنجا مورد توجه بوده است ( بریتانیكا، همانجا). آثار زندگی كوچی از ویژگیهای تاریخی و جالب توجه جامعۀ شهری افغانستان است كه موجب شده بود تا سدۀ 19 م جمعیت شهرها با نوسان شدید فصلی همراه باشد: جمعیت زمستانی شهر جلال‌آباد حدود 10 برابر جمعیت تابستانی آن بود. بیشتر ساكنان شهرهای دیگر مانند میمنه، تالقان، قندوز و شبرغان تابستان را در اراضی زراعی و یا در باغهای پیرامون شهر در چادرها به سر می‌بردند و یا اهالی سبزوار (شیندند) در تابستان به كوهها كوچ می‌كردند. تنها شهرهای بزرگ همچون كابل، قندهار، هرات و غزنی چنین وضعیتی نداشتند (گروتسباخ، 26). علاوه بر این، ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی كه غالباً با از میان رفتن اقتدار منطقه‌ای و بی‌توجهی به نگهداری تأسیسات آبیاری همراه بود، جمعیتهای یكجانشین را به كوچروی وادار می‌ساخت (گرگوریان، 12). گزارشهای سدۀ 19 م حاكی از افول زندگی شهری و بی‌رونقی بازارهای آن در افغانستان است. گرچه این نابسامانی را به ناپایداری اوضاع سیاسی زمان مربوط دانسته‌اند (نك‍ : گروتسباخ، 20)، اما برخی آن را به كشف راههای دریایی در پیش از آن و از اعتبار افتادن «جادۀ ابریشم» نسبت داده‌اند (نیول، 11).
درسدۀ 20 م برخی شهرهای افغانستان از نواهمیت یافتند (همانجا). البته تا حدود سال 1930 م شهرهای افغانستان هنوز ساختار و عملكردهای سنتی خود را حفظ كرده، و فاقد هرگونه جاذبۀ شهری امروزی بودند. به این ترتیب، شهرها تنها مراكز اداری و یا بازاری روستاهای پیرامونی به شمار می‌آمدند و كار غالب آنها از نوع فعالیتهای كشاورزی بود (گروتسباخ، 31).
دورۀ حكومت امان‌الله خان (1298- 1308 ش / 1919- 1929 م) نقطۀ عطفی در رشد و گسترش شهری در افغانستان به شمار می‌آید (همو، 30) و از حكومت محمدنادرشاه (1308-1312 ش / 1929-1933 م) به بعد، بیشتر شهرهای این كشور از جمله غزنی، كلات، قندهار، سبزوار، فراه، هرات، قلعه‌نو، میمنه، بلخ، مزارشریف، ایبك و چاریكار بازسازی و یا نوسازی شدند (همو 32). طی همین دوره، چهرۀ كابل كاملاً دگرگون شد: محدودۀ «شهرنو» به صورت محلۀ ادارات مختلف و سفارتخانه‌های خارجی درآمد (نك‍ : ردار، 17) و مراكز تجاری در امتداد رودخانۀ كابل شكل گرفت. به این ترتیب و با ایجاد محله‌های جدید مسكونی، این شهر به عنوان پایتخت، در جهت شمال و غرب گسترش یافت (گروتسباخ، 31، 33). در 1336 ش / 1957 م بازسازی مزار شریف و پس از آن در 1338 ش / 1959 م نوسازی شهرهای اندخوی، آقچه و تالقان، از 1341ش / 1962م بازسازی شهر چغچران و در 1342ش / 1963م بازسازی شهر جلال‌آباد و لشكرگاه و سرانجام از 1346ش / 1967م نوسازی شهرمهترلام آغاز شد (همانجا). علاوه بر این، شهرهای واقع بر سر راههای اصلی ارتباطی اهمیتی تازه یافتند: كابل در شرق بر سر راه پاكستان و هندوستان؛ قندهار در جنوب و بر سر راه ارتباطی ـ تجاری كویته و بلوچستان پاكستان؛ هرات در غرب و در ارتباط با راه مشهد و دیگر شهرهای ایران و سرانجام در شمال، مزار شریف در ارتباط با دو بندر خلیفه و ترمذ در كنار آمودریا (نیول، 11).
تأسیس «سازمان مركزی مسكن و برنامه‌ریزی شهری» در 1343 ش / 1964 م در كابل موجب تشدید روند نوسازی شهری و شهرگرایی شد. «مجمع طرح و برنامه‌ریزی شهری» در 1349 ش / 1970 م در نزدیك به 80٪ از شهرهای دارای بیش از 10 هزار نفر جمعیت و نیز شهرهای كوچك‌تر و بازار محله‌ها (شنبه بازارها) برنامه‌هایی را به اجرا در آورد و تنها قندهار و هرات از اینگونه برنامه‌ها به دور ماندند (گروتسباخ، 33-34، 38). امروزه شهرهای مهم افغانستان، پس از پایتخت (كابل، با بیش از یك میلیون جمعیت)، عبارتند از قندهار، مزار شریف، هرات، جلال‌آباد و قندوز كه از 50 هزار تا 200 هزار نفر جمعیت دارند (شهرانی، 44؛ «سالنامۀ بریتانیكا»، 752؛ نیز نك‍ : جدول 1).


ویژگیهای اقتصادی

به رغم تفاوتهای محیطی و تنوع قومی در سطح سرزمین افغانستان، الگوی اشتغال و شیوه‌های زیستی ـ معیشتی یكسانی در این كشور حاكم است: زندگی حدود 85٪ از جمعیت از راه زراعت و دامداری است، حال آنكه تنها درصد ناچیزی از مساحت كشور از زمینهای آمادۀ بهره‌برداری به شمار می‌آید (برونینگ، 88؛ نیز نك‍ : «سالنامۀ بریتانیكا»، 538؛ «دائرةالمعارف»، 292). این امر گذشته از توسعه نیافتگی این كشور، بیانگر این واقعیت است كه اقتصاد افغانستان عمدتاً بر كشاورزی سنتی استوار است و صنعت در آن نقش بسیار ناچیزی دارد (اشتیلتس، 1).
عرصه‌های حاصل‌خیز افغانستان غالباً به واسطۀ كوهها و بیابانها از یكدیگر جدا افتاده‌اند («دائرةالمعارف»، همانجا)، تا جایی كه این ویژگی محیط طبیعی موجب شده است تا دامنه و وسعت اراضی قابل بهره‌برداری به دره‌ها و بسترهای رودخانه‌ای محدود گردد (نیول، 5). این دره‌های كم عرض و عمیق كه بسیاری از آنها دور از دسترسند، در بیشتر قسمتهای مركزی، شمال شرقی، شرقی و نواحی جنوبی ـ مركزی پراكنده‌اند كه توسط دشت حاصل‌خیز تركستان و كوهپایه‌ها در شمال و شمال غربی، دشتهای هرات ـ فراه، حوضۀ سیستان و درۀ هلمند در غرب و نیز بیابانهای جنوب غربی احاطه شده‌اند (شهرانی، همانجا). این در حالی است كه به واسطۀ محدودیت كمی و كیفی آبهای سطحی و نیز ناچیز بودن ریزشهای جوّی، بهره‌گیری از منابع آب برای كشاورزی بر شبكه‌های قناتی استوار است (گرگوریان، 12) كه این خود به میزان برف دائمی در قسمتهای مركزی هندوكش و به فنون گردآوری و ذخیره‌سازی منابع آب بستگی دارد (نیول، 4). با این حال دره‌های حاصل‌خیز كه در آنها كشت آبی رایج است ــ به ویژه در دره‌های رودخانه‌ای كابل و هریرود ــ در بخشهای وسیع خود چشم‌اندازهای سرسبزی را در حاشیۀ كوههای عاری از پوشش گیاهی ایجاد كرده‌اند (برونینگ، 81). به این ترتیب، تنها بخش ناچیزی از كل مساحت كشور زیر كشت قرار دارد و بقیۀ قسمتها استپی یا از نواحی كوهستانی است كه از پوشش فصلی گیاهی و مرتعی آن كوچندگان و دیگر دامداران بهره‌برداری می‌كنند ( بریتانیكا، ماكرو، I / 169). از سوی دیگر، تعیین مناطق اقتصادی، به ویژه براساس فعالیتهای امروزی و صنعتی، با تأكید بر نوع فعالیتها در این كشور چندان عملی نیست، اما براساس نواحی اصلی شهری، این مناطق اقتصادی را مشخص كرده‌اند: كابل، قندهار، هرات، مزارشریف، قندوز و جلال‌آباد (اشتیلتس، 31-32). به هر حال، تكیۀ اقتصادی این كشور بر زندگی شبانی و معیشت زراعتی كه دست‌كم در طول 6 سدۀ گذشته دوام یافته، بیانگر عدم تحول روابط و توسعۀ اقتصادی آن است (نیول، 8).
با وجود برخورداری افغانستان از منابع طبیعی كه می‌تواند

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: