صفحه اصلی / مقالات / افغانستان /

فهرست مطالب

افغانستان


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 20 آبان 1398 تاریخچه مقاله

عمدۀ تجارت و نوآوریهای صنعتی دور نگهداشته است؛ نیز فقدان راههای مناسب ارتباطی، باعث شده تا این كشور نتواند با همسایگان خود به صورت امروزین ارتباط و تجارت داشته باشد. این امر یكی از موانع جدی بر سر راه رشد اقتصادی افغانستان به شمار می‌رود (نیول، 11). برنامه‌های توسعۀ اقتصادی نیز كه اولین بار در 1335 ش / 1956 م مطرح شد، طی دوره‌های بعدی نتوانست به دگرگونی اساسی كشور و حتى اهداف مقطعی خود دست یابد (فرهنگ، 1 / 685). یكی از نخستین مسائل اینگونه برنامه‌ها عدم دسترسی به داده‌های آماری لازم در زمینه‌های گوناگون است (همو، 1 / 687).
بودجۀ افغانستان در 1360-1361 ش بردرآمدهای حاصل از منابع داخلی (1 / 74٪) و وامها و كمكهای خارجی (9 / 25٪) متكی بود («سالنامۀ بریتانیكا»، 538). تولید ناخالص در 1364ش / 1985م برابر 520‘3 میلیون دلار (همان، 770)، و میزان تولیدات كشور از این قرار بود: 980‘4 هزار تن محصولات زراعی از جمله گندم (2 / 57٪)، ذرت (1 / 16٪)، برنج (6 / 9٪) و جو (8 / 6٪)، 23 میلیون دام كوچك (87٪ گوسفند)، 000‘930‘1 رأس حیوان باربر، 500‘1 تن ماهی، 000‘452‘6 مـ3 الوار و 15 هزار تن مواد معدنی (نمك، گچ و باریت)؛ همچنین 77 هزار تن سیمان، 151 هزار تن زغال سنگ و 000‘000‘851‘2 مـ3 گاز طبیعی از دیگر تولیدات این كشور بود (همان، 538). علاوه بر این ارزش تولیدات كارخانه‌ای در این كشور در 1981-1982م به 000‘000‘822‘7 افغانی می‌رسید كه بیشترین سهم آن (1 / 48٪) به تولیدات غذایی و 4 / 35٪ به تولید پارچه اختصاص داشت (همانجا).
در زمینۀ تجارت خارجی با توجه به داده‌های موجود (1361ش / 1982 م) می‌توان به ارزش واردات و صادرات به ترتیب 224‘6 میلیون و 943‘6 میلیون دلار اشاره نمود. بیشترین مقدار واردات (7 / 59٪) و صادرات (9 / 61٪) به اتحاد شوروی (سابق) مربوط می‌شد. در مقابل، در حالی كه 6 / 12٪ از ارزش واردات به ژاپن اختصاص داشت، تنها 1 / 0٪ از ارزش صادرات به این كشور تعلق می‌گرفت (همان، 824-825). از مهم‌ترین كالاهای وارداتی می‌توان از وسایل نقلیه (7 / 22٪)، مواد سوختی (18٪)، قند (1 / 8٪)، پارچه (9 / 7٪) و روغن حیوانی و نباتی (2 / 4٪) نام برد. گاز طبیعی (6 / 55٪)، خشكبار (9 / 16٪)، قالی و قالیچه (8 / 4٪) و پوست (4٪) كالای عمدۀ صادرات این كشور را تشكیل می‌داد (همان، 538). در 1367ش / 1988م واردات این كشور شامل گندم، مواد غذایی، پارچه، وسایل نقلیۀ موتوری، ماشین آلات و سوخت به ارزش 996 میلیون دلار بود كه عمدتاً از اتحاد شوروی و ژاپن وارد شد (شهرانی، 45).
افغانستان به عنوان كشوری با اقتصاد مبتنی بر كشاورزی، به علل گوناگون در تولید مواد غذایی مورد نیاز خود با مشكلاتی روبه‌روست، حال آنكه رشد این بخش می‌تواند موجبات رشد دیگر بخشها را نیز فراهم آورد ( بریتانیكا، ماكرو، I / 170). با توجه به اینكه رود هلمند، برخلاف بسیاری از رودخانه‌های این كشور، در بیشتر اوقات سال در قسمتهای پایین دست خود نیز از آب شیرین برخوردار است، توان بالقوه قابل توجهی در تولید و گسترش كشاورزی دارد كه این قابلیت می‌تواند در برنامه‌های آبیاری و بهبود كشاورزی مؤثر افتد (فیشر، 220). افغانستان بالقوه از نظر منابع نیروی برقابی غنی است ( بریتانیكا، ماكرو، I / 169) و رودخانه‌های كابل، قندوز، حوضه‌های هلمند، هریرود و آمودریا برای تأسیسات تولید نیروی برقابی مناسب هستند (نیول، 9).


تقسیمات سیاسی و ساختار اجتماعی ـ فرهنگی

افغانستان دارای 29 ولایت است (رافرتی، 230) كه هر یك به چند بخش (ولوسوالی) و چندین دهستان (علاقه‌داری) تقسیم می‌شود (شهرانی، 44). واحدهای سیاسی این كشور تا حد بسیاری از واحدهای طبیعی تبعیت می‌كند (EI2, II / 223). پایتخت این كشور كابل، و واحد پول آن افغانی (= 100 پول) است («سالنامۀ بریتانیكا»، همانجا).
از لحاظ اجتماعی، خانواده، در كنار بستگیهای طایفه‌ای ـ قومی، اساس واحدهای اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی را تشكیل می‌دهد و الگوی مالكیت زمین و دام و مناسبات قدرت بر آن مبتنی است (نیول، 21-22). البته در شهرها، در كنار اینگونه روابط، اصناف اهمیت دارند، هرچند روابط اجتماعی ـ اقتصادی به هر حال در سطحی محلی برقرار است (همو، 22). در جامعۀ افغانی رهبران مذهبی از نفوذ فراوانی برخوردارند و اگرچه نظام سازمان یافته‌ای برای اعمال قدرت به طور فراگیر وجود ندارد، اما تقریباً در همۀ جنبه‌های زندگی، به ویژه در سطح محلی، نقش مهمی بر عهده دارند (همو، 23).
در افغانستان جمعیت باسواد در میان گروه سنی 15 سال و بیشتر حدود 20٪ است كه این نسبت در مردان و زنان به ترتیب 33٪ و 8 / 5٪ است («سالنامۀ بریتانیكا»، همانجا). براساس داده‌های موجود در افغانستان 754 مدرسۀ ابتدایی، 332 مدرسۀ متوسطه، 16 واحد تربیت معلم و 5 مؤسسۀ آموزش عالی وجود دارد (همانجا؛ نیز نك‍ : جدول 4). دانشگاه ننگرهار در جلال‌آباد در 1342ش / 1963م و دانشگاه كابل كه دانشكدۀ پزشكی آن قبلاً در 1311ش / 1932م ایجاد شده بود، در 1964م تأسیس شد ( بریتانیكا، ماكرو، I / 171). در خلال جنگهای داخلی، بیشتر مدارس به ویژه در نواحی روستایی از میان رفته‌اند (شهرانی، 45).
علاوه بر این، در 1361ش / 1982م در سطح كشور 68 بیمارستان، 125‘1 پزشك، 110 دندان‌پزشك و 245 داروساز و 944 پرستار وجود داشت («سالنامۀ بریتانیكا»، همانجا). تسهیلات امروزی بهداشتی در سطح روستاها بسیار نادر و محدود است و غالب اینگونه تسهیلات (ازجمله بیمارستانها و پزشكان) عمدتاً در پایتخت و چند شهر دیگر متمركز شده است (هیمن، 14). در همین ارتباط، میزان هزینۀسرانۀبهداشتی ـ درمانی درافغانستان 40 / 1 دلاراست («سالنامۀ بریتانیكا»، 855). به سبب صدمات وارده به تسهیلات محدود و واحدهای معدود آموزشی، بهداشتی و فرهنگی طی دهه‌های 1980 و 1990م در كنار كمبود نیروی انسانی ماهر، بازسازی آتی افغانستان با مسائل جدی روبه‌رو خواهد بود (شهرانی، 45).
مزار شریف و امام صاحب از شهرهایی هستند كه هر ساله شمار بسیاری را برای زیارت به سوی خود جلب می‌كنند (گروتسباخ، 42).
 بزرگ‌ترین مجسمۀ بودا در جهان (55 متر) در شهر بامیان و دریاچه‌های بندامیر ( بریتانیكا، ماكرو، I / 170)، همچنین موزۀ كابل كه به كمك یونسكو بر پا شده، و حاوی مجموعه‌هایی از آثار باستان شناختی كشور است ( لاروس ... ، 397)، آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در هرات و نقاشیهای تپه مرجان در نزدیكی كابل (مربوط به سدۀ 4 م) و نقاشیهای دورۀ ساسانی در محل «دختر نوشیروان» در شمال غربی شهر بامیان (تالبوت رایس، 165-166) از دیدنیهای افغانستان است.

 

مآخذ

اصطخری، ابراهیم، مسالك و ممالك، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1347 ش؛ پورداود، ابراهیم، ادبیات مزدیسنا، بمبئی، 1318 ش؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ علی‌آبادی، علیرضا، افغانستان، تهران، 1372 ش؛ فرهنگ، محمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم، 1371 ش؛ گروتسباخ، اروین، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمۀ محسن محسنیان، مشهد، 1368ش؛ محجوب، محمود و فرامرز یاوری، گیتاشناسی كشورها، تهران، 1362 ش؛ نیز:

 

Asiatica; Bellew, H. W., Afghanistan and the Afghans, London, 1878; id, Afghanistan, a Political Mission in 1857, London, 1920; Britannica, 1978; Britannica Book of the Year (1988); Brüning, K., Asien, München, 1971; The Cambridge Encyclopedia of the Middle East and North Africa, Cambridge, 1988; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; EI2; Ferrier, J. P., Caravan Journeys and Wanderings in Persia, Afghanistan, Turkestan and Beloochistan, London, 1857; Fisher, W. B., «Afghanistan: Physical and Social Geography», The Middle East and North Africa 1984-1985, London, 1984; Fraser-Tytler, W. K., Afghanistan, London, 1953; Gregorian, V., The Emergence of Modern Afghanistan, California, 1969; Heathcote, T. A., The Afghan Wars, 1839-1919, London, 1980; Hyman, A., Afghanistan Under Soviet Domination, 1964-83, London, 1977; Iranica; Larousse Encyclopedia of Archaeology, London, 1977; Le Strang, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Macmunn, G., Afghanistan from Darius to Amanullah, London, 1934; Newell, R. S., The_Politics of Afghanistan, London, 1972; Rafferty, K., «Afghanistan: Economy», The Middle East and North Africa, 1984-85, London, 1984; Redard, G., Afghanistan, Zurich, 1974; Shahrani, M. N., «Afghanistan», Encyclopedia of the Modern Middle East, New York, 1996, vol. I; Spate, O. H. K., «India and Pakistan», The Changing Map of Asia, London, 1974; Stilz, D., Entwicklung und struktur der afghanischen Industrie, Meisenheim, 1974; Sykes, P., A History of Persia, London, 1930; Talbot Rice, T., Ancient Arts of Central Asia, London, 1965; Unesco’s Statistical Yearbook, 1996, Unesco, 1997.
عباس سعیدی


II. تاریخ


این بخش از مقاله به گزارش تاریخ افغانستان، از آغاز سلطنت احمدشاه دُرّانی (ه‍ م) (1160 ق / 1747 م) كه زمینۀ تأسیس كشور جدید افغانستان فراهم شد، اختصاص یافته است (نك‍ : ه‍ د، افغان). تاریخ قرون گذشتۀ این سرزمین را كه همه یا بخش اعظم آن در دورانهای مختلف تاریخی در زمرۀ ولایات ایران محسوب می‌شده، ذیل تاریخ ایران و عنوانهای مستقل مربوط به سلسله‌های حكومتی ایران چون طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان، سلجوقیان، آل كرت، تیموریان، صفویان، افشاریان، و ولایات و شهرهایی چون خراسان، بلخ، مرو، طخارستان، قندهار، كابل، هرات و جز آنها می‌توان دید. پیش از احمد شاه درانی، دو قبیلۀ غلجایی (غلزایی) و ابدالی (درانی) در بخشهایی از سرزمین افغانستان امروز به تأسیسِ دولتهای مستقل پرداختند. سلطنت غلزایی كه در افغانستان به «پادشاهی هوتكیان» معروف است، توسط میر ویس، رئیس قبیلۀ هوتك ــ كه شاخه‌ای از قبایل غلزایی است ــ در 1121 ق / 1709 م با قیام غلزاییان در قندهار بنیاد نهاده شد و پسر وی محمود افغان هم در 1135 ق تا اصفهان پیش آمد و صفویان را برانداخت (لاكهارت، 175). اما دیری نپایید كه نادرشاه افشار غلزاییان را سركوب كرد و ولایات ایرانی شرق خراسان دوباره به پیكرۀ ایران پیوست (استرابادی، 301؛ درّانی، 94).
دولت دیگر افغان، دولت ابدالی هرات بود كه از 1130 تا 1144 ق / 1718 تا 1731 م در آنجا حكومت داشت و در این تاریخ به دست نادر برافتاد. بسیاری از سران قبایل افغان، از جمله احمدخان و ذوالفقارخان، پسران محمدزمان خان ابدالی در سپاه نادر به خدمت گماشته شدند. محمدزمان خان و ذوالفقارخان هر یك مدتی ریاست حكومت ابدالیان (نك‍ : ه‍ د، ابدالی) هرات را برعهده داشتند.احمدخان (نك‍ : ه‍ د، احمدشاه درانی)، پس از فتح قندهار از سوی نادرشاه به حكومت آنجا گماشته شد (ابوالحسن گلستانه، 105). احمدخان پس از قتل نادر (1160 ق / 1747 م) با لشكر افغان مستقیماً روانۀ قندهار شد و با استفاده از نابسامانی اوضاع ایران در پی كسب قدرت برآمد و سران قبایل افغان به اتفاق او را به پادشاهی برداشتند. نام قبایل متحد ابدالی به درانی تغییر یافت و احمدشاه، دُرّ دُرّان لقب گرفت (حسینی، 1 / 44، 51، 52).
خلأ قدرتی كه با قتل نادر به وجود آمد، باعث ظهور چند حكومت محلی در ایران بزرگ شد. از جمله احمدشاه با پشتیبانی قبایل پشتون ــ كه بخش اعظم سپاه او را تشكیل می‌دادند ــ و با استفاده از آشفتگی اوضاع و نابسامانی سلطنت تیموری هند، توانست قلمرو حكومت خویش را گسترش دهد (گانكوفسكی، 40). لاهور در 1161-1162ق، بلخ و بدخشان در 1164ق و دهلی نیز در 1170 ق به تصرف سپاه درانی درآمد (راجرز، 69؛ مفتی لاهوری، 1 / 202-203؛ الیوت، VIII / 150-157, 280). پیروزی نیروهای احمدشاه بر سپاه نیرومند قبایل متحد مراهته (مراته) در جنگ پانی‌پت (1174ق) اهمیت بسیار داشت (سركار، 433-441؛ حسینی، 2 / 956-1021؛ درانی 140-141)، زیرا به بریتانیا فرصت كافی داد تا پایگاه خویش را كه در جنگ پلاسه (1170 ق / 1757 م) در بنگال به دست آورده بود، استحكام بخشد (نك‍ : ه‍ د، احمدشاه درانی). تصرف خزانۀ نادرشاه از عواید هند كه بالغ بر 260 میلیون روپیه می‌شد (فیض محمد، 1 / 10)، در آغاز كار احمدشاه را فرصت و امكان داد تا دولت نوپای درانی را استحكام بخشد (حسینی، 1 / 55-56؛ موسوی، 51؛ ابوالحسن گلستانه، 60). او كه در ارتش نادر خدمت كرده، و با اصول تشكیلات دولتی آشنا بود، همان اصول و تشكیلات را در نظام اداری دولت خود مجرى گردانید. مقایسۀ فهرست القاب و مناصب دیوانی روزگار احمدشاه، تداوم اصول و عملكرد اداری روزگار صفوی را نشان می‌دهد (فوفلزایی، تیمور شاه ... ، 313-407). اما با وجود شباهت ظاهری، میان دو دولت درانی و صفوی، تفاوتهای اساسی هم وجود داشت. مهم‌تر از همه وابستگی قدرت احمدشاه و پیوندش با خانهای نیرومند بود و علل گسترش سریع قلمرو درانی و زوال آن را هم می‌توان در این پیوند جُست. به قول گرگوریان (ص 47) دولت درانی، آمیزه‌ای از تشكیلات مغولی و صفوی و نظام قبیله‌ای ـ فئودالی بود. در عین حال احمدشاه به پیروی از صفویان یك نیروی نظامی همچون قزلباشان از افراد غیرپشتون به نام «غلامان شاهی» سازمان داد و در تنطیم این نیرو از تجربیات تقی خان شیرازی بهره جست (حسینی، 1 / 67). وی در 1174ق / 1761م شهر جدیدی در قندهار بنا كرد و آن را اشرف البلاد احمدشاهی نام نهاد (فوفلزایی، همان، 199، ضمیمه).
احمدشاه به اتفاق نظر همۀ مورخان، مردی معتدل، پرهیزگار، با اراده و اهل علم و ادب بود و اشعاری به زبان پشتو از او باقی مانده است. او واقف لاهوری را به دربار خویش دعوت كرد و در سیالكوت از نظام‌الدین عشرت، شاعر فارسی سرای خواست كه
شرح احوالش را به نظم درآورد و او شاهنامۀ احمدیه را در همین موضوع سرود (فرهنگ، 1(1) / 135). احمدشاه در 1186 ق / 1772م در نزدیكی قندهار درگذشت و همانجا به خاك سپرده شد.
پس از درگذشت احمدشاه درانی، پسرش تیمورشاه به سلطنت رسید. تیمور در 1160ق / 1747م ــ كه پدرش به پادشاهی نشست ــ در مشهد یا مازندران زاده شد (فوفلزایی، همان، 1 / 26-27). در دو سالگی از طرف پدر به حكومت هرات گماشته شد

 

و تا 9 سالگی با عنوان پادشاه هرات در آن شهر اقامت داشت. در لشكركشی چهارم احمدشاه به هند در كنار او بود و در همین سفر گوهرنسا بیگم دختر عالمگیر دوم، پادشاه گوركانی هند به همسری او درآمد. احمدشاه، پس از تسخیر بخشهایی از هند، تیمور را به حكومت لاهور گماشت و زمام امور متصرفات خود را به او سپرد و رهسپار جنوب هند شد (حسینی، 1 / 612-617، 2 / 649-707؛ درانی، 131-132؛ راجرز، 71-72). تیمور در جنگ پانی‌پت نیز كه پنجمین لشكركشی پدرش به هند بود، پدر را همراهی كرد. در بازگشت به قندهار دوباره به حكومت هرات گماشته شد و تا پایان سلطنت و حیات پدر، در این مقام باقی بود. در همین دوره با گوهرشاد، دختر شاهرخ افشار (نوۀ نادر) ازدواج كرد. پس از درگذشت احمدشاه، وزیرش شاه ولی خان، داماد خود، سلیمان پسر دیگر احمدشاه را به جانشینی برگزید، اما تیمور پس از رسیدن به قندهار، وزیر را از میان برد و برتخت نشست (فوفلزایی، همان، 1 / 131، 136-143)
از رخدادهای مهم پادشاهی تیمور، انتقال پایتخت از قندهار به كابل در 1189 ق / 1775م بود. تیمور در سالهای پادشاهی خود با چند شورش و جنگ داخلی و مخالفت سرداران روبه‌رو شد، ولی توانست بر همۀ آنها پیروز گردد؛ ازجمله در 1199ق / 1785م برای سركوب مخالفان به مشهد لشكر كشید. وی سرانجام در 1207 ق / 1793 م در كابل درگذشت. فرهنگ می‌نویسد كه تیمورشاه در اخلاق و عادات از بسیاری جهات نقطۀ مقابل پدر، و مردی مسالمت‌جو، آرامش دوست، تجمل‌پسند و ادیب وشاعر بود و دربارش به انجمنی ادبی شباهت داشت (1(1) / 164). به روایت الفنستون (ص 498)، تیمور امور مالیاتی را به دقت تنظیم كرد و امور اقتصادی را نظام داد، با اینهمه، انحطاط درّانیان از زمان تیمور آغاز شد و هر چند كه این انحطاط در روزگار پادشاهی او احساس نمی‌شد، در عهد جانشینانش سرعت گرفت.
تیمورشاه پسران بسیار داشت و چون از مادران متعددی كه هر یك به قبیله‌ای نسب می‌بردند، زاده شده بودند، انتخاب جانشین كار آسانی نبود؛ اما سرانجام زمان شاه ــ كه در حیات پدر والی كابل بود ــ به كمك سرداران درانی، خصوصاً سردار پاینده محمدخان و سران سپاه كه از اقوام قزلباش، قلماق و ریكا بودند، بر تخت پادشاهی نشست و اغلب شاهزادگان دیگر در بالاحصار تحت نظارت قرار گرفتند. زمان شاه كه هنگام جلوس 20 سال داشت، جوانی دلیر، با اراده و بلند پرواز بود. در آغاز حكومت زمان شاه دو برادرش ــ همایون والی قندهار و محمود والی هرات ــ سر از اطاعت و قبول سلطنت او برتافتند. هرچند نخست همایون به بلوچستان گریخت و محمود در نامه‌ای بر اطاعت خویش از زمان شاه تأكید كرد، اما همایون دوباره به هوای پادشاهی افتاد و به قندهار بازگشت. این بار گرفتار شد و گماشتگان زمان شاه چشمانش را میل كشیدند و محمود هم به ایران پناهنده شد. این اقدام باعث كاهش اعتماد سرداران افغان به زمان شاه گردید (فوفلزایی، درة الزمان ... ، 70-71).
چندی بعد در 1213ق / 1798م پس از كشف توطئه‌ای، گروهی از سرداران درانی و افسران قزلباش و نیز سردار پاینده محمدخان ــ پدر فتح خان و دوست محمدخان ــ رئیس قبیلۀ محمدزایی به فرمان زمان شاه اعدام گردیدند. این واقعه موجب شورش پسران پاینده محمدخان شد و به برچیده شدن سلطنت زمان شاه انجامید (درانی، 169؛

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: