دانشنامه فرهنگ مردم ایران

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بادجن | بادِ جِنّ، فیلمی مستند با دیدگاهی اجتماعی و مردم‌شناختی دربارۀ بادهای «مضراتی» و «کافر» موسوم به جن در بندر لنگه، ساختۀ ناصر تقوایی در 1348ش
  • بالنگ | یا بادرنگ، بادرنج، درختی از دستۀ مرکبات با میوه‌ای معطر و ترش و پوست ضخیم که به آن تُرنج هم می‌گویند.
  • باروت | گردی سیاه رنگ و آتش‌گیر و ماده‌ای منفجره مرکب از شوره (نیترات پتاسیم) و گوگرد و زغال چوب (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تاریخچۀ کشف، ترکیبات و گسترش باروت در جهان، نک‍ : دبا، ه‍ م).
  • بارهنگ | گیاهی علفی با مصارف طبی متعدد نزد مردم که به صورت خودرو در کنار جویبارها و نقاط مرطوب می‌روید. بارهنگ1 یا بارتنگ گیاهی از تیرۀ بارهنگیان2 و نزدیک به زیتونیان است.
  • بازار | مکانی برای مبادلۀ کالا. بازار در ایران از لحاظ شکل‌گیری و کارکرد، دارای فرهنگ خاصی است که پیوندهای عمیقی با مذهب، ادبیات، سلسله‌مراتب اجتماعی، اخلاق و سیاست، نیز با گروههای اجتماعی و کانونهای ارتباطات آنها دارد.
  • بازداری | فن شکار با باز و دیگر پرندگان شکاری مانند شاهین، چرغ، باشه و قوش و جز آنها و نیز ضوابط گزینش و شیوۀ پرورش و آموزش، نگهداشت، بهداشت و شناخت بیماریهای این پرندگان و چگونگی درمان آنها (کشاجم، 48، 56، 115-116؛ حسن، 49-50، 62-65، 79-94).
  • بازنامه ها | کتابهایی دربارۀ تربیت و نگاهداری باز و دیگر پرندگان شکاری و آیین شکار با آنها و روش معالجۀ آنها.
  • باران خواهی | آیینهایی که در دوره‌های خشک‌سالی اجرا می‌شود و عمدتاً حالت نمایشی دارند و به آن تمنای باران، طلب باران، و یا استسقا نیز می‌گویند.
  • بازی | هرگونه فعالیت آزاد و خودانگیخته‌ای که بدون هیچ جبر و فشاری برای تفریح و خوشی صورت می‌گیرد.
  • باقلا پلو | یا باقلی (در تلفظ کنونی تهران: باقالی) پلو، از معروف‌ترین پلوهای ایرانی که جایگاه ویژه‌ای در نظام آشپزی دارد.
  • باقر و گلندام | از جمله داستانهای عامیانه و محلی که در مناطق مرکزی و جنوبی ایران رواج دارد.
  • باطل سحر | یا باطل‌السّحر، هر آنچه در بی اثر کردن سحر و جادو و رماندن دیوان زیانکار به کار می‌رود.
  • باقلا | از گیاهان کهن و آیینی نزد ایرانیان با مصارف متعدد خوراکی و درمانی.
  • باغ | محوطه‌ای غالباً محصور، ساختۀ انسان با بهره‌گیری از گل و گیاه، درخت، آب و بناهای ویژه که بر قواعد هندسی و باورها مبتنی است.
  • باقلا قاتوق | از خورشهای بومی و سنتی گیلان که از باقلا، سبزی و تخم‌مرغ تهیه می‌شود و به آن خورش باقالی یا باقالا خورشت، باقلاواویج، پَرابیج، خشکاویج، گل‌درچمن و گلدارچمن نیز می‌گویند.
  • بالابان |
  • باقلوا | یکی از گونه‌های شیرینی که در اکثر مناطق ایران از اجزاء اصلی سفرۀ هفت‌سین محسوب می‌شود.
  • بدیع الزمان نامه | از منظومه‌های عاشقانۀ ادب عامه، که شاعری شیعی و ناشناس آن را در 291‘ 3 بیت و در بحر متقارب، در 1007 ق / 1598 م سروده است.
  • بانو گشسب نامه | ، منظومه‌ای پهلوانی در بحر متقارب مثمن، مشتمل بر حدود 000‘1 بیت، در شرح برخی از نبردهای بانوگشسب، مشهور به «سوار»، یکی از دختران رستم، همسر گیو و مادر بیژن.
  • بامد، زیارتگاه | مکانی زیارتی در تنگه‌ای به همین نام، میان شهرستانهای لالی و اندیکا واقع در حوزۀ گرمسیر بختیاری در خوزستان.
  • بالوره | آواز و چامه‌ای مشهور در کردستان. این آواز را زنان و دختران عمدتاً در مراسم سوگ به طور گروهی می‌خوانند و اجرا می‌کنند.
  • بجار | سنتی رایج در میان طوایف بلوچ، به منظور کمک و همیاری مادی به جوان در حال ازدواج.
  • بایاتی | یکی از گونه‌های شعری رایج در ادبیات شفاهی آذربایجان.
  • بچه خوانی | عنوان مجموعه کتابهای چاپ سنگی مصور مخصوص کودکان، در دورۀ قاجار. این نوع کتاب به‌سبب کاربرد بسیاری که در مکتب‎خانه‎ها داشت، به بچه‎خوانی شهرت یافت.
  • بخت | سرنوشت، اقبال، قسمت، و آن چیزی که به اعتقاد عامه در زندگی آدمی یکباره و دور از انتظار پیش می‌آید، بی‌آنکه خود او در پدیدآمدن آن نقشی داشته باشد.
  • بحر طویل | اصطلاحی در حوزۀ شعر و ادب با دو مفهوم: نخست، یکی از اوزان عروضی در شعر عربی؛ و دوم، عنوانی برای یکی از قالبهای شعر فارسی که بحر طویل عامیانه نامیده می‌شود.
  • بحیره | کتابی مفصل با موضوعاتی بسیار متنوع که مبتنی بر باورهای عامه تدوین شده است و ازاین‌رو، اثری ارزشمند در مطالعات فولکلوریک به‌شمار می‌رود.
  • بختک | موجودی‌ وهمی و شب‌رو كه‌ صورت‌ جسمانی ندارد و همچون‌ سایه‌ یا شبح‌ شبها به‌ بستر آدمیزادگان‌ می‌آید و خود را روی‌ خفتگان‌ می‌افكند.
  • بخت گشایی | مجموعۀ اعمال و رفتارهایی که همراه با برخی آداب خاص برای گشایش بخت بستۀ دختران «دم بخت» و شوهرنرفتۀ در خانه مانده صورت می‌گرفت که برخی از آنها هنوز هم رواج دارد.
  • بختیارنامه | یا ده وزیر، از داستان‌واره های کهن ایرانی با بن‌مایۀ اصلی داستان‌گویی با هدف به تعویق انداختن زمان مرگ و مهلت خواستن برای اثبات بی‌گناهی.
  • بدایه القرائه | کتابی نوشتۀ عبدالحسین بن محمود زند (مؤلف‌الدوله)، شامل 110 حکایت کوتاه آموزشی برای کودکان. چنان‌که از نام کتاب پیدا ست، بدایة القرائة برای تمرین قرائت است. کتاب در 1328ق تألیف، و به خط مرتضى حسینی برغانی نوشته شده است.
  • بخشی | هنرمندان نوازنده، سراینده، خواننده و روایتگر آگاه و عارف‌مسلک اقوام کرد و ترکمن.
  • بخور | بخار یا دود حاصل از سوزاندن مواد معطر و گیاهان طبی، یا جوشاندن آنها در آب، به منظورهای مختلف، ازجمله: خوشبوکردن فضا، گندزدایی، درمان پاره‌ای از بیماریها، جلب ایزدان، دفع شر و راندن ارواح شریر و همچنین تبرک و تیمن.
  • بدایع الوقایع | کتابی از زین‌الدین محمود هروی، ملقب به واصفی (890 ق ـ ح 960 ق / 1485-1553 م)، که نویسنده در قالبی روایی وقایع مختلف اجتماعی، سیاسی، مذهبی و ادبی عصر خویش را شرح داده و به معرفی شخصیتهای متنفذ در این وقایع پرداخته است.
  • بدیع الملک و بدیع الجمال | از داستانهای عاشقانۀ ادب عامه، تألیف احمد بن علی اشکوری. طی این داستان سرگذشت بدیع‌الملک، شاهزادۀ مصری، و بدیع‌الجمال، شاهزادۀ حلبی، روایت می‌شود.
  • برادران شرلی، سفرنامه | از کهن‌ترین سفرنامه‌های به نگارش درآمده در ایران عهد شاه عباس صفوی.
  • بربری | از نانهای سنتی متداول در تمام مناطق ایران. این نان از جمله نانهای اصلی سنتی در ایران به شمار می‌آید که با آرد گندم طبخ می‌شود و امروزه در سراسر ایران رواج دارد.
  • براون، سفرنامه | اثـری از ادوارد گـرنـویـل بـراون (1862-1926 م / 1279-1345 ق)، خاورشناس و ایران‌شناس شهیر بریتانیایی، با عنوان یک سال در میان ایرانیان که شرح خاطرات سفر یک‌سالۀ نویسنده به ایران است.
  • بردلی- برت، سفرنامه | گزارش سفر فرانسیس بردلی ـ برت (1874-1963 م / 1291-1383 ق)، سیاح و خاورشناس آمریکایی، با عنوان «ایران: سفر به ایران از خلیج فارس تا کاسپین» (نک‍ : مل‍‌ ).
  • برساق | نوعی نان، و در پاره‌ای مواقع غذای اصلی عشایر و چوپانان لر.
  • برشنوم | یا نُشْوَه، برشنوم نُه‌شبه، از مراسم مذهبی زردشتیان، شامل اعمال غسل زردشتی، تطهیر نوموبدان در مراسم نوزود، تطهیر حمل‌کنندگان جسد، و پاک‌نمودن زهدان زنان.
  • برزونامه | از بزرگ‌ترین منظومه‌های پهلوانی به زبان فارسی که به تقلید از شاهنامه سروده شده است.
  • برف | یخ متبلور حاصل از انجماد مستقیم بخار آب، پیش از تبدیل شدن به باران. دربارۀ برف با توجه به شکل، خصوصیات ظاهری، فصل و زمان بارش، باورها و اعتقادات فراوانی پدید آمده است.
  • برف چال | به گویش محلی ورفِ چال، عنوان جشن و آیینی کهن که همه‌ساله در اواسط بهار در آب‌‌اسک، هم‌زمان با ذوب‌شدن آخرین برفهای زمستانیِ نواحی کوهپایه‌ای دماوند، در منطقه‌‌ای به نام اَسکه‌وش (گویش محلی: اَسکِ بَشَم) برگزار می‌شود.
  • برفی کردن | یـا جشن برفی، از کهن‌آیینهای زمستانی در بسیاری از نقاط سردسیر ایران و برخی کشورهای همسایه مانند افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان.
  • برک | نوعی پارچۀ ضخیم بافته‌شده از پشم شتر و گوسفند یا کرک بز. در گذشته درویشان از برک ــ بافته‌ای از پشم شتر ــ برای تهیۀ کلاه و قبا استفاده می‌کردند (برهان ... ).
  • برقع | یا بُرقُع، چهره‌بند و از جمله ارکان پوشاک زنان برخی مناطق ایران، افغانستان و برخی از کشورهای عربی و افریقایی.
  • برکت | نیرویی رمزی و قدسی که موجب فراوانی نعمت می‌شود. مردم خاصیت برکت‌زایی را به برخی از افراد، حیوانات، اشیاء، و مکانها منتسب می‌کنند.
  • بشین و پاشو | یـا حمـومک مـورچـه داره، از بـازیهـای سرگرم‌کنندۀ کودکان خردسال که اغلب توسط بزرگ‌سالان اداره می‌شود.
  • بریانی | یا بریونی، بریان، از خوراکهای گوشتی سنتی مردم ایران. واژۀ بریان در فرهنگهای فارسی برشته معنا شده است (نک‍ : آنندراج، نیز لغت‌نامه ... ، ذیل بریان).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: