صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / طب / باروت /

فهرست مطالب

باروت


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 23 دی 1398 تاریخچه مقاله

باروت،   گردی سیاه رنگ و آتش‌گیر و ماده‌ای منفجره مرکب از شوره (نیترات پتاسیم) و گوگرد و زغال چوب (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تاریخچۀ کشف، ترکیبات و گسترش باروت در جهان، نک‍ : دبا، ه‍ م). در برهان قاطع باروت با نام بارود، داروی تفنگ، ضبط شده و در تعریف آن آمده است که به‌ لغت سریانی شوره را گویند که جزو اعظم باروت باشد و آن را نمک چینی هم می‌گویند (نک‍ : ذیل واژه).
باروت افزون بر نقشی که در جنگها، تخریبها و در صنعت و معدن داشته است، به‌نوعی در زندگی روزمرۀ مردم، در باورها، امثال و حکم و چیستانها جایگاهی دارد و مردم در باور خود نقش مثبتی به آن داده‌اند و از صدای انفجار و رنگ و دود آن برای دور کردن شر و نحس استفاده می‌کنند.
آل از جملۀ دیوها و موجودات شریری است که مردم بیشتر مناطق ایران به آن باور دارند و در باورهای خود برای ترساندن و دورکردن آن از اطراف زائو به صدا و دود و رنگ باروت متوسل می‌شوند. به‌عنوان مثال، عشایر فارس برای جلوگیری از آل‌بُردگی زن زائو که از حال رفته است، بر صورت بی‌رنگ او آن‌قدر سیلی می‌زنند تا سرخ و کبود شود، در همین حال شخصی دهان خود را پر از باروت می‌کند و بر صورت زائو فوت می‌نماید. ضمناً در نقاط مختلف بدن زائو با باروت و چیزهای دیگر دایره‌ها و علامتهای سیاهی رسم می‌کنند. برای ترساندن آل و نیز برای جلوگیری از خواب رفتن زائو مردان چندین تیر خالی می‌کنند (بهمن‌بیگی، 81-82). در ایل قشقایی ازجملۀ اعمالی که برای دفع آل‌بردگی انجام می‌شود، سیاه کردن مچ دست و پا و صورت و گردن زائو با باروت است (کیانی، 222). هانری ماسه در معتقدات و آداب ایرانی شبیه چنین کاری را ذکر کرده است؛ وی عنوان می‌کند مردم هنگام تولد نوزاد، اگر مادر غش کرد، چند تیر خالی می‌کنند تا آل بترسد؛ و اضافه می‌کند که پس از حمام رفتن زائو، با اینکه آل دیگر نمی‌تواند به او آزار برساند ولو زائو تنها بماند، اما توصیه می‌شود که یک قبضه تفنگ در اتاق زائو بگذارند (I/45).
چنین باوری دربارۀ جن و از ما بهتران نیز در ایران وجود دارد. به‌عنوان نمونه، مردم خراسان باور دارند که هم‌زمان با زادن هر مولود انسانی، طفل دیگری شبیه به او در میان جنها متولد می‌شود که موجودی سیاه و لاغر و کریه‌المنظر است. مردم باور دارند که او همزاد نوزاد است. جنها سعی می‌کنند که در شب شش (مراسم 6 روز پس از تولد نوزاد) به هر حیله‌ای وارد اتاق زائو شوند و نوزاد را با همزادش عوض کنند. از این‌رو، پدر و مادر نوزاد برای جلوگیری از آن در این شب در اتاق زائو جمع می‌شوند و برای رم دادن و گریزاندن جنها سر و صورت نوزاد را با باروت سیاه می‌کنند. مقداری باروت و ترقه نیز در آتش می‌ریزند و همه‌جا را با دوده سیاه می‌کنند و تا صبح نوزاد را دست به دست می‌دهند و سر و صدا راه می‌اندازند و دایره می‌زنند. همچنین برای ترساندن جنها مقداری آهن پاره، سیخ و پولاد نیز که جنها از آنها می‌ترسند، در آستانۀ درها می‌گذارند (شکورزاده، 114-115؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ همزاد، نک‍ : ه‍‌ م؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ شب‌شش، مراسم، نک‍ : ه‍ م).
در تهران، گذشتن زنها از زیر توپ مروارید (ه‍ م) در چهارشنبۀ آخرسال برای برآورده شدن آرزوها (نک‍ : ماسه، I/148-149)، به باور مردم دربارۀ قدرت رمانندگی و بخت‌گشایی باروت اشاره دارد.
شکل و رنگ باروت در فرهنگ مردم، معیار نام‌گذاری برای اشیاء و تولیدات دیگر شده است. مثلاً چای باروتی را به نوعی چای دانه‌ریز می‌گویند (شاملو، 1/283). طعم و گیرایی و تندی برخی از مواد را نیز به باروت تشبیه می‌کنند. مثلاً طعم باروتی اشاره به طعمی تند دارد (همانجا).
باروت به شعر شاعران نیز راه یافته است؛ مثلاً قاآنی شیرازی (1223-1270 ق/ 1808-1854 م) در مدح محمدشاه قاجار و عباس‌میرزا در جایی تیر آتشین رها شده در شب را به ماری تشبیه می‌کند که دل آن از باروت است و دشمن شاه از آن وحشت دارد (ص 112-113).
گاهی نیز اخلاق و رفتار و خصوصیات فردی اشخاص را به باروت تشبیه می‌کنند که در فرهنگ مردم به صورت مثل درآمده است. «باروتش کم بود، کلّه کرد» که برای کوتاهی در پیش‌بینی برای رسیدن به هدف گفته می‌شود (خدایار، 1/141)؛ «مثل باروت و زهر مار خطرناک است» یعنی هر دم از او انتظار خطر و فاجعه‌ای می‌رود (همو، 1/ 559)؛ «مثل باروت آتش گرفت»، یعنی به مختصر درد و رنج یا سختی تحت تأثیر قرارگرفت (همو، 1/557)؛ «مثل باروت است»، یعنی خشم و خروشی ویرانگر دارد (شاملو، همانجا)؛ «مثل برج باروت»، یعنی آکنده از خشمی توفانی است (همانجا).
در اینجا به برخی از کاربردهای باروت در زبان و امثال و فرهنگ شهرها و روستاهای ایران اشاره می‌شود: مثلاً تهرانیها در اشاره به فردی که مبارز می‌طلبد، می‌گویند: «باروت پاشید»؛ «باروت کسی نم‌ کشیدن»، کنایه از کاسته‌شدن توانایی یا نفوذ کسی است که دیگر کاربری سابق را نداشته است (نجفی، 1/117)؛ اهالی جیرفت به افراد عصبانی می‌گویند: «باروتش تنده» (رفعتی، 74)؛ برای کسانی نیز که آخرین تلاش خود را می‌کنند و آخرین حربه در دستشان است، در زبان گیلکی ‌می‌گویند: «او هم یک تیر باروت دارد» یا «او هم یک تیر باروتش را می‌خواهد خالی کند» (ذوالفقاری، 1/421)؛ ترک‌زبانها نیز می‌گویند: «به اندازۀ یک بار تیر در کردن باروت داشتم، انداختم»؛ خراسانیها به کسی که پشتوانه‌ای ندارد و بی‌گدار نیز به آب می‌زند، می‌گویند: «باروتش کم بود، کلّه هم کرد» (همو، 1/462)، که این ضرب‌المثل در اینجا با مفهومی دیگر به‌کار می‌رود؛ رامسریها به آدم پرجوش و خروش و مخرب می‌گویند: «بارش از جنس باروت است» (همو، 1/461)؛ اهالی شهر بابک به آدم با پشتکار می‌گویند: «تا ساچمه و باروت داره، می‌ناله» (همو، 1/421)؛ هزاره‌ها نیز می‌گویند: «تفنگ بی‌باروت صدا نمی‌کند» (همانجا)؛ و افراد ایل قشقایی می‌گویند: «مرد جوان باید بوی باروت و دنگ بدهد» (همو، 2/1657).
هنگامی که کسی فردی را برای انجام ندادن کاری که وسایلش فراهم نبوده است، بی‌سبب مورد عتاب و خطاب قرار دهد، مخاطب بر سبیل استهزا یا به جد این مثل را به زبان می‌آورد: «به هزار و یک دلیل، اول اینکه باروت نداشتم»، زیرا عموماً مردم با این داستان آشنا هستند. ریشۀ این مثل از آنجا ست که می‌گویند در زمان ناصرالدین شاه، در تمام شهرها در ماه رمضان هنگام افطار و اذان صبح را با صدای شلیک توپ به اطلاع مردم می‌رساندند. در بوشهر شبی توپچی، توپ سحرگاهی را شلیک نکرد. چون فردا حاکم او را احضار کرد و با خشم و غضب علت را جویا شد، توپچی بدون ترس و لرز و با کمال خونسردی جواب داد: به هزار و یک دلیل. حاکم پرسید: دلیل اولت چیست؟ توپچی گفت اول اینکه باروت نداشتم ... ، حاکم خشمگین و آشفته حال از شنیدن این جواب صریح و مستدل خندید و گفت: همین یک دلیلت کافی است و از شمردن بقیه معاف هستی (امینی، 126؛ دهخدا، 42).
از باروت در درمان بیماریها نیز استفاده شده است، مثلاً در گیلان و مازندران برای درمان کچلی، ماست و باروت را ترکیب می‌کردند و به سر کچل می‌گذاشتند (پاینده، 258).
باروت نقش مهمی در برگزاری مراسم و آیینهای ویژه داشته و دارد. مثلاً مردم سمنان در مسیر کاروان عروس به سوی خانۀ داماد، به آتش‌بازی و فشفشه‌پرانی می‌پرداختند و صحنه را گرم می‌کردند. خمپاره‌ها و فشفشه‌ها از جنس سفال و خمره‌ای‌شکل و برخی مخروطی بود. آنها را پر از باروت، و در زمین چال می‌کردند. قدم به قدم که کاروان عروس نزدیک می‌شد، آنها را آتش می‌زدند و جرقه‌های پرحجم و آتش‌فشان فواره می‌زد و آسمان را روشن می‌کرد (احمدپناهی، 256).
مردم ایران معمولاً در شب چهارشنبه‌سوری (ه‍ م) با انواع و اقسام ترقه و فشفشه و کوزۀ پر از باروت آتش‌بازی می‌کردند. معمولاً پیش از چهارشنبه‌سوری افرادی با باروت ترقه و فشفشه می‌ساختند. در برخی از شهرها مردم نوعی وسیلۀ آتش‌بازی می‌ساختند که به آن «پیالۀ مهتابی» می‌گفتند. محتوای آن مخلوطی از باروت، گوگرد و مواد دیگر بود و هنگام سوختن آتشی آبی رنگ و زیبا از آن فوران می‌کرد. عده‌ای ترقه‌های بزرگ می‌ساختند که به آن نارنجک می‌گفتند و هنگام انفجار صدای مهیبی ایجاد می‌کرد (برای نمونه، نک‍‌ : مقدم، 1/543؛ نیز برای استفاده از باروت در ساخت و کاربرد وسایل آتش‌بازی، نک‍ : جناب، 295؛ شهری، طهران ... ، 4/82 -83).
ایلات و عشایر ایران به باروت توجه بیشتری داشتند و آن را از بازار شهرها تهیه می‌کردند. در سدۀ 13ق/ 19م در بازار بزرگ شهر زنجان ایل افشار خمسه فرش و نمد و پارچه‌های پشمی دستباف خود را می‌فروختند و به‌سبب نقش بنیادی تفنگ و باروت و سرب در زندگی‌شان، در برابر آنها اسلحه، باروت و سرب خریداری می‌کردند (ژوبر، 239).
گهگاه تهیۀ باروت دشوار بود، ازاین‌رو برخی از عشایر، ازجمله بختیاریها، به روش سنتی برای خود باروت تهیه می‌کردند. در شیوۀ معیشت شبانی ایل بختیاری که امنیت چندانی ندارد و لازمۀ آن کوچ‌روی و به سر بردن در سیاه‌چادر است، تفنگ اهمیت خاصی داشت. تفنگهای کهنۀ آنها از نوع سرپُر یا به قول خودشان پوزپُر بود که از دهانۀ لولۀ آن پر می‌شد. بیشتر خانواده‌های کم درآمد از این تفنگ استفاده می‌کردند. بختیاریها برای به کار بردن این نوع تفنگها نیاز به باروت داشتند و خودشان با فناوری سنتی خود باروت درست می‌کردند که به آن «باروت خودکوب» می‌گفتند. توضیحی که برای طرز تهیۀ آن داده شده، چنین است: در محل نگهداری دام در غارها یا زاغه‌هایی که کف آنها تخته‌سنگ است، لایه‌ای از فضولات گوسفندان به‌وجود می‌آید. اورۀ (حاوی نیتروژن) فضولات دامی، چون نمی‌تواند از این سنگهای سخت نفوذ کند، بر روی آنها رسوب می‌کند. این لایه را در فصل پاییز برمی‌داشتند و در آب خیس می‌کردند و در درون گونی کنفی یا توبرۀ مویی می‌ریختند و از جایی می‌آویختند. آبی که از آن می‌چکید در درون ظرفی جمع می‌کردند. مایع حاصل را می‌جوشاندند تا آب آن تبخیر شود و قوام بیابد. آن را درون سینی یا ظرف تختی می‌ریختند تا سرد شود. با سردشدن مایع، تیغه‌هایی از نمک یا شوره به وجود می‌آمد و رسوب می‌کرد. آبی را که در روی این رسوب جمع می‌شد، خارج می‌کردند و ظرف محتوی رسوب را در آفتاب قرار می‌دادند تا خشک شود. به‌اندازۀ حجم و وزن یک پنجم این رسوب خشک شده به آن زغال بید، که از چوب بدون گره و نورس بید به دست آمده بود و به آن «بید فهمه» می‌گویند، می‌افزودند. گوگرد زرد را می‌کوبیدند و از پارچۀ توری رد می‌کردند تا گرد نرمی به دست آید. از این گرد نیز به‌اندازۀ حجم و وزن یک پنجم این رسوب به آن می‌افزودند. ترکیب حاصله از نمک و زغال و گوگرد را در چالۀ سنگی با دستۀ چوبی هاون می‌کوبیدند و در ظرفی می‌ریختند و دو روز در سایه قرار می‌دادند. دوباره آن را می‌کوبیدند و مقداری آب به آن می‌افزودند تا حالت خمیری و چسبندگی پیدا کند. خمیر را از سوراخهای الک می‌‌گذراندند تا به‌شکل دانه‌های ریز درآید. دانه‌ها را درون پارچه‌ای می‌ریختند و به حالت مشک‌زنی، آن‌قدر به چپ و راست تکان می‌دادند تا به شکل دانه‌های ارزن و یا کوچک‌تر درآید. این ماده را درون سینی می‌ریختند و در معرض تابش نور خورشید قرار می‌دادند تا خشک شود و باروت مورد نظر حاصل آید (امیر احمدیان، 135-137). بختیاریها به باروت «باریت» می‌گویند (خسروی، 308).
باروت در زندگی روزمرۀ مردم شغلی را ایجاد کرده بود، به نام باروت‌سازی یا باروت‌کوبی. در دورۀ قاجار باروت‌سازی جزو مشاغل آزاد بود و باروت‌سازان باروت را در خانه‌ها و دکانهای خود فراهم می‌کردند و مشتریانشان کوه بُرها و فشنگ‌سازان و سازندگان وسایل آتش‌بازی شب چهارشنبه‌سوری بودند (شهری، تاریخ ... ، 3/323). در تهران باروت‌کوبی قورخانه نیز در حوالی چهارسو کوچک و آخر بازار بزازها بود و چون اسلحه‌‌فروشها و اسلحه‌سازان و چاشنی‌سازان با باروت پیوستگی داشتند، مرکز آنها نیز در همین حوالی بود (همان، 3/485).
فشنگ‌سازی یکی از مشاغل دولتی در سدۀ 13 ق بود که ارتباط تنگاتنگی با باروت داشت. پوکه و چاشنی آن از خارج وارد می‌شد و در «فشنگ‌سازخانۀ مبارکه» فقط باروت در آن می‌ریختند و گلولۀ سربی می‌گذاشتند و سر آن را به هم می‌آوردند. اما چون باروت ریختن با پیمانۀ دستی بود، از روی حساب و قاعده صورت نمی‌گرفت و در یکی بیشتر و در دیگری کمتر ریخته می‌شد و بُرد یک گلوله بیشتر و دیگری کمتر می‌شد، گلوله یا در اثر خرج کم (باروت کم) در لوله می‌ماند یا در اثر خرج بسیار، لولۀ تفنگ را می‌ترکاند (همان، 4/201).
باروت‌دان یا جاباروتی از لوازم تفنگ سرپُر بود. اینها را معمولاً از چرم و شبیه قُلقُلک (کوزۀ بدون دسته) و با سرلوله خمیده می‌ساختند و به کمربند یا بغل‌ زین‌ اسب می‌بستند (همان، 2/ 178). این باروت‌دانها که از آهن و برنج نیز ساخته می‌شد، از ساده‌ترین شکل تا زیباترین و پرنقش و نگارترین آنها بیانگر ثروت، مکنت و منزلت اجتماعی دارندۀ آن بود.

مآخذ

  احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ امیراحمدیان، بهرام، ایل بختیاری، تهران، 1378 ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای امثال، اصفهان، 1351 ش؛ برهان قاطع؛ بهمن بیگی، محمد بهمن، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ جناب، علی، فرهنگ مردم اصفهان، به‌کوشش رضوان پورعصار، اصفهان، 1385 ش؛ خدایار، امیرمسعود، امثال و حکم در زبان فارسی، تهران، 1363 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ دبا؛ دهخدا، علی‌اکبر، گزیدۀ امثال و حکم، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1368 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رفعتی، حسین، هزار میل جیرفتی، کرمان، 1379 ش؛ ژوبر، پ. م.، مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمۀ محمود مصاحب، تبریز، 1347 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361 ش، حرف «الف»؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ قاآنی شیرازی، حبیب‌الله، دیوان، به‌کوشش امیرحسین صانعی خوانساری، تهران، 1380 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه چادرها، تهران، 1371 ش؛ مقدم، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378 ش؛ نیز:

Massé, H., Croyances et coutumes Persanes, Paris, 1938.

اصغر کریمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: