دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ابری | اَبْری، كاغذی كه با درآمیختن رنگهای گوناگون نقوشی درهم و شبیه به ابر یا امواج آب بر آن پدید آرند. این واژه غیر از اصطلاح «ابر» و «ابرسازی» است كه یكی از شاخه‌های هفتگانه هنر نگارگری ایران به شمار می‌آید (نک‍ : ه‍ د، ابر). كاغذ ابری برای آراستن حاشیۀ كتابهای خطی نفیس، مرقعات، متن قطعات خط و نقاشی، روی جلد، آست...
  • ابرهه | اَبْرَهه، نام یكی از مشهورترین فرمانروایان مسیحی یمن و صاحب فیل كه از حبشه برخاست و در حدود 530م، به فرمانروایی دست یافت. ابرهه نامی ‌است غیرعربی (جوالیقی، 20) كه صورت حبشی ابراهیم (ابن درید، 532؛ وهب بن منبه، 136؛ نلدكه، 332) یا ابراهام در گویش حبشیان (عابدین، 59) به شمار می‌آید (قس: شكلهای گوناگون نام ابراه...
  • الابعاد و الاجرام* |
  • ابقراط* |
  • ابطال الزمان الموهوم | اِبْطالُ الزَّمانِ الْمَوْهوم، رسالۀ فلسفی ـ كلامی به عربی، در ردّ اشكالات آقا جمال خوانساری بر ادلّۀ میرداماد در ابطال موهومیت زمان، تصنیف ملامحمد اسماعیل بن حسین بن محمدرضابن علاءالدین محمد مازندرانی اصفهانی، مشهور به ملا اسماعیل خواجویی (د 1173ق / 1760م: خوانساری، 1 / 119؛ یا 1177ق / 1763م: قزوینی، 69). آش...
  • ابعاد و اجرام | اَبْعادْ وَ اَجْرام، كتابی به فارسی در شناخت فاصلۀ ستارگان از مركز جهان و اندازۀ جرم آنها و شگفتیهای سرزمینها و شهرها، تألیف نظم‌الدین عبدالعلی بن محمد بن حسین بیرجندی (د 934ق / 1528م). مؤلف در مقدمۀ كتاب آورده است كه «معرفت هیأت اجسام سفلی و اوضاع اجرام علوی از اشرف مطالب و اعلی مآرب است چه غایت آن معرفت قدر...
  • ابشین | اَبْشین، / یكی از دو شهر بزرگ و پایتخت قدیمی ولایت غَرجستان در افغانستان. نام اَبشین در متون مختلف به صورتهای گوناگون از جمله بَشین (حدود العام، 366، 338؛ حبیبی، تعلیقات طبقات ناصری، 2 / / 378)، نشین (جیهانی، 87؛ قزوینی، 426)، بژین، ماركوارت، 79؛ حبیبی، تاریخ افغانستان، 1 / 141 به نقل از موسی خورنی)، افشین (ز...
  • ابصار | اِبْصار، مصدر باب افعال از مادۀ «بصر» به معنای دیدن و در اصطلاح، یكی از قوای پنجگانۀ حواس ظاهری و مهم‌ترین آنها (ارسطو، 3) یا یكی از مهم‌ترین آنها. ابصار و چگونگی حصول آن از جمله مسائلی است كه فیلسوفان و دانشمندان به اعتبارات گوناگون دربارۀ آن سخن گفته‌اند. این مسأله در فلسفۀ كلی، طبیعیات، علم‌النفس و مناظر و...
  • ابطح | اَبْطَح (مُحَصّب)، ناحیه‌ای بین مكه و منى، بر سر راه مدینه، در یك فرسخی شهر مكه كه از یك سوی به كوه حُجون و بطن وادی و از جانب دیگر به مسجد سلسبیل محدود است (ازرقی، 2 / 129). به گفتۀ بكری ابطح منطقه‌ای است در شمال مكه كه هر وقت سیل جاری می شود همۀ آن را فرا می‌گیرد (1 / 257) و منزلگاه (خَیف) بنی كنانه بوده اس...
  • ابقیق | اَبْقَیق، شهر و میدان نفتی در ناحیۀ الاحساء عربستان سعودی با °25 و ′56 عرض شمالی و °49 و ′40 طول شرقی، كه از شمال شرقی به ظَهران، از جنوب به هُفوف، از شرق به خلیج‌فارس (بحرین) و از غرب به عین دار و نواحی صحرایی شمال شرقی عربستان محدود است («اطلس جهانی لایف»؛ بریتانیكا، XVI / 278-279). نام صحیح این شهر بُقَیق ...
  • ابلستان* |
  • ابلونیوس* |
  • ابلق الفرد | اَبْلَقُ الْفَرْد، قلعه‌ای مشرف بر تَیماء در نزدیكی مدینه در شبه جزیرۀ عربستان كه فرمانروای مشهور آن سَمَوأل بن عادیاءِ (یا عادیا) (نیمۀ اول سدۀ6م) بوده است (ابن‌رسته، 177؛ ابن‌خردادبه، 128). ابلق به معنای سیاه و سفید است (ابن منظور) و بنا به گفتۀ میدانی این قلعه از آن رو ابلق نامیده شده كه در آن سنگهای رنگار...
  • ابله | اُبُلّه، شهری باستانی در كنار رود دجله و در شمال نهر بزرگ اُبُلّه. به قول ابن خردادبه فاصلۀ آن تا شهر بصره 4 و تا شهرها اهواز 31، واسط 54 و بغداد 104 فرسنگ (ص 194) و به گفتۀ مقدسی در یك منزلی خوزیه (حویزه) بوده است (ص 135). مورخان و جغرافی‌دانان اسلامی ‌ابله را به اسامی‌ مختلفی یاد كرده‌اند: ابن قتیبه آن را «...
  • ابن آجروم | اِبْنِ آجُرّوم، ابو عبدالله محمدبن محمدبن داوود صَنْهاجی مراكشی (672-723ق / 1273-1323م)، نحوی و عالم به قرائات. چون از قبیلۀ بربری صنهاجه برخاسته، غریب نیست كه به نام بربری آگُروم یا ابن آجُرُّوم شهرت یافته باشد، به‌ویژه كه سیوطی، به نقل از تذكرۀ ابن مكتوم، می نویسد كه وی در 719ق / 1319م در فاس به تعلیم مشغول...
  • ابله بغدادی | اَبْلَه بَغْدادی، ابوعبدالله محمدبن بختیار (د 579ق / 1183م)، از شعرای معروف دورۀ اخیر عباسی. به شهادت عمادالدین كاتب (برگ 38) و شاعر معاصر او ابن التعاویذی (عبدالسودانی، 61، به نقل از دیوان ابن التعاویذی)، به المولَّد شهرت داشت، اگر چه روایات متأخرتر در این باب مشوش است و نیز كسی سبب اشتهار او را به مولّد ذكر...
  • ابن الآدمی | اِبْنُ الآدمی، ابوعلی حسین بن محمد بن حمید (اواخر سدۀ 3 یا اوائل سدۀ 4ق / 9 یا 10م) ستاره‌شناس مسلمان. از زادگاه و زندگانی او هیچ‌گونه آگاهی در دست نیست. قفطی از او دو بار، به نام حسین بن محمد (صص، 226، 270) و یك بار به نام محمد بن حسین (ص 282) یاد كرده است. سوتر نیز یك بار با تكیه بر ابن ندیم (ص 280) از حسین...
  • ابن آدم | اِبْنِ آدم، ابو زكریا یحیی بن آدم بن سلیمان قرشی كوفی (د 203ق / 818م)، فقیه، محدّث و مقری. نسبت وی به قرشی از آن روست كه پدرش آدم، مولای خالد بن خالد بن عمارة بن ولید بن عقبة بن ابی معیط اموی بوده، و خود از روات موثق و معتبر حدیث بوده است (ابن سعد، 6 / 233، 281؛ ابن حجر، 1 / 196)، لیكن چنانكه ذهبی (سیر، 9 / 5...
  • ابن ابان* |
  • ابن ابی الاحوص* |
  • ابن ابجر کنانی | اِبْنِ اَبْجَرِ كِنانی، عبدالملك بن سعید بن حیان بن ابجر عجلی كنانی همْدانی كوفی، مكنّی به ابوبكر، طبیب و محدث. از زندگی وی آگاهی چندانی در دست نیست، اما دركتابهای رجالی، با همین نام و نشان و گاه با ‌اندكی اختلاف، از او یاد شده است (بخاری 3(1) / 416؛ بسوی، 712-713؛ ابن ابی حاتم، 2(2) / 351-352؛ ابن منجویه، 1 ...
  • ابن ابی ثابت | اِبْنِ اَبی ثابِت، ابومحمّد، لغت‌شناس نیمۀ اول سدۀ 3ق / 9م (بغدادی، 1 / 249: د ح 250ق / 864م). با آنكه آثاری از او در دست است، از زندگانیش آگاهی چندانی نداریم جز اینكه از علمای لغت بود. وی در شمار بزرگان كوفه مذكور است، فصحای عرب را دیده و از آنان لغت اخذ كرده است (ابن ندیم، 76؛ یاقوت 7 / 141؛ قفطی 1 / 261). ...
  • ابن ابار ابو عبدالله | اِبْنِ اَبّار، ابوعبدالله محمّد بن عبدالله قُضاعی (595-20 محرم 658ق / 1199-6 ژانویۀ 1260م)، كاتب، مورّخ، محدّث، ادیب و سیاستمدار ‌اندلسی. افرادی كه از قبیلۀ قضاعۀ یمن به ‌اندلس كوچیده بودند از دیرباز در محلی به نام ‌اُنده در همسایگی بلنسیه مسكن داشتند. پدر ابن ابار و احتمالاً خود او نیز در همین محل به دنیا آم...
  • ابن ابی الاشعث | اِبْن اَبِی الْاَشعَث، ابوجعفر، احمدبن محمد (د ح 360ق / 971م)، داروشناس، طبیب و حكیم ایرانی اهل فارس (ابن‌ابی‌اصیبعه، 2 / 246-247). قدیم‌ترین و جامع‌ترین مأخذ دربارۀ ابن ابی اشعث عیون الانباء اثر ابن ابی اصیبعه است كه مآخذ دیگر غالباً مطالب آن را تكرار كرده‌اند. مؤلفان، در مورد نسب نامۀ وی اختلاف كرده، برخی ا...
  • ابن ابی ازهر | ابْنِ اَبی اَزْهَر، ابوبكر محمّد بن مَزْید (یا محمد بن احمد بن مزید) بُوشنجی خُزاعی (ربیع‌الآخر 233-325ق / 847-937م)، ادیب، شاعر، نحوی و محدّث. تاریخ ولادت او را صولی (د 336ق / 947م) كه معاصر او بوده به حدس، 233ق نقل كرده است (ص 88) و دیگران (ابن ندیم، 147؛ ذهبی، سیر، 15 / 41؛ صفدی، 5 / 18) عمدتاً به «عمر درا...
  • ابن ابی اصیبعه (موفق الدین) | اِبْنِ اَبی اُصَیبِعه، موفق‌الدین ابوالعباس احمد بن قاسم سعدی خزرجی (ح 595- 668ق / 1199-1270م). وی مشهورترین پزشك خاندان ابی اصیبعه است. جد او، خلیفة بن یونس، از نزدیكان صلاح‌الدین ایوبی به شمار می‌رفت (ابن ابی اصیبعه، 3 / 402). دو پسر خلیفة بن یونس، قاسم و علی، از پزشكان معروف بیمارستان ناصری و نیز سالیان در...
  • ابن ابی اصبع، زکی الدین | اِبْنِ اَبی اِصْبَع، زكیّ‌الدین ابومحمد عبدالعظیم بن عبدالواحد ابن ظافر (585ق / 1189م یا 589ق-23 شوال 654ق / 13 نوامبر 1256م)، ادیب و شاعر مصری (كتبی، 2 / 364؛ مقریزی، 1 / 401؛ ابن تغری بردی، 7 / 37). ابن صابونی می‌نویسد كه ابن ابی اصبع به خط خود برای وی نوشته است كه تولدش در اول محرم 595ق ]3 نوامبر 1198م[ بو...
  • ابن ابی اصیبعه (رشیدالدین) | اِبْنِ اَبی اُصَیبِعه، رشیدالدین ابوالحسن علی بن خلیفة بن یونس خزرجی انصاری (579-616ق / 1183- 1219م)، پزشك، موسیقی‌دان و ادیب، در حلب زاده شد. در كودكی، همراه پدر و برادرش قاسم ــ پدر احمد بن قاسم بن ابی اصیبعه مؤلف عیون الانباء ــ به مصر رفت. در قاهره، نزد صالح بن احمد بن ابراهیم عرشی مقدسی، قرآن و حساب آموخ...
  • ابن ابی البیان | اِبْنِ اَبی الْبَیان، داوود بن سلیمان بن ابی الفرج، مكنّی به ابوالفضل و ملقّب به سَدیدالدّین، پزشك و داروساز یهودی تبارِ مصری (556-640ق / 1161-1242م). كهن‌ترین منبع دربارۀ این پزشك، اثر ابن ابی اصیبعه است كه شاگرد و سپس همكار وی در بیمارستان ناصری قاهره بوده است. به گفتۀ او (2 / 118، 119) ابن ابی البیان در قا...
  • ابن ابی توبه | اِبْنِ اَبی تَوبه، ابوالقاسم نصیرالدین محمودبن مظفربن عبدالملك مروزی (466-530ق / 1074-1136م)، وزیر، شاعر و دانشمند شافعی مذهب كه در 521 تا 526ق / 1127 تا 1132م عهده‌دار وزارت سلطان سنجر سلجوقی بوده است. نصیرالدین در مرو به دنیا آمد. فقه و حدیث را در همین شهر نزد ابوالمظفر سمعانی (426- 489ق / 1035-1096م) آموخت...
  • ابن ابی بکره | اِبْن اَبی بَكْره، عبیدالله بن نُفَیع (= ابوبكرة) بن حارث بن كلدۀ ثقفی (14- 79ق / 635- 698م)، تابعی، فرزند صحابی، قاضی بصره و والی سیستان. مادر نفیع (ابن حارث)، سُمَیه، از اهالی زَنْدوَرْد ــ نزدیك واسط ــ بود و كسری او را به ابوالخیر یكی از فرمانروایان یمن بخشیده بود. ابوالخیر در طائف بیمار شد و حارث بن كلده...
  • ابن ابی الثلج | اِبْنِ اَبی الثّلْج، نام دو تن از محدثان وابسته به یك خاندان در سده‌های 3 و 4ق / 9 و 10م: 1. ابوبكر یا ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن اسماعیل (د 257ق / 871م). وی در بغداد می‌زیست، لیكن اصل او از ری بود و به روایتی مدتی نیز در آنجا اقامت داشته است (ابن حبان، 9 / 135؛ خطیب، تاریخ، 5 / 426). ابوبكر از جمع كثیری ا...
  • ابن ابی حاتم | اِبْنِ اَبی حاتِم، عبدالرحمن بن محمد بن ادریس بن منذِرِ تمیمی حنظلی رازی (240-327ق / 854- 938م)، مفسر، متكلم، فقیه و محدث بنام اسلامی. ظاهراً وی در ری زاده شد و سالهای نخستین زندگیش را در همین شهر گذراند و از پدر خود ابوحاتم و ابوزُرْعۀ رازی دانش و حدیث آموخت و نیز از فضل بن شاذان نیشابوری قرائت قرآن فراگرفت....
  • ابن ابی داوود | اِبْنِ اَبی داوود، ابوبكر عبدالله بن سلیمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیربن شداد بن عمرو (یحیی) بن عمران ازدی سجستانی 230-316ق / 844- 928م)، قاری، فقیه و از حافظان بنام حدیث. در سیستان (یاقوت، 3 / 192: سجستان) یا شهری در اطراف كابل (سمعانی، 7 / 84) یا دهی در بصره (ابن خلكان، 2 / 405) زاده شد و در كودكی همراه پدرش ...
  • ابن ابی جمهور | اِبْنِ اَبی جُمْهور، محمّد بن زین‌الدّین علی بن ابراهیم بن حسن بن ابراهیم بن ابی جمهور اَحْسائی یا لحَصْاوی (زنده در 904ق / 1499م)، فقیه، محدّث و متكلم صوفی مشربِ شیعی امامی‌. تاریخ ولادت این دانشمند به درستی معلوم نیست. الشّیبی با استناد به صورت مجلس مناظرۀ احسائی با متكلم سنّی، تولد او را به طور قطع 838ق / ...
  • ابن ابی حجله | اِبْنِ اَبی حَجَله، ابوالعباس شهاب‌الدین احمد بن یحیی بن ابی بكر، شاعر و ادیب تِلمسانی (725-776ق / 1325-1374م). وی در زاویۀ نیای بزرگش، ابوحجله، در شهر تلمسان (امروزه در الجزایر) به دنیا آمد و در مصر درگذشت (ابن حجر، دُرَر، 1 / 391؛ قس: همو، انباء، 1 / 110؛ ابن عماد 6 / 240، 241؛ ابن تغری بردی، 11 / 131). شهر...
  • ابن ابی حجه | اِبْنِ اَبی حِجّه، ابوجعفر احمد بن محمد قیسی قرطبی معروف به ابن ابی حِجَّة (562-643ق / 1167-1245م)، محدث، قاری، نحوی و قاضی اندلسی. اگرچه بعضی از متأخرین او را ابن حِجَّة نامیده اند (خوانساری، 1 / 319) اما با توجه به ثبت ابن ابّار (1 / 123) و سیوطی (ص 167) از متقدمین و نیز حاج خلیفه (1 / 599) و مخلوف (ص 182) ...
  • ابن ابی حصینه | اِبْنِ اَبی حَصینه، ابوالفتح حسن (حسین) بن عبدالله بن احمد بن عبدالجبّار بن حصینۀ سُلَمی‌(ح 390-457ق / 1000-1065م)، شاعر. وی در مَعرّه (شام) به دنیا آمد و در سَروج (شمال بین‌النّهرین) درگذشت. وجه تسمیه: در نام او و نام جدّش اختلاف است. یاقوت برخلاف منابع دیگر وی را حسین نوشته است (10 / 90) ابن‌عساكر شرح احوال...
  • ابن ابی حکم | اِبْنِ اَبی حَكَم، افضل‌الدوله ابوالمحد محمد بن ابی حكم عُبیدالله (یا عبدالله: صفدی، 3 / 330) بن مظفّر باهِلی اندلسی دمشقی، پزشك و موسیقی‌دان اهل شام (د ح 570ق / 1174م). وی طبابت را نزد پدر خویش و استادان دیگر فراگرفت و در آن فن مهارت یافت و منصب ریاست پزشكان دمشق و طبابت مخصوص نورالدین محمود زنگی (د 569ق) فر...
  • ابن ابی الخطاب | اِبْن اَبی الْخَطّاب، ابوجعفر محمد بن الحسین بن ابی‌الخطاب زید زَیات همدانی كوفی (د 262ق / 876م)، از نوادگان عبدالعزیز بن المهتدی بن محمد بن عبدالعزیز الاشعری القمی (طوسی، 183)، محدّث ایرانی در سدۀ 3ق / 9م و از راویان شیعه. نام او را نخستین بار كلینی (د 328 یا 329ق) در مواضع مختلف از اصول كافی محمد بن الحسین ...
  • ابن ابی الحدید | اِبْنِ اَبی الْحَدید، عزالدین ابوحامد عبدالحمید بن هبةالله بن محمد بن محمد بن حسین بن ابی الحدید مداینی، دانشمند، شاعر، ادیب، فقیه شافعی و اصولی معتزلی (اوّل ذیحجۀ 586-656ق / 30 دسامبر 1190- 1258م). وی در مداین دیده به جهان گشود و در همان شهر پرورش یافت. علم كلام و اصول آموخت. پدرش قاضی مداین بود. عزالدین در ...
  • ابن ابی خصال | اِبْن اَبی خِصال، ابوعبدالله محمد بن مسعود بن خلصة بن فرج بن مجاهد غافِقی ملقب به ذوالوزارتین (465-540ق / 1073-1145م)، ادیب، نویسنده، شاعر، محدّث و مورّخ قُرطبی و كاتب علی بن یوسف بن تاشفین فرمانروای مرابطون غرناطه (حك‍ 500 -537ق / 1107-1142م). وی در روستای فَرغَلیط از توابع شَقوره به دنیا آمد (ابن ابار، 149؛...
  • ابن ابی خیثمه | اِبْنِ اَبی خَیثَمه، ابوبكر احمد بن زهیر (ابی خیثمة) بن حرب بن شداد (185- 279ق / 801-892م)، فقیه، محدّث، عالم انساب، مورخ، شاعر و ادیب ایرانی. در اصل از اهالی نَسا از نواحی خراسان بود، ولی در بغداد نشو و نما یافت و همانجا درگذشت. وی از منصور بن سلمة خزاعی، محمد بن سابق، ابونعیم فضل بن دكین، هوذة بن خلیفه، ......
  • ابن ابی حفص | اِبْن اَبی حَفْص، ابومحمد عبدالواحد بن عمربن یحیی هنتاتی (د 618ق / 1221م)، نخستین كس از بنی حفص كه امارت افریقیه یافت و از 603ق / 1207م تا هنگام مرگ از سوی امیرانِ موحّدی و به اطاعت از آنان در آنجا فرمان راند. ابوحفص عمر (د 571ق / 1175م) پدر عبدالواحد، رئیس قبیلۀ بربر هنتاته (حموی، 98: انتانه) از بزرگ‌ترین شا...
  • ابن ابی دؤاد* |
  • ابن ابی الدم | اِبْن اَبِی الدَّم، شهاب‌الدین ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله‌بن عبدالمنعم هَمْدانی حَمَوی، مورّخ و قاضیِ شافعی اهل حماه (سوریه) (583-642ق / 1187-1244م). نسبت هَمْدانی وی مربوط به قبیلۀ بزرگی به نام هَمْدان در یمن است (زحیلی، 8). وی در صباوت به بغداد سفر كرد و به آموزش فقه و استماع حدیث پرداخت (ابن واصل، 4 / 174...
  • ابن ابی دینار | اِبْنِ اَبی دینار، ابوعبدالله محمّد بن ابی القاسم رُعَینی قیروانی، (زنده در 1110ق / 1698م) منسوب به ابوالمهاجر دینار، فاتح معروف (مؤنس، 316)، ادیب، شاعر، قاضی و مورخ تونسی. از تاریخ ولادت و مرگ و زندگی او آگاهی در دست نیست، اما گفته‌اند كه از خاندانی نژاده برخاست كه دارای مناصب دولتی و مقامات علمی بودند (همان...
  • ابن ابی الربیع، ابوالحسین | اِبْنِ اَبی الرَّبیع، ابوالحسین عُبیدالله بن احمد قُرَشی اُمَوی عثمانی (599- 688ق / 1203- 1289م)، نحوی بزرگ‌ اندلسی كه به نیای پنجمش (ابن زبیر، 84: نیای سوم) نسبت یافته است. وی در اِشبیلیه زاده شد و همانجا پرورش یافت و قرآن و ادب و فقه و حدیث را نزد استادان آن دیار كه خود نام آنان را در البرامج (نک‍ : دنبالۀ ...
  • ابن ابی ذئب | اِبْنِ اَبی ذِئْب، ابوحارث، محمد بن عبدالرحمن بن مغیرة‌بن حارث‌بن ابی‌ذئب (80- 159ق / 699-776م)، محدث، فقیه و قاضی مدنی. وی از طائفۀ قریش بود و مادرش بُرَیهَة بنت عبدالرحمن‌بن حارث بود (خطیب بغدادی، 2 / 296-297). به گفتۀ ابن خلكان ابن‌ابی ذئب از جمله مشاهیر و راویان حدیث هم عصر مالك بن انس بود و بین آن دو الف...
  • ابن ابی الدنیا | اِبْنِ اَبِی الدُّنیا، ابوبكر عبدالله بن محمد بن عُبَید بن سُفیان بن قَیس قُرَشی (208-281ق / 823-894م)، راوی و محدّث. وی حدیث را از راویان بسیار، از آن میان محمد بن حسین بُرْجُلانی، ابویوسف احمدبن جمیل مروزی و علی بن جَعْد جوهری فراگرفت (خطیب بغدادی، 10 / 89؛ ابن ابی حاتم، 5 / 163) ذهبی ضمن اشاره به اینكه نخس...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: