صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / هنر و معماری / ابراهیم سلطان بن شاهرخ /

فهرست مطالب

ابراهیم سلطان بن شاهرخ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 26 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْراهیمْ سُلْطانِ بْنِ شاهْرُخ، ابوالفتح معزالدین یا مغیث‌الدین (796- 838 ق / 1394-1435 م)، شاهزادۀ دانش‌دوست، با ذوق و هنرمند تیموری و دومین پسر شاهرخ فرزند امیر تیمور گوركان. وی در 28 شوال 796 ق / 27 اوت 1394 م به هنگامی‌ كه تیمور هنوز زنده بود، دیده به جهان گشود (شامی‌، 156-157؛ یزدی، 550-551؛ قزوینی، 313؛ فصیح، 3 / 173). تیمور نام ابراهیم سلطان بر او نهاد و برای تولد او چندین روز مراسم جشن و شادمانی برپا داشت (خواندمیر، 3 / 461) حوادث دوران زندگی او با ذكر جزئیات آن در پاره‌ای از كتابهای تاریخی به‌ویژه در ظفرنامۀ شرف‌الدین علی یزدی كه به اشارۀ خود وی تألیف گردیده، آمده است. ابراهیم در رجب 801 ق / مارس 1399 م هنگامی‌‌كه تیمور به سمرقند باز می‌گشت، همراه دیگر شاهزادگان خردسال تیموری در مراسم استقبال از وی حضور داشت (یزدی، 709؛ خواندمیر، 3 / 480). تیمور در جشن بزرگی كه اندكی پیش از وفات برپا داشت، برای بیش‌تر شاهزادگان تیموری ــ حتی آنان كه خردسال بودند ــ از جمله برای ابراهیم سلطان همسری از میان نزدیكان خود برگزید (یزدی، 94؛ خواندمیر، 3 / 528). كلاویخو در این مراسم حضور داشته و در سفرنامۀ خود به توصیف آن پرداخته است (ص 252-253). هنگام مرگ امیرتیمور (807 ق / 1404 م) ابراهیم سلطان 11 ساله بود و رفته رفته مشاغلی به او سپرده می‌شد. ظاهراً اولین سمت او نیابت سلطنت بود كه در 14 سالگی و هنگام لشكركشی شاهرخ به استراباد و جرجان و مازندران در 810 ق / 1407 م عهده‌دار آن گردید (خواندمیر، 3 / 566). همچنین در 811 ق كه شاهرخ قصد رفتن به بادغیس را داشت، ابراهیم سلطان را به نیابت خود در هرات گذشت و امیر فیروز شاه را برای یاری او در امر حكومت تعیین كرد (میرخواند، 6 / 588؛ فصیح، 3 / 188).

شاهرخ كه به تدریج بر مراتب لیاقت و كاردانی ابراهیم واقف می‌شد، در 812 ق او را به حكومت بلخ و طخارستان تا سرحد كابل و بدخشان گماشت و او در رجب همان سال پس از رسیدن به حضور پدر در اردوی وی راه بلخ در پیش گرفت (عبدالرزاق سمرقندی، 2(1) / 90؛ میرخواند، 6 / 593-594). ابراهیم سلطان همچنان در كارهای حكومت صاحب مشاغلی بود تا در 817 ق از سوی پدر فرمانروای فارس و توابع آن گردید و راهی آن ایالت شد. او تا پایان عمر بیش‌تر اوقات را در آنجا به سر آورد و هم در آنجا درگذشت (عبدالرزاق سمرقندی، 2(1) / 165-166؛ فصیح، 3 / 218؛ میرخواند، 6 / 621). اندكی پس از آغاز حكومت او بر فارس، میرزا بایقرا ــ امیرزادۀ تیموری ــ كه بر همدان و نهاوند و بروجرد حكومت می‌كرد، بر او شورید. در ربیع‌الاول 818 ق / مۀ 1415 م پس از جنگی كه میان آن دو روی داد، ابراهیم سلطان شكست خورد و شیراز به تصرف میرزا بایقرا درآمد. ابراهیم سلطان ناگزیر به ابرقو عقب نشست. شاهرخ پس از آگاهی از وقوع این حوادث، نخست جلال‌الدین فیروزشاه را به یاری فرزند فرستاد و سپس خود با لشكریانش راه فارس در پیش گرفت. بایقرا كه آمدن شاهرخ را گمان نداشت، بیمناك شد و پوزش خواست. شاهرخ او را بخشود، لیكن فرمان داد كه بایقرا دیگر در آن منطقه نماند و به قندهار برود و دیگر بار حكومت فارس را به ابراهیم سلطان سپرد (خواندمیر، 3 / 594-595؛ فصیح، 3 / 222).
ابراهیم سلطان، پس از استقرار مجدد در حكومت فارس، در ادارۀ آن ایالت وسیع و آبادانی آنجا و رسیدگی به امور مردم كوششها كرد (عبدالرزاق سمرقندی، 2(1) / 222). در 823 ق / 1420 م شاهرخ كه قصد رسیدگی به امور آذربایجان را داشت و با سپاه خود در ری استقرار یافته بود، ابراهیم سلطان را فرا خواند. وی پس از چندی برای یاری پدر با لشكر خود به اردوگاه او در آن شهر ملحق گردید و چون به سلطانیه رسیدند، ابراهیم سلطان مأمور تسخیر مراغه شد. یك سال بعد (824 ق / 1421 م) در تبریز به اردوی شاهرخ پیوست و با امیر غیاث‌الدین شاه ملك به تسخیر نخجوان مأمور گردید و چون از این لشكركشی پیروزمندانه بازگشت، مأمور گوشمالی علیكاجالق و سید احمد دیزك (یا جلگاءِ خالق و سیدی احمد: میرخواند، 6 / 660) كه از تركمانان شورشی بودند، گردید و از عهدۀ این كار نیز به خوبی برآمد و همراه امیرشاه ملك نزد پدر شتافت. در همین زمان شاهرخ كه پس از سامان دادن به اوضاع شمال غرب ایران، آهنگ بازگشت خراسان كرده بود، در نزدیكی قزوین ابراهیم سلطان را مرخص كرد و به فارس فرستاد (عبدالرزاق سمرقندی، 2(1) / 226، جم‍ ؛ فصیح، 3 / 241، 243، 246، 249؛ میرخواند، 6 / 657، 660-661).
چندی از بازگشت ابراهیم سلطان از آذربایجان و استقرار او در شیراز نگذشته بود كه دیگر بار آهنگ گوشمالی فرمانروایان خوزستان كرد و با لشكر خود بدان سو رفت. نخست حویزه (هویزه) و دزفول را تصرف كرد و سپس به محاصرۀ قلعۀ شوشتر پرداخت، اما به دستور شاهرخ دست از محاصره برداشت و به شیراز بازگشت. در 825 ق دیگر بار به آن ایالت رفت و سراسر آنجا را به تصرف درآورد و خبر آن را به آگاهی شاهرخ رساند (عبدالرزاق سمرقندی، 2 (1) / 262-263، 289؛ غفاری، 217).
ابراهیم سلطان در 827 ق لشكری به سوی لرستان فرستاد. در جنگی كه روی داد، غیاث‌الدین بن كاووس بن هوشنگ آخرین فرمانروای اتابكان لرستان به سختی شكست خورد و آواره شد و بدین تربیت این سلسله به دست او منقرض شد (غفاری، 172؛ لین پول، 157- 158).
در اوایل 832 ق / 1428 م ابراهیم سلطان به آهنگ تصرف هرمز راه جنوب در پیش گرفت و چون به آن حدود رسید، قلعۀ منوجان را محاصره كرد، اما جنگی در نگرفت و پس از چندی به شیراز بازگشت (فصیح، 3 / 264). در همان زمان خبر عصیان اسكندر بن قرایوسف از آذربایجان به شاهرخ رسید و او بی‌درنگ برای سركوب وی به سوی آذربایجان شتافت. به گفتۀ مورخان این بار هم ابراهیم سلطان با نیروی خود در ری به پدر ملحق شد. در این ملاقات، شاهرخ كه آوازۀ خوشرفتاری و مردم‌داری فرزند را شنیده بود، وی را مورد تحسین و نوازش قرار داد. در همین سفر بود كه در سلطانیه به فرمان شاهرخ با نیروی همراهش در برانغار (میمنۀ سپاه) جای گرفت و در همین موضع با تركمانان جنگید و آنان را هزیمت داد. پس از این جنگ شاهرخ كه خود از امور آذربایجان فراغت یافته بود، به ابراهیم و دیگر امرایی كه به وی پیوسته بودند رخصت مراجعت داد (عبدالرزاق سمرقندی، 2(1) / 322، 2 (2) / 624؛ فصیح، 3 / 256؛ خواندمیر، 3 / 618-620). ابراهیم سلطان در 838 ق به بیماری سختی گرفتار شد كه معالجۀ پزشكان در بهبود او ثمری نداد و سرانجام در 4 شوال همان سال در شیراز درگذشت.
شاهرخ پس از درگذشت پسر، فرمانروایی اسمی ‌فارس را به فرزند خردسال اومیرزا عبدالله واگذار كرد، ولی امورحكومت را به محب‌الدین ابوالخیر پسر شیخ محمد جزری سپرد (عبدالرزاق سمرقندی، 2(2) / 674 به بعد؛ فصیح، 3 / 276). دولتشاه سمرقندی درگذشت ابراهیم سلطان را در 834 ق ضبط كرده (ص 380) كه قطعاً نادرست است. برخی از نویسندگان پس از وی نیز این اشتباه را تكرار كرده‌اند.
ابراهیم سلطان دو فرزند پسر داشت. پسر بزرگ او به نام اسماعیل سلطان در حیات پدر در 835 ق درگذشت. پسر دوم او میرزا عبدالله در 836 ق زاده شد. او پس از مرگ پدر در دو سالگی به حكم شاهرخ به فرمانروایی فارس رسید (عبدالرزاق سمرقندی، 2 (2) / 642؛ میرخواند، 6 / 710). حكومت او در این ایالت 10 سال به درازا كشید. سلطان محمدبن بایسنقر تیموری پس از فتح شیراز او را به خراسان فرستاد و در آنجا به یاری عم خود به حكومت سمرقند رسید (تهرانی، 307-308). میرزا عبدالله تا 855 ق در همین شهر حكومت داشت و در این سال سلطان ابوسعید میرزا او را به قتل رساند (كربلایی، 104).
ابراهیم سلطان از شاهزادگان با ذوق، هنرمند و دانش‌دوست تیموری بود. افزون‌بر آنكه خود در چند زمینۀ هنری تبحر داشت، هنرمندان و دانشمندان را نیز زیر حمایت خود می‌گرفت و در رونق و اعتلای ادبیات بسیار كوشا بود. شرف‌الدین علی یزدی از دانشمندانی است كه در دستگاه او می‌زیسته و كتاب ظفرنامه را به دستور او نوشته است. شرف‌الدین در این كتاب بارها از ممدوح خود یاد كرده و مثنویهایی در مدح وی سروده و در كتابش جای داده است (برای نمونه نک‍ ‍: صص 17، 198، 792، 826، 848). همچنین مؤلّفی به نام شجاع كتاب انیس الناس را در 830 ق به نام او تألیف كرده است. اصل نسخۀ این كتاب كه برای خزانۀ این شاهزاده تهیه شده، از گزند روزگار مصون مانده و اكنون در كتابخانۀ مجلس شورای اسلامی‌، شم‍ 1، نگهداری می‌شود. مؤلف در مقدمۀ كتاب (صص 9-10) از ابراهیم سلطان به نیكی نام برده و او را ستوده و اشعاری نیز در مدحش سروده است. در سایر فصول آن (صص 119، 258) نیز به مناسبت از ممدوح خود یاد كرده و در یك جا از حملۀ وی به آذربایجان و فتح او و بازگشت به شیراز ضمن حكایتی سخن رانده است (ص 262؛ نفیسی، 1 / 260). مورخ نام‌آور، حافظ ابرو نیز پس از درگذشت میرزا بایسنقر تیموری به شیراز نزد ابراهیم سلطان شتافت و چندی در دستگاه او روزگار به سر برد (قاضی احمد قمی‌، گلستان هنر، 30).
ابراهیم سلطان نویسنده و ادیب نیز بود. منشآتی داشته كه اكنون نسخه‌هایی از آن در دست است (منزوی، 5 / 735؛ بیانی، «فهرست مجملی ... »، 2 / 45). به علاوه اثری كه از او اخیراً منتشر شده «منشور كلانتری خواجه نصیرالدین محمد مذهّب» است. این متن را ظاهراً شرف‌الدین علی یزدی در ذیقعدۀ 835 ق / 24 ژوئیۀ 1432 م به نام ابراهیم سلطان نوشته است (رعنا حسینی، 27 / 69-72). رسالۀ دیگری در اخلاق و سیاست در كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران موجود است كه آن را ابراهیم سلطان املاء كرده و مؤلف فتح‌نامۀ سلطانی آن را به تحریر در آورده است (مركزی، 12 / 2976). این شاهزادۀ هنرمند شعر هم می‌سروده است و بخشی از اشعار او در مجموعه‌ای كه نزد مهدی بیانی موجود بوده، آمده، كه مقدمۀ آن را شرف‌الدین علی یزدی نوشته است (بیانی، «مجموعۀ منشآت»، 240-241). برخی از شاعران هم عصر او از جمله عصمت بخاری، وی را در اشعار خود ستوده‌اند (نفیسی، 2 / 790).
ابراهیم سلطان خوشنویسی برجسته بود و به ویژه خط ثلث را زیبا می‌نوشت. او این هنر را در آغاز ورود به فارس از پیر محمد شیرازی فراگرفته بود. از آثار او در این زمینه چند قرآن نفیس در دست است. یكی از آنها كه به خط ثلث در 827 ق / 1424 م نوشته شده در آستان قدس رضوی موجود بوده، ولی اكنون فقط 16 ورق آن محفوظ مانده است (گلچین معانی، 137). قرآن دیگری نیز به خط ریحان جلی منسوب به ابراهیم سلطان در آستان قدس موجود است، اما رقم كاتب آن مجعول به نظر می‌رسد (همو، 138؛ بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، 4 / 3-4). قرآن نفیس دیگری هم به خط او موجود است كه سابقاً در بنای دروازه قرآن شیراز قرار داشته (مصطفوی، 51) و اكنون در موزۀ پارس شیراز نگهداری می‌شود (افلاطونی، 11؛ بهروزی، 90). گفته می‌شود كه قرآن مورخ 830 ق موجود در موزۀ متروپولیتن نیز به خط اوست (مشكوتی، 386). كتیبه‌هایی نیز به خط او باقی است از جمله دو كتیبه به قلم ثلث، یكی متن حدیثی بر دیوار سنگی بقعۀ شاه میر علی بن حمزه (مصطفوی، 57؛ سامی‌، 82) و دومی‌ در بقعۀ میرعلاءالدین حسین در شیراز (بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، 4 / 4)، همچنین 3 كتیبه بر دیوار تالار داریوش در تخت جمشید فارس، و اشعاری نیز در پایین كتیبۀ میخی عهد خشایارشا به خط نسخ نوشته است (مصطفوی، 345، 347).
از ابینه‌ای كه ابراهیم سلطان ساخته، مدرسۀ دارالصفا در شیراز است. در كنار این مدرسه، دارالایتامی‌ نیز ساخته بوده است. این مدرسه تا 999 ق / 1591 م برپا بود و در این سال ویران گردید (فصیح، 3 / 244؛ قاضی احمد قمی‌، خلاصة التواریخ، 2 / 909) همچنین باغ بزرگی در شیراز، در جایی كه مشهور به وثاق شاه منصور بود، بنا كرده بود. این باغ، پس از او محل پذیرایی فرمانروایانی بود كه برای ادارۀ حكومت فارس به این ایالت می‌آمدند (عبدالرزاق سمرقندی، 1 / 272).

مآخذ

افلاطونی، رحیم، راهنمای موزۀ پارس، شیراز، 1347 ش؛ بهروزی، علی‌نقی، بناهای تاریخی و آثار هنری جلگۀ شیراز، شیراز، 1354 ش؛ بیانی، مهدی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران، 1358 ش؛ همو، «فهرست مجملی از منشآت و مكاتیب و ترسلات فارسی»، نشریۀ كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران دربارۀ نسخه‌های خطی، 1341 ش؛ همو، «مجموعۀ منشآت»، راهنمای كتاب، س 4، شم‍ 3، 1340 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذكرة الشعراء، به كوشش ادوارد براون، لیدن، 1900 م؛ رعنا حسینی، كرامت، «منشور كلانتری خواجه نصیر مذهب»، فرهنگ ایران زمین، به كوشش ایرج افشار، 1366 ش؛ سامی‌، علی، شیراز، شیراز، 1347 ش؛ شامی‌، نظام‌الدین، ظفرنامه، به كوشش فلیكس تاور، بیروت، 1937 م؛ شجاع، انیس الناس، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ طهرانی، ابوبكر، دیار بكریه، به كوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، 1356 ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، كمال‌الدین، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج 1، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1354 ش؛ ج دوم، به كوشش محمد شفیع، لاهور، 1365 ق / 1946 م؛ غفاری قزوینی، قاضی احمد، تاریخ جهان‌آرا، تهران، 1343 ش؛ فصیح خوافی، احمدبن جلال‌الدین، مجمل فصیحی، به كوشش محمود فرخ، مشهد، 1339 ش؛ قاضی احمد قمی‌، شرف‌الدین حسین، گلستان هنر، به كوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1352 ش؛ همو، خلاصة التواریخ، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1363 ش؛ قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، لب التواریخ، تهران، 1363 ش؛ كربلایی، حافظ حسین، روضات الجنات، به كوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، 1344 ش؛ كلاویخو، روی، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1337 ش؛ گلچین معانی، احمد، راهنمای گنجینۀ قرآن، مشهد، 1347 ش؛ لین پول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمۀ عباس اقبال، تهران، 1363 ش؛ مركزی، خطی؛ مشكوتی، نصرت‌الله، از سلاجقه تا صفویه، تهران، 1343 ش؛ مصطفوی، سید محمدتقی، اقلیم پارس، تهران، 1343 ش؛ منزوی، خطی مشترك؛ میرخواند، محمدبن خاوندشاه، روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344 ش؛ یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، به كوشش عصام‌الدین اورونبایوف، تاشكند، 1972 م.

سید علی آل‌داود

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: