دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • تخاری | تُخاری، زبانی منسوخ و شاخه‌ای مستقل از خانوادۀ زبانهای هند و اروپایی که در ترکستان [منطقۀ خودمختار اویغوری سین‌کیانگ در شمال غربی چین امروز] تکلم می‌شده است.
  • تخارستان | تُخارِسْتان، یا طخارستان، سرزمینی کهن و نام ولایتی در خراسان بزرگ در نخستین سده‌های اسلامی، واقع در امتداد کرانه های جنوبی جیحون علیا و وسطا.
  • تخت‌جمشید | تَخْتِ جَمْشید، پرآوازه‌ترین و برجسته‌ترین محوطۀ باستانی تاریخی ایران که با نام یونانی‌اش «پرسه‌پولیس» شهرتی عالم‌گیر دارد.
  • تذروی ابهری | تَذَرْویِ اَبْهَری، از شاعران پارسی‌گوی شبه قارۀ هند در سدۀ 10ق / 16م. موطن اصلی او ابهر است، ولی گروهی وی را از قزوین می‌دانند (احمدعلی، 404؛ آذر، 229).
  • تدمیری | تُدْمیری، ابوالعباس احمد بن عبدالجلیل (د ۵۵۵ق / ۱۱۶۰م)، ادیب. اصلش از تدمیر اندلس بود و در المریه نشو و نما یافت و نزد بزرگانی همچون ابوعلی صدفی، ابومحمد ابن عطیه و ابومحمد زهری دانش آموخت
  • تدمیر | تُدْمیر، ناحیه (کوره)ای در جنوب شرقی اندلس در روزگار امویان. نام این ناحیه برگرفته از تئودمیر4، آخرین پادشاه ویزیگوت آنجاست
  • تدمر | تَدْمُر، شهری کهن در شمال بادیة الشام. تدمر با 086، 53 تن جمعیت (1385ش / 2006م) در °34 و´32 عرض شمالی و °38 و ´ 17 طول شرقی در فاصلۀ حدود 210 کیلومتری شمال شرقی دمشق واقع است و یکی از شهرهای استان حمص در سوریه به‌شمار می‌آید
  • تدویر | تَدْویر، در لغت به معنی گرد کردن، و در اصطلاح دانش بدیع آن است که شاعر بیتی بگوید که چون آن‌را در دایره بنویسند، از هر طرف که شروع کنند و بخوانند مصراعی دارای معنی پدید آید.
  • تدلیس | تَدَلّیس، یا تَدّلِس، امروزه دلس1، شهری کهن در شمال الجزایر واقع در کرانۀ دریای مدیترانه. این شهر در °36 و ´55 عرض شمالی و °3 و ´55 طول شرقی
  • تذکرۀ انجمن آرا* |
  • تذکرة الاولیاء* |
  • تذکر | تَذَکُّر، اصطلاحی فلسفی در مبحث شناخت که به معنی یادآوری دانسته‌هایی است که فراموش شده‌اند و با آنکه بالفعل در ذهن حاضر نیستند، انسان می‌تواند دوباره آنها را دریابد.
  • تذکرة الخواتین | تَذْکِرَةُ الْخَواتین، نام کتابی است مشتمل بر شرح احوال و آثار مشاهیر زنان مسلمان از صدر اسلام تا ابتدای سدۀ 14ق / 20م.
  • تذکرۀ معاصرین* |
  • تذکرة الشعراء | تَذْکِرَةُ الشُّعَراء، از تذکره‌های معروف زبان فارسی، مشتمل بر زندگی 151 شاعر و ادیب که توسط دولتشاه سمرقندی در سدۀ 9ق / 15م گردآوری شده است.
  • تذکرة النحاة* |
  • تذکرة الشعراء* |
  • تذکرۀ میخانه | تَذْکِرۀ مِیْخانه، نخستین تذکرۀ مشتمل بر زندگی‌نامۀ ساقی‌نامه‌سرایان و ذکر ساقی‌نامه‌‌های آنان که ملاعبدالنبی فخرالزمانی قزوینی، متخلص به «عزتی» و «نبی» در سدۀ 11ق / 17م در هندوستان تألیف کرده است
  • تذکیه* |
  • تذکرة الکحالین* |
  • تذکرۀ نصرآبادی | تَذْکِرۀ نَصْرآبادی، تذکره‌ای به فارسی، تألیفِ میرزا محمدطاهرِ نصرآبادی. مؤلف اثر خود را در ۱۰۸۳ق / ۱۶۷۲م، آغاز کرده، و تا 1089ق / 1678م به تکمیلِ آن سرگرم بوده است.
  • تذکره‌نویسی | تَذْکِره‌نِویسی، در اصطلاح، به معنی تألیف و تدوین مجموعه یا کتابی که در آن شرح احوال شاعران، نویسندگان، عارفان، فقیهان و جز آنها گردآمده باشد.
  • تذهیب | تَذْهیب، هنری از شاخۀ نگارگری با نقش‌مایه‌های گیاهی و هندسیِ بسیار نازک و ظریفِ شیوه یافته با رنگهای غالب طلا و لاجورد و یکی از ارکان بنیادی کتاب‌آرایی.
  • تراویح | تَراویح، از مصطلحات فقهی اهل سنّت، و ناظر به نوافلی است که در شبهای ماه رمضان به جماعت و با آدابی خاص اقامه می‌گردد. تراویح که از مادۀ روح، و مفرد آن ترویحه است
  • تراکیه | تَراکیه، یا تراکی، تراس، سرزمینی کهن در جنوب شرقی شبه جزیرۀ بالکان. نام این سرزمین برگرفته از نام قوم باستانی تراک است...
  • ترانسیلوانیا* |
  • تربت | تُرْبَت، خاک اطراف مرقد پیامبر اکرم (ص) و آرامگاه امامان و امام‌زادگان، به ویژه خاک‌کربلا، قتلگاه امام حسین‌ (ع) که نزد شیعیان حرمت و قداست ویژه‌ای دارد.
  • ترانه و ترانه‌سرایی | تَرانه وَ تَرانه‌سَرایی، ترانه (= ترانک، ترنگه، ترنگ، رنگ) از مادۀ «تَر» در لغت به معنای خُرد، تر و تازه و جوان خوش‌چهره، از ریشۀ اوستاییِ تَئورونَه ...
  • تراب اصفهانی | تُرابِ اِصْفَهانی، میرزا ابوتراب، متخلص به غبار و تراب (مقـ 1143ق / 1730م)، از پارسی‌سرایان هند در دورۀ عالمگیر.
  • ترابی | تُرابی، تخلص چند شاعر پارسی‌گوی در ایران و شبه قارۀ هند در سده‌های 11-13 ق / 17- 19م: 1. ترابی بلخی، از شاعران اواسط سدۀ 11ق. او در روستای خواجه خیران بلخ زاده شد...
  • تربت حیدریه | تُرْبَتِ حِیْدَریّه، شهرستان و شهری در استان خراسان رضوی. شهرستان تربت حیدریه: این شهرستـان بـا 5 / 287،9 کمـ 2 وسعت و 870‘322 تن جمعیت
  • تربت جام | تُرْبَتِ‌‌جام، شهرستان و شهری در استان خراسان رضوی. شهرستان تربت جام: این شهرستان با 185،8 کم‍ 2 وسعت، در شمال غرب استان خراسان رضوی واقع شده...
  • تربه | تُرَبه، وادی و شهری در غرب کشور عربستان سعودی. شهر تربه در 160 کیلومتری‌جنوب شرقی شهر طائف، بر سر راه مکه به یمن در °21 و ´21 عرض شمالی و °41 و ´65 طول شرقی در ارتفاع 177،1 متری از سطح دریا قرار دارد
  • تخت سلیمان | تَخْتِ‌سُلِیْمان‌، بخش‌ و مجموعۀ آثار تاریخی‌ در شهرستان‌ تكاب،‌ واقع‌ در جنوب‌ شرقی‌ استان‌ آذربایجان‌ غربی‌.
  • التزام |
  • الجاء | اِلْجاء، یا تلجئه، اصطلاحی به معنی نوعی واگذاری زمین. الجاء در لغت از مادۀ لَجَأَ به معنای پناه جستن، تكیه و استناد كردن و مدد طلبیدن، و نیز به معنای اختصاص چیزی به كسی، یا واداشتن كسی به انجام دادن كاری به اكراه آمده است (ابن منظور، ذیل لجأ).
  • الپمیش |
  • البیری |
  • الجا | اُلْجا، به معنای غنیمت، درآمد، منفعت كه در منابع فارسی به صورتهای گوناگون اُلجا، اولجای و اولجه (رشیدالدین، 1/ 337، 338، 2/ 1364؛ عبدالرزاق، 1/ 50؛ نظام‌الدین، 216؛ فضل‌الله، 42؛ معین‌الدین، 325، 417) ضبط شده، واژه‌ای است مغولی از مادۀ اُلْ‍ ـ (= یافتن، دست یافتن، كسب كردن، به دست آوردن و حاصل كردن) با پسوند ...
  • التتمش | اِلْتُتْمِش، ابوالمظفر شمس‌الدنیا والدین، سومین سلطان ترك دهلی (607-633 ق/ 1210-1236 م). نام او در منابع تاریخی به صورتهای اَلْتَمِش، اَلْتَمْش، ایلتِمِش، التدمش، آلتمش و ایلتتمش نیز آمده است (نک‍ : «تاریخ ... »، V/ 209-210؛ قزوینی، 1/ 94-95)، اما در كتیبه‌های قطب منار كه به دستور خود او نوشته شده، وی را التت...
  • الجایتو |
  • الحاد |
  • الجزیره | اَلْجَزیره، پایتخت جمهوری دموكراتیك خلق الجزایر. نام این شهر در عربی «الجزایر» است، اما برای متمایز شدن از نام كشور، در فارسی «الجزیره» نامیده می‌شود. الجزیره مركز ولایت الجزایر و مهم‌ترین بندر كشور الجزایر است و طبق آمار سال 1987 م با بیش از 000‘483‘1 نفر جمعیت («خاورمیانه ... »، 251) در ساحل جنوبی دریای مدی...
  • الجزایر | اَلْجَزایر، كشور مسلمان واقع درشمال افریقا با عنوان رسمی «جمهوری دموكراتیك خلق الجزایر» كه پایتخت آن شهر الجزایر (در تداول ایرانیان: الجزیره) است.
  • الدم | اَلْدَم، خلیل (1277- رمضان 1357 ق/ 1861- نوامبر 1938م)، مشهور به خلیل ادهم، باستان‌شناس، مورخ و سكه‌شناس معروف ترك، پسر كوچك ابراهیم ادهم پاشا (ه‍ م)، صدراعظم عثمانی. ضبط «الدم» برای نام او كه در بیشتر مآخذ آمده است، می‌تواند شكل دیگری از ادهم باشد، اما اینک‍ه او خود را در آثارش خلیل ادهم نـامیده، درست‌تـر ‌ب...
  • الش | اَلْش، شهری كوچك و كهن در شرق اندلس، در 20 كیلومتری جنوب غربی لقنت (آلیكانته). این شهر امروزه به نام قدیم آن الچه خوانده می‌شود. این نام در منابع به صورت آلش (ابوعبید، 2/ 892) و الس (ضبی، 277) نیز آمده است.
  • الرور |
  • الطاف |
  • الرا | اِلُرا، شهری در شهرستان اورنگ آباد در استان مهاراشترا در مركز هند. الرا را برخی وِرولا یا اِلورا و اِلاپورا به معنی شهر هِلْ نامیده، و برخی دیگر آن را با نام تامیلی اِلو ـ اورو، به معنی شهر قانون (قانون‌آباد)، معادل دانسته‌اند (ERE, V/ 269). مردم هند این شهر را یرولا و بالُرا و وارولا هم می‌نامند ( آسیاتیكا، ...
  • الست | اَلَسْت، اصطلاحی است برگرفته از قرآن كه بنابر نظر شماری از محدثان، مفسران و عارفان به پیمانی اشاره دارد كه خداوند در نشأۀ خاصی در عالمی به نام «عالم ذرّ» از همۀ آدمیان گرفته، و مضمون و محتوای آن اقرار به ربوبیت خداوند بوده، و ناظر است به توحید فطری و ذاتی انسان. تعبیر «اَلَسْت» از یكی از آیه‌های سورۀ اعراف گر...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: