صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / الجزیره /

فهرست مطالب

الجزیره


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَلْجَزیره، پایتخت جمهوری دموكراتیك خلق الجزایر. نام این شهر در عربی «الجزایر» است، اما برای متمایز شدن از نام كشور، در فارسی «الجزیره» نامیده می‌شود. الجزیره مركز ولایت الجزایر و مهم‌ترین بندر كشور الجزایر است و طبق آمار سال 1987 م با بیش از 000‘483‘1 نفر جمعیت («خاورمیانه ... »، 251) در ساحل جنوبی دریای مدیترانه، در میانۀ خط ساحلی كشور الجزایر قرار دارد. 

نام‌گذاری

شهر الجزیره در جای شهر باستانی ایكوزیوم (به معنای جزیره‌ها) در قرن 4ق/ 10م از سوی بنی مزغنّى ساخته شد و به سبب وجود جزیره‌های متعدد در ساحل آن، با توجه به نام باستانی شهر، الجزایر (به صیغۀ جمع) نامیده شد (جوهری، 231). از دورۀ استیلای برادران ترك بارباروسا، این نام تدریجاً بر همۀ سرزمینهای تحت استیلای حاكمان ترك در منطقه، و كلاً بر مغرب میانی تعمیم یافت (حمیده، 184؛ لاروس بزرگ، ذیل الجزیره). امروزه این جزیره‌ها همه جز یكی با خشكی پیوند یافته، یا درپی كارهای بندر و اسكله‌سازی نابود شده است (همانجا). 

موقعیت

شهر الجزیره با °3 طول شرقی و °37 عرض شمالی («اطلس ... »، 118)، تقریباً در میانۀ خط ساحلی كشور الجزایر بر كنار دریای مدیترانه قرار گرفته است و این موقعیت عامل نیرومندی در انتخاب آن به مركزیت سیاسی كشور به شمار می‌آید؛ اگرچه برخی عوامل نامساعد دیگر، مانند فقدان زمینهای باز بزرگ، نبود لنگرگاه طبیعی و دشواری ارتباط با قسمت درونی كشور از امتیاز آن می‌كاهد. در حالی كه بجایه از حیث عوامل طبیعی یاد شده دارای امتیاز بیشتری است، اما قرار گرفتن آن در درون سرزمین قبایل بربر مانع ایفای نقش میانجی در میان باخترِ عرب شده و خاورِ غالباً بربر می‌شود (حمیده، 185). 
شهر الجزیره با درازای باختری ـ خاوری بر شیب تپه‌های ساحلی چسبیده، و در انتهای شمالی جلگه دشت میتیجه قرار گرفته است و به وسیلۀ پلۀ المدیه با منطقۀ «دشتهای بلند» ارتباط می‌یابد. در وضعیت سابقش شكافهای عمیق پشتۀ بوزَریعه آن را از بادهای باختری نگاه می‌داشت، در حالی كه جزیره‌های كوچك چندی سپر آن در برابر بادهای شمال خاوری بود ( لاروس بزرگ، همانجا). موقعیت جغرافیایی شهر از قدیم به آن یك حالت پلكانی (آمفی‌تئاتر) داده (همانجا؛ سرهنگ، 123) كه با زیبایی طبیعی و اعتدال هوا، با گسترش در میان تپه‌ها و خلیج و با تركیب رنگ سفید ساختمانها و آبی دریا چشم‌انداز بدیعی پدید آمده است ( بریتانیكا، ماكرو، I/ 572). 

تاریخ

بنای نخستین این شهر به دورۀ گسترش فعالیتهای بازرگانی فنیقیها در شمال افریقا می‌پیوندد. فنیقیها در اینجا هم یكی از مهاجرنشینهای متعدد خود را ایجاد كردند كه در داخل امپراتوری قرطاجنه (كارتاژ) قرار گرفت و آن را به نام ایكوزیوم نامیدند. پس از استیلای رومیها همان نام فنیقی بر آن محل باقی ماند. با اینکه در دورۀ رومی این شهر زمانی با عنوان اسقف‌نشین اهمیت دینی یافت، اما هنوز از لحاظ بازرگانی و دریایی چندان رونقی نداشت. از سدۀ 5 م دیگر خبری از ایكوزیوم نرسیده، و ظاهراً شهر به دست واندالها ویران شده است. وضع متروك و گمنام شهر تا پس از فتح اسلامی در سدۀ 1 ق/ 7 م ادامه یافت. در مرحلۀ پس از فتح هم تا نیمۀ سدۀ 4 ق/ 10 م همچنان ویرانه و متروك ماند (عربی، 260-261؛ «دائرةالمعارف ... »، VII/ 479؛ لاروس بزرگ، ذیل الجزیره؛ IA, III/ 146). 
این منطقه كه به وسیلۀ طایفۀ بنی مزغنای منتسب به صنهاجه مسكون شده بود، در نیمۀ دوم سدۀ 4 ق/ 10 م به آبادی و اشتهار رسید و آن هنگامی بود كه اسماعیل المنصور، خلیفۀ عُبیدی (334-341ق/ 946-952م) ادارۀ بلاد تاهَرت و شلب (شلف) را در 335ق/ 946 م به زیری بن مَناد صنهاجی (د 360ق/ 971م)، و در 349ق/ 960 م ادارۀ شهر جدید التأسیس جزایر بنی مزغنى و شهرهای ملیانه و المدیه را به پسر او یوسف بُلُگّین (د 373ق/ 983م) سپرد. در واقع، شهر جزایر بنی مزغنى در دورۀ زیریها از نوساخته، و احیا شد و به نام طایفۀ بنی مزغنى بلند آوازه گردید («دائرةالمعارف»، همانجا؛ ابن عبدالقادر، 1/ 15-16). نام این جزیره‌ها در نوشته‌های تاریخی و جغرافیایی اسلامی به صورتهایی گوناگون آمده است (نک‍ : ابن حوقل، 77؛ اصطخری، 41؛ ابن ابی زرع، 264؛ ابوالفدا، 125؛ مقدسی، 184). 
مؤلف حدود العالم در وصف الجزیره چنین گفته است: شهری است كه آب دریا از 3 كران وی برآید و به حوالی وی بربریانند بسیار (ص 180). ابن حوقل دربارۀ این شهر می‌گوید: دارای بازارهای بسیار، چشمه‌های آب شیرین در كنار دریا و بادیۀ بزرگی با مردم بربر كوه‌نشین دامدار است. عسل، روغن و انجیر آن به جاهای دیگر برده می‌شود. جزیره‌ای كه در برابر شهر در دریا به فاصلۀ یك تیر پرتاب قرار دارد، پناهگاه مردم شهر در مواقع هجوم دشمن است (ص 77- 78). اصطخری آن را به آبادانی و پرنعمتی ستوده است (همانجا). ابوعبید بكری از لنگرگاه زمستانی و امن آن یاد كرده است (ص 82). ادریسی آبادی، جمعیت بسیار، تجارت پرسود، بازارهای دایر، صنایع پررونق و پای‌بندی مردم آن را به عهد و پیمان یادآور شده است (1/ 258). ابن عبدالمنعم حمیری در وصف آن چنین آورده كه شهری است خوب و كهن و دارای آثار باستانی، از جمله میدان بازی سنگفرش رنگارنگ، با تصویرهای جانوری. نیز بر حزم و علو همت مردم قبایل آن تصریح كرده است. به گفتۀ او وسعت شهر تقریباً دو مرحله در دو مرحله و از اطراف كوهها بر آن محیط بوده است (ص 163). ابوالفدا این شهر را تابع بجایه نوشته است (ص 126). قلقشندی تلمسان را پایتخت مغرب میانی، و الجزیره را یكی از چند شهر آن گفته است (5/ 151). 
تاریخ این شهر پیوستگی بسیار نزدیك با سرگذشت مغرب به طور عام و مغرب میانی به صورت خاص داشته است. در فاصلۀ سده‌های 5-10 ق/ 11-16 م همۀ مدعیان حاكمیت در منطقه این شهر را هم به تصرف یا اطاعت خود درآوردند؛ از آن جمله بودند: حمادیها، مرابطون، موحدون، بنی عبدالواد، بنی غانیه، مرینیها و حفصیها كه حكومتهای مهمی تشكیل دادند («دائرةالمعارف»، VII/ 498؛ IA, III/ 146). در سدۀ 8ق/ 14م قبیلۀ عرب ثعالبۀ میتیجه، صنهاجه را از الجزیره بیرون راند و خود در آنجا حاكم شد و این موقعیت را تا استیلای بارباروسا در سدۀ 10 ق/ 16 م حفظ كرد («دائرةالمعارف»، همانجا؛ وزان، 1/ 56). رویدادهای برهۀ پایانی سدۀ 9 ق/ 15 م بندر الجزیره را به صحنۀ حوادث سخت زمان كشاند و اهمیت آن را روشن ساخت. با سقوط آخرین بازماندۀ دولتهای اسلامی در اندلس، یعنی غرناطه، به دست نیروهای اسپانیا در 897 ق/ 1492م بسیاری از مسلمانان فراری از آنجا به الجزیره روی آوردند و استقرار این تازه واردان در شهر، جمعیت آن را ناگهان افزایش داد ( لاروس بزرگ، ذیل الجزیره). 
این شهر كه از دیرباز با كسب موقعیت بازرگانی شایسته با همۀ مدیترانه مربوط شده بود، اهمیتی سیاسی ـ نظامی پیدا كرد و مورد توجه و طمع نیروهای اروپایی مسیحی قرار گرفت. پادشاهان كاتولیك اروپایی كه از قرنها پیش آرزوی حاكمیت بر شمال افریقا را داشتند، بر حركتهای تهاجمی خود بر قلعه‌های ساحلی در اوایل سدۀ 10 ق/ 16 م افزودند. فرمانده اسپانیایی دُن پِدرو ناوارو شهرهای وهران (915 ق/ 1509 م) و بجایه (916 ق/ 1510 م) را گرفت و جزیرۀ صخره‌ای كوچك و مهمی را در برابر شهر الجزیره تصرف، و آن را با نام پِنیون به صورت قلعه‌ای استوار درآورد. آنگاه با استقرار پادگانی اسپانیایی در آنجا به مراقبت شهر و آمد و رفت دریایی پرداخت. مردم شهر از آنجا كه نمی‌توانستند با اسپانیاییها رویارویی كنند، ناگزیر سر اطاعت فرود آورده، طی قراردادی در 916 ق/ 1510 م پذیرفتند كه به پادشاه اسپانیا باج بپردازند؛ همۀ اسیران مسیحی را آزاد كنند و بندرها را به روی دشمنان اسپانیا ببندند («دائرةالمعارف»، VII/ 486). 
بعدها دریانوردان ترك در تدارك پایگاهی دیگر به تصرف جیجل در 120 كیلومتری باختر بجایه روی آوردند. جیجل از حدود دو قرن و نیم پیش در دست ونیزیها بود. پس از كشاكشهایی ونیزیها از آندره دُریا، دریادار مشهور ایتالیایی تبار، خدمتگزار پادشاهان فرانسه و اسپانیا استمداد كردند، اما اُروج، یكی از دو برادر بارباروسا، موفق به تصرف بجایه شد و مردم به شهرشان بازگشتند (920 ق/ 1514 م). این نخستین شهر اسلامی منطقه بود كه از چنگ اروپاییها رهایی یافت. از همه جای مغرب دستهای استمداد به سوی این برادران دریانورد ترك دراز شد. آنان برای نجات مسلمانان فراری از اندلس هم از آنچه توانستند، دریغ نک‍ردند. ارسال هدایایی از غنایم پیروزی در جیجل به سلطان سلیم عثمانی، موجب پیوند آیندۀ شمال افریقا با امپراتوری عثمانی شد. سلطان عثمانی كشتی، نیرو، مهمات و ذخیره برای اروج فرستاد تا در تصرف بجایه به كار گیرد. در این هنگام بود كه مردم جزایر بنی مزغنى هیأتی نزد اروج در جیجل فرستادند و برای رهایی از دست اسپانیاییها از او یاری خواستند (عسلی، 88-93). 
موقعیت شهر الجزیره در میانۀ پایگاههای دریایی اسپانیا در شمال افریقا و به ویژه در مغرب میانی (وهران و مرسی الكبیر در غرب، و بجایه در شرق الجزیره) اهمیت نظامی آن را روشن می‌كرد. اروج رهسپار الجزیره شد. خود او به فرماندهی نیروی ترك و مردم قبایل از خشكی، و برادرش خیرالدین با كشتیهای مسلح و نفرات مشرقی از دریا فاتحانه وارد شهر شدند. در همان هنگام، اروج شَرْشَل را هم از دست اسپانیاییها به درآورد (922 ق/ 1516 م). بزرگان الجزیره اروج را به عنوان امیرالجهاد شناختند. اروج درصدد كوبیدن قلعۀ پنیون اسپانیاییها بود كه حركات مشكوك حاكم سابق شهر، سالم التومی، به علت ابراز رقابت با اروج، رئیس ترك را به قتل او واداشت. اروج استیلای خود را به همۀ جلگه و دشت اطراف شهر الجزیره گسترش داد؛ پرچمهای سبز و زرد و قرمز خود را بر بالای باروها و قلعه‌های اطراف به اهتزاز درآورد و سكۀ جدید با نوشتۀ «ضرب فی الجزائر» زد (همو، 93-95). 
اسپانیاییها كه از این وضع خشمگین شده بودند، با نیروی پادگان پنیون و كمك امیران محلی رقیب بارباروساها، مانند سلطان تِنِس، یحیى پسر سالم التومی مقتول، بدخواهان دیگر، گروههای عرب غارتگر بنی سالم و با تحریكها و فتواهای خیمنث كاردینال متعصب مشهور اسپانیایی، به هجوم تازه‌ای بر شهر الجزیره برخاستند؛ اما عدم همكاری نیروهای محلی با آنان به گرفتاری بزرگی برای اسپانیاییها انجامید و هوای نامساعد دریا هم با كوبیدن كشتیهای اسپانیایی به سنگهای باب الواد نیمی از آنها را نابود كرد. اسپانیاییها به زحمت توانستند با به جا گذاشتن 3 هزار كشته و 800 اسیر جان به در برند. مردم دشت میتیجه هم به اروج پیوستند و شهرهای بُلیده، ملیانه، المدیه و روستاهای اطرافشان با سرزمین كوهستانی القبائل به اطاعت رئیس ترك درآمدند. رئیسان فاتح كه می‌دانستند اسپانیاییها این شكستهایشان را به راحتی فراموش نخواهند كرد، باروها و قلعه‌های استوار در شهر الجزیره ساختند و دفاع آن را تأمین كردند. اروج قلمرو به دست آمده در مغرب را دو قسمت كرد: قسمت خاوری را با مركزیت دلس به برادرش خیرالدین واگذاشت و خود ادارۀ قسمت غربی را با مركزیت شهر الجزیره بر عهده گرفت (همو، 96-101) و شهر الجزیره مركز بیگلر بیگی جدید التأسیس شد. كوششهای امپراتور مشهور اسپانیا شارل كَن در تصرف مجدد الجزیره به جایی نرسید («دائرةالمعارف»، همانجا). قلعۀ صخره (پنیون) هم در رمضان 936/ مۀ 1530 به تصرف نیروهای خیرالدین درآمد. به دستور خیرالدین قلعۀ پنیون را ویران، و با مصالح آن الجزیره را به خشكی متصل كردند. همۀ جزیره ها را ــ كه نزدیك به 20 تا بود ــ به صورت یك پل قوسی شكل به یكدیگر پیوند دادند؛ چنانک‍ه پناهگاهی از بادهای تند غربی برای كشتیهای لنگرگاه الجزیره شد (عسلی، 116-120). بنای باروی الجزیره به درازای حدود 3 كمـ 85 سال طول كشید. این بارو 5 دروازه و خانه‌های بسیاری را در درون شهر در بر می‌گرفت. دروازه‌ها عبارت بودند از باب الواد در شمال، باب عَزون در جنوب (به سوی میتیجه)، باب البحریه یا باب الجزیره، باب الترسانه یا باب الصیادین و باب القصبه یا دروازه‌ای كه به قلعۀ (قصبۀ) شهر در بلندترین نقطۀ آن منتهی می‌شد. خیرالدین برج الفنار یا برج المناره را هم استوارتر كرد (همو، 120، حاشیۀ 1؛ IA, III/ 149). 
شهر الجزیره در دورۀ حاكمیت تركها (922-1246 ق/ 1516-1830 م) به صورت یكی از مراكز شهری آباد و مهم منطقۀ مغرب درآمد. این شهر در سدۀ 11 ق/ 17 م دارای 9 دروازه، و از بركت وقفهای بزرگان ترك دارای شبكۀ آبیاری درستی شده بود. آب چشمه‌های منطقۀ ساحل را به شهر آورده، به صورت انشعابهایی در درون شهر تقسیم كرده بودند. برخی مدیران ترك آب انبارهایی در شهر احداث كردند. در 1256 ق/ 1840 م 100‘1 آب انبار با ظرفیت متوسط هر كدام 70 مـ3 در شهر الجزیره وجود داشت. در این دوره بر اثر افزایش جمعیت، خانه‌های متراكم درون بارو به طرف ساحل گسترش یافت. مردم ثروتمند هم در تپه‌های اطراف برای خود قصرهای مجلل ساختند. دراواخر سدۀ 10 ق/ 16 م حدود 12 هزار خانوار در شهر وجود داشت. در سدۀ 11 ق/ 17 م در این شهر 10 جامع بزرگ، دو كنیسه و دو كلیسا برقرار بود. حسان پاشا پسر خیرالدین برای آبیاری شهر بسیار كوشید؛ چشمه‌ها و آب انبارها، حمامها، بیمارستانها و اماكن زمستانی در آن ساخت. اما در زمانهای مختلف وقوع زمین‌لرزه‌ها و بیماریهای واگیردار مانع ترقی شهر شد. در اوایل سدۀ 11 ق/ 17 م جمعیت شهر به 100 هزار نفر می‌رسید. در اواخر سدۀ 12 ق/ 18م جمعیت شهر به حدود نصف آن كاهش یافت. ظاهراً در وبای سال 1064ق/ 1654م یك سوم جمعیت شهر نابود شد و از زلزلۀ سال 1124ق/ 1712م بیشتر مردم به اطراف كوچیدند («دائرةالمعارف»، VII/ 498). از 50 هزار نفر جمعیت یاد شده حدود 6 هزار نفر آن دورگۀ تركی ـ بومی معروف به كول (قول) اوغلی (به نقل برخی كُراوغلی)، 3 هزار نفر ترك مشرقی، 7 هزار یهودی و 2 هزار برده (مملوك) و مسیحی و 32 هزار مغربی (بومی عرب، بربر و اندلسی تبار) بودند. در پایان دورۀ استیلای تركها در 1830 م جمعیت شهر به 30 هزار نفر كاهش یافته بود كه از آن جمله 4 هزار ترك، 18 هزار مغربی، 2 هزار سیاه و بقیه یهودی بودند. تجارت شهر در دست یهودیها و مهاجران مسلمان اندلسی و اشتغال اصلی مردم بومی شهر دریا زنی بود (همانجا). 
پیش از اشغال فرانسویها، نیروی دریایی انگلستان یك بار در 1231 ق/ 1816م به عنوان اجرای تصمیمات كنگرۀ وین دربارۀ لغو بردگی، و بار دیگر در 1240 ق/ 1825 م به سبب اختلاف با حسین پاشا دایی، «دای» الجزایر به این شهر هجوم بردند؛ اما صدمۀ بزرگی وارد نشد و الجزایریها به دفاع از خود برخاستند (IA, III/ 148). 
اشغال الجزیره در 1246 ق/ 1830 م به وسیلۀ فرانسویها آغاز یك دورۀ جدید در تاریخ این شهر شد. در 4 ژوئیه / 13 تیر همان سال فرانسویها به فرماندهی بورمُن شهر را گرفتند. پس از استقرار حاكمیت فرانسویها در این شهر عده‌ای از بومیان آنجا را ترك كردند و در برابر، اروپاییان از خارج بدان روی آوردند. شمار اروپاییهای شهر كه در 1830 م حدود 600 نفر بود، در 1261 ق/ 1845 م به 42 هزار نفر رسید. مركز شهر با بازارها، جامعهای مهم و ساختمانهای اداری سبك تركی بر اثر دگرگونیهای بزرگ كلاً از میان رفت و به جای آن ساختمانهای جدید نظامی و اداری به سبك اروپایی احداث شد. الجزیره كه تبدیل به یك شهر نظامی شده بود، در اواخر سدۀ 19م به صورت مركز استعمار درآمد («دائرةالمعارف»، همانجا؛ لاروس بزرگ، ذیل الجزیره). 
جمعیت شهر در دورۀ استعمار فرانسویان با رسیدن اروپاییان و مهاجرت شهرستانیها به پایتخت افزایش یافت. جمعیت شهر در 1329 ق/ 1911 م 162 هزار، در 1921 م/ 1300 ش 207 هزار و در 1936 م/ 1315 ش 264 هزار نفر بود. عدۀ مسلمانان شهر در این مدت كاستی پذیرفت. در دهۀ 1930 م تنها 30٪ جمعیت شهر از مسلمانان بودند. افزایش جمعیت موجب گسترش تدریجی شهر در طول ساحل و نیز در تپه‌های اطراف شد. به علت افزایش فعالیتهای بازرگانی، تأسیسات بندری شهر هم توسعه یافت («دائرةالمعارف»، VII/ 499؛ IA, III/ 150). 
بسیاری از بناهای مذهبی الجزیره در دورۀ فرانسویها از میان رفت. از 176 بنای مذهبی موجود در 1830م، در 1279 ق/ 1862م تنها 48 بنا باقی مانده بود. قسمت بزرگ باروهای احداثی تركها فروریخت. از قصبۀ (قلعۀ) قدیم تنها قسمتی باقی ماند. قسمت پایین شهر (سمت ساحل) كلاً تجدید شد و شكل اروپایی گرفت، در حالی كه بالای شهر به صورت مركز زندگی مسلمانان باقی ماند. با این حال، احداث جاده‌ها و خیابانها حالت اصلی شهر قدیم (بالا) را هم دگرگون كرد. در 1323 ق/ 1905 م هیأتی به نام «جمعیت الجزایر كهن» برای جمع‌آوری و نگهداری اشیا و اجزاء بازمانده از الجزیرۀ مسلمان و قدیمی تأسیس شد (همان، III/ 151). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: