بررسی نظریه بازتاب در مثنوی / دکتر ایرج شهبازی - بخش هشتم و پایانی

1394/7/7 ۱۰:۰۱

بررسی نظریه بازتاب در مثنوی / دکتر ایرج شهبازی - بخش هشتم و پایانی

مولوی در مثنوی بارها به این نکته اشاره می‌کند که یافتن یاری که بتوانی خود را در او ببینی، بسیار کمال‌آفرین‌تر از ریاضت و سلوک است. وی(مثنوی، د۶رب۱۰۸۳) از زبان یکی از اصحاب به پیامبر اسلام(ص) می‌گوید:

 

مولوی در مثنوی بارها به این نکته اشاره می‌کند که یافتن یاری که بتوانی خود را در او ببینی، بسیار کمال‌آفرین‌تر از ریاضت و سلوک است. وی(مثنوی، د۶رب۱۰۸۳) از زبان یکی از اصحاب به پیامبر اسلام(ص) می‌گوید:

چون تو را دیدم، بدیدم خویش را

آفرین آن آینه‌ی خوش کیش را

گفتنی است که ما گاه در چشم دیگران خیال خود را می‌بینیم و می‌پنداریم که ذات خود را دیده‌ایم. این امر بستگی به درجة خلوص و پاکی طرف مقابل دارد. نوادری در این دنیا هستند که سرمة هستی در دیدگان خود کشیده‌اند و در چشمشان می‌توان ذات خود را دید و در واقع همین تفکیک خیال خود از ذات خویش، یکی از دشوارترین وظایف هر سالک است. مولوی در دیباچة دفتر دوم مثنوی(بیتهای ۱۰۸ـ۹۳) به زیباترین شکلی به این مسأله اشاره کرده است:

کی ببینم روی خود را، ای عجب!

تا چه رنگم، همچو روزم، یا چو شب؟

نقش جان خویش می‌جستم بسی

هیچ می‌ننمود نقشم از کسی

گفتم: آخر آینه از بهر چیست؟

تا بداند هر کسی کو چیست، کیست

آینه‌ی آهن برای پوستهاست

آینه‌ی سیمای جان سنگی بهاست

آینه‌ی جان نیست الّا روی یار

روی آن یاری که باشد زان دیار…

دیدة تو چون دلم را دیده شد

شد دل نادیده غرق دیده شد

آینه‌ی کلّی تو را دیدم ابد

دیدم اندر چشم تو من نقش خود

گفتم: «آخر خویش را من یافتم

در دو چشمش راه روشن یافتم»

گفت و همم کان خیال توست، هان

ذات خود را از خیال خود بدان

نقش من از چشم تو آواز داد

که: منم تو، تو منی در اتّحاد

کاندر این چشم منیر بی‌زوال

از حقایق راه کی یابد خیال؟

در دو چشم غیر من، تو نقش ‌خوَد

گر ببینی، آن خیالی دان و رَد

زآن که سرمه‌ی نیستی درمی‌کشد

باده از تصویر شیطان می‌چشد

چشمشان خانه‌ی خیال است و عدم

نیست‌ها را هست بیند لاجرم

چشم من چون سرمه دید از ذوالجلال

خانة هستی است، نه خانه‌ی خیال

به همین جهت است که مولوی(مثنوی، د۲رب۱۵۸) حضور یاران حقیقی را «دفتری» می‌داند که در آن می‌توان نقش خود را خواند؛ چرا که این دفتر از همة نقشهای زائد تهی است.

عارفان همان گونه که بدون گفتگو، بر ضمیر دیگران آگاهی می‌یابند، به همین ترتیب می‌توانند احساسات خود را، بدون حرف زدن، به دیگران منتقل کنند. مولوی(مثنوی، د۴رب۶۹۹ـ۶۹۴) داستان مردی را نقل می‌کند که می‌خواست به درویشی هیزم‌کش کمک کند و درویش بر اندیشة او واقف شد و بدون گفتگو، عتاب خود را به او منتقل کرد. به این ترتیب کاملاً‌ روشن است که ارتباط ذهنی از ارتباط کلامی بهتر است. مولوی (مثنوی، د۶رب۲۶۴۶ـ۲۶۴۱) در داستان «دوستی موش و چغز» در این باره می‌گوید:

یار را با یار چون بنشسته شد

صدهزاران لوح‌ سر دانسته شد

لوح محفوظی است پیشانی یار

راز‌ کونینش نماید آشکار

هادی راه است یار اندر قدوم

مصطفی زین گفت: «اصحابی نجوم»

نجم اندر ریگ و دریا رهنماست

چشم اندر نجم نه؟ کو مقتداست

چشم را با روی او می‌دار جفت

گرد مَنگیزان ز راه بحث و گفت

زانکه گردد نجم پنهان زان غبار

چشم بهتر از زبان با عثار

به نظر می‌رسد که همین نکته یکی از رازهای دیدار شمس و مولانا را بر ما فاش می‌‌سازد؛ مولانا و شمس، آینة جان هم بودند و در کنار هم، می‌توانستند عمیق‌ترین لایه‌های وجودی یکدیگر را آشکار سازند.(برای مطالعة بیشتر، نگ. آینة جان از آرش نراقی، فصل دوم).

 

منابع

ـ قرآن کریم(۱۳۷۷). ترجمة محمد مهدی فولادوند. تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

ـ رشید‌الدین ابوالفضل میبدی(۱۳۴۴). کشف الاسرار و عدّه الابرار. به کوشش علی اصغر حکمت. تهران: ابن سینا.

ـ‌ ریتا.ال اتکینسون و دیگران(۱۳۸۵). زمینة روان‌شناسی هیلگارد. ترجمة محمد نقی براهنی و دیگران. تهران: رشد.

شمس‌الدین تبریزی(۱۳۷۷). مقالات شمس تبریزی. تصحیح محمّد علی موحّد تهران: خوارزمی.

ـ عطّار، محمدبن‌ابراهیم(۱۳۸۳). منطق‌الطّیر. مقدمه،‌ تصیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن.

ـ فروزانفر، بدیع‌الزمان(۱۳۷۳). شرح مثنوی شریف. تهران:‌ زوّار.

ـ فروید، زیگموند(۱۳۸۴). مکانیسم‌های دفاعی روانی. ترجمة حبیب گوهری راد. تهران: رادمهر.

ـ کتابی، احمد(۱۳۸۹). آنچه گفتم جملگی احوال توست، درآمدی بر بررسی مفاهیم روانشاختی در آثار مولانا. تهران:‌ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

ـ کتابی، احمد(۱۳۸۳)‌. فرافکنی در فرهنگ و ادب فارسی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

ـ‌ مولوی،‌ جلال‌الدین محمد(۱۳۷۵). مثنوی معنوی. تصحیح رینوالد الین نیکلسون. تهران:‌ توس(افست)

ـ مولوی، جلال‌الدین(۱۳۸۶). کلیات شمس٫ بر اساس چاپ بدیع‌الزّمان فروزانفر. تهران: ‌هرمس٫

ـ‌ مولوی، جلال الدین محمد(۱۳۸۱). فیه مافیه. تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر. تهران: امیرکبیر.

ـ نراقی، آرش(۱۳۸۸). آینة جان. تهران: نگاه معاصر.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: