بررسی نظریه بازتاب در مثنوی / دکتر ایرج شهبازی - بخش دوم

1394/6/24 ۰۹:۲۰

بررسی نظریه بازتاب در مثنوی / دکتر ایرج شهبازی - بخش دوم

در غالب موارد انسان برای داوری در مورد دنیای اطراف خود چاره‌ای از تشکیل جامعه آماری ندارد؛ اما شگفت آن است که بیشتر آدمیان، خود، جامعه‌ آماری خویش هستند و با توجه به احوال و اندیشه‌های شخصی‌شان، در مورد همه انسانهای دیگر داوری می‌کنند. معنی قیاس به نفس (فرافکنی) همین است که آدمی بر اساس جامعه آماریی که تنها یک عضو دارد و آن هم خود اوست، دست به تعمیم در مورد دیگران می‌زند. به نظر مولوی داوری غالب آدمیان در مورد پیامبران و اولیای خدا نیز از همین مقوله است؛ آنها چون خود غذا می‌خورند، می‌خوابند، کار می‌کنند و ارتباطی با عالم غیب ندارند، گمان می‌کنند که انبیا و اولیا نیز همین گونه هستند (مثنوی، دفتر۱ر ابیات۲۶۷ـ۲۶۴). در داستان «اعرابی و همسرش» نیز می‌بینیم که زن، اعرابی را طمعکار، مارگیر و فریبکار می‌خواند، و اعرابی به او می‌گوید: «من آن گونه که تو می‌گویی، نیستم، تو خود چنینی و مرا هم این چنین می‌پنداری. تو مانند کسی هستی که بر اثر چرخیدن، دچار سرگیجه شده است و فکر می‌کند که خانه به دور سرش می‌چرخد!» (مثنوی، د۱ر ب۲۳۶۴ـ۲۳۶۳)

 

 

در غالب موارد انسان برای داوری در مورد دنیای اطراف خود چاره‌ای از تشکیل جامعه آماری ندارد؛ اما شگفت آن است که بیشتر آدمیان، خود، جامعه‌ آماری خویش هستند و با توجه به احوال و اندیشه‌های شخصی‌شان، در مورد همه انسانهای دیگر داوری می‌کنند. معنی قیاس به نفس (فرافکنی) همین است که آدمی بر اساس جامعه آماریی که تنها یک عضو دارد و آن هم خود اوست، دست به تعمیم در مورد دیگران می‌زند. به نظر مولوی داوری غالب آدمیان در مورد پیامبران و اولیای خدا نیز از همین مقوله است؛ آنها چون خود غذا می‌خورند، می‌خوابند، کار می‌کنند و ارتباطی با عالم غیب ندارند، گمان می‌کنند که انبیا و اولیا نیز همین گونه هستند (مثنوی، دفتر۱ر ابیات۲۶۷ـ۲۶۴). در داستان «اعرابی و همسرش» نیز می‌بینیم که زن، اعرابی را طمعکار، مارگیر و فریبکار می‌خواند، و اعرابی به او می‌گوید: «من آن گونه که تو می‌گویی، نیستم، تو خود چنینی و مرا هم این چنین می‌پنداری. تو مانند کسی هستی که بر اثر چرخیدن، دچار سرگیجه شده است و فکر می‌کند که خانه به دور سرش می‌چرخد!» (مثنوی، د۱ر ب۲۳۶۴ـ۲۳۶۳)

بر اساس ضرب‌المثل مشهور «کافر همه را به کیش خود پندارد»، می‌توان گفت که انسانهای دروغگو و فریبکار نیز همه را دروغگو و فریبکار می‌پندارند و برعکس٫ شاید وظیفه‌ای خطیرتر و مهمتر از واقع‌بینی نداشته باشد. آدمی برای آنکه درست و راست زندگی کند، باید واقع‌بین باشد و هرکس را آن گونه که هست، ببیند. مولوی در دفتر پنجم مثنوی در ضمن داستان «امیرانی که به ایاز بدگمان بودند و فکر می‌کردند او در حجره خود گنجینه‌ای را پنهان کرده است»، به دعایی مشهور از پیامبر بزرگوار اسلام اشاره می‌کند. آن‌گونه که معروف است، پیامبر(ص) همواره از خدا می‌خواست که «چیزها را آن‌گونه که هستند»، به او نشان دهد. مولوی، پس از نقل این دعا، برای تفسیر آن، به بیتی از سنایی استناد می‌کند:

در هرکه تو از دیدة بد می‌‌نگری

از چنبرة وجود خود می‌نگری

 

معنای این سخن آن است که ما همیشه از چنبرة وجود خود به دیگران نگاه می‌کنیم و همین سبب می‌شود که واقع‌بینی خود را ازدست بدهیم و به جای اینکه واقعیت اشخاص را ببینیم، احساسات، خواسته‌ها و ویژگیهای خود را در آنها تماشا می‌کنیم و از واقع‌بینی دور می‌افتیم. مولوی در ادامه، به مصراع «پایة کژ، کژ افکند سایه» از سنایی اشاره می‌کند و دلیل بدگمانی امیران در حق ایاز را شرح می‌دهد. به نظر او، آن امیران، بر اثر زشت‌کاری‌ها و رشک‌ورزی‌های خود، به دیگران هم بدگمان شده بودند. آنها «نامة خود را در حق دیگران می‌خواندند» و ویژگیهای خود را به آنها نسبت می‌ددند. مولوی (مثنوی معنوی، د۵ر ب۱۹۸۴ـ ۱۹۷۹)، در شرح آن دعای نبوی و سخنان سنایی و نیز در تفسیر رفتار امیران بدگمان، می‌گوید:

ای شده تو صبح کاذب را رهین

صبح صادق را تو کاذب هم مبین

گر نداری از نفاق و بد امان

از چه داری بر برادر ظن همان؟

بدگمان باشد همیشه زشت‌کار

نامة خود خواند اندر حق یار

آن خسان که در کژی‌ها مانده‌اند،

انبیا را ساحر و کژ خوانده‌اند

و آن امیران خسیس قلب‌ساز

این گمان بردند بر حجره‌ی ایاز

کو دفینه دارد و گنج اندر آن

زآینة خود منگر اندر دیگران

 

۲ـ۱) داوری و چشم‌انداز: قضاوت و اظهارنظر مادر مورد دیگران، بستگی تمام به چشم‌اندازی دارد که از آن به آفاق هستی می‌نگریم و این چشم‌انداز را ما از درون خود کسب می‌کنیم؛ ویژگیهای شخصیتی ما عینکی در برابر دیدگان ما قرار می‌دهند و ما غالباً از پشت همان عینک به انسانها نگاه می‌کنیم (مثنوی معنوی، د۱رص۱۴۶)؛ از این‌رو ممکن است که کسی برای دو نفر، در آن واحد، دوگونه به نظر برسد؛ برای یکی زیبا و دوست‌داشتنی و برای دیگری زشت و منفور باشد. مولوی برای تبیین این مسألة مهم، از چند مثال تاریخی و قرآنی و یک نکتة روان‌شناختی استفاده کرده است:

مثال اول مربوط به حضرت یوسف(ع) است؛ حضرت یوسف در نظر پدرش حضرت یعقوب(ع) بسیار زیبا بود؛ ولی در نگاه برادرانش که با خشم و حسادت او را می‌دیدند، بسیار زشت و نفرت‌انگیز به نظر می‌رسید (مثنوی، د۴رب۳۲۵۴). مثال دوم مربوط به پیامبر بزرگوار اسلام(ص) است؛ روزی ابوجهل پیامبر را دید و او را «زشت‌نقشی از بنی‌هاشم» خواند و پیامبر سخنش را تأیید فرمود. ابوبکر نیز پیامبر را دید و او را «آفتاب تابان» خواند و پیامبر سخن او را نیز تأیید فرمود. کسانی که این دو ماجرا را دیده بودند، با شگفتی تمام پرسیدند: «چرا شما دو سخن متضاد و مخالف را تأیید فرمودید و دو نفر را که سخن هر یک سخن آن دیگری را نقض می‌کرد، راستگو خواندید؟» فرمود: «من آیینه‌ای هستم که هرکسی خودش را در من می‌بیند. آن که مرا زیبا می‌داند، خود را در من دیده است و آن که مرا زشت می‌پندارد، در من به تماشای خویش نشسته است» (مثنوی، د۱ر ب۲۳۷۰ـ۲۳۶۵).

مثال دیگری که مولوی، برای تبیین این نکتة بسیار مهم، از آن استفاده می‌کند، ماجرایی است که در قرآن کریم (سورة اعراف، آیة ۱۳۳) به اجمال تمام به آن اشاره شده و در تفاسیر قرآن، به تفصیل، مورد بحث قرار گرفته است و آن ماجرای «تبدیل شدن رود نیل به خون برای قبطی‌ها» است (برای نمونه. نگ: کشف‌الاسرار، ج۳ر صص۷۱۵ـ۷۱۴). طبق نقل تفاسیر قرآن، آب رود نیل برای قبطی‌ها به خون تبدیل می‌شد و برای سبطی‌ها همان آب گوارا بود. مولوی علاقة بسیار زیادی به این ماجرا دارد ودر مثنوی معنوی، بیش از هفت بار، به اجمال یا به تفصیل، به آن اشاره کرده و از جنبه‌های گوناگون به تحلیل و تفسیر آن پرداخته است (برای نمونه نگ: مثنوی، د۴ر ب۳۵۱۵ـ۳۴۳۰). یکی از نتایج زیبایی که مولوی از این داستان استنباط کرده، این است که رود نیل در واقع تغییر نمی‌یافت و این کفر و عناد قبطی‌ها بود که در آن بازمی‌تافت و آن را پلید می‌کرد. به همین قیاس رود نیل برای سبطی‌ها زلال و صاف بود؛ زیرا که ایمان و صفای باطن آنها در آن بازمی‌تافت. در این داستان، می‌توان رود نیل را نماد انسانها دانست؛ همان‌گونه که کفر و ایمان قبطی‌ها و سبطی‌ها در آب رود نیل تأثیر می‌کرد، انسانها نیز، مطابق گرایشها و اندیشه‌های ما، به ما پاسخ می‌دهند (مثنوی، د۳رب ۳۷۸۶ـ۳۷۸۵).

و اما نکتة روان‌شناسانه‌ای که مولانا برای توضیح این مسألة دقیق ذکر می‌کند، آن است که اگر کسی به دلیلی از پدر خود برنجد، صورت پدر در نظرش زشت می‌شود؛ به گونه‌ای که شاید نتواند به هیچ‌وجه به روی او نگاه کند، اما به محض اینکه با او آشتی کند و آن نفرت و نقار از بین برود، در کمال شگفتی در می‌یابد که صورت پدرش بسیار زیباست و او می‌تواند با شادی فراوان به رویش نگاه کند. در این نکته جای تردید نیست که در گوشت و پوست و استخوان صورت پدر هیچ تغییری ایجاد نشده است، پدر همان است که قبلاً بود، اما راز این دگرگونی در تغییری است که در نگاه فرزند پیش آمده است. دوست داشتن کسی باعث زیبایی صورت او می‌شود و نفرت از کسی باعث زشت شدن روی او می‌گردد؛ نتیجة ناگزیر این نکته آن است که ما با واقعیت وجودی دیگران ارتباط برقرار نمی‌کنیم، بلکه متناسب با احساسات و هیجانات خود، آنها را می‌بینیم (مثنوی، د۴ر ب۳۲۵۸ـ۳۲۵۵):

از پدر با تو جفایی می‌رود

آن پدر در چشم تو سگ می‌شود!

آن پدر سگ نیست، تأثیر جفاست

که چنان رحمت نظر را سگ‌نماست

گرگ می‌دیدند یوسف را به چشم

چون که اخوان را حسودی بود و خشم

با پدر چون صلح کردی، خشم رفت

آن سگی شد، گشت بابا یار تفت

مولوی همین نکته را در مورد دوستان نیز مطرح می‌کند؛ کسی که دوست صمیمی ماست، بر اثر خشمی که از او پیدا می‌کنیم، در نظر ما زشت و غیرقابل تحمل می‌شود و به محض اینکه آن خشم و خروش فروکش می‌کند، باز او زیبا و پذیرفتنی می‌شود (مثنوی، د۳رب۳۷۸۸ـ۳۷۸۷):

تو نمی‌بینی که یار بردبار

چون که با او ضد شدی، گردد چو مار

لحم او و شحم او دیگر نشد

او چنان بد جز که از منظر نشد

یک نفر در آن واحد می‌تواند برای کسی عسل و برای دیگری سرکه باشدو این بستگی به چشم‌انداز آن دو دارد؛ چنان که حضرت یوسف(ع) برای برادرانش که به چشم حسادت به او می‌نگریستند، زشت و گرگ‌صفت به نظر می‌رسید و برای پدرش که او را دوست داشت، بسیار زیبا بود. از همة این مثالها و نکته‌ها می‌توان دریافت که با تغییر دادن چشم‌انداز، همه چیز و همه کس در نظر ما تغییر می‌یابد و ما با تغییر دادن چشم‌اندازهای خود، می‌توانیم کسانی را که نسبت به آنها بی‌تفاوت یا بدبین هستیم، پذیرفتنی و دوست‌داشتنی بیابیم (برای بحثی بسیار زیبا و مفصل در این‌باره. نگ: دفتر پنجم، از بیت ۳۲۸۶ به بعد).

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: