خودشناسی / آیت‌الله‌العظمی حسین مظاهری - بخش یازدهم

1393/8/24 ۰۹:۳۴

خودشناسی / آیت‌الله‌العظمی حسین مظاهری - بخش یازدهم

بُعد حیوانی یا ناسوتی ما شر محض است و در قرآن دستور داده شده از شر این این بُعد به خدا پناه ببریم که خیلی بدتر از شیطان برون است و اگر مواظب نباشیم، این شیطان درون ما را بدبخت می‌کند: «ان النفس لامّاره بالسّوء إلا ما رحم ربی‏».1

 

 

نقش بعد جسمی در تکامل انسان

بُعد حیوانی یا ناسوتی ما شر محض است و در قرآن دستور داده شده از شر این این بُعد به خدا پناه ببریم که خیلی بدتر از شیطان برون است و اگر مواظب نباشیم، این شیطان درون ما را بدبخت می‌کند: «ان النفس لامّاره بالسّوء إلا ما رحم ربی‏».1

کار این بُعد این است که ما را به بدی کردن امر می‌کند و همه صفات رذیله و بدبختی‌ها از اینجا پیدا می‌شود. قرآن می‌فرماید او از هر شرّی شرتر و از هر موذیی موذی‌تر است: «ان شرّ الدّواب عند الله الصُّمُ البُكمُ الذین لا یعقلون».2 انسان اگر عقلش را زیر پا بگذارد و تفکرش را از دست بدهد، شرش از هر شری بالاتر است؛ مثال کوچکش تسلط اسرائیل بر زن و بچه بی‌گناه است. در عرض ده‌پانزده روز بیش از چندهزار کودک و زن بی‌گناه را کشته یا مجروح کرده، به خاک و خون کشیده و ذره ذره کرده است. نظیر ماشینی است که ترمزش در سرازیری ببرّد. معلوم است که چه بلاها به سر خودش و سرنشینش می‌آورد. علمای اخلاق مثال می‌زنند به اسب چموش. اگر سوارکار بلد نباشد سوار اسب شود و اگر دهنه به دهان اسب نباشد، هم خودش را می‌کشد و هم صاحبش را و هم دیگران را. اما اگر این بعد مهار شود، بُراق می‌شود. مثل اسبی که فوق‌العاده راهرو است، صاحبش را به مقصود می‌رساند. مثل ماشین عالی که یک راننده عالی پشت فرمان باشد، صاحبش را به مقصود می‌رساند.

مثالش همان معراج پیغمبر است. پیغمبر اکرم(ص) از این معراجها زیاد رفته است، و صحبت کردیم که انوار اهل‌بیت که «خلقكمُ الله انواراً فجعلكم بعرشه مُحدقین»3 هستند، همیشه در معراج بوده‌اند؛ اما معراج جسمانی شاید یک مرتبه بیشتر نبوده و در قرآن هم آیه دارد: «سبحان الذی أسرى‏ بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى».4 پیغمبر با بُراق رفت و رسید به جایی که جبرئیل با آن همه مقامش متوقف شد.

گفت: جبریلا، بیا اندر پی‌ام گفت: رو رو من حریف تو نی‌ام

پیغمبر(ص) بالا رفت تا جایی كه فرقی بین «احمد» و «احد» نبود، الا به «میم امکانی». او خالق بود و این مخلوق و خدا همه چیز را به پیغمبر اکرم(ص) داد. او واجب بود و این ممکن و این میم امکان و فقیر محض و خدایش غنای صرف بود؛ اما به حسب ظاهر: «ثم دنا فتدلّى، فكان قاب قوسین أو أدنى‏».5 در دعای رجبیه آمده است: «فرقی بین شما و خدا نیست به غیر از اینکه خدا واجب است و شما ممکن و پروردگار عالم هرچه می‌شده، به شما داده است.» یک میم امکانی فاصله بین خدا و آنهاست. جسم ما بُراق است برای روح و از «یقظه» به «توبه» و از توبه به «تقوا» و از تقوا به «تخلیه» و از تخلیه به «تحلیه» و از تحلیه به «تجلیه» و از تجلیه به «لقا» و «فنا» که قرآن 21 جا این فنا و لقا را دارد و می‌فرماید اگر به راستی می‌خواهی به مقام لقا برسی، بت‌پرستی موقوف، آنگاه به مقام لقا می‌رسی: «فمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرك بعباده ربه أحدا».6 تو خداپرست بشو و خدا تو را بالا می‌کشاند و به مقام لقا می‌رساند؛ یعنی با چشم دل می‌یابد که خدا بر دل او حکومت دارد.

این هفت منزل را طی می‌کند، اما به قول حضرت امام(ره) تازه اول کار است. این هفت منزل مقدمه است برای ذی‌المقدمه و آن ذی‌المقدمه انتها ندارد و در آن توقف ممنوع است. اگر در کنار خیابانها نوشته توقف ممنوع و شما می‌فهمید نباید در اینجا ماشین پارک شود، در سیر و سلوک هم می‌گویند توقف ممنوع است. تا خدا خدایی می‌کند، این انسان استکمال پیدا می‌کند. این حرکت استکمالی، حرکت جوهری، او را می‌رساند به جایی که به جز خدا نداند. به قول مثنوی: آنچه اندر وهم ناید، آن شود. در روایات داریم که بهشت و مخصوصاً بهشت مقربین را هیچ کس نمی‌تواند تصور کند، مگر اینکه به آن برسد و آن یافتنی است و علمی نیست. عمده وصول است كه تا خدا خدایی می‌کند، این بیابد رو به مقام قرب خدا.

انسان برسد به جایی که لحظه به لحظه حرکت رو به قرب خدا داشته باشد. و این موقعی می‌شود که بُعد ملکوتی ما همین جسم را که خیلی شرور بود، مهار کند و دهنه بر دهانش بزند و سوارش شود. این روزه‌هایی که شما می‌گیرید و به راستی برایتان مشکل است و این عبادات و مخصوصاً مستحبات نظیر نماز شب و انس با قرآن و خدمت به خلق، انسان را به خیلی جاها می‌رساند. قرآن با یک کلمه می‌گوید به کجا می‌رساند: «و اعبُد ربك حتى یأتیك الیقین».7 آیا می‌خواهی خدا را باور کنی، یعنی خدا را ببینی، یعنی جمله‌ای که امام حسین(ع) در دعای عرفه می‌فرماید: «کور باد چشمی که خدا نبیند: عمیت‏ عینٌ‏ لا تراك‏!»8 امیرالمؤمنین(ع) هم مشابه آن را در نهج‌البلاغه دارد: «ما رأیتُ شیئاً الا و رأیتُ الله قبلهُ و بعدهُ و معه». من نمی‌دانم باباطاهر به کجا رسیده، اما انصافاً بعضی شعرهایش خیلی بالاست:

به دریا بنـگرم، دریا تِ وینم به صحرا بنگرم، صحرا تِ وینم

به هرجا بنگرم کوه و در و دشت نشانِ قامت رعنای تِ وینم

انسان از عشق می‌رسد به آنجا که به جز خدا، هیچ چیز در عالم نمی‌بیند. خدا زیباست. در دعای جوشن کبیر هزار اسم زیبا برای خداست و همه زیبایی را خدا خلق کرده است.شاعری گفت: «حُسن یوسف را به عالم کس ندید»، بعد می‌خواست مصراع دوم را بگوید و نشد و هرچه فکر کرد، درماند. آنگاه در عالم الهام یا در خواب مصراع دوم را گفتند: «حُسن او دارد که یوسف آفرید». انسان برسد به جایی که هیچ چیز نبیند به جز خدا. روزه برای این است، و الا خدا داعی ندارد که صدمه بزند. همه ادیان روزه داشته‌اند: «یا أیها الذین آمنوا كُتب علیكم الصیام كما كُتب على الذین من قبلكم لعلكم تتقون‏»9 خدا می‌خواهد به مقام تقوا برسید؛ یعنی «الصومُ‏ لی‏ و أنا أجزی‏ به‏:10 روزه مال من است و پاداش آن هم خود من هستم.» انسان می‌تواند در روز عید فطر پاداش بگیرد. بهشت برایش کوچک است و دنیا هم برای او ارزش ندارد، پس خدا فرمود خود من پاداش روزه‌گیر هستم.

اگر به ما می‌گویند نماز بخوان، روزه بگیر، شب بیداری کن، خودخور مباش و انسانیت را مراعات کن، برای این است كه آدم شویم؛ اگر آدم شدیم، در روز عید فطر عیدی داریم و عیدی‌اش هم خداست. در روز عید حتماً خدا به همه پاداش می‌دهد. گاهی «لعلکم تتّقون»؛‌ یعنی تقوا می‌دهد و این خیلی بالاست. انسان یک ماه صدمه بکشد، اما ملکه تقوا پیدا کند. گاهی عاقبت‌به‌خیری است به سه معنا: در روز عید خدا به او عاقبت‌به‌خیری می‌دهد و ذلت بعد از عزت پیدا نمی‌کند و انحراف برای خود و بچه‌هایش پیدا نمی‌شود و بالاتر از این، در دم مرگ امیرالمؤمنین(ع) را می‌بیند و این خیلی مزه دارد که انسان نگاهش به صورت حضرت بیفتد و از دنیا برود كه مسلم از بهشت بالاتر است.

علامه جعفری می‌گوید: جلسه‌ای بود و آقایی عکس زن جوان خیلی زیبایی را در جلسه گردش می‌داد و به این جوان و آن آقا نشان می‌داد و می‌پرسید: یک لحظه امیرالمؤمنین(ع) را دیدن یا صد سال زندگی حلال با این خانم؟ گفت: همه گیر کرده بودند؛ اما من با کمال شهامت گفتم: یک لحظه علی دیدن. اتفاقاً همان وقت که از جلسه بیرون رفتم، در عالم کشف علی را دیدم و به من بارک الله گفت. خدا رحمت کند علامه جعفری حالاتی داشت. حال اگر دم مرگ حضرت علی(ع) را ببینیم، آیا ارزش ندارد که یک ماه روزه بگیریم و نماز شب بخوانیم و به راستی گناه نکنیم! علامه جعفری گفته بود یک لحظه با علی بودن و این را از دل گفت. معمولاً در این چیزها امتحان می‌شویم كه باید با زبان نباشد، بلکه با دل باشد.

روزه‌ها و عبادتها در روز عید عاقبت‌به‌خیری می‌دهد. قدری بالاتر، علاوه بر اینها او را سلوکی می‌کند و به راستی وارد حرکتهای استکمالی می‌شود که دنیا چیست، آخرت چیست و من برای چه آمده‌ام! اما یک وقت خیلی بالاتر از اینهاست و این است که یک ماه روزه می‌گیرد و خدا خودش را به او می‌دهد؛ یعنی حکومت خدا بر دل می‌شود. آنگاه هیچ چیز و هیچ کس را نمی‌بیند به جز خدا. همین که باباطاهر می‌گوید: به دریا بنگرم دریا تو بینم...

چه وقت این حالات پیدا می‌شود؟ اگر جسم نباشد، نمی‌شود. ملائکه جسم ندارند و تکامل هم ندارند؛ یعنی جبرئیل چندین میلیون سال قبل با الان و چندین سال بعد یكی است. البته خیلی مقامش بالاست و به اندازه‌ای که می‌تواند واسطه وحی قرآن شود و سعه وجودی او خیلی بالاست؛ اما حرکت استکمالی ندارد. نمی‌تواند از یک تک‌سلول برسد به جایی که خدا را بیابد و خدا بر دلش حکومت کند. حیوانها هم تکامل ندارند و همین علم غریزی که خدا به آنها داده، برای همیشه هست. تکامل مال انسان است، برای اینکه مرکب از جسم و روح است. ترکیب تنها هم نیست و در وقتی که بُعد ناسوتی که شر محض یا اسب چموش است، بُراق واقع شود برای روح ما. این بُراق به واسطه روح حرکت می‌کند.

 

پی‌نوشتها:

1. یوسف، 53: «نفس قطعاً به بدى امر مى‏كند، مگر كسى را كه خدا رحم كند.»

2. الأنفال، 22: «قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا كران و لالانى‏اند كه نمى‏اندیشند.»

3. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص613.

4. الإسراء، 1: «منزه است آن [خدایى‏] كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجد الأقصى برد‏.»

5. النجم، 8 و 9: «نزدیك آمد و نزدیكتر شد، تا [فاصله‏اش‏] به قدر [طول‏] دو [انتهاى‏] كمان یا نزدیكتر شد.»

6. الکهف، 110: «هر كس به لقاى پروردگار خود امید دارد، باید به كار شایسته بپردازد، و هیچ كس را در پرستش پروردگارش شریك نسازد.»

7. الحجر، 99: «پروردگارت را پرستش كن تا اینكه مرگ تو فرا رسد.»

8. اقبال الاعمال، ج1، ص349.

9. البقره، 183: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پیش از شما [بودند،] مقرر شده بود، باشد كه پرهیزگارى كنید.»

10. تهذیب الاحکام، ج 4، ص152.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: