1393/7/6 ۰۹:۰۸
این قلب است که به اعتبار کارش به آن «نفس لوّامه» میگویند و به اعتبار کارش به آن «قلب» میگویند و به اعتبار کارش به آن «صدر» میگویند. در قرآن بیش از این سه اسم ندارد؛ اما عرفا و علمای اخلاق برای این قلب هفت مرتبه درست کردند و هفت اسم گذاشتند، ولی یک چیز بیشتر نیست. این طور نیست که در درون ما یک چیز به نام صدر باشد و یک چیز به نام قلب و یک چیز برای نفس لوامه باشد، بلکه همه یک چیز است و همان قلب قرآن است.
قلب به اعتبار کارش هفت اسم دارد و در کارهای خوب تحسین میکند و در کارهای بد تقبیح میکند و قرآن به آن «نفس لوامه» میگوید. و وای به کسی که این وجدان اخلاقی را نداشته باشد. روانشناسان و بعضی از علمای علم اخلاق به آن «وجدان اخلاقی» میگویند كه اگر در درون کسی نباشد، از هر سگ درندهای درندهتر است. آن کسی که وجدان اخلاقی ندارد، ضررش برای جامعه از هر میکروب و از هر درندهای بیشتر است: «انّ شرّ الدواب عند الله الصُمُ البُكمُ الذین لا یعقلون».1پستتر از هر جنبنده، کسی است که قلب ندارد. کسی است که روح نمیتواند به قلبش فرمان دهد تا اینکه قلب دارای عواطف شود. وقتی قلب دارای عواطف نشد، قلب سیاه میشود و یک آدم بیقلب و یک آدم درنده به تمام معنا میشود.
مطلب دقیق دیگری هم در قرآن هست و آن اینكه چرا نفس لوامه را با روز قیامت در پیش هم گذاشته است: « لا اُقسمُ بیوم القیامه، و لا أُقسمُ بالنفس اللوامه:2 قسم به روز قیامت و قسم به نفس لوامه!» چرا این دو پیش هم گذاشته شده است؟ قرآن در آیات دیگری دلیل این را میگوید و آن این است که در روز قیامت پارتیبازی و اشتباه و رشوهخواری و ناحق بازی نیست. روز قیامت حساب و کتاب است و ذرهای زیر و رو نیست و به قول قرآن ذرهای خوب باشد، میبینند و ذرهای بد باشد، میبینند: «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یرهُ، و من یعمل مثقال ذره شرًا یره»؛3 لذا یک آیه در قرآن تکرار شده و میفرماید: «و اتّقُوا یوماً لا تجزی نفسٌ عن نفس شیئا».
اشتباهکاری در روز قیامت نیست. ممکن است در دادگاههای اینجا قاضی خوب باشد، اما اشتباه کند؛ اما قاضی روز قیامت اشتباه کاری ندارد. «و لا یقبلُ منها شفاعه»پارتیبازی هم در روز قیامت نیست. اگر کسی لیاقت شفاعت داشته باشد، شفاعتش میکنند و اگر لیاقت شفاعت نداشته باشد، باید به جهنم رود و پارتی بازی در روز قیامت نیست: «و لا یؤخذُ منها عدلٌ»در روز قیامت رشوه نیست. در اینجا ممکن است قاضی رشوه بگیرد و حکم ناحق بدهد، اما رشوه خواری در روز قیامت نیست: «و لا هُم ینصرُون».4
در روز قیامت ظلم نیست و طرفداری بیجا نیست و صد در صد حق است. اگر وجدان اخلاقی هم اگر در درون ما باشد، چنین است و نمیشود که وجدان اخلاقی را گول زد. اگر وجدان اخلاقی داشته باشیم و کار بدی انجام دهیم، او ما را مذمت میکند: چرا آن کار بد را کردی؟ چرا تجاوز به کردی؟ اگر وجدان اخلاقی باشد، نمیشود به او رشوه داد که ساکت شود و وجدان اخلاقی، رشوه بازی برنمیدارد. آن قلب و وجدان اخلاقی کار خود را میکند و پارتیبازی و تملق و چاپلوسی و غیره هم نیست. و بالاخره اگر بخواهد او را فریب دهد و حق را جای ناحق و ناحق را جای حق بگذارد، نفس لوامه مانند روز قیامت، این چیزها را برنمیدارد؛ یعنی همان آیه شریفه که راجع به روز قیامت خواندم، همان راجع به نفس لوامه هم هست.
خوشا به حال کسی که این نفس لوامه را دارد! آدم حسابی، تملق و چاپلوسی در درونش نیست. نفس لوامه بیجا کار کردن و بیجا حرف زدن را قبول نمیکند. وجدان اخلاقی کار خودش را میکند به شرط اینکه بیدار باشد و ابزار روح واقع شود. اگر ابزار روح باشد، حسابی کار میکند. اگر میخواهیم رستگار شویم، باید کاری کنیم، والا رستگاری محال است و کار این است که ما این سه پیامبر درون (فطرت، عقل و نفس لوامه) را به دست روح دهیم و معلوم است روح به واسط? این سه قوه و نیرو و ابزار میتواند ما را برساند به جایی که به جز خدا نداند. میتواند برساند به جایی که بهشت برای ما کوچک باشد و به عبارت دیگر برساند به جایی که سعادت دنیا و آخرت، هر دو از ما باشد و عاقبتبهخیر شویم، هم خودمان و هم اولادمان.
اما اگر این سه یا یکی از این سه نباشد، بدبختیم. روح بدون فطرت نمیتواند کار کند. بدون نفس لوامه و وجدان اخلاقی نمیتواند کار کند، بدون عقل، نمیتواند کار کند. پروردگار این سه ابزار را در عمق جان آفریده و برای این آفریده که ما را در دنیا و آخرت رستگار کند.
همین روح با هم? عظمتش، اگر بخواهد به مقام استکمال و عنداللهی برسد، باید به واسطه این سه ابزار باشد. روح به خودی خود نارس است و اگر بخواهیم شجر? طیب? قرآنی در درون خود درست کنیم، روح باید ابزار داشته باشد و ابزارش این سه چیز است. عقل و وجدان اخلاقی و فطرت علاوه بر اینکه ما را رستگار میکنند، ترقی از برای روح است و روح نارس ما را رسا میکند. آن روح با عظمتی که مسجود ملائکه شد، به مقام عنداللهی میرسد و وقتی به این مقام میرسد که قلب ما کار کند. همین طور که اگر کسی پنج دقیقه ایست قلبی پیدا کرد، میمیرد، اگر کسی هم گناه روی گناه قلبش را خراب و سیاه کرده باشد، روح نمیتواند ترقی داشته باشد و به جایی برسد. استکمال روح به واسط? عقل و وجدان اخلاقی و فطرت است و باید مواظب باشیم که عاقل باشیم، مواظب باشیم كه نفس لوامه داشته باشیم، باید مواظب باشیم، فطرت داشته باشیم.
شرح صدر، ابزار بُعد روحی
قلب به اعتبار کارش، هفت اسم دارد که یكی از آنها «صدر» است. اگر این قلب زیر فرمان روح رود، صدر میشود و اگر کسی آن را داشته باشد، دنیا و آخرتش اصلاح است. حضرت موسی(ع) مبعوث به رسالت شد. امتحان عجیبی برایش جلو آمد و نمره خوبی آورد. در بیابان بود و برف گرفت و زنش درد زایمان گرفت و چند گوسفند هم داشت که متفرق در بیابان شدند. این تحمل میخواهد كه به آن «سع? صدر» یا «شرح صدر» میگویند. از دور آتشی دید. به زنش که او هم علاوه بر اینکه دختر پیغمبر بود، در امتحانها هم خوب نمره آورده و سع? صدرش خوب بود، گفت: «اینجا باش تا من بروم و آتش بیاورم.» در کوه طور نزدیک درختی رفت و در آن درخت نورانیت دید. باید صددرصد خودش را به خدا بسپارد و در اینجا آنطور که باید، نمره نیاورد؛ یعنی دلبسته زنش بود. از نظر عقل و وجدان اخلاقی جا داشت که دلش وابسته او باشد. بالاخره مبعوث به رسالت شد با این جمله: «انی أنا ربُك فاخلع نعلیك انك بالواد المُقدس طُوى»5 صددرصد محبت خدا باش. وقتی صددرصد محبت خدا شد، قضیه خانم هم اصلاح میشود و معلوم است که اصلاح شد. لذا خطاب شد تو اینجا آمدی که مبعوث به رسالت شوی و با خدا گفتگو کنی و وادی هم وادی مقدس شده است که تو میخواهی به رسالت مبعوث شوی.
معلوم است که محبت زن و بچه و دلواپسی برای آنها از ذهنش بیرون رفت. البته خدا کرد و نیرویی از غیب هم آمد و هم بچه به دنیا آمد و هم زن اصلاح شد و هم گوسفندها جمع شدند و بالاخره کارهای حضرت موسی جمع و جور شد و او مبعوث به رسالت شد. خطاب اولش این است که: «اذهبا إلى فرعون انهُ طغى، فقولا لهُ قولاً لیناً لعلهُ یتذكرُ أو یخشى»6 این فرعون ادعای خدایی کرده است. تو برو و او را تبلیغ کن که دست از این خرافتها بردارد، اما با سع? صدر. گفتار آرام و با مهربانی باشد، خدا دوست دارد این فرعون، آدم شود.
حضرت امام(ره) میفرمود: حضرت موسی علیهالسلام زیر نظر خدا، زیر نظر آسیه زن فرعون پرورش پیدا کرد. البته خدا در قرآن میفرماید زیر نظر خودمان. بعد هم آمد زیر نظر پیغمبر خدا یعنی حضرت شعیب و دوازده سال در آنجا شاگردی کرد. آنگاه مبعوث به رسالت شد؛ یعنی کار کرده و عمده هم سع? صدر و تحمل مشکلها و شخصیت پیدا کردن زیر نظر خدا و پیغمبر بود. خدا، حضرت موسی را ساخت. حال این خدا، این موسای این چنینی را برای هدایت فرعون آنچنانی فرستاده است و سفارش فرعون را هم میکند که با او خشن برخورد نکن و با مهربانی بگو و خدا دوست دارد این آدم شود. در آی? «لعلهُ یتذكرُ أو یخشى»، لعل به معنای محبت است؛ یعنی خدا دوست دارد فرعون آدم شود. لذا پیغمبر خود را میفرستد برای فرعون و سفارش فرعون را هم میکند. معلوم است پیغمبر خدا هم قبول میکند؛ اما متأسفانه او دل (قلب) و وجدان اخلاقی نداشت و حرف موسی را نپذیرفت.
حالا حرف اینجاست که این حضرت موسی با این همه علمش که لدنّی است و خدا به او داده و حضرت شعیب او را تربیت کرده و دوازده سال زیر نظر او بوده و خوب بلد است که چه چیز از خدا بخواهد. معمولاً اگر مرد دنیا باشیم، میگوییم حضرت موسی باید از خدا یک لشکر مجهز بخواهد و امکانات فراوان بخواهد؛ اما این را نخواست و معلوم میشود چیزی بهتر از این هست و آن شرح صدر است. فرمود: «قال رب اشرح لی صدری» خدایا!به من شرح صدر بده تا بتوانم تحمل مصائب کنم. بتوانم مشقات را تحمل کنم برای اینکه تهذیب نفس کنم. خدایا! به من تحمل و شرح صدر بده. بعد قرآن علتش را هم از زبان حضرت موسی نقل میکند: «قال رب اشرح لی صدری، و یسّر لی أمری»7
خدایا اگر به من شرح صدر دادی، کارها آسان میشود. حضرت موسی خیلی زحمت کشید، اما خدا را دارد و شرح صدر دارد و بالاخره توانست فرعون با آن قلدری را که نه تنها شاه بود، بلکه ادعای خدایی میکرد و مردم این ادعا را پذیرفته بودند و از نظر نیرو و امکانات و شخصیت اجتماعی خیلی بالا بود و حضرت موسی تک بود و هیچ کس را نداشت، فقط حضرت هارون همراهش بود، پیروز شد؛ زیرا از خداوند خواسته بود: «شرح صدر بده تا کارهایم آسان شود.
پینوشتها:
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید