پیداییِ آهن در اواخر هزارة دوم پیش از میلاد بر جنبه های گوناگون زندگی قوم ایرانی تأثیر گذارد. بازنمودِ این امر را می توان در آیین ها و نبردهای ایشان مشاهده کرد. این مقاله به کشف آهن و بررسی تأثیر این رویداد در روایات اساطیری ایرانی می پردازد. نخست از میزان نفوذ آهن در اساطیر هر دوره و چراییِ آن گفت گو می شود. در همین راستا، ابتدا گاهان به عنوان کهن ترین متنِ دینیِ ایرانی بررسی و سپس به متون اوستایی متأخر و روایات دورة میانه و اسلامی پرداخته می شود.
یکی از داستان های مشهور و رازناک شاهنامه، داستان ضحاک است. از این داستان تحلیل های مختلفی صورت گرفته است که بیشتر جنبة سیاسی و اجتماعی دارند. با توجه به رمزی بودن این داستان، در این مقاله کوشیده شده است از منظر عرفانی به نبرد فریدون و ضحاک (نیکی و بدی) که دو روی یک سکه اند، پرداخته شود. فریدون (ثری تنین = سه اژدها، تنین به معنی مار و اژدها و ثری به معنی عدد سه است) ـ مردی که سه پسر دارد ـ با ضحاک (اژی دهاک) ـ ماری که سه سر (دو سر از آن ماران دوش او و یک سر از آن خود او) دارد ـ به مبارزه می پردازد.
شخصیت رستم(1) در شاهنامه و ایندرا در ریگ ودا ـ کتاب مقدس هندی ها ـ آن قدر به هم شباهت دارد که هر دو در یک پژوهش کنار هم مقایسه و تحلیل شوند. این پژوهش با طرح شباهت ها در وظایف، اعمال و شخصیت هر دو اسطوره و با ذکر شواهدی از هر دو کتاب می کوشد این نظریه را تقویت کند که رستم دگردیسی/تغییر یافته ایزد ایندرا است؛ ایندرا که زمانی مورد ستایش هر دو قوم آریایی هند و ایران بود، در سال های بعد در ایران با عبور از صافی دین زردشت- که مجالی برای چند خدایی باقی نمی گذاشت- به شکل پهلوانی درآمد.
قصه های عامیانه جلوه گاه فرهنگ هر ملت است و از آرزوها و تخیلات توده مردم شکل می گیرد. درواقع سرچشمه این قصه ها باورها و آیین های آغازین انسان هاست. باتوجه به اینکه اسطوره ها نیز جزیی از فرهنگ هر ملت به شمار می آیند، بنابراین یکی از عناصر سازنده این قصه ها، اسطوره ها هستند و باید گفت هر کدام به نوعی از یک ریشه تغذیه می شوند، اما با سمت و سویی متفاوت.
پیش از ورود آریایی ها به نجد ایران، پرستش ایزدبانوی بزرگ نزد بومیان این سرزمین که دارای فرهنگ مادرسالار بودند، امر رایجی بود. آریایی ها پس از سکونت در ایران تحت تأثیر این فرهنگ، ایزدبانوانی را در آیین خود پذیرفتند. با آمدن دین زردشت، این ایزدبانوان از آیین جدید به بیرون رانده شدند، اما به سبب اهمیّت شان دوباره پس از زردشت به آئین مزدیسنا بازگشتند.
جمشید شخصیتی اسطوره ای است که به دلیل ارتکاب به گناهی که ماهیت آن دقیقاًًً مشخص نیست در بیشتر روایات ایرانی، قدرت، پادشاهی، فرّه و جاودانگی خویش را از دست می دهد، در جهان سرگردان و سرانجام بوسیله ضحاک دیو کشته می شود. در منابع آمده است که فرمانروایی جم عموماً دورانی به شمار می رفته که درآن سعادتی مطلق عاری از آمیختگی حکمفرما بوده است، اما این شکوه و قدرت جاوید بر اثر ارتکاب به گناه ناگهان از بین می رود و چهره درخشان جمشید که به عنوان یکی از بهترین پادشاهان اساطیری قلمداد شده بود، تاریک می گردد و دوران طلایی فرمانروایی اش به پایان می رسد.
این مقاله به بازشناسی تصویر حلاج در آثار مولانا و واکاوی کلام مشهور «اناالحق» می پردازد و می خواهد نگاه مولوی را به احوال و آثار حلاج دنبال کند. مَشرب حلاج که مخالفان او از آن به «اتحاد» و «حلول» تعبیر می کنند، از نظر معتقدان او بیشتر به «استغراق» تعبیر می شود. مولانا در آثارش نام حلاج را به طور مکرّر ذکر کرده است. وی اندیشه حلاج را در آثار خود بازتاب داده و با همه مصایبی که بر حلاج رفته، او را سربلند و سعادتمند یافته است. پژوهش حاضر نشان می دهد که مولانا اندیشه حلاج را هضم و جذب کرده است.
نظریه هرمنوتیک در باب وجود در قالب عبارتی مشهور و در عین حال مبهم بیان می شود:«وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است». آیا این عبارت تنها نظریه ای در مورد ماهیت زبانی فهم انسانی است یا اینکه نظریه ای در باب خود وجود نیز هست؟ و اگر هدف نظریه ای در باب وجود است آیا باید مطابق قرائت ژ.واتیمو آن را به عنوان نظریه ای پذیرفت که وجود را به تفاسیر تاریخی ارائه شده از آن تقلیل می دهد؟ مقاله حاضر در مخالفت با این دیدگاه وقرائت نسبی گرایانه و نام گرایانه، در صدد نشان دادن این نکته است که از نظر گادامر، که در این خصوص از متافیزیک قرون وسطایی الهام می پذیرد، این خود وجود است که در قالب زبان ما، خود را عرضه می دارد.
از اواخر عهد قاجار و در دوران سلطنت ناصرالدین شاه، تعدادی از زبدگان فكر و فرهنگ، متوجه اهمیت فرهنگ عامه یا فولكلور شدند و برای ثبت و ضبط آن آستینی بالا زدند. بیگمان در راس این گروه، ستاره درخشان ادب ایران، میرزا حبیب اصفهانی، روشنفكر و نثرنویس تبعیدی ایران در استانبول بود كه با دقت و در عین حال وسواسی پژوهشگرانه، نخستین آثار انتقادی را در عرصه ادب عامه ضبط و ثبت كرد.
در این مقاله ابتدا معنای لازمانی خداوند توضیح داده شده است. نویسنده نشان میدهد كه خدا باوران در اینكه خداوند سرمدی است به این معنا كه آغاز و انجام زمانی ندارد، ازلی و ابدی است، همداستاناند. ولی همه همِّ نویسنده معطوف به اثبات این است كه خداوند به كلی از زمان مبرا است و هرگز گرد زمان و عوارض آن بر ساحت كبریایش نمینشیند. و این همان نظریه«لازمانی بودن» خداوند است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید