ابومنصور ماتریدی (نام کامل: محمد بن محمد بن محمود أبو منصور الماتریدی السمرقندی الحنفی) (تاریخ مرگ: سال ۳۳۳ هجری قمری) موسس فرقهٔ ماتریدیه، متکلم، فقیه و مفسر قرآن ایرانی مسلمان بود. او که در ماترید از نواحی سمرقند در ماوراءالنهر به دنیا آمد، خداشناسی اسلامی و علم کلام را نزد استادانی چون ابوبکر احمد جوزجانی، ابونصر احمد بن عباس عیاضی (مهمترین استادش)، نصیر بن یحیی بلخی و محمد بن مقاتل رازی آموخت. ابومنصور ماتریدی در زمینههای تفسیر، فقه و به خصوص کلام از صاحب نظران محسوب میشود. تأسیس فرقهٔ کلامی ماتریدیه، پرورش شاگردان صاحب نظر و به جای گذاشتن آثار فراوان، از نکات قابل ذکر درباره ماتریدی است.
در این مقاله کوشیده شده تا با محوریت قرار دادن موضوع حقیقت وجود ،دیدگاه عارفان مسلمان را ، به ویژه با تکیه بر آراء ابن عربی و شارحان آراء و آثار او، با آراء کسانی همچون شنکره، رامانوجا، افلوطین ، عارفان مکتب قبالا و عارفان تائویی مقایسه کند.امید است پرداختن به مباحث تطبیقی بین ادیان بتواند پنجره های جدیدی از معرفت و آگاهی را بر سپهر معرفتی دین پژوهان جوان بگشاید.
در آستانه مشروطیت تعداد اندکی از انجمنهای مخفی و نیمه مخفی فعالیت خود را آغاز کردند. بعد از صدور فرمان مشروطه و تأسیس مجلس، انجمنها فعالیت خود را علنی کردند و تعداد آنها از صد گذشت. رشد سریع انجمنها که برخی از آنها در پشت پرده با برخی محافل انحرافی نظیر لژهای فراماسونری و فرقه ضاله بهائیت ارتباط داشتند، نه تنها نتوانست کمکی در حل مشکلات مردم نماید و مملکت را در طریق ترقی و تمدنی که ادعا می کردند هدایت کند و ملت ایران را با علوم و فنون جدید آشنا نماید، بلکه خود محملی شد برای اجرای منویات آشوب طلبان و پوششی بودند برای کارهای بی قاعده آنها، به طوری که هر کدام از آنها با تشکیل قوای مسلح نظامی با عنوان سر بازان ملی سد راه مجلس و اجرای قانون مشروطه شد و اسباب خرابی مملکت را فراهم کرد، یعنی با اقدامات نا بجا و دخالتهای بی مورد امور جاریه مملکت را مختل و مردم را از حکومت مشروطه ناراضی کرد و این فرصت را به دست محمد علی شاه داد تا مجلس را به توپ ببندد و اساس مشروطه را برچیند.
جهان معقول و جهان مسحوس، در حد ذات خویش هیچ زمینهای برای پیوستن به هم ندارند، مگر اینکه جهانی میانه و میانجی، جهان مخیل به منزله پیوندگاه آنها، به منزله «مجمعالبحرین» وجود داشته باشد و از آن نه فقط در عرصه بحث مفهومی و نظریهپردازی فلسفی، بلکه در عرصه سلوک معنوی و تحقق وجود بهره گرفته شود.
پیام پیامبر گزیدهای است از فرمودههای پیامبر اکرم(ص) با ترجمه استادان بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری. آنچه در پی میآید، اندرزهایی است که پیامبر گرامی(ص) به یار ارجمندش ابوذر غفاری کرده است.
ادبیات به عنوان بخشی از فرهنگ جامعه انعکاس اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن است. در عین حال بیانگر آرمانها و آرزوها و از سوی دیگر نظام ارزشی حاکم بر آن است ادبیات بیان حال جامعه است و نهادی است اجتماعی که زندگی را به نمایش در می آورد.1 ادبیات جدید ایران از دوره مشروطه آغاز می شود و به تدریج گسترش می یابد. مجموعه عوامل مختلف به تحولات فرهنگی عصر مشروطه مدد می رساند.
پل ژول آنتوان میه در یازدهم نوامبر ۱۸۶۶ر۲۰ آبان ۱۲۴۵ در شهر مولن، از بلاد مرکزی فرانسه به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در یکی از مدارس معتبر زادگاه خود به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به دانشکده ادبیات و مدرسه مطالعات عالی دانشگاه سورین وارد شد. استادان او در آنجا لویی آوه (۱۸۴۹ـ ۱۹۲۵)، متخصص در زبانهای یونانی و لاتینی، ژام دار مستتر (۱۸۴۹ ـ۱۸۹۴)، ایرانشناس بلندآوازه، و برخی دیگر از شرقشناسان و زبانشناسان معروف اروپایی بودند. در این دانشگاه او با نظریههای زبانشناسان بزرگی مانند میشل برئال (۱۸۳۲ ـ ۱۹۱۵)، از پایهگذاران معنیشناسی نوین و دانشمند سوئیسی، فردینان دو سوسور (۱۸۵۷ ـ۱۹۱۳) آشنا شد. در سال ۱۸۹۰ برای تکمیل مطالعات خود در باب زبان ارمنی، به قفقاز و ارمنستان سفر کرد.
امروزه تقریباً تردیدی نیست كه نگاره های ایرانی با استفاده از پیش نمونه ها تركیب می شده اند. با این حال، این پرسش اساسی كه تركیب این پیش نمونه ها بر اساس چه ضوابطی صورت میگرفته، قابل طرح است. مقالۀ پیش رو با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی موردی تلاش میكند تا با تكیه بر مشاهده دقیق مجلس بیست ویكم شاهنامه بایسنقری یعنی «بازی شطرنج بوزرجمهر و سفیر هند»، چگونگی روند تركیب عناصر و اجزاء را در نگاره های ایرانی بكاود.
در ادبیات انگلیسی چند شعر رثائی شهرت خاص پیدا کرده است: یکی شعر «لیسیداس»۱ اثر جان میلتن در مرگ ادوار کینگ،۲ شاعر انگلیسی ایرلندی که با او هم درس و دوست بود؛ دیگری شعر تنیسن با عنوان «به یادبود»۳ برای دوست غریق خویش آرتو هنری هلم۴ و نیز شعر «ادونه ئیس»۵ شلی به یاد کیتس،۶ شاعر انگلیسی. این هر سه اثر زاده طبع شاعری است درباره دوستی گرامی و هم قلم. شعر معروف علیاکبر دهخدا در مرگ میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل نیز اثری از این گونه است و از جهات بسیار، خواندنی و ماندنی.
بررسی میراث فرمانروایان گورکانی هند و همکاران مسلمان و هندو و زرتشتى و مسیحى آنان، اکنون بیش از یک سده است که بخش مهمی از پژوهش هایی را به خود اختصاص داده است که در طیفی از رویکردهای شرقشناسانه تا بومینگاری را در بر میگیرند. در طول دهههای گذشته، این پژوهشها بیشتر بر بررسی این میراث در روزگار اکبر گورگانی متمرکز بودهاند و اکنون یک دهه است که شماری از محققان به میراث روزگار بنیانگذار سلسله گورکانی هند، ظهیرالدین محمد بابُر (م۹۳۷قر ۱۵۳۰م) نیز توجه کردهاند. مقاله پیش رو بخشی است از پژوهش چندساله نگارنده درباره میراث این روزگار که میکوشد بازتاب اخلاقیات ایرانی در اندیشه و عمل بابُر را از رهگذر بررسی دو متن برنماید: بابُرنامه که زندگینامه خودنوشت نخستین فرمانروای تیموری هند است و رساله اخلاق همایونى نوشته قاضى اختیارالدین حسن بن غیاثالدین حسینى (م۹۲۸قر ۱۵۲۲م) که از جمله نخستین آثاری است که به نام بابر نوشته میشود و زمینه آشنایی او با میراث اخلاقی فیلسوفان ایرانی و از جمله آرای ابوعلی مسکویه را فراهم میکند. به نظر نگارنده، تلاش پیگیر بابُر براى توسعه زندگى اجتماعى ساکنان قلمرو حکومتش و توجه خاص او به مفاهیم شهر و باغ، در آشنایی او با چنین میراثی ریشه دارد؛ تلاش و توجهی که از آن به «استعاره بابُرى» یاد کردهام؛ استعارهای که در بازنمود جهان مطلوب بنیانگذار سلسله گورکانی مددیار ما تواند بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید