صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / اصلاح طلبی /

فهرست مطالب

 رخداد انقلاب فرانسه در 1789 م، و متعاقب آن رشد جامعۀ صنعتی، اروپا را بار دیگر متحول ساخت و اینك اروپای جدیدی در برابر قدرتهای اسلامی قرار گرفته بود كه چه از نظر فن‌آوری نظامی و چه از نظر توانمندی اقتصادی و سیاسی و علمی برتری قاطعی یافته بود. در مقابل، در آغاز قرن 12 ق / 18 م خلافت عثمانی توان سیاسی و نظامی خود را تا حد زیادی از دست داده، و بخش مهمی از متصرفات آن در افریقا و اروپا، عملاً از فرمان خلیفه خارج شده بود.
انقلاب فرانسه و پیامدهای آن برای اروپا عاملی شتاب دهنده به سوی پیشرفت بود، ولی در جهان اسلام و سرزمینهای هم سرنوشت آن تأثیری دوگانه داشت. از یك سو ارتباط فرهنگی جهان اسلام با اروپا به آن اندازه گسترش یافته بود كه اندیشمندان مسلمان از دستاوردهای علمی و فرهنگی آگاهی یابند و با ارزش نهادن بر این دستاوردها، برخی اندیشه‌های سازنده را از فرهنگ غربی پذیرا گردند و با پروردن آنها در محیط فرهنگی خود، زمینه را برای اصلاحات مهم و بنیادی در جهان اسلام پدید آورند؛ اما از دگر سو، پیشرفتهای دول غربی در همین دوره، موجب شده بود تا جریان استعمار اروپایی وارد مرحله‌ای نو گردد و جوامع مسلمانی كه سرزمین آنان به طور مستقیم یا غیر مستقیم درگیر جریانهای استعماری بود، بیش از پیش در تنگنا قرار گیرند. زمانی كه پس از گذشت دو نسل از انقلاب فرانسه، یعنی از اواسط سدۀ 19 م اصلاح‌طلبی با مفهوم جدید آن در جهان اسلام مجال بروز یافت، این تأثیر دوگانۀ تحولات غرب در جهان اسلام نمودی آشكار داشت و اصلاح‌طلبانی كه برخی از مفاهیم مورد تأكید در جهان غرب مانند آزادی و حیثیت انسانی را از شعارهای اصلی خود می‌شمردند، داعیه دار جهاد و مبارزه بر ضد استعمار نیز بوده‌اند.
در مطالعات مربوط به اصلاح‌طلبی در جهان اسلام، بیشتر بر جریان اصلاح‌طلبی در یك و نیم سدۀ اخیر تأكید شده، و زمینه‌های این تحول فكری و اجتماعی در سده‌های 10-12 ق / 16- 18 م، كمتر مورد توجه قرار گرفته است. بی‌شك، بررسی این پیشینه امكان دست یافتن به دركی عمیق‌تر از جریان اصلاح‌طلبی معاصر و ریشه‌های فرهنگی آن را فراهم آورده، اتصال تاریخی این جریان با جریانهای پیشین در جهان اسلام را برقرار خواهد كرد. جریانهای اصلاحی در سده‌های 10-12 ق را می‌توان در چند مبحث كلی همچون اصلاحات دینی، اسلام محوری و اتحاد دینی، حیثیت انسانی، عدالت و قانون‌گرایی مورد بررسی قرار داد كه با زمینه‌های شناخته شده در اصلاحات اجتماعی غرب اشتراكی انكارناپذیر دارد. مطالعه و مقایسۀ این جریانها با جریان اصلاح دینی یا رفرماسیون، صلح وستفالی و برابری حقوق مذاهب، اندیشۀ انسان محوری و حاكمیت قانون می‌تواند روشن سازد كه چه اندیشه‌هایی میان جهان شرق و غرب مشترك بوده، و هریك از این دو در تبیین كلیات مشترك چه مسیری را طی نموده است.


بازگشت مذهبی، یا بازاندیشی

در طول سده‌های متمادی، همگام با تاریخ بازاندیشی دینی در محافل اسلامی همواره می‌توان به گروههایی از اندیشمندان برخورد كرد كه شكل آغازین اسلام، یا به تعبیر دیگر «اسلام سلف» را عالی‌ترین گونۀ برداشت از اسلام دانسته، و هر گونه ضعف در جوامع اسلامی را ناشی از تحریفها و پیرایه‌ها در برداشت از شكل اصیل دین می‌پنداشته‌اند. اگرچه چنین اندیشه‌ای الزاماً به معنای آن نیست كه دارندۀ آن پی‌جوی تحولاتی در ساختار اجتماعی و موازنات سیاسی بوده باشد، اما تكیه بر عناصری چون جهاد و امر به معروف و توسعۀ كاربردی این عناصر، می‌تواند یك اندیشۀ سلف‌گرا را از چنین وجهۀ اجتماعی و سیاسی برخوردار سازد. در عمل، این خصوصیتی است كه به طور مشترك در غالب جریانهای سلف‌گرا در جهان اسلام به چشم می‌آید و اساساً وجود همین خصوصیت و نیاز به چنین تحركی است كه اینگونه جریانها را در میان برخی جمعیتهای مسلمان در نواحی گوناگون با استقبال مواجه ساخته است.
در فاصلۀ سده‌های 11 و 12 ق، سلفی‌گری و مبارزه با بدعت به طور محسوس و گسترده در محافل گوناگون جهان اسلام دیده می‌شود. با اینكه هواداران این اندیشه را می‌توان با پراكندگی جغرافیایی وسیع بازجست، اما نمونه‌ای كه بیش از همه مورد توجه قرار گرفته، و آثار سیاسی و اجتماعی بر جای نهاده، حركت محمد بن عبدالوهاب (د 1206 ق / 1792 م) و دعوت او در نجد عربستان است. وی كه در محیطی حنبلی مذهب تربیت یافته بود، عمل به سیرۀ سلف را شعار خود قرار داد و خواستار پاكسازی تعالیم دینی از افزوده‌های مذاهب گوناگون اسلامی شد. دعوت دینی محمد بن عبدالوهاب با حركت ضد عثمانی در عربستان پیوند یافت و به زودی نجد به عنوان مهم‌ترین پایگاه تبلیغ برای دعوت سلفی محمد بن عبدالوهاب مبدل شد كه مروجان آن، این اندیشۀ دینی را در اقصى نقاط جهان اسلام تبلیغ می‌كردند. در یك ارزیابی كلی، دعوت ابن عبدالوهاب در برخورد با مباحث نظری دینی به شدت بنیادگراست، اما برخی ویژگیها، مانند اهمیت دادن به جهاد و امر به معروف، سازمان‌دهی و ایجاد تشكلهای اجتماعی به این جریان چهره‌ای فعال بخشیده است (نك‍ : محمد بن عبدالوهاب، سراسر كتاب).
البته در طیف سلف‌گرایان متأخر، می‌توان از كسانی چون شوكانی (د 1250 ق / 1834 م) نیز یاد كرد كه با وجود شباهتها، اندیشه‌ای مستقل از ابن عبدالوهاب داشته‌اند. موضوعاتی چون نفی بدعت و تكیه بر شیوۀ سلف، مبارزه با تقلید و دعوت به مراجعۀ مستقیم به كتاب و سنت از ویژگیهای مشترك اندیشۀ شوكانی و ابن عبدالوهاب بود، اما با مطالعۀ آثار شوكانی، به روشنی می‌توان تمیز داد كه وی برداشتی معتدل از این شعارها داشته است (نك‍ : شوكانی، سراسر كتاب). آنچه به عنوان ویژگی مشترك در دیدگاههای سلفیان چه در مسلك ابن عبدالوهاب و چه نزد فقیهانی مستقل چون شوكانی می‌توان ملاحظه كرد، تأكید آنان بر مفتوح بودن باب اجتهاد است كه در اندیشۀ دینی اصلاح‌طلبان عصر بعد نیز نمودی آشكار یافته است.
طریقۀ صوفیانۀ بهاءالدین نقشبند كه از سدۀ 8 ق / 14 م در ماوراءالنهر ریشه دوانیده بود، آن اندازه كه در سرزمینهای دوردست موجب تحرك اجتماعی بوده، در خاستگاه آن تا مدتها كمتر چنین نقشی داشته است. از نمونه‌های بارز تحركات مذهبی و اجتماعی نقشبندی، جریان ایجاد شده توسط احمد سرهندی (د 1034 ق / 1625 م) است كه افزون بر هندوستان، در برخی دیگر از نواحی جهان اسلام نیز با استقبال روبه‌رو شده است. احمد سرهندی كه به تلویح، خود را مجدد هزارۀ دوم اسلامی دانسته، در مبارزه با بدعتها و پیرایه‌ها و نیز سختگیری در تعریف دینداری به محمد بن عبدالوهاب بسیار نزدیك بوده است، اما ارتباط وی به صوفیه و وجود گرایش رمزی و باطنی در اندیشۀ دینی وی، مسلك او را از محمد بن عبدالوهاب كاملاً متمایز می‌ساخته است (نك‍ : ه‍ د، احمد سرهندی).
نمونه‌ای مهم از تحركات اجتماعی نقشبندی، پایگیری نهضت معروف به «مریدیسم» در قفقاز شمالی است كه هدف تشكیل حكومتی اسلامی و مقابله با استیلای دولت روسیه را دنبال می‌كرده است. سرچشمۀ این حركت، جریانی صوفیانه است كه در اواخر قرن 12 ق / 18 م در شروان سرچشمه گرفته، و به شیوه‌ای شناخته از نقشبندیان، بر اهمیت شریعت نیز تأكید داشته است. در دهۀ 1820 م این افكار در داغستان ترویج شد و گروندگان بدین دعوت، جهادی گسترده را برای نجات سرزمین خود از بیگانگان آغاز كردند. این نهضت به ایجاد حكومتی دینی با عنوان «امامت» در داغستان انجامید كه نخست در 1830 م قاضی محمد در رأس آن قرار گرفت و حمزت بیك (1832-1834 م) و شیخ شامل (1834- 1859 م) جانشینان او در امامت داغستان بودند (نك‍ : آكینر، 125؛ محمدی، 23 به بعد).
چهره‌ای دیگر از تحرك اجتماعی نقشبندیه نیز در سدۀ 12 ق / 18 م در بخش مسلمان‌نشین چین دیده می‌شود كه آغازگر آن عالمی اهل كانسو به نام مامینگ هسین بوده است؛ وی كه تحصیل دینی خود را در سرزمینهای عربی و نیز در آسیای مركزی به انجام رسانده بود، در 1175 ق / 1761 م با اندیشه‌ای جدید به كانسو بازگشت و گرایشی مذهبی با پایۀ تصوف نقشبندی عرضه نمود كه در منطقه با عنوانِ «طایفۀ جدید» شناخته شده، و الهام‌بخش بسیاری از حركتهای جهادی مسلمانان در طول سده‌های 12 و 13 ق در نواحی غربی چین بوده است (برای تفصیل، نك‍ : چو، 309 به بعد؛ تسومر، 8 به بعد؛ ایزرائیلی، 295 به بعد).
در جهان تشیع نیز به‌عنوان نمادی برای اصلاح‌طلبی بنیادگرا باید به مولى محمد امین استرابادی (د 1036 ق / 1627 م) اشاره كرد كه شیوه‌های معمول در محافل دینی امامیه در قرون میانۀ اسلامی را به شدت به انتقاد گرفت و روش نوینی را در برخورد با منابع دینی پیشنهاد كرد كه مبنای آن بازگشت به شیوۀ سلف امامیه و دوری گزیدن از افزوده‌هـا و پیرایه‌هـا بـود (نك‍ : امین استرابادی، سراسر كتاب). این تفكر به زودی از سوی گروهی از عالمان پی گرفته شد و زمینۀ پیدایی مسلك اخباریان فراهم آمد؛ این مسلك در سدۀ 12 ق در محافل علمی و تا حدی در سطح اجتماعی از رونقی برخوردار بود، اما از اواخر آن سده بار دیگر گرایش اصولیان بر محافل امامیه غلبه یافته، و مسلك اخباری، با وجود بقای محدود، روی به ضعف نهاده است (نك‍ : اسكارچا، 211 به بعد).
از جریانهای اصلاحی مهم در محافل شیعه كه عمدتاً در محافل اصولیان و نه اخباریان مجال ظهور یافته است، باید به ظهور برخی اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی اشاره كرد كه پیدایی صفویه و قرار گرفتن مذهب شیعه در موضع اقتدار در انگیزش آن نقشی مهم داشته است. در رأس این اندیشه‌های اصلاحی باید به كنار گذاشتن باور كهن «سكون تا ظهور مهدی (ع)» از سوی گروهی از عالمان امامیه اشاره كرد كه در قالب نظریه‌های سیاسی مختلف رخ نموده است. در تاریخ این نظریه‌های سیاسیِ متنوع، به عنوان نقطۀ عطفی مهم می‌توان از نظریۀ ملااحمد نراقی (د 1245 ق / 1829 م) در باب حكومت در عوائد الایام یاد كرد (ص 185 به بعد). همچنین به عنوان نمودی از پیدایی این روحیه در میان عالمان شیعه، باید به تألیف رساله‌هایی در باب جهاد و امر به معروف اشاره كرد كه نشان از توجه بیش از پیش نسبت به شرایط اجتماعی و كنار نهادن انزوای دیرینه دارد (نك‍ : سبزواری، 75 به بعد؛ نیز مدرسی طباطبایی، 167-170).


اسلام محوری و اتحاد دینی

یكی از حركتهای دینی ـ اجتماعی كه در طول یك و نیم هزارۀ تاریخ اسلامی هر از گاهی اهمیت یافته، كنار نهادن اختلافات قومی و فرقه‌ای و روی آوردن به اصل مشترك، یعنی دین اسلام است. گذشته از هزارۀ نخست اسلامی، پیشینۀ اینگونه حركتها حتى در سده‌های 11 و 12 ق نیز آنگونه كه شاید، مورد مطالعه قرار نگرفته است؛ ولی شواهد تاریخی حكایت از آن دارند كه چنین گرایشی به اشكال مختلف و البته در سطحی محدود، در این دوره نیز وجود داشته است.
سلطان سلیم عثمانی (حك‍ 918-926 ق / 1512-1520 م) در دورۀ كوتاه فرمانروایی خود جغرافیای سیاسی منطقه را به كلی متحول ساخت و در این راستا، سیاستی به كلی متفاوت با سلاطین سلف خود دنبال كرد. وی برخلاف جهت‌گیری كشورگشاییهای پیشین در اروپای مسیحی، آسیا و افریقای مسلمان‌نشین را هدف گسترش ارضی خود قرار داد و با تسخیر شام در 922 ق / 1516 م و مصر در 923 ق به بخش مهمی از این هدف نائل شد. وی در مصر توانست حق خلافت را از متوكل آخرین بازماندۀ نمادین خلفای عباسی كه سنت خلافت را به گونه‌ای صوری دوام بخشیده بودند، دریافت نماید و از آن پس حكومت خود را به عنوان خلیفۀ مسلمانان مشروعیت بخشد، یا دست كم زمینۀ تأسیس خلافت را بدین ترتیب فراهم آورد. برخی از تحلیل‌گران آرمان سلیم را در این حركات سیاسی، دست یافتن به اتحاد مسلمانان و گردآوردن آنان زیر پرچم حكومتی واحد انگاشته‌اند، تا آنجا كه گفته شده است وی در صدد بود تا زبان عربی را به عنوان نماد همگرایی اسلامی، زبان رسمی دولت عثمانی سازد (نك‍ : ووسینیچ، 15-16). به هر تقدیر، محور نهادن خلافت برای حصول اتحاد اسلامی، و نیز برخورد سركوب‌گرانۀ سلیم نسبت به شیعیان آناتولی و شمال غرب ایران (همانجا)، در نهایت تنها می‌توانست وحدت جهان اهل سنت را تأمین نماید.
تقابل دو قدرت سیاسی مهم جهان اسلام، یعنی خلافت عثمانی و سلطنت صفوی كه جامۀ ستیز مذهبی به خود پوشیده بود و مظهر تقابل دو گرایش مذهبی شیعه و اهل سنت به شمار می‌آمد، به شدت اتحاد اسلامی را خدشه‌دار ساخته، و زمینه را برای درگیریهای مذهبی فراهم آورده بود. چنین وضعی، به طبع حركتهای وحدت‌گرا را با مانعی عظیم مواجه می‌ساخت. تنها برخی فرصتهای تاریخی بود كه شرایط ویژه‌ای را برای بروز چنین گرایشی فراهم می‌آورد؛ از جمله نمونه‌هایی كه می‌تواند به‌عنوان كوششی آشتی‌جویانه میان شیعه و اهل سنت مورد توجه قرار گیرد، رسالۀ مولى محمد رستمداری خطاب به عبدالله خان (تألیف: ح 995 ق)، خانِ بخاراست (برای متن آن، نك‍ : شوشتری، 1 / 105-113).
دورۀ كوتاه سلطنت نادرشاه افشار (1148-1160 ق / 1735-1747 م) به راستی از این جهت نقطۀ عطفی مهم به شمار می‌آید، به طوری كه می‌توان نادرشاه را به عنوان یكی از شخصیتهای تحول‌زا در روابط میان شیعه و اهل سنت به شمار آورد. نادرشاه كه افزون بر تأمین یكپارچگی ایران، به كشورگشایی در شرق و شمال پرداخته، و بخشهایی وسیع از آسیای مركزی و شبه قارۀ هند را به تصرف آورده، و خلافت عثمانی را در موضع انفعال قرار داده بود، این اندیشه را در سر می‌پرورانید كه بتواند نوعی همبستگی را در تمامی جهان اسلام پدید آورد. این حقیقت كه وی با وجود اقتدار كامل در حمله‌اش به قلمرو عثمانی، اصل خلافت عثمانی را خدشه‌دار نساخت، و حتى در لشكركشی به آسیای مركزی، سلسله‌های ازبك در بخارا و خیوه را برنینداخت (نك‍ : محمد كاظم، 2 / 786 به بعد)، نشان از آن دارد كه نادرشاه به دنبال ایجاد یك همگرایی میان ممالك اسلامی بوده، و صرفاً تصرف خاك را در نظر نداشته است.
نادرشاه برآن نبود تا با دوام بخشیدن به روش صفویه، از تضاد مذهبی ایران و عثمانی در جهت استحكام بخشیدن به حاكمیت خود بهره گیرد و بیشتر به دنبال روشی بود تا بتواند میان ایران با ممالك سنی‌نشین جهان اسلام الفتی دوباره برقرار سازد. پیشنهاد او در این باره، شناختن مذهب جعفری به عنوان یكی از مذاهب رسمی جهان اسلام و قرار گرفتن آن در كنار مذاهب اربعه بود (نك‍ : همو، 3 / 978- 988) كه به نظر نمی‌رسد در محافل اهل سنت با دیدۀ جدی نگریسته شده باشد. شاید كشته شدن نادرشاه و محدود شدن اقتدار و نفوذ ایران در جهان اسلام در این كم توجهی مؤثر بوده باشد، ولی در محافل شیعه این انـدیشۀ تقریب بـه فراموشـی سپرده نشد (برای نمونه‌هایی، نك‍ : مدرسی طباطبایی، 290، 292).
از گامهای مهم، اما آهسته برای دست یافتن به همزیستی آشتی جویانه، تلاش وحید بهبهانی (د 1205 ق / 1791 م)، عالم پرنفوذ شیعه است كه در آثارش راههایی برای تقریب مذاهب می‌جسته است و به خصوص در رساله‌ای مستقل، بر اثبات این اصل كه با اعتراف به اصول دین، اسلام فرد ثابت می‌شود و انكار اصول مذهب موجب كفر نمی‌گردد (نك‍ : همو، 304)، به واقع روابط شیعه و اهل سنت را وارد مرحله‌ای جدید ساخته، و راه او در دوره‌های بعد از سوی دیگر عالمان امامیه، به خصوص اصولیان ادامه یافته است.


حقوق و حیثیت انسانی

در جهان غرب انسان‌گرایی، یا اومانیسم گذشته از پیشینه‌اش در ادبیات باستانی یونان و روم، دست‌كم در شكل نوینش از سابقه‌ای به اندازۀ رنسانس برخوردار است و نقش آن در گامهای بازسازی فرهنگی در تاریخ جدید غرب، اساسی و سازنده است. این انسان‌گرایی كه نخست بیشتر با نگرش سیاسی، بر محور آزادیهای فردی، دموكراسی و نفی استبداد قرار داشت، در مرحله‌ای متكامل با نگرشی اجتماعی و اقتصادی به برابری انسانها و برخورداری نژادها و طبقات گوناگون از حقوق یكسان روی نهاد و عدالت به عنوان شعاری اساسی مطرح گردید. در شرق انسان‌گرایی از سابقه‌ای دیرین و تاریخی درخشان برخوردار بود و اندیشه‌های مرتبط با آن را می‌توان از اعصار باستانی در متون دینی، فلسفه و ادبیات بازجست. نقطۀ عطفی در این میان تعالیم قرآن كریم است كه شرافت انسانی، آزادگی و عدالت را به عنوان پایه‌ای برای تعالیم دینی عرضه داشته است.
بدون تردید در تحلیل اندیشه‌های اصلاحی سده‌های اخیر مبتنی بر انسان‌گرایی، آزادی و برابری، می‌توان در این باره اندیشید كه جریانهای فكری جهان غرب چه بازتابی در جهان اسلام برجای نهاده است؛ اما همواره باید در نظر داشت كه قرآن و سنت، و نیز انبوه آثار مكتوب در جهان اسلام خود سرچشمه‌ای غنی برای الهام بخشیدن به اندیشمندان مسلمان بوده است. ارزش بخشیدن به انسان و فضائل انسانی فارغ از تفاوتهای قومی و حتى دینی، آموزشی است كه در آثار اندیشمندان مسلمان در سده‌های میانۀ اسلامی نیز به خوبی دیده می‌شود. نفی اصالت قوم و زبان و تكیه بر «همدلی» در اندیشۀ مولوی (نك‍ : 1 / 75)، و حتى تكیه بر فضائل انسانی با وجود تفاوتهای دینی، آنگونه كه در «حكایت سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود» و برخی دیگر از حكایات مثنوی (3 / 407 به بعد) تجلی یافته است، شاهدی روشن بر این مدعا تواند بود.
در خصوص برخورد با ادیان، هندوستان به عنوان سرزمین ادیان متنوع شاید بیشترین زمینه را برای پیدایی افكاری نوین داشته، و روشن‌ترین ظهور آن در اندیشۀ «صلح كل» و «دین الٰهی» است كه در دهه‌های گذار به سدۀ 11 ق / 17 م پدیدار گشته است. پادشاه تیموری هندوستان، اكبرشاه (سل‍ 963-1014 ق / 1556-1605 م)، در پی اندیشه‌های شخصی خود، بر آن بود تا گونه‌ای احترام متقابل میان ادیان

صفحه 1 از13

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: