مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اشپیری | \ešpīrī\، یوهانا، با نام خانوادگی پدری هویسر (1827-1901 م / 1242- 1319 ق)، نویسندۀ سویسی.
  • اشپرنگر | \ešprenger\، (در انگلیسی: اِسپرِنگِر)، آلویْس (1813-1893 م / 1228-1310 ق)، پزشک و خاورشناس اتریشی.
  • اشپه | \ešpe\، ماکسیمیلیان یوهانِس ماریا هوبِرت، گراف فون (کُنتِ) (1861-1914 م / 1277-1333 ق)، دریاسالار آلمانی.
  • اشپیتلر | \ešpīteler\، کارل فریدریش گئورگ، با نام مستعار کارل فِلیکس تاندم (1845-1924 م / 1224-1303 ش)، شاعر و نویسندۀ سویسی، برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در 1919 م.
  • آشپز |
  • اشپور | \ešpor\، لودویگ یا لویی (1784- 1859 م / 1198-1276 ق)، نوازندۀ ویولن، رهبر ارکستر و آهنگ‌ساز آلمانی که ساخته‌هایش نمونۀ آثار آغازین دوران رمانتیسم در موسیقی آلمان است.
  • اشپولر | \ešpūler\، بِرتولد (1911-1990 م / 1290- 1368 ش)، اسلام‌شناس و ایران‌شناس آلمانی. وی در کارلسروهه زاده شد (عقیقی، 2 / 807؛ بروکهاوس، XVII / 791؛ مایر، XXII / 381).
  • آسینه | \āsīna\، یا آثرینه، مردی که بی‌درنگ پس از به فرمانروایی رسیدن داریوش اول، شاهنشاه هخامنشی، در ایلام سر به شورش برداشت و خود را شاه ایلام خواند (هینتس، «نخستین ... »، 145).
  • اشپمان | \ešpemān\، هانس (1869- 1941م / 1248- 1320 ش)، رویان‌شناس (جنین‌شناس) آلمانی، برندۀ «جایزۀ نوبل در پزشکی یا فیزیولوژی» در 1935 م، برای کشف آنچه امروزه القاء رویانی می‌نامیم.
  • خشنی، محمد | خُشَنی، محمد بن حارث، فقيه و محدث سدۀ 4 ق / 10 م در قيروان، و پديدآورندۀ آثار ماندگاری چون طبقات علماء افریقیة. خاستگاه وی خُشَن، قريه‌ای در نزديکی قيروان بود (سمعانی، 2 / 370- 372؛ ياقوت، ذيل خشن).
  • خشنی، ابوذر | خُشَنی، ابوذر مُصْعَب بن محمد بن مسعود بن ابی رُکَب، ادیب، راوی، لغت‌شناس و نحوی اندلسی قرن 6 ق / 12 م.
  • خصیبی، ابوالعباس | خَصیبی، ابوالعباس احمد بن عبیدالله بن احمد بن خصیب (د 328 ق / 940 م)، دیوان‌سالار و وزیر خلفای عباسی.
  • خصیبی، حسین | خَصیبی، حسین بن حمدان خصیبی جُنبُلانی (260-346 ق / 874-957 م)، محدث و نظریه‌پرداز مؤثر در اندیشۀ فرقه‌ای علویان.
  • خضر خان* |
  • خط* |
  • خضربیگ رومی | خِضْرْبِیْگِ رومی (د 863 ق / 1459 م)، از علمای دورۀ عثمانی و نخستین قاضی استانبول.
  • خط* |
  • خطاب بن حسن | خَطّابِ بْنِ حَسَن، ابوعمرو بن ابی‌حفاظ حَجوری (د صفر 533 / اکتبر 1138 م)، نویسنده، شاعر و داعی مشهور شاخۀ مستعلوی ـ طیبی فرقۀ اسماعیلیه.
  • خطابی | خَطّابی، ابوسلیمان حَمد (حماد) بن محمد ابراهیم (317- 388 ق / 929- 998 م)، محدث و ادیب خراسانی. نسبت خطابی بازگشت به نیای سوم او دارد
  • خطایی | خَطایی، تخلص چند شاعر: 1. خطایی صفوی، شاه اسماعیل (سل‍ 905-930 ق / 1500-1524 م)، از شاعران سدۀ 10 ق / 16 م، پسر سلطان حیدر و بنیان‌گذار سلسلۀ صفوی
  • خطابیه | خَطّابیّه، از فرقه‌های غلات شیعی در سدۀ 2 ق / 8 م، منسوب به ابوالخطاب اسدی (د 138 ق / 755 م). ابوالخطاب (ه‍ م) که ابتدا از اصحاب امام صادق (ع)، و نمایندۀ او در میان شیعیان کوفه بود
  • خطوط اسلامی* |
  • خطابه | خَطابه، فن سخنوری که در منطق اسلامی از آن به «ریطوریقا» تعبیر شده است. مبحث خطابه در منطق بیشتر پیشینۀ یونانی دارد.
  • خطیب بغدادی | خَطیبِ بَغْدادی، ابوبکر احمد بن علی (جمادی‌الآخر 392- ذیحجۀ 463 / آوریل 1002 - سپتامبر 1071)، محدث و مورخ پرشهرت شافعی.
  • خطیب تبریزی، ابوزکریا | خَطیبِ تَبْریزی، ابوزکریا یحیی بن علی بن محمد بن حسن ابن بِسْطام شیبانی (421-502 ق / 1030- 1109 م)، نحوی، لغت‌شناس و ادیب.
  • خطیب دمشقی* |
  • خطیب تبریزی، ابو عبدالله | خَطيبِ تَبْريزی، ابوعبدالله محمد بن عبدالله عمری (زنده در 737 ق / 1337 م)، از محدثان مشهور اهل سنت. منابع معتبر لقب وی را ولی‌الدين ضبط کرده‌اند
  • خطیب سمباس | خَطیبْ سَمْباس، احمد بن عبداللطیف مِنَنگ‌کاباوی (1271- 1334 ق / 1855-1916 م)، فقیه، صوفی و اصلاحگر سوماترایی.
  • خفاجه، بنی | خَفاجه، بَنی، از تیره‌های قبیلۀ عقیل بن کعب، منسوب به معاویة بن عمرو، معروف به خفاجه، نیای این تیره (ابن‌اثیر، اللباب، 1 / 454-455؛ قس: سمعانی، 5 / 170).
  • خفری | خَفْری، شمس‌الدین محمد بن احمد (د 942 ق / 1535 م یا 957 ق / 1550 م)، معروف به فاضل خفری، متکلم، منطق‌دان و از دانشمندان علم هیئت، و متبحر در علوم خفیّه.
  • خضر | خِضْر، نام شخصیتی اسطوره‌ای، اسرارآمیز و پیامبرگونه که افزون بر پیوستگی با آیاتی از قرآن کریم، روایتها، افسانه‌ها و حکایتهای گوناگونی را در فرهنگ دینی و متون ادبی و عرفان به خود اختصاص داده است.
  • خفاجی | خَفاجی، شهاب‌الدین احمد بن محمد (ح 979- 1069ق / 1571-1659 م)، شاعر، قاضی، ادیب و لغت‌شناس مصری.
  • خلاصة الأشعار* |
  • خلاف* |
  • خلاصة الحساب* |
  • خلأ | خَلَأ، صورتِ فارسیِ واژۀ عربی «خَلاء»، اصطلاحی در طبیعیات قدیم و فیزیک جدید، که مفهوم کلی آن فضایی سه‌بُعدی است که از هرگونه ماده‌ای تهی باشد.
  • خلاصة الحوادث | خُلاصَةُ ‌الْحَوادِث، نخستین روزنامۀ «یومیۀ» ایران که هفته‌ای 5‌ روز (به‌ استثنای روزهای جمعه و یکشنبه)، در تهران با حروف سربی چاپ و توزیع می‌شد.
  • خلافت الله* |
  • خلافت اللهی* |
  • خلدی* |
  • خلج | خَلَج، از اقوام ترک‌تبار که از پیش از ورود اسلام به ایران تا روزگار مغول در مناطق میان تخارستان و سیستان می‌زیستند؛ از آن پس به‌تدریج کوچ کردند
  • خلخال | خَلْخال، شهرستان و شهری در استان اردبیل. شهرستان خلخال: این شهرستان با وسعتی حدود 980‘ 3 کمـ2‍‍، در جنوب استان اردبیل جای دارد.
  • خُلع |
  • خلجیان | خَلَجیان، دومین سلسله از سلاطین مسلمان دهلی (سل‍ 689- 720 ق / 1290- 1320 م)، که از تختگاه خود، دهلی، بر بخشی از شبه‌قاره فرمان راندند.
  • خلف | خَلَف، ابومحمد خلف بن هشام بن ثعلب اسدی، ملقب به بَزّار (150- جمادی‌الآخر 229 ق / 767- مارس 844 م)، مُقری بزرگ بغداد، قاری دهم از قاریان ده‌گانه، و راوی اول قرائت حمزۀ کوفی از قاریان هفت‌گانه.
  • خلعت | خِلْعَت، یا خَلعت، پارچه و جامه‌ای گران‌بها، که به صورت هديه یا قدردانی و تجلیل به کسی می‌بخشیده‌اند. اصطلاح تشریف نیز به جای خلعت، و به مفهوم آن در گذشته رواج داشته است.
  • خلف اقطع | خَلَفِ اَقْطَع، ابن خلیفۀ باهلی (د ح 125 ق / 743 م) شاعر اموی معاصر با جریر و فرزدق. در برخی منابع، از او به خلف بن خلیفه یاد شده
  • خلف بن احمد* |
  • خلف احمر | خَلَفِ اَحْمَر، ابومُحْرِز خلف بن حیان الاحمر، لغت‌شناس و راوی معروف ایرانی‌تبار (د ح 180 ق / 796 م).
  • خلفای راشدین | خُلَفایِ راشِدین، عنوانی است که بنابر بعضی روایات، پیامبر اکرم (ص) بر جانشینان خود اطلاق کرده، و خطاب به امت اسلامی فرموده است...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: