صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / پدیده های طبیعی / تفتان /

فهرست مطالب

تفتان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 دی 1398 تاریخچه مقاله

تَفْتان، از کوههای آتشفشانی نیمه‌فعال ایران.
کوه تفتان که در جنوب شرقی ایران و در استان سیستان و بلوچستان واقع‌شده‌است، به دلیل ویژگیهای منحصربه‌فرد جغرافیایی خود و جایگاهی که در اسطوره و فرهنگ عامۀ ایرانیان، به‌ویژه قوم بلوچ دارد، دارای اهمیت ویژ‌ه‌ای است. تفتان از رشته ارتفاعات جبال بارز است که به اسم کوه بمپشت مرکز مکران را شکافته، به سمت پنج‌گور پاکستان امتداد می‌یابد (عسگری، 13). ارتفاع آن از سطح دریا 940‘ 3 متر (جعفری، 158؛ افشار، 114)، و ارتفاع بلندترین قلۀ آن که «چهل‌تن» نام دارد، 050‘4 متر است (محمدی‌فر، 159؛ جعفری، همانجا؛ یغمایی، 14). تفتان در فاصلۀ حدود 140 کیلومتری جنوب شرقی زاهدان، و حدود 50 کیلومتری شمال شرقی شهرستان خاش قرار دارد و در جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی کشیده شده است (سرابی، 2 / 301؛ عسگری، 42؛ یغمایی، 13).
کوه تفتان دو قله دارد که هر دو پوشیده از خاکسترهای آتشفشانی‌اند. قلۀ شمالی آن معروف به «زیارت‌کوه»، و قلۀ جنوبی آن موسوم به «مادرکوه» است که بر روی آن 3 حلقه چاه وجود دارد و گازهای گوگردی به‌شدت از آن متصاعد می‌شوند. از این دهانه‌ها صدای انفجارهای زیرزمینی و خروج آب به گوش می‌رسد. دودی که از قلۀ تفتان خارج می‌شود، در هر فصلی از سال به شکلی درمی‌آید (ناصح، 425). تفتان همراه با قله‌های فـرعی آن، کوهستانی بـه وسعـت حـدود 800‘1 کمـ2 را تشکیل می‌دهد و روستاهای متعددی مانند سنگان، تمین، کیدون، تیرآباد، سیاه‌‌جنگل، انجیره، انجیرک، خارستان، میرآباد، خانوک، ده‌پابید، اسکل‌آباد، نارون، نرون، کوته، تمندان، ولان، گوشه، دجنگ و ترشاب در دامنه‌های آن قرار دارند (جعفری، همانجا).

سبب نام‌گذاری

دربارۀ نام کوه تفتان برخی بر این عقیده‌اند که تفتان از واژۀ «تفت» به معنی گرم و سوزان گرفته شده، و این نام‌گذاری به‌سبب خروج بخارها و گازهای آتشفشانی از دهانۀ آن است که به کوه منظرۀ یک مشعل را می‌دهد (بدیعی، 1 / 52، حاشیۀ 1، نیز 3 / 530).

تفتان در اسطوره و تاریخ

در متون جغرافیایی کهن تا پیش از قرن 8 ق / 14 م، نام کوه «تفتان» به چشم نمی‌خورد و دقیقاً روشن نیست که از چه زمانی به این نام شهرت پیدا کرده است؛ اما در دو متن پهلوی و نیز در آثار برخی سیاحان و جغرافی‌دانان قدیمی، در ذیل واژه‌های «تمندان» یا «دمندان» و «تمیتمندان» اشاراتی به این کوه آتشفشانی شده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). امروزه هم روستایی در مغرب کوه تفتان به نام تمندان وجود دارد (مخبر، 64).
توصیفی که بندهش از دَمَنْدان ارائه می‌کند با دهانۀ آتشفشانی این کوه مطابقت دارد: «به دمندان ژرفایی هست که همواره دود از آن آید. هر چیزی بدو افگنند، جز جانور، نپذیرد. چون جانور بدو افگنند، فرو برد. مردمان گویند که چشمۀ دوزخ در او ست» (ص 77). فرهنگ جهانگیری نیز برای دمندان 3 معنی ذکر کرده که یکی از آنها دوزخ، و دیگری آتش است. در برهان قاطع آمده است: «دمندان دوزخ باشد». بر طبق گزیده‌های زادسپرم، در باریابـی زردشت، سپنـدارمـذ ــ مینـوی کشورهـا و روستاها و ناحیه‌ها ــ در دریای سَدویس بر گریوۀ دمندان به دیدار زردشت آمد (ص 34- 35). مینوی خرد جایگاه این دریا را در شرق دانسته است (ص 80) و مهرداد بهار آن را همان دریای عمان (مکران) می‌داند ( ص 143).
ابن‌فقیه دمندان را شهری بزرگ در نزدیکی خاش و جزو کرمان می‌داند و نوشته است: «در آنجا کوهی به نام «دنباوند» به ارتفاع 3 فرسنگ وجود دارد. این کوه که از آن دود و بخار به هوا برمی‌خیزد، دارای معادن زر، سیم، مس، نوشادر و روی است» (ص 206). ایرج افشار این کوه را همان کوه تفتان می‌داند و احتمال می‌دهد «کرمان» در متن ابن‌فقیه، صورت مصحف و محرف «مکران» باشد؛ زیرا «خاش از شهرهای مکران می‌بود نه کرمان» (ص 114).
نویسندۀ احسن التقاسیم نیز در دو جا نام دمندان را ذیل ناحیۀ مکران و بنجپور (فنجبور) و همراه با خاش آورده است (مقدسی، 52، 475). یاقوت حموی هم در ذیل ناحیۀ بنجپور و ذیل دنباوند از دمندان نام می‌برد (2 / 606 -607). همچنین وی از شهری دیگر به نام تمیتمندان یاد می‌کند که دارای معدن نوشادر بوده، و از شهرهای مکران محسوب می‌شده است (1 / 874). به عقیدۀ ایرج افشار این نام صورت محرف و مصحفی است از تمندان کنونی که می‌توانسته است به صورت دمندان هم تلفظ شود و همنامی و همسانی در دنباوند هم به مناسبت مخروطی‌شکل بودن آنها ست (ص 116).
با توجه به گزارش نویسندۀ گمنام هفت کشور یا صور الاقالیم از کوه دفتان (تفتان در گویش محلی دَپتان گفته می‌شود) در شمال مکران (ص 54)، می‌توان گفت که در قرن 8 ق کوه تفتان با همین نام و در همین مکان امروزی شناخته می‌شده است. میرزا مهدی‌خان سرتیپ قائنی که حدود سال 1279 ق / 1862 م از سوی دولت وقت مأمور بازدید از بلوچستان شده بود، در گزارش خود، از کوه تفتان با نام «کوه گوگرد» یاد کرده، و شرحی از موقعیت جغرافیایی و معادن آن آورده است (ص 178- 179).

مردم‌شناسی منطقه

تنوع آب و هوایی و پوشش گیاهی، سبب جذب جمعیت و ظهور تمدن در تفتان شده است. دانشمندان معتقدند برای پیدا کردن غارها و یا پناهگاههایی که انسان پالئولتیک در آن زندگی می‌کرده، باید در مثلث شیراز، مشهد، زاهدان، به‌ویژه کوه تفتان به جست‌وجو پرداخت (مجتهدی، 47). از بررسی منابع چنین برمی‌آید که اطراف این کوه تمدنی درخشان وجود داشته که از بین رفته است. سنگهای مرمر کشف‌شده که در خاش از آنها نگهداری می‌شود، گواهی بر این ادعا ست (عسگری، 13). در برخی از روستاهای کوهپایه‌ای تفتان، آثار آتشکده‌ای وجود دارد که به لهجۀ پارسیوانی منطقۀ تمندان، «خَله‌گوری» یا قلعۀ زردشتی نامیده می‌شود (یادگاری، 29). در روستاهای نرون و بیدستر، در بالای قلل صخره‌ای، چاههای عمیقی کنده شده که به دوران پیش از اسلام باز می‌گردند (همو، 30).
در 1307 ش / 1928 م اسکرین و همسرش در درۀ تمین واقع در دامنۀ شمالی کوه تفتان، قبرهایی قدیمی متعلق به 70 ملا را کشف کردند که در غارهای طبیعی واقع شده بودند. با توجه به کتیبه‌های حک‌شده بر روی سنگ‌ قبرها، این گورها تاریخی بین قرن 8 تا 9 ق را نشان می‌دهند (گابریل، 362؛ کهرازه، 60). آنها در سفر بعدی خود در درۀ تمندان که شامل خرابه‌های باستانی بسیاری است، اکتشافات دیگری به عمل آوردند (گابریل، 362-363). همچنین قبرستانی در روستای صخره‌ای تمین، متعلق به دوران حضور زردشتیان در منطقه وجود دارد (کهرازه، 61).
در کوههای تفتان غارهایی وجود داشت که تا 000‘1 رأس گوسفند در آن، جا می‌گرفت؛ کسانی که قدرت بیشتری داشتند یا زودتر به محل می‌رسیدند، این غارها را تصرف می‌کردند و گله‌های خود را در آنها جای می‌دادند (جانب‌اللٰهی، 62). در این منطقه باستان‌شناسان به کشف تمدنی به نام لادیزیان نایل شدند و بر اساس آن ثابت کردند که منطقۀ جنوب شرقی ایران در عصر پارینه‌سنگی، یعنی حدود 80 تا 100 هزار سال پیش، زیستگاه جماعات انسانی بوده است (همانجا؛ کهرازه، 67).
طایفۀ تامیدانی که از نژاد پارسی‌اند، نیز در مرتفع‌ترین نشیبهای کوه تفتان زندگی می‌کنند و طایفۀ یاراحمدی که در گَزو مستقرند، سالانه از غرب ناحیۀ پشتکوه به تفتان کوچ می‌‌کنند (رزم‌آرا، 48- 49؛ فیلد، 243 ؛ ایرانیکا، .II / 704 ff). اکثر مردم این منطقه اهل تسنن و پیرو مذهب حنفی‌اند و بیشتر از طریق کشاورزی و دامداری روزگار می‌گذرانند (عسگری، 42؛ کهرازه، 27). گویش رایج در منطقه بلوچی و پارسیوانی است که در آن واژه‌های پهلوی و اوستایی وجود دارد (یادگاری، 33).

تفتان در باور عامه

کوه در اندیشۀ ایرانی همواره از تقدس ویژه‌ای برخوردار بوده است. قوم بلوچ نیز از این فرهنگ جدا نیستند. مردم این منطقه تفتان را وجودی مقدس، و نمادی از استقامت و شهامت می‌دانند (برهان‌زهی، 80 -81). از دامنه‌ها تا قلۀ این کوه، مکانهای بسیاری وجود دارد که پناهگاه نیازمندان و دردمندان است، از آن جمله‌اند: گورستان کهنِ هفتادملا که نامش معرف جایگاه فرهنگی آن است؛ چهل‌تن مقدس در نزدیکی قلۀ کوه که حاجتمندان در کنار آن قربانی می‌کنند؛ سنگ زمردین که اگر بتوانند آن را تا روی شکم بالا بیاورند، مرادشان داده خواهد شد (همو، 80؛ سرابی، 2 / 308). درختان سرو مقدس و زیارتگاههای متعددی نیز در حوالی تفتان وجود دارد (محمودزهی، 2 / 218، 227).
مردم بومی تفتان را «چهل‌تن» می‌نامند و بر این باورند که درگذشته 40 نفر در این کوه پدیدار، و سپس ناپدید شده‌اند. این داستان به گونه‌های مشابه در این بخش از قارۀ آسیا، ازجمله کویته، رایج است. سایکس در همین زمینه می‌نویسد: «سکنۀ این حول‌وحوش در اوایل این کوه را به احترام آن چهل‌تن می‌پرستیده، و برای آن قربانیهای زیاد می‌کرده‌اند. بلدچی‌ ما که نسبت به اشخاص هم‌ردیف خود شخص بافراستی به نظر می‌آمد، می‌گفت: ما ظاهراً مسلمانیم، ولی از رئوس و اصول مذهب اسلام اطلاعی نداریم و در باطن، این کوه را ستایش می‌کنیم» (ص 166- 167). سوگند به چهل‌تن مقدس، سوگندی است که در آن دروغ متصور نیست، وگرنه خشم تفتان را در پی خواهد داشت (برهان‌زهی، همانجا). ریزش کوه در روستای نَرون هم افسانه‌هایی با خود به همراه داشته است (محمودزهی، 2 / 222، 227).
سایکس دربارۀ غارها و مغاکهای منطقه می‌نویسد: «ابتدا تصور می‌کردم آنها را به تقلید دخمه‌های تخت‌جمشید ساخته‌اند، ولی اینک معتقدم که سرکردگان قدیم این مغاکها را به جای انبار غله و محل ذخیرۀ آذوقۀ خود به کار می‌برده‌اند ... سکنۀ این محل می‌گفتند که این غارها را پادشاه خسرو حفر نموده است» (ص 167). اهالی منطقه ادعا می‌کنند که در پای کوه خمره‌ها و سکه‌های قدیمی دیده شده و اعتقادشان بر این است که باید در آن خمره‌ها پول باشد (قائنی، 179).
در فرهنگ شفاهی مردمان بلوچ قصه‌ای دربارۀ کوه تفتان و دو کوه کوچک‌تر به نامهای «زنده» (در بزمان ایرانشهر) و «پنج‌انگشت» (در خاش) وجود دارد: برادر و خواهری به نام زنده و تفتان بر سر تقسیم ارث پدر با یکدیگر نزاع داشتند. تفتان می‌کوشید همه‌چیز را از آن خود کند. زنده که از این بابت ناراحت بود، روزی کندۀ درختی را آتش زده و بر سر تفتان کوبید. پنج‌انگشت که در همسایگی آنها زندگی می‌کرد، میان آن دو واسطه شد و زنده را قانع کرد تا به بزمان برود. تفتان بر جای خود ماند، اما از آن روز تاکنون همچنان با آن دود و آتش می‌سازد (برهان‌زهی، همانجا).
تفتان در ترانه‌های محلی و ضرب‌المثلهای مردمان آن دیار هم وارد شده است (نیکوکار، 19). یک نمونۀ آن بخشی از سرودۀ ملارگام خاشی خطاب به سردار سید خان کُرد است با این مضمون: «گَنجَمین (کوهی است در دامنۀ شرقی تفتان) با گشتن صیاد خرد نمی‌شود» (کرد، 267- 268). این زبانزد به این گونه نیز آمده است: «کوه تفتان با راه رفتن شکارچی بر رویش خرد نمی‌شود» (محمودزهی، 2 / 58). ضرب‌المثلی بیرجندی نیز وجود دارد که دربارۀ اشخاص پرخور به کار می‌رود: «کوه تفتان نان شود، دریای سیستان اشکنه، زنگ دندان مرا نمی‌شکنه» (ذوالفقاری، 2 / 1469).

تفتان در ادبیات

تفتان به عنوان یک کوه اساطیری به عرصۀ ادبیات و شعر برخی از شاعران نیز وارد شده است.
ملک‌الشعرا بهار در منظومۀ «جنگ تهمورث با دیوها» با بهره‌گیری از عناصر جغرافیای اساطیری شرق ایران، به‌ویژه کوه تفتان، چنین سروده است: گوی تا صد کوه تفتان آوریم / قله‌های آتش‌افشان آوریم / / از جهنم منفذی بیرون کنیم / در یکی دم روی این هامون کنیم / / پر تف و دود و دخان (ص 816 -817).
در شعر «نخستین شب رستم پس از کشتن سهراب» از منوچهر آتشی نیز «تفتانِ تفته» از فراز اسطوره‌ها به سخن درمی‌آید: ... / تفتان تفته آه می‌کشد اما: / بازی تمام نخواهد شد / ... (1 / 794- 798).
شاعر بلوچ، محمد انور بجارزهی، نیز با بهره‌گیری از نام آبادیهای منطقه، شعری با این مطلع برای کوه تفتان سروده است: تفتان! تنور نعمت و توجیهِ بودنی / بُرز و بلند و باسق و پاکیزه ـ دامنی / / انگار با دو بال بلندت نشسته‌ای / از دورها مواظب فرزند میهنی (نک‍ : کهرازه، 5).

مآخذ

آتشی، منوچهر، مجموعۀ اشعار، تهران، 1386 ش؛ ابن‌فقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، لیدن، 1302 ق؛ افشار، ایرج، «تمندان یا دمندان، بزمان و تفتان»، اباختر، ساری، 1381 ش، شم‍ 1-2؛ بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1367 ش؛ برهان‌زهی، شهین، «تفتان در فرهنگ مردم بلوچ»، میراث فرهنگی، تهران، 1374 ش، شم‍ 14؛ برهان قاطع؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهار، محمدتقی، دیوان، تهران، 1378 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران (پارۀ نخست و پارۀ دوم)، تهران، 1387 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، «نظامهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در طوایف بلوچ سرحد»، تحقیقات جغرافیایی، مشهد، 1375 ش، س 11، شم‍ 41؛ جعفری، عباس، کوهها و کوه‌نامۀ ایران، تهران، 1368 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رزم‌آرا، علی، جغرافیای نظامی ایران (مکران)، تهران، 1320 ش؛ سایکس، پرسی، سفرنامه یا ده‌هزار میل در ایران، ترجمۀ حسین سعادت‌نوری، تهران، 1363 ش؛ سرابی، صادق، کوه‌گشت و لذت، تهران، 1371 ش؛ عسگری، ناصر، مقدمه‌ای بر شناخت سیستان و بلوچستان، تهران، 1357 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ قائنی، میرزا مهدی، «کتابچۀ سیاحت‌نامۀ بلوچستان»، به کوشش ایرج افشار، فرهنگ ایران‌زمین، تهران، 1368 ش، شم‍ 28؛ کرد، درمحمد، تحقیقی در امثال و حکم زبان بلوچی، تهران، 1389 ش؛ کهرازه، محمدگل و احمد مهربان، تفتان تلّ ‌طلایی، زاهدان، 1390 ش؛ گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی خواجه‌نوری، به کوشش هومان خواجه‌نوری، تهران، 1348 ش؛ گزیده‌های زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1366 ش؛ مجتهدی، احمد، «انسان اولیه در ایران»، رشد آموزش جغرافیا، تهران، 1365 ش، شم‍ 7؛ محمدی‌فر، داوود، فرهنگ کوهنوردی و غارنوردی ایران، تهران، 1386 ش؛ محمودزهی، موسى، دانشنامۀ فرهنگ و تمدن سیستان و بلوچستان، تهران، 1391 ش؛ مخبر، محمدعلی، «کوه تفتان»، یادگار، تهران، 1324، شم‍ 7؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1904 م؛ مینوی خرد، تـرجمۀ احمد تفضلی، تهـران، 1364 ش؛ ناصح، محمدعلی، «خـاش ـ بلوچ»، یغما، تهران، 1337 ش، شم‍ 125؛ نیکوکار، عیسى، ترانه‌های نیمروز، تهران، 1352 ش؛ هفت‌کشور یا صور الاقالیم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1353 ش؛ یادگاری، عبدالحسین، حماسه‌های مردم بلوچ، تهران، 1386 ش؛ یاقوت، بلدان؛ یغمایی، اقبال، بلوچستان و سیستان، تهران، 1355 ش؛ نیز:

Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Iranica.

یاسمین مجتهدپور

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: