مردم شناسی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • باله وند | باله‌وَنْد، یا بالَوَنْد، از طوایف لر پشتکوه ساکن ناحیۀ هُلیلان در استان ایلام.
  • بامدی | بامَدی، یا بامِذی، بااَمْدی (= بابا احمدی)، طایفه‌‌ای بزرگ از طوایف لر شیعه مذهب ایل بختیاری (ﻫ م)، پراکنده در ناحیه‌‌ای گسترده در دو استان چهار محال و بختیاری و خوزستان. بامدی از اتحاد طوایف «دورکی‌‌باب» و یکی از بابهای چهارگانۀ هفت لنگ بختیاری تشکیل یافته است.
  • بامری | بامِری، یکی از طوایف بزرگ بلوچ ساکن در جنوب شرق ایران.
  • باویه | باویه، یکی از قبایل بزرگ عرب شیعی مذهب ساکن خوزستان.
  • باوی | باوی، ایلی از ایلات لُر استان کهگیلویه و بویراحمد، و پیرو مذهب تشیع.
  • بتر | بُتْر، نام یکی از دو قبیلۀ اصلی بربر که به همراه قبیلۀ برانس (ﻫ م)، بربرهای ساکن شمال افریقا را تشکیل می‌دهند.
  • بجنگ |
  • بچاقچی | بُچاقْچی، از ایلات بزرگ ترک‌زبان و شیعی مذهب استان کرمان.
  • بختک | بَخْتَک، موجودی وهمی و شبرو که صورت جسمانی ندارد و همچون سابه یا شبح شبها به بستر آدمیزادگان می‌آید و خود را روی خفتگان می‌افکند. خفتگان در زیر گرانی بختک احساس گرانی سنگینی می‌کنند و حالت خفتگی به آنان دست می‌دهد. بختک را مترادف کابوس (برهان...، نیز داعی‌الاسلام، ذیل بحث؛ فیضی، ذیل بر خفج) و کابوس را مظهر و ...
  • بخت گشایی | بَخْتْ‌گُشایی، مجموعۀ اعمال‌ و رفتارهایی که همراه با برخی آداب خاص مذهبی و جادویی برای گشایش بخت بستۀ دختران «دم‌بخت» و شوهر نرفتۀ در خانه مانده و گشایش کار زنان «سیاه‌بخت» و کارِ بستۀ مردان صورت می‌گیرد.
  • بختی | بُخْتی، یا بُخْتیّه، یکی از طایفه‌های کهن کُرد ساکن در ناحیۀ بُخْتان (بوتان) در جزیرۀ ابن‌عمر در کرانۀ غربی رود دجله.
  • بدوح |
  • براهویی | بَراهویی، یا برهویی، اتحادیه‌ای از طایفه‌های براهویی زبانِ پراکنده در استان سیستان‌وبلوچستان و برخی نقاط همجوار در کشورهای پاکستان و افغانستان.
  • بربری | بَرْبَری، گروهی از خانوادۀ زبانهای آفریقا ـ آسیایی (حامی ـ سامی) كه زبانهای گوناگونی در پهنه‌ای وسیع از شمال آفریقا بدان منتسب است. در تداول بومی، نام اَمَزیغ افزون بر آنكه اشاره به گونه‌ای از گوشیهای حاضر بربری (تمزیغت) دارد، به طور كلی به زبانهای بربری نیز اطلاق می‌شود. شمار زبانهای بربری در حال حاضر به حدو...
  • بردالعجوز | بَرْدُالْعَجوز، یا ایام العجوز، اصطلاحی که بر 5 یا 7 روز از روزهای سردِ پایان زمستان اطلاق می‌شود. در فرهنگ و ادبیات ایران این ایام را برد عجوز (سعدی، 101؛ آنندراج، 1/659). روزگار عجوز و سرمای پیرزن (بیرونی، التفهیم، 262-263) می‌نامیدند و امروز هم در تداول عام مردم تهران آن را سرما پیرزن می‌خوانند. برخی، عجوز...
  • بزچلو | بُزْچَلّو، یا بوزچلو، گروهی‌ از طوایف‌ ترك‌زبان‌ ساكن‌ در آذربایجان‌ غربی‌ و معروف‌ به‌ قاراپاپاق‌ (یا قراپاپاخ‌) كه‌ در اوایل‌ عهد صفویه‌ به‌ بخش‌ وَفس‌ اراك‌ كوچانده‌ شدند و در دهستانی‌ كه‌ بزچلو نامیده‌ شد، اقامت‌ گزیدند.
  • بزکشی | بُزْكَشی، بازی سنتی سواركاری كه در میان ایلات‌ ترك‌ سرزمینهای آسیای مركزی و مردم‌ شمال‌ افغانستان متداول‌ است‌. این‌ بازی در ازبكستان به «اولاك‌»، در میان مردم‌ ترك‌زبان‌ افغانستان به «اوغلاغ ترتماق‌»، یا «اوغلاغ ترماغ‌» (عنایت‌الله‌، 69)، و در قزاقستان‌ به «كوپ‌كاری» ( كتاب سال‌، 745) شهرت‌ دارد.
  • بست | بُسْت‌، شهری كهن‌ نزدیك ملتقای رودهای هیرمند و ارغنداب‌ كه‌ امروزه‌ ویرانه‌های‌ آن‌ مجاور شهر لشگرگاه‌، مركز ولایت‌ هلمند در جنوب‌ غربی‌ افغانستان‌ باقی‌ است‌ و به‌ واسطۀ وجود ویرانه‌های‌ قلعه‌ای‌ نظامی‌ در آن‌، به‌ نام‌ قلعۀ بست‌ معروف‌ است‌.
  • بگ زاده | بِگ‌زاده، یا بیگ‌زاده، نام یك گروه بزرگ كُرد زبان پراكنده در شمال غرب ایران و مناطقی از سلیمانیه عراق. بگ‌زاده‌ها را یكی از 5 گروه بزرگان ونجبای كرد دانسته‌اند (نیكیتین، 285).
  • بکشلو | بَکِشْلو، نک‍ : افشار، گروه قومی عشایری.
  • بلباس | بِلْباس‌، نام‌ کهن‌ یکی‌ از ایلات‌ و نیز اتحادیه‌ای‌ از ایلات‌ کرد پراکنده‌ در نواحی‌ کردستان‌ ایران‌ و عراق‌.
  • بلوچ | بَلوچ، جماعت بزرگی از گروههاي قومی‌ گوناگون كه در منطقۀ گسترده‌اي به نام بلوچستان در ايران، پاكستان و بخش مجاور آنها در افغانستان و نيز در نواحی ديگر اين سرزمينها و جاهايی مانند هند، تركمنستان، عمان و امارات متحده عربی زندگی می‌كنند.
  • بلوط |
  • بله برون | بَله‌بُرون‌، یا بَلّه‌ بُرون‌ (بلی‌ بُران‌ = بلی‌ + بُر: بُن‌ مضارع‌ از مصدر بریدن‌ + ان‌: پسوند نشانۀ جشن‌، آیین‌ و مراسم‌)، بخشی‌ مهم‌ از مراسم‌ مقدماتی‌ جشن‌ عروسی‌ سنتی‌ در ایران‌. مجلس‌ بله‌‌برون‌ از سوی‌ خانوادۀ دختری‌ که‌ نخستین‌بار ازدواج‌ می‌کند، برای‌ گفت‌وگو دربارۀ شرایط مادی ‌ازدواج‌ و تعیین‌ و قط...
  • بند بازی | بَنْدبازی، یا داربازی یا رسن بازی، نوعی بازی نمایشی است كه با حركات ورزشی روی بند یا رسن هنرنمایی می‌كنند.
  • بویر احمدی | بویرْ اَحْمَدی‌، یا بویراحمد،‌بزرگ‌ترین ایل از ایلات شش‌گانۀ استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، متشكل‌ از چند تیره‌ و طایفه‌ با خاستگاههای‌ گوناگون‌. بویراحمدیها در منطقۀ وسیعی‌ از نواحی‌ شمال و شرق استان‌ ــ كه‌ به‌ نام‌ همین‌ ایل‌ نام‌گذاری‌ شده‌ است‌ ــ زندگی‌ می‌كنند.
  • بهارلو | بَهارْلو، نام‌ یك‌ گروه‌ ایلی‌ ـ عشیره‌ای‌ ترك‌ زبان‌ و طایفه‌ای‌ از طوایف‌ كنونی‌ ایل‌ خمسه‌ در فارس‌. نام‌ این‌ گروه‌ را بولالّو نیز آورده‌اند.
  • بهاروند | بَهارْوَنْد، از ایلات‌ لر شیعی‌ مذهب‌، در منطقۀ بالا گریوۀ لرستان‌.
  • بهتویی |
  • بهداروند | بِهْدارْوَنْد، یا بختیاروند، طایفه‌ای‌ از طوایف‌ لُر بختیاری‌ شاخۀ هفت‌ لنگ‌. این‌ طایفۀ بزرگ‌ و مهم‌ بختیاری‌ به‌ بیداروند و بختیاری‌وند نیز شهرت‌ دارد.
  • بهمنگان | بَهْمَنْگان‌، یا بَهْمَنْجَنه‌، بَهْمَنْجه‌، بَهْمَنْچَنه‌، یكی‌ از جشنهای‌ بزرگ‌ و كهن‌ ایرانی‌ پیش‌ و پس‌ از اسلام‌.
  • بهمئی | بَهْمِئی، یكی از ایلات‌ لُر شیعه‌ در استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، در جنوب‌ غربی ایران‌. زیستگاه‌ این‌ ایل‌ بخش‌ بزرگی از مغرب‌ منطقۀ كهگیلویه‌ را در بر می‌گیرد...
  • بی بی |
  • بیرانوند | بِیرانْوَنْد، یا به‌ زبان‌ لُری‌ بَیرَنْوَن‌ از ایلات‌ لك‌ زبان‌ و شیعی‌ مذهب‌ لرستان‌.
  • بیگدلی |
  • پاپی | پاپی‌، از ایلات‌ بزرگ‌ لر زبان‌ منطقۀ بالاگریوۀ استان‌ لرستان‌.
  • پادنگ |
  • پازوکی | پازوكی‌، یا پازُكی‌، پیزُكی‌، بازوكی‌، نام‌ یكی‌ از ایلهای‌ كرد قدیم‌ ایرانی‌ كه‌ از نیمۀ دوم‌ سدۀ 9ق‌، بیش‌ از یك‌ قرن‌ در مناطق‌ شمالی‌ دریاچۀ وان‌ در آناتولی‌ فرمانروایی‌ داشته‌ است‌. اولین‌ اشارۀ تاریخی‌ به‌ ایل‌ پازوكی‌ به‌ دوران‌ حكومت‌ آق‌ قویونلوها در ایران‌ باز می‌گردد. از این‌ پس‌ نام‌ پازوكی‌ بارها...
  • پاگشا | پاگُشا، یا پاگُشاكُنان‌، جشنها یا میهمانیهایی‌ است‌ كه‌ پدر و مادر و خویشاوندان ‌و بستگان‌ عروس‌ و داماد پس‌ از پایان‌دورۀ «حجله‌نشینی‌» برای‌ بازكردن‌ و گشودن‌ پای‌ زوج‌ جوان‌ به‌ زندگی‌ جدید و فعالیتهای‌ دوبارۀ اجتماعی‌ برپا می‌دارند.
  • پدر سالاری |
  • پرده خوانی | پَرْده‌خوانی‌، هنری‌ از هنرهای‌ نمایشی‌ عامه‌ كه‌ به‌ نقل‌ واقعه‌های‌ مذهبی‌، به‌ ویژه‌ واقعۀ عاشورا از روی‌ تصاویر نقاشی‌ شده‌ روی‌ پرده‌ اختصاص‌ دارد.
  • پرسه |
  • پری | پَری‌، موجودی‌ وهمیِ ماورای‌ طبیعی‌ در اندیشه‌ و باورهای‌ مردم‌ جامعه‌های‌ كهن‌ سنتی‌ ایران‌.
  • پری خوانی | پَریْ خوانی‌، یا پری‌ داری‌، كار كسی‌ كه‌ با افسون‌ و وِرد پری‌ (ه‍ م) را فرا خواند و رام‌ و تسخیر خود كند و در بر آوردن‌ خواسته‌هایش‌ او را به‌ كار گیرد.
  • پزشکی اسلامی | پِزِشْكیِ اِسْلامی‌ (پزشكی‌ دورۀ اسلامی‌)، نظام‌ پزشكیِ نوینی‌ كه‌ تمدن‌ اسلامی‌ با بهره‌گیری‌ از سنتهای‌ پزشكی‌ یونانی‌، ایرانی‌ و هندی‌ بنیاد نهاد و پژوهشگران‌ معمولاً آن‌ را پزشكی‌ عربی‌ می‌نامند.
  • پشتون‌، قوم‌ |
  • پماک | پُماك‌، نام‌ قومی‌ مسلمان‌ و اسلاو در منطقۀ بالكان‌ كه‌ زیستگاه‌ اصلیِ آنان‌ كوهستان‌ رودوپ‌ در منطقۀ تراكیاست‌؛ در تقسیمات سیاسی‌ كنونی‌، بخشی‌ از آن‌ در خاك‌ بلغارستان‌، بخشی‌ در یونان‌ و بخشی‌ نیز در جمهوری‌ مقدونیه‌ قرار گرفته‌ است‌. جمعیتی‌ از پماكهای‌ مهاجر نیز در تركیه‌ زندگی‌ می‌كنند.
  • پنج تن |
  • پنجه | پَنْجه‌ (پنج‌ + های‌ نسبت‌)، پیكره‌ و نقش‌ دست‌ از مچ‌ تا سرپنج‌ انگشت‌ كه‌ آن‌ را از مس‌، برنج‌، ورشو، نقره‌ یا طلا می‌سازند و یا بر روی‌ كاغذ، پارچه‌ و چیزهای‌ دیگر می‌اندازند و همچون‌ نماد قدرت‌ و قداست‌ و یا طلسم‌ و تعویذِ دفع‌ شرّ و بلا به‌كار می‌برند.
  • پنجۀ مریم |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: