صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / پاگشا /

فهرست مطالب

پاگشا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

پاگُشا، یا پاگُشاكُنان‌، جشنها یا میهمانیهایی‌ است‌ كه‌ پدر و مادر و خویشاوندان ‌و بستگان‌ عروس‌ و داماد پس‌ از پایان‌دورۀ «حجله‌نشینی‌» برای‌ بازكردن‌ و گشودن‌ پای‌ زوج‌ جوان‌ به‌ زندگی‌ جدید و فعالیتهای‌ دوبارۀ اجتماعی‌ برپا می‌دارند. 

حجله‌ نشینی

عروس‌ و داماد پس‌ از مراسم‌ شب‌ زفاف‌ چند تا چندین‌ روز از دیگران‌ و فعالیتهای‌ اجتماعی‌ كناره‌ می‌گیرند و در حجله‌خانه‌ می‌مانند و از حجله‌ بیرون‌ نمی‌آیند، مگر به‌ ضرورت‌ و یا رفتن‌ به‌ حمام‌. طول‌ مدت‌ در حجله‌ ماندن‌ یا حجله‌نشینی‌ در هر حوزۀ جغرافیایی‌ ـ فرهنگی‌ ایران‌ بنا بر سنتهای‌ فرهنگی‌ مردم‌ آن‌ حوزه‌ فرق‌ می‌كرده‌، و معمولاً از 3روز، و گاه‌ تا یك‌ سال‌ به‌ درازا می‌كشیده‌ است‌ (یادداشتهای‌ مؤلف‌). 
جدایی‌ گزینی‌ عروس‌ و داماد از جامعه‌ و طایفه‌های‌ خود و در حجله‌نشینی‌ موقت‌ آنها و دوباره‌ پیوستن‌ به‌ اعضای‌ جامعه‌ پس‌ از ترتیب‌ دادن‌ مراسم‌ پاگشایی‌، با مرحلۀ دوم‌ و سوم‌ از مراحل‌ سه‌گانۀ «مناسك‌ گذار»: 1. «جدا شدن‌» یا «گسستن‌»، 2. «جدایی‌ گزینی‌» یا «گذار»، 3. «باز پیوستن‌» یا «همبستگی‌» در جامعه‌ها، به‌ ویژه‌ جامعه‌های‌ كهن‌ وسنتی‌ كه‌ نخستین‌بار مردم‌شناس‌ برجستۀفرانسوی‌، آرنلد وان‌ جنپ‌ در 1908 م‌ در ادبیات‌ مردم‌ شناسی‌ مطرح‌ كرد (ص 10-11, 21, 116-117, 124, 129-130)، تطبیق‌ می‌كند (نیز نک‍ : بارنارد، 489؛ بلوكباشی‌، نقد ... ، 224-225). 
مراحل‌ سه‌گانۀگذار بازتابندۀ دگرگونی‌ در روند زندگی‌ اجتماعی‌ فردی‌ یا گروهی‌ در جامعه‌ است‌. در جامعه‌های‌ كهن‌ و ابتدایی‌ و جامعه‌های‌ سنتی‌ كنونی‌ جهان‌ شماری‌ از رفتارهای‌ فرهنگی‌ و آیینی‌ مردم‌ با گذر و انتقال‌ برخی‌ از پدیده‌های‌ طبیعی‌ و وضع‌ و حالتی‌ به‌ وضع‌ و حالتی‌ دیگر، یا انتقال‌ انسان‌ از یك‌ پایگاه‌ اجتماعی‌ به‌ پایگاهی‌ دیگر پیوند و رابطه‌ داشته‌ است‌ (همو، نوروز ... ، 105). مراسم‌ عروسی‌ هر سه‌ مرحله‌، یعنی‌ جداشدن‌ دختر و پسر از خانواده‌ و گروه‌ و طایفۀ خود، جدایی‌ گزینی‌ از جامعه‌ و در حجله‌ نشستن‌ در یك‌ دورۀ محدود، و بازپیوستن‌ به‌ خانواده‌ و گروه‌ و جامعه‌ را دربرمی‌گیرد كه‌ مرحلۀ پاگشایی‌، یعنی‌ باز پیوستن‌ به‌ گروه‌ و طایفه‌، مهم‌ترین‌ آنهاست‌ (همو، نقد 6). 
طول‌ مدت‌ حجله‌نشینی‌ در هر جای‌ ایران‌، بنا بر سنتهای‌ فرهنگی‌ مردم‌ آن‌ جا فرق‌ می‌كند؛ مثلاً دورۀ حجله‌نشینی‌ در كُهنَك‌ (دهی‌ از بخش‌ حومۀ شهرستان‌ دزفول‌) و دَوان‌ (روستایی‌ از توابع‌ شهرستان‌ كازرون‌ در استان‌ فارس‌) 3 روز (كریمی‌، 43؛ لهسایی‌زاده‌، 144)؛ در شیراز، گیلان‌، كردستان‌، بلوچستان‌ و در ایل‌ بیرانوند (ه‍ م) 7 روز (فقیری‌، 80؛ پاینده‌، آیینها ... ، 62؛ 
نیكیتین‌، 110؛ ناصری‌، 125؛ حنیف‌، 124-125)؛ در تهران‌ قدیم‌ و در میان‌ ایلها و طایفه‌های‌ ترك‌ دره‌گز 40 روز (مستوفی‌، 1 / 351؛ كتیرایی‌، 214؛ میرنیا، 77)؛ در آینه‌وَرزان‌ (روستایی‌ از دهستان‌ ابرشیوۀ پشت‌كوه‌ شهرستان‌ دماوند) به‌ مدت‌ یك‌ سال‌ (خلج‌، 13)؛ و در مناطق‌ كوهمره‌نودان‌، جروق‌ و سرخی‌ استان‌ فارس‌ 3 روز؛ و در ایل‌ ممسنی‌ (ه‍ م) 3 تا 4 روز بوده‌ است‌ (موسوی‌، 23؛ حبیبی‌، 451). 
در سروستان‌ فارس‌ در حجله‌ماندن‌ عروس‌ و داماد 7 تا 10 روز به‌ درازا می‌كشید. روز هفتم‌ یا دهم‌ مادر عروس‌ و مادر داماد، یا به‌ جای‌ هر یك‌ از آنها بزرگ‌تر دو خانواده‌ به‌ حجله‌ می‌رفتند و باكشیدن‌ نخ‌ یا نخهایی‌ از پارچه‌ها یا فرشهای‌ تزیینی‌ آویخته‌ به‌ در و دیوار، حجله‌ را به‌ صورت‌ نمادین‌ برمی‌چیدند. آن‌گاه‌ عروس‌ را به‌ حمام‌ می‌بردند. از آن‌ پس‌، 4 تا 6 ماه‌ عروس‌ اجازه‌ نداشت‌ بجز حمام‌ به‌ جایی‌ دیگر برود (همایونی‌، 509). 
در جامعۀ بلوچ‌ عروس‌ و داماد 3 روز در حجله‌ای‌ كه‌ در اقامتگاه‌ خانوادۀ عروس‌ برپا می‌شد، می‌ماندند. پس‌ از آن‌ عروس‌ و داماد دیداری‌ كوتاه‌ از پدر و مادر داماد می‌كردند كه‌ به‌ این‌ دیدار اصطلاحاً «گِنْدَكان‌» می‌گفتند. آن‌گاه‌ دوباره‌ به‌ اقامتگاه‌ خانوادۀ عروس‌ بازمی‌گشتند و یك‌ هفته‌ تا 3 ماه‌ در آنجا می‌زیستند. بعد برای‌ اقامت‌ دائم‌ به‌ اقامتگاه‌ خانوادۀ داماد بازمی‌گشتند (امان‌ اللهی‌، 122). 
پاگشاكنان‌: پس‌ از پایان‌ دورۀ حجله‌نشینی‌ و بیرون‌ آمدن‌ عروس‌ و داماد ازحجله‌یا «گِرْدَك‌» ( برهان‌...، ذیل‌گردك‌؛ مردم‌ مشكین‌شهر آن‌ را «گَرْدَك‌»، به‌ معنای‌ قوروق‌ و كردها «گِردِك‌»، به‌ معنای‌ شب‌ زفاف‌ و ماه‌ عسل‌ می‌نامند، نک‍ : ساعدی‌، 144-145)، نخستین‌ خانواده‌هایی‌ كه‌ عروس‌ و داماد را به‌ جشن‌ و میهمانی‌ بزرگ‌ با حضور جمعی‌ از وابستگان‌ دو خانواده‌ پاگشا می‌كردند، غالباً پدر و مادر عروس‌، و بعد پدر و مادر داماد بودند. در جامعۀ زردشتیان‌ رسم‌ است‌ كه‌ نخست‌ پدر و مادر پسر پاگشاكنان‌ می‌گیرند (به‌ آذین‌، 60). پس‌ از آن‌، هر یك‌ از خویشاوندان‌ بزرگ‌ و نزدیك‌ دو خانواده‌ به‌ ترتیب‌ میهمانی‌ ترتیب‌ می‌دهند و خانوادۀ عروس‌ و داماد و جمعی‌ از بستگان‌ و آشنایان‌ را دعوت‌ می‌كنند. در برخی‌ جاها، مانند تهران‌، پس‌ از مراسم «پاتختی‌» در روز پس‌ از شب‌ زفاف‌، پاگشاها شروع‌ می‌شود (یادداشتهای‌ مؤلف‌). 
این‌ مجلس‌ میهمانی‌ را مردم‌ نقاط مختلف‌ چنین‌ می‌نامند: تهرانیها «پاگشا»، «پاگشا كردن‌» (كتیرایی‌، همانجا)، یا «پاگشا كُنون‌» (= پاگشاكنان) (یادداشتهای‌ مؤلف‌)؛ كردها عموماً «پاگشایی‌» (مردوخ‌، 1 / 258) یا «پاگوشاد» (اورنگ‌، 48) و 
كردهای‌ كرمانشاه «پاگشا» (درویشیان‌، 117)؛ شیرازیها، كرمانیها و مردم‌ سروستان‌ فارس «پاگشا» (بهروزی‌، 96؛ پورحسینی‌، 88؛ صرافی‌، 50؛ واعظ تقوی‌، 16؛ همایونی‌، 510)؛ سیستانیها «پاگُشو» (افشار، 40)؛ شوشتریها «پاگشون‌» (نیرومند، 57)؛ راوریها «پاگشا» و «پاگشونی‌» (كرباسی‌، 1 / 138)؛ لرهای‌ بالاگریوۀ لرستان «پاگشوند» و لرهای‌ خرم‌آباد «پاگشا» (امان‌ اللهی‌، 121؛ ایزدپناه‌، 19)؛ بختیاریها «پاگشا» (خسروی‌، 322)؛ گیلانیها «پاكَشُن‌» و «پاكَشون‌» [پاكشان‌: پاكشانیدن] (پاینده‌، آیینها، 62، فرهنگ‌ ...، 179)؛ مردم‌ كهنك «پاگُشون‌» (كریمی‌، 43)؛ كلیمیان‌ اصفهان «پاگشا» (كلباسی‌، 202)؛ مردم‌ آینه‌ورزان «خونِ بیرونی‌» (= خانه‌ بیرونی‌: از خانه‌ بیرون‌ رفتن‌) (خلج‌، 13)؛ دوانیها و مردم‌ كوهمرۀ سرخی‌ فارس «واتِلَوون‌» و «واتَلَبون‌» [= واطلبان‌؛ جشن‌ بازطلبیدن‌] (لهسایی‌ زاده‌، 144؛ موسوی‌، 23)؛ گروهی‌ از كردها «پاكِردِنَوه‌» (مردوخ‌، 1 / 255، 258)؛ آذربایجانیها «آیاق‌ آچْما» و «آیاق‌ آچْماق‌»، و قشقاییها «اَیاق‌ آچما» (بهزادی‌، 129؛ كیانی‌، 294). 
میهمانیهای‌ پاگشاكنان‌ غالباً شب‌ هنگام‌ و گاهی‌ نیز در روز و در هر دو مورد همراه‌ با شام‌ یا ناهار برگذار می‌شوند. در برخی‌ جاها پیش‌ از پاگشا كردن‌، عروس‌ و داماد، به‌ دست‌ بوس‌ مادر زن‌ و پدر زن‌ و یا مادر شوهر و پدر شوهر می‌رفتند. در تهران‌ روز سوم‌ كه‌ عروس‌ و داماد از حجله‌ در می‌آمدند، به‌ دست‌ بوس‌ مادر عروس‌ می‌رفتند كه‌ آن‌ را «مادر زن‌ سلام‌» می‌گفتند و از او «رونما» هم‌ می‌گرفتند. در قدیم‌ داماد یك‌ میهمانی‌ به‌ نام «پاحِنْجِله‌» (پای‌ حجله‌) ترتیب‌ می‌داد و آن‌گاه‌ دعوتهای‌ پاگشا شروع‌ می‌شد (شهری‌، 3 / 143-144). در آن‌ زمان‌ پدر و مادر عروس‌ معمولاً دو شب‌ جشن‌ پاگشا می‌گرفتند و شبی‌ را به‌ زنان‌ و شبی‌دیگر را به‌ مردان‌ اختصاص‌ می‌دادند (كتیرایی‌، 214)، لیكن‌ امروزه‌ یك‌ جشن‌ شبانه‌ با شركت‌ مرد و زن‌ با هم‌ می‌گیرند (یادداشتهای‌ مؤلف‌). در آینه‌ ورزان‌ خانوادۀ عروس‌ جشن‌ پاگشا را در دو شب‌ پیاپی‌ برگذار می‌كردند: شب‌ نخست‌ دخترشان‌ را با پدر و مادر و خویشاوندان‌ نزدیك‌ داماد، و شب‌ دوم‌ دامادشان‌ را با همان‌ میهمانانِ شب‌ پیش‌ دعوت‌ می‌كردند (خلج‌، همانجا). 
در سروستان‌ فارس‌، پس‌ از پایان‌ میهمانی‌ای‌ كه‌ خانوادۀ دختر می‌داد، عروس‌ و داماد به‌ خانه‌شان‌ بازنمی‌گشتند و 3 تا 5 شبانه‌ روز آنجا می‌ماندند (همایونی‌، همانجا). 
در میانه‌، میهمانانی‌ كه‌ در جشن‌ پاگشایی‌ در خانۀ خانوادۀ عروس‌ گرد می‌آمدند، پس‌ از خوردن‌ شام‌، هر كس‌ می‌كوشید تا چیزی‌ از خانه‌ برباید و با خود ببرد. بعداً چیزهای‌ نفیس‌ و گرانبها را در برابر گرفتن‌ هدیه‌ باز می‌گرداندند و چیزهای‌ كم‌ بها را به‌ قصد تبرك‌ نزد خود نگه‌ می‌داشتند. این‌ رسم‌ را به‌ گویش‌ محلی «اوغورْلوق‌» («اوغورلو» كلمه‌ای‌ تركی‌ و به‌ معنای‌ خوش‌ یمن‌ و پربركت‌ است‌) می‌گفتند (یادداشتهای‌ مؤلف‌، به‌ نقل‌ از دست‌نویس «مراسم‌ عروسی‌ میانه‌»، نوشتۀ داوود محمودی‌، آرشیو واحد فرهنگ‌ مردم‌، شم‍ 0336 / 545 / F؛ برای‌ اصطلاح «اوغورلوق‌» نک‍ : بهزادی‌، 232، ذیل «اوغور»، «اوغورلو» و «اوغورلوق‌»). 

پاگشایانه‌

پدر یا مادر عروس‌ و داماد، یا هر دو از دو خانواده‌، در میهمانیهای‌ پاگشاكنان‌ به‌ عروس‌ و داماد خود هدایایی‌ به‌ عنوان «پاگشایانه‌» یا «رونما» می‌دهند. در بسیاری‌ جاها رسم‌ بود كه‌ هر یك‌ از محارم‌ و بستگان‌ نزدیك‌ نیز هدایایی‌ به‌ عروس‌ و داماد می‌دادند. رونماهای‌ تهرانیها معمولاً چیزهایی‌ مانند النگو، یا گوشوارۀ الماس‌، انگشتری‌ طلا و یا انگشتری‌ نقرۀ فیروزه‌ یا لعل‌ نشان‌ بود (كتیرایی‌، همانجا). در سروستان‌ مادر عروس‌ در میهمانی‌ پاگشاكنان‌ به‌ دختر و دامادش‌ و به‌ هر یك‌ از میهمانان‌ رونمایی‌ كه «پیش‌رُو» می‌نامیدند، می‌داد. پیش‌ رو چیزهایی‌مانند پیراهن‌،پارچه‌ وآجیل‌ بود. آجیل پیش‌ رو از دانه‌های‌ بودادۀ كنجد، شاهدانه‌، بادام‌، تخمۀ هندوانه‌ و تخمه‌ كدو تركیب‌ یافته‌ بود (همایونی‌، 509-510). 
دوانیها پاگشایانۀ پدر و مادر به‌ دخترشان‌ را «پاندازون‌» (=پااندازان‌) (لهسایی‌زاده‌، همانجا)، و لرهای‌ بالاگریوه‌ پاگشایانه‌ را كه‌ عموماً چند رأس‌ دام‌ است «بُوانی‌» می‌گویند (امان‌ اللهی‌، همانجا). پاگشایانۀ پدر عروس‌ به‌ دختر و دامادش‌ در روستای‌ كهنك‌ معمولاً یك‌ گاو شیرده‌ یا گوسفند بود (كریمی‌، همانجا). 

مآخذ

افشار سیستانی‌، ایرج‌، واژنامۀ سیستانی‌، تهران‌، 1365ش‌؛ امان‌ اللهی‌ بهاروند، سكندر، كوچ‌ نشینی‌ در ایران‌، تهران‌، 1360ش‌؛ اورنگ‌، م‌.، فرهنگ‌ كردی‌، تهران‌، 1347ش‌؛ ایزدپناه‌، حمید، فرهنگ‌ لری‌، تهران‌، 1343ش‌؛ برهان‌ قاطع‌، محمدحسین‌ ابن‌ خلف‌ تبریزی‌، به‌ كوشش‌ محمدمعین‌، تهران‌، 1342ش‌؛ بلوكباشی‌، علی‌، نقد و نظر، تهران‌، 1377ش‌؛ همو، نوروز: جشن‌ نوزایی‌ آفرینش‌، تهران‌، 1380ش‌؛ به‌ آذین‌، داریوش‌، «مراسم‌ ازدواج‌ زرتشتیان‌»، هنر و مردم‌، تهران‌، 1348ش‌، شم‍ 85؛ بهروزی‌، علینقی‌، واژه‌ها و مثلهای‌ شیرازی‌ و كازرونی‌، شیراز، 1348 ش‌؛ بهزادی‌، بهزاد، فرهنگ‌ آذربایجانی‌ ـ فارسی‌، تهران‌، 1382 ش‌؛ پاینده‌، محمود، آیینها و باورداشتهای‌ گیل‌ و دیلم‌، تهران‌، 1355ش‌؛ همو، فرهنگ‌ گیل‌ و دیلم‌، تهران‌، 1366ش‌؛ پورحسینی‌، ابوالقاسم‌، فرهنگ‌ لغات‌ و اصطلاحات‌ مردم‌ كرمان‌، تهران‌، 1370ش‌؛ حبیبی‌ فهلیانی‌، حسن‌، ممسنی‌ در گذرگاه‌ تاریخ‌، شیراز، 1371ش‌؛ حنیف‌، محمد، شناخت‌ ایل‌ بیرانوند، خرم‌ آباد، 1377ش‌؛ خسروی‌، عبدالعلی‌، فرهنگ‌ بختیاری‌، تهران‌، 1368ش‌؛ خلج‌، حسین‌، «آیین‌ زناشویی‌ در آینه‌ورزان‌»، انتشارات‌ ادارۀ فرهنگ‌ عامه‌، تهران‌، 1341ش‌، شم‍ 2؛ درویشیان‌، علی‌ اشرف‌، فرهنگ‌ كردی‌ كرمانشاهی‌، تهران‌، 1375ش‌؛ ساعدی‌، غلامحسین‌، خیاو یا مشكین‌ شهر، تهران‌، 1354ش‌؛ شهری‌، جعفر، طهران‌ قدیم‌، تهران‌، 1371ش‌؛ صرافی‌، محمود، فرهنگ‌ گویش‌ كرمانی‌، تهران‌، 1375ش‌؛ فقیری‌، ابوالقاسم‌، «مراسم‌ عروسی‌ در شیراز»، هنر و مردم‌، تهران‌، 1355ش‌، شم‍ 162؛ كتیرایی‌، محمود، از خشت‌ تا خشت‌، تهران‌، 1348ش‌؛ كرباسی‌ راوری‌، علی‌، فرهنگ‌ مردم‌ راور، تهران‌، 1365ش‌؛ كریمی‌، اصغر، «كهنك‌»، هنر و مردم‌، تهران‌، 1348ش‌، شم‍ 85؛ كلباسی‌، ایران‌، گویش‌ كلیمیان‌ اصفهان‌، تهران‌، 1373ش‌؛ كیانی‌، منوچهر، سیه‌ چادرها، شیراز، 1371ش‌؛ لهسایی‌ زاده‌، عبدالعلی‌ و عبدالنبی‌ سلامی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ مردم‌ دوان‌، تهران‌، 1370ش‌؛ مردوخ‌ كردستانی‌، محمد، فرهنگ‌، سنندج‌، 1362ش‌؛ مستوفی‌، عبدالله‌، شرح‌ زندگانی‌ من‌، تهران‌، 1341ش‌؛ موسوی‌، حسن‌، گوشه‌هایی‌ از فرهنگ‌ و آداب‌ و رسوم‌ كوهمره‌ نودان‌، جرون‌ و سرخی‌ فارس‌، شیراز، 1362ش‌؛ میرنیا، علی‌، فرهنگ‌ مردم‌، تهران‌، 1369ش‌؛ ناصری‌، عبدالله‌، فرهنگ‌ مردم‌ بلوچ‌، 1358ش‌؛ نیرومند، محمدباقر، واژه‌نامه‌ای‌ از گویش‌ شوشتری‌، تهران‌، 1355ش‌؛ واعظ تقوی‌، محمدتقی‌، فرهنگ‌ اصطلاحات‌ كرمان‌، كرمان‌، 1351ش‌؛ همایونی‌، صادق‌، فرهنگ‌ مردم‌ سروستان‌، تهران‌، 1349ش‌؛ یادداشتهای‌ مؤلف‌؛ نیز:

Barnard, A. and J. Spencer, Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, London, 2002; Gennep, A. van, The Rites of Passage, tr. M. B. Vizedom and G. L. Caffee, London, 1977; Nikitine, B., Les Kurdes, Paris, 1956.

علی‌ بلوكباشی‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: