امام حسین(ع) برای احیای اسلام قیام کرد. به گواهی تاریخ، پس از شهادت ایشان، طولی نکشید که ریشه بنیامیه خشکید و اسلام باقی ماند؛ اما باید توجه داشت که پس از شهادت امام حسین(ع) نوبت به امام سجّاد(ع)، حضرت زینب(س) و اهل بیت رسید که با اسارت خود، موج شهادت و وقایع جانسوز کربلا را سراسری کنند. اگر قضیه اسارت رخ نمیداد، موج کربلا در جهان منتشر نمیشد. در واقع، حرکت حسینی ابتدا با اسارت و سپس با عزاداری شیعیان، جاودان و سراسری شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این رو میتوان گفت: شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند.
بحث ما درباره اين است که آيا اين بُعد حيواني، کمککار هم دارد يا نه؟ علماي اخلاق ميفرمايند صفات رذيله کمککار اين بُعد حيواني انسان است؛ مثل حسادت، حب رياست، دنياداري و منيتها. تقريباً چهل رذالت داريم كه ميگويند کمککار اين بُعد است که اين اسب چموش و ماشين بيترمز را به بدبختي بکشاند. خواهناخواه وقتي بُعد جسماني به شقاوت کشيده شد، انسان به شقاوت کشيده ميشود و جهنمي ميشود. لذا همه کتابهاي اخلاقي درباره اين است که تهذيب نفس کنيم و اين صفات رذيله را اگر نتوانيم ريشه کن کنيم، لاأقل سرکوب کنيم. قرآن در سوره شمس، 11 قسم ميخورد و بعد ميفرمايد: «قد أفلح من زکّيها:1 رستگاري فقط و فقط از کسي است که مهذب شود»، درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضيلت را بارور و ميوهدار کند.
بُعد حیوانی یا ناسوتی ما شر محض است و در قرآن دستور داده شده از شر این این بُعد به خدا پناه ببریم که خیلی بدتر از شیطان برون است و اگر مواظب نباشیم، این شیطان درون ما را بدبخت میکند: «ان النفس لامّاره بالسّوء إلا ما رحم ربی».1
ما مرکب از روح و جسمیم و روح از عالم ملکوت است و در درون ما ابزارهایی دارد به نام فطرت، عقل، صدر و قلب و لشکر مجهزی در درون ما دارد كه «فضائل» است و همه فضائل اخلاقی از آنجا سرچشمه میگیرد و فرمانده کل قوا، روح است. 124هزار پیامبر هم برای تأیید روح و کمک به او آمدهاند تا بتواند کارش را انجام دهد و ما را به سر حد کمال برساند. پیامبران هر کدام، اوصیایی نیز داشتند؛ و در اسلام، از آغاز تا اكنون علاوه بر دوازده امام، روحانیت خیلی کار کرده است.
بحث رسید به اینجا که ما دو بُعدی هستیم: یک بعد ملکوتی به نام روح و یک بُعد ناسوتی و مادی به نام جسم داریم. کلیه تمایلات روح، الم و رنج برای جسم است و کلیه لذات جسم، الم و رنج برای روح است. چهار پیغمبر در درون ماست: فطرت، عقل، قلب و صدر كه یا چهارمرتبه از یک چیزند و یا آنها ابزار برای روح است برای رسیدن به مقامهای بالا و سعادت؛ اما پروردگار به این اکتفا نکرده و در درون ما یک لشکر مجهز برای ترقی روح و استکمال ما قرار داده به نام «جنود عقل». کلیه فضائل در عمق جان ما هست و روح به واسطه این لشکر مجهز میتواند به جاهای بالایی برسد و از عالم طبیعت رها شده، مراتب هفتگانه را بپیماید و به مقام فنا و لقا برسد و تا خدا خدایی میکند، این روح در رفاه و آسایش و استکمال باشد و بالاترین لذتش معاشقه و مکالمه با خداست.در کتابهای اخلاقی بیش از چهل فضیلت در درون انسان شمردهاند و علمای اخلاق، چندین جلد راجع به جنود عقل نوشتهاند.
در میان بزرگان اختلاف است که آیا روح ما با جسم ما وجود پیدا میکند و اول «جسمانیهالحدوث» است و بعد «روحانیهالبقاء» میشود، یا اینکه قبلاً این روح بوده است؟ یعنی پروردگار عالم روح ما را چندهزار سال قبل خلق کرده، بعد به مرور زمان این ارواح وارد بدنها شده است. وقتی که بچه در شکم مادر است، روح تعلقی به او پیدا میکند و وارد بدن میشود.
حضرت موسی(ع) خیلی زحمت کشید و بالاخره توانست فرعون با آن قلدری را که نه تنها شاه بود، بلکه ادعای خدایی میکرد و مردم این ادعا را پذیرفته بودند و از نظر نیرو و امکانات و شخصیت اجتماعی خیلی بالا بود و حضرت موسی تک بود و هیچ کس را نداشت، فقط حضرت هارون همراهش بود، پیروز شد؛ زیرا از خداوند خواسته بود: «شرح صدر بده تا کارهایم آسان شود. و احلُل عُقده من لسانی»:1خدایا، شرح صدر بده تا بتوانم در مقابل این قلدر قد علم کنم و زبان نافذ داشته باشم: «یفقهوا قولی».2 با این نیرو در مقابل فرعون آمد و پیروزی بالاخره از چوپانی بود که هیچ نداشت و دشمن را با ذلت عقب زد و با عزت به جایش نشست و دین خدا را عزت بخشید به واسط سعه صدر.
این قلب است که به اعتبار کارش به آن «نفس لوّامه» میگویند و به اعتبار کارش به آن «قلب» میگویند و به اعتبار کارش به آن «صدر» میگویند. در قرآن بیش از این سه اسم ندارد؛ اما عرفا و علمای اخلاق برای این قلب هفت مرتبه درست کردند و هفت اسم گذاشتند، ولی یک چیز بیشتر نیست. این طور نیست که در درون ما یک چیز به نام صدر باشد و یک چیز به نام قلب و یک چیز برای نفس لوامه باشد، بلکه همه یک چیز است و همان قلب قرآن است.
قرآن راجع به همه ما و مخصوصاً راجع به خانواده میفرماید: «و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفورٌ رحیم»1 با همدیگر باید گذشت و ایثار و فداکاری داشته باشید و تلافی کردن نباشد؛ تلافی کردن بدی به بدی، خود یک بدی است: «و جزاءُ سیئه سیئه مثلها».2 این که مردانگی نیست که کسی به صورت کسی بزند و او هم تلافی کند و به صورت او بزند. این هم یک گناه مثل گناه اول است.
بحث ما رسید به اینجا که ما مرکب از روح و جسم هستیم. روح از عالم ملکوت است و جسم از عالم ناسوت؛ او مجرد است و این مادّی؛ ترکیبی شده بین روح و جسم و نحوه ترکیب را نمیدانیم. این روح سه ابزار در جسم دارد و اگر بگوییم سه پیامبر در درون ماست، اشتباه نکردهایم: فطرت، عقل، و قلب و عواطف.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید