چکیده ای از تاریخ نشر کتاب در ایران / عبدالحسین آذرنگ

1395/7/3 ۱۱:۴۹

چکیده ای از تاریخ نشر کتاب در ایران / عبدالحسین آذرنگ

چکیده ای از تاریخ نشر کتاب در ایران از دهۀ 1330ش تا انقلاب موسسه های انتشاراتی خصوصی که در دهۀ 1330 ش و با چشم اندازی خوش بینانه برای آیندۀ فعالیت خود تاسیس شدند و از اواخر دهۀ 1340ش و از اوایل دهۀ 1350ش رو به زوال رفتند، هرکدام از عامل های بیرونی و علت های درونی خود تاثیر می گرفتند. عامل های مشترک بیرونی به جای خود، اما علت های درونی را فقط با بررسی های موردی تک تک ناشران می توان شناسایی کرد، و این رشته سر دراز دارد و فقط با نشر پژوهی های گسترده و همکاری شمار بسیاری از نشر پژوهان میسر است.

 

 

چکیده ای از تاریخ نشر کتاب در ایران از دهۀ 1330ش تا انقلاب

موسسه های انتشاراتی خصوصی که در دهۀ 1330 ش  و با چشم اندازی خوش بینانه برای آیندۀ فعالیت خود تاسیس شدند و از اواخر دهۀ 1340ش و از اوایل دهۀ 1350ش رو به زوال رفتند، هرکدام از عامل های بیرونی و علت های درونی خود تاثیر می گرفتند. عامل های مشترک بیرونی به جای خود، اما علت های درونی را فقط با بررسی های موردی تک تک ناشران می توان شناسایی کرد، و این رشته سر دراز دارد و فقط با نشر پژوهی های گسترده و همکاری شمار بسیاری از نشر پژوهان میسر است.

            از ناشرانی که در دهۀ 1330ش تاسیس شدند، از اینها می توان یاد کرد: آرمان، ناشر عمومی؛ اسدی، کتابفروش و ناشر منابع عربی و متون قدیمی؛ انجمن دوستداران کتاب، موسسۀ غیر انتفاعی و ناشر شماری اثر نفیس؛ بارانی، کتابفروش و ناشر چند اثر عمومی؛ بنیاد، کتابفروش و ناشر آثار عمومی؛ پدیده، ناشر آثار کودکان و شماری منابع ادبی و  عمومی؛ پیروز، کتابفروش و ناشر عمومی و چند فرهنگ زبان؛ خزر، ناشر عمومی، با تاکید برآثار ادبی و مذهبی؛ دهخدا، کتابفروش و ناشر عمومی، با تاکید بر کتاب های درسی و   کمک درسی دانشگاهی در زمینه های علمی و فنّی،  و نیز ناشر چند اثر مرجع؛ سخن، کتابفروش و ناشر چند اثر ادبی و برگزیده؛ سنائی، کتابفروش و ناشر آثار عمومی با تاکید بر انتشار آثار عرفانی و ادبی قدیم و دیوان؛ شرکت سهامی انتشار، کتابفروش و ناشر آثار اسلامی ، به ویژه آثاری که  از دیدگاه های جدید اسلامی نوشته شده است، و نیز برخی منابع عمومی و تخصصی؛ صائب، ناشر آثار ادبی و چند اثر در زمینه های دیگر؛ صفی علیشاه (نام خود را هم با این املا و هم به صورت صفیعلیشاه می نوشت)، کتابفروش، چاپ گر و ناشر عمومی؛  طهوری، کتابفروش و ناشر آثار ادبی قدیم و عرفانی، و تا اندازه ای ناشر تخصصی؛ فراهانی، کتابفروش و ناشر آثار مذهبی؛ فروغی، کتابفروش و ناشر عمومی، منابع مرجع و ادبی ، برخی منابع تخصصی و چندین  زبان آموز و فرهنگ و واژه نامه؛ کانون دنیا و هنر، ناشر ترجمۀ آثار ادبی؛ گلچین، ناشر ترجمۀ آثار پلیسی و داستان های عامه پسند؛ گلشائی، کتابفروش و ناشر ترجمۀ آثار عمومی؛ محمدی، کتابفروشی و ناشر آثار مذهبی؛ مرجان، ناشر ترجمۀ آثار ادبی؛ مکتب الصدوق، ناشر شماری آثار اسلامی؛ موسسۀ ملّی روان شناسی، ناشر تخصصی در زمینۀ روان شناسی و علوم مرتبط؛ نائیری، کتابفروش و ناشرآثار ارمنی؛ نشر اندیشه، کتابفروش و ناشر عمومی با تاکید بر ادبیات؛ یساولی، کتابفروش، ناشر، و واردکنندۀ کتاب های نقاشی.

                        جز اینها ناشران دیگری هم در تهران و در شهرستان ها تاسیس شدند، اما جزو ناشران فعال قرار نمی گیرند، ولو آنکه یک یا چند کتاب ماندگار هم منتشر کرده باشند، از جمله: افلاطون، انوشه و پاینده.

 

گرافیک در نشر

گرافیک حدوداً  از نیمۀ دهۀ 1330ش به نشر ایران راه یافت. تا پیش از آن، هنرمندان نقاش با نگاه نقاشانه در عرصۀ نشر فعالیت می کردند. کاربرد گرافیک در نشر از جملۀ موضوع هایی است  که اطلاعات ما در بارۀ آن بسیار اندک است و شاید نتوان اثر منسجمی یافت که تحول گرافیک را در عرصۀ کتاب و نشر از آغاز انتشار نخستین کتاب ها در ایران تا امروز نشان دهد، با اینکه تاریخ و تحول نشر و گرافیک در عرصۀ نشر را نمی توان از هم جدا کرد.

               در هر حال، چندین آتلیۀ هنری از دهۀ 1330ش به بعد فعال شدند و شماری از ناشران خصوصی کارهای هنری و حتی فنّی کتاب هایشان را به آنها سفارش دادند. به سبب به راه افتادن چاپخانه های مدرن و مجهز به بخش صحافی نیمه ماشینی و تمام ماشینی، دهۀ 1330ش دورۀ تحول در تجلید و صحافی کتاب هم هست. چاپخانۀ افست که در همین دهه تاسیس شد، بخشی برای صحافی داشت که به مرور مجهزتر و کامل تر شد. با رشد و گسترش نشر، جلد سازی و صحافی هم رونق تازه ای گرفت. پس از ورود دستگاه های ماشینی صحافی از دهۀ 1330ش به بعد، چاپخانه های بزرگی که  به کار چاپ کتاب می پرداختند، معمولاً بخش صحافی هم دایر کردند و صحافی غیر دستی از راه این چاپخانه ها رواج یافت. در شماری از این چاپخانه ها فعالیتی برای جلد سازی و آرایش های روی جلد  آغاز شد که به گونه ای از گرافیک، ولو از صورت های ابتدایی و نه چندان پیشرفتۀ آن، استفاده می کردند.

 

سانسور

سال هایی از دهۀ 1330ش از سیاه ترین دوره های سانسور در تاریخ نشر ایران است.  پس از سقوط دولت دکتر محمد مصدق و روی کار آمدن حکومت کودتا، نظارت بر مطبوعات به فرمانداری نظامی تهران و ماموران فرمانداری نظامی سپرده شد و این ماموران هم تا جایی که می توانستند از شدّت عمل در این زمینه خودداری نکردند. قصد این بود که مطبوعات را مرعوب و منکوب کنند و مدیران آنها را سر جایشان بنشانند. مطبوعات آزاد شده در دورۀ حکومت دکتر مصدق از دیدگاه نظامیان کودتاگر، لگام گسیخته شده بودند، و از این رو  مسئولان فرمانداری نظامی به کوچک ترین بهانه ای مطبوعات را به تعطیل می کشاندند؛ به ویژه آنکه تا تصویب مقررات جدید برای مطبوعات، حیات اینها به تفسیر به رای و تصمیم های موردی و مقطعی فرمانداری نظامی وابسته بود. دامنۀ این گونه اقدامات سرکوبگرانه به نشرکتاب هم کشیده شد و تاثیر آن را در انتشار موجی از کتاب های خنثای پس از کودتا می توان دید.

                        در مجموع دهۀ 1330ش، از آغاز تا پایان آن، از دوره های بسیار پرتناقض درتاریخ نشر ایران است. در این دوره از یک سو نشر آزاد و غیر سیاسی دورۀ تازه و بی سابقه ای از رشد را از سر گذراند، و از سوی دیگر سیاست سرکوبگرانه و اختناقی رژیم پس از کودتای نظامی، یکی از دشوارترین فضاهای تنفسی را بر انتشارات و مطبوعات آن دوره حاکم کرد. این تناقض را می توان در نوسان هایی در رفتار حکومت دید که از 1334ش به بعد بروز می کرد. تاثیرهای داخلی و خارجی، فعالیت یا رکود فعالیت گروه های مخالف دولت، بحران هایی که خود دولت با آنها رو به رو می شد، و واکنش های متفاوت از عامل های اصلی بروز تناقض و نوسان بود.

 

نشر در دهۀ 1340ش

این دهه دورۀ بسیار متفاوتی در روند نشر کتاب در ایران بود. این تفاوت، چندین علت داشت که از منظر های مختلف قابل بررسی است. افزایش شمار کتاب ها در این دهه فقط افزایشی کمّی نبود، بلکه بالا رفتن تقاضا برای کتاب و افزایش شمار خریداران و خوانندگان کتاب، افزایش درآمد خانوارهای نیازمند یا علاقه مند به کتاب، زیاد شدن شمار ناشران، پدیدآورندگان، مترجمان و سایر تولید کنندگان کتاب، بیشتر شدن نیازهای آموزشی، تحولاتی درکیفیّت تولید، و نیز علت های دیگر سبب شد که موازنۀ دیگری، متفاوت با دهه و دهه های پیش، میان عرضه و تقاضای کتاب برقرار شود و در نتیجه  نشر کشور به دورۀ بی سابقه ای در حیات خود تا آن زمان راه بیابد. رشد نشر در دهۀ 1340ش آهنگی مستمر داشت و هر سال بر شمار کتاب های منتشر شده افزوده می شد. شمار کتاب های انتشار یافته در 1345ش از مرز 2 هزار عنوان در سال، و سال بعد از مرز 3 هزار عنوان، و در 1348ش از مرز 4 هزار عنوان فراتر رفت و در پایان آن دهه در 1349ش، به رقم بی سابقه در تاریخ نشر ایران تا آن روزگار، یعنی به 4359 عنوان کتاب در سال رسید. بر پایۀ آمارهای رسمی موجود، سال 1349ش،  نقطۀ اوج انتشار کتاب از آغاز  نشر کتاب از دورۀ فتحعلی شاه قاجار تا انقلاب 1357ش است.

                        شمار ناشران در دهۀ 1340ش، چه در تهران و چه در شهرستان ها، در مقایسه با دهۀ پیش به میزان بسیاری افزایش یافت. این دهه دورۀ شکوفایی نشر کتاب، شکوفایی آثار ادبی، دهۀ پررونق انتشار نشریه ها و کتاب های ادبی،  و در مجموع  شکوفاترین دوره در تاریخ نشر به طور کلی از آغاز تا انقلاب 1357 بود. ناشران زیادی در این دهه کار خود را آغاز کردند، به ویژه ناشران کوچک و کم سرمایه ای که اگرچه کتاب های زیادی انتشار ندادند، اما در تنوع نشر و نیز معرفی نویسندگان و مترجمان تازه کار تاثیر داشتند. بسیاری از موضوع هایی که ناشران بزرگ و ناشران دولتی به آنها نمی پرداختند، در کار ناشران متوسط و کوچک جای می گرفت. به ویژه نشر روشنفکرانه را در میان این دسته از ناشران می توان بیشتر سراغ گرفت. تحول دیگری هم که در نشر دهۀ 1340ش رخ داد، افزایش تدریجی ناشران متوسط و کوچک مذهبی و انتشار منابع بیشتر با مضمون های دینی ـ عقیدتی بود. صورت ناشران آن دهه این افزایش را نشان می دهد.

 

ناشران تاسیش شده در دهۀ 1340ش

از ناشران تاسیس شده در این دهه از اینها می توان یاد کرد: آذر، کتابفروش و ناشر آثار اسلامی و سیاسی؛ اشرفی، کتابفروش و ناشر عمومی با تاکید بر آثار ادبی و داستان های ایرانی و خارجی معاصر و منابع مرجع؛ ایرانمهر، کتابفروشی و بیشتر  ناشر ترجمۀ  آثار ادبی؛ بعثت، ناشر آثار دینی، موسسان: شماری از فعالان مذهبی؛ بوف، ناشر عمومی و ناشر چندین اثر در این دهه و در دهۀ 1350ش که شماری از آنها در حوزه های ادبیات و هنر و سیاست از کتاب های ماندگار است؛ پیام، کتابفروشی و ناشر عمومی، با تاکید بر ترجمۀ داستان های خارجی؛ پیام اسلام، ناشر آثار مذهبی و هدف گرا؛ توس، کتابفروش و ناشر عمومی، نخست با تاکید بر آثار سیاسی و ادبی و سپس منابع تاریخی و متون کهن؛ جاویدان، کتابفروش و ناشر عمومی؛ جوانه، ناشر آثار ادبی، از ناشران نوآور؛ چهر، کتابفروش و ناشر آثار دانشگاهی و آموزشی؛ رَز، کتابفروش و بیشتر ناشر آثار ادبی و سیاسی، از ناشران نوآور و آثار روشنفکرانه در زمان خود؛ روز، کتابفروش و بیشتر ناشر آثار ترجمه شده به فارسی در زمینه های ادبی و سیاسی؛ روزن، ترکیبی از کتابفروشی، نمایشگاه و نشر، ناشر شعر و داستان و از ناشران نوآور و پیشگام در زمان خود؛ سنجری، کتابفروش و ناشر؛ طُرفه، ناشر چند اثر انگشت شمار، اما نوآورانه؛ فرخی، ناشر آثار سیاسی و بازاری، دارای گرایش؛ کاوه، ناشر چند اثر؛ کتاب زمان، کتابفروش و بیشتر ناشر آثار ادبی و شماری اثر عمومی، از ناشران پیشرو و نوآور در دورۀ فعال خود؛ کتاب نمونه، ناشر آثار طنز و ادبی، با گرایش سیاسی؛ مروارید، ناشر آثار ادبی و از ناشران پیشرو و نخبه گزین.

 

از دیگر ناشران آزاد آن دهه:

آریا(ناشر ترجمۀ چند اثر ادبی)؛ ابو ریحان( ناشر عمومی)؛ ارسطو( ناشر چند اثر عمومی)؛ ارغنون( ناشر چند اثر ادبی و کمک آموزشی)؛ اسکندری(ناشر عمومی)؛ اشراقی( کتابفروش و ناشر، ناشر آثار عمومی و عامه پسند)؛ پژواک( ناشر ترجمۀ چند اثر ادبی)؛ پویا،( ناشر چند اثر ادبی و سیاسی با گرایش سیاسی)؛ بامداد(ناشر عمومی و ناشر چند دفتر شعر از شاعران معاصر ایران)؛ تهران( ناشر چند اثر علمی)؛ جاوید( ناشر چند اثر عمومی)؛ سعدی( ناشر چند اثر عمومی)؛ شهریار( ناشر عمومی و ترجمه های کم اعتبار)؛ صدر( ناشر چند اثر مذهبی)؛ قائم مقام( ناشر  شماری اثر عمومی)؛ کورش کبیر(ناشر عمومی و ناشر چند کتاب مرجع)؛ معراجی، ناشر عمومی با تاکید بر آثار پلیسی.

 

در میان ناشران پرشمار و فعال در دهۀ 1340 ش، از چند ناشر شاخص به ویژه باید یاد کرد:

 انتشارات خوارزمی، کتابفروش و ناشر آثار عمومی و چند مجموعۀ تخصصی، از نوآورترین ناشران ایرانی در دهه های 1340 و 1350ش. ورود انتشارات خوارزمی به نشر از رویدادهای تاریخ نشر در کشور است، زیرا خوارزمی از معدود ناشرانی بود که به مصداق واقعی« ناشر» نزدیک شد.

 بنیاد فرهنگ ایران، موسسۀ پژوهشی و ناشر تخصصیِ برخوردار از بودجۀ دولتی، از تاثیر گذارترین ناشران کشور بر عرصه های زبان و ادب فارسی، ناشر شماری از با ارزش ترین متون کهن. از برجسته ترین نکات در انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سیاست سنجیدۀ عالمانه در انتخاب موضوع، متن، مولف، مترجم و مصحح  بود. بنیاد، هدف ها، وظایف، زمینۀ فعالیت، مخاطبان و تاثیر انتشار آثارش را می شناخت، و در مواردی هم شاید بسیار خوب می شناخت.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ناشر کتاب و آثار دیداری و شنیداری ویژۀ کودکان و نوجوانان، ناشر تخصصی غیر انتفاعی وابسته به دولت. انتشارات کانون از مهم ترین رویدادها در تاریخ نشر آثار ویژۀ کودکان و نوجوانان در ایران، سرچشمۀ تولید آثار دیداری و شنیداری، و از نوآورانه ترین فعالیت های بی سابقه و کم سابقه برای آن گروه ها بود. واحد موسیقی کانون راه تولید آثار صوتی را باز کرد. صفحه ها و نوارهایی با صدای شاعران، صفحه هایی که دستگاه های اصلی موسیقی ایران را با زبانی ساده و به طرزی روشن آموزش می داد، از تاثیرگذارترین اقدامات در راه تولید آثار شنیداری کودکان و نوجوانان بود. جنبۀ مهم و تاثیر گذار دیگری که به ایجاد مکتبی جدید در انتشارات ویژۀ کودکان و نوجوانان انجامید، که شاید بتوان نام «مکتب کانون» را بر آن نهاد، امکانات و زمینه هایی بود که مدیران کانون برای رشد و پرورش تخصص هایی فراهم آوردند که تا جای ممکن همۀ جنبه های کتاب را فرابگیرد، از نگارش و ویرایش و آماده سازی متن های مناسب برای کودکان و نوجوانان گرفته تا تصویرگری و جلد سازی و تبلیغات و عرضه و فروش و جزآن.

            در همین دهۀ 1340ش شماری ناشر در شهرستانها هم فعال شدند و به ویژه باید از ناشرانی در شهرهای  تبریز، قم، مشهد، اصفهان، شیراز، رشت و چند شهر دیگر یاد کرد. (در همین جا شاید این تاکید بی جا نباشد که اطلاعات ما در بارۀ ناشران محلی و شهرهای مختلف کشور بسیار اندک است و این کمبود بزرگ فقط با کمک نشرپژوهان محلی، مطالعات محلی، بررسی های میدانی، و گفت و گو با ناشران برطرف خواهد شد).

 

کتاب های درسی

از تحولات دیگر نشر در دهۀ 1340ش دگرگونی در انتشار کتاب های درسی مدرسه های ابتدایی و متوسطه است. نشر کتاب های درسی از دهۀ 1300ش  با دشواری و گاه نیز کم و بیش با بحران رو به رو بود. پس از شهریور 1320ش نزدیک به دو دهه این مشکلات، هم ادامه یافت و هم تشدید شد. کوشش های استاد پرویز ناتل خانلری در دورۀ وزارت اش در وزارت فرهنگ، به ویژه با همکاری استاد محمد امین ریاحی و چند تن دیگر، به این بحران پایان داد، اگرچه حدود یک دهۀ بعد بر اثر عامل های دیگری باز هم انتشار کتاب های درسی با بحران تازۀ دیگری رو به رو شد که از دوره های سرافکندگی در برنامه ریزی و مدیریت نشر کتاب های درسی است و حدیث آن نسبتاً مفصل است.

 

باز هم سانسور

نشر ایران در دهۀ 1340ش همچنان گرفتار سیاست های انتشاراتی متناقض دولت بود، سیاست هایی که عملاً  نشر را از رشد و بالیدن باز می داشت.  نظارت دولتی بر نشر در دهۀ 1340ش دستخوش تغییراتی شد. راس هرم دولت از کارکردهای نظارت بر انتشارات و مطبوعات کشور رضایت نداشت. ناهماهنگی هایی در کنترل های دولتی بروز می کرد که به انتشار مطالبی خلاف منویات آنها می انجامید، در حالی که دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی از طریق تشکیلات مختلف امنیتی، نظامی، انتظامی، خبرچینی بر مطبوعات و انتشارات نظارت داشتند. ساواک در چاپخانه ها مامور  داشت و گفته شده است که در چاپخانه هایی و در مواردی عمل نظارت و سانسور علنی را انجام می داد و مستقیماً دستور صادر می کرد چه چیزهایی چاپ نشود.

            در 1345ش نظارت بر نشر کتاب به ادارۀ نگارش در وزارت فرهنگ و هنر واگذار، و به این ترتیب وظیفۀ نظارت بر مطبوعات و نشر از هم جدا و به دو نهاد مختلف در دو وزارتخانه محول شد. ناشران بر پایۀ آیین نامۀ مصوب دیگری مکلف شدند برای انتشار کتاب هایشان از ادارۀ نگارش مجوز بگیرند. کتاب هایی که ادارۀ نگارش تایید نمی کرد، اجازۀ انتشار نمی گرفت. پیش از 1345ش که این گونه نظارت برقرار نبود، کتاب های نامطلوب را پس از چاپ و پخش جمع آوری و معدوم می کردند. نسخه ربایی از چاپخانه هم بی سابقه نبود، و تعقیب و مجازات نویسندگانی که از دیدگاه دولت مطالب خلاف می نوشتند، اعمال می شد. ماموران ساواک گاه به کتابفروشی ها می رفتند و بر پایۀ صورتی که در اختیار داشتند، کتاب های خاصی را ضبط می کردند.

 همین رویۀ عمل سبب شد ناشران متوسط و کوچکی که در دهۀ 1340ش افزایش یافته و رشد کرده بودند و بر تنوع فرهنگی کشور می افزودند، جرات سرمایه گذاری و میل به مخاطره پذیری را از دست بدهند و به تدریج از شمارشان کاسته شود. مانع های سر راه نشر به به جامعه سرایت یافت، به ویژه به محافل فرهنگی، آموزشی، پژوهشی، هنری، ادبی، روشنفکری، جرگه های فکری  و نظایر آن، و در نهایت سبب شد که نشر رونق گرفته و بی سابقۀ دهۀ 1340ش، از پایان همان دهه رو به افول بگذارد و انگیزه های خود را برای رشد و توسعه از دست بدهد. مجموعه ای از عامل هایی که با هم جمع شده بود و از نبودن قانونی مدوّن و روشن و نظارتی مبتنی بر قانون حکایت می کرد، کانون نویسندگان ایران را پس از تاسیس در 1347ش واداشت که در نخستین بیانیۀ خود به نقض آزادی اشاره کند؛ گویی که از دیدگاه این کانون، مبرم ترین موضوع، سانسور حاکم بر نشر کتاب و مطبوعات بود.

 

ناشران تاسیس شده در دهۀ 1350ش

ناشرانی که در دهۀ 1350ش اعلام مجویت کردند: آگاه، کتابفروش و ناشر عمومی با تاکید بر منابع اجتماعی و ادبی؛ اسماعیلیان، ناشر عمومی؛ بابک، ناشر عمومی؛ حمکت، کتابفروش و ناشر تخصصی و نیمه تخصصی در زمینۀ فلسفه و حکمت، عرفان و معارف اسلامی؛ دنیای کتاب، ناشر عمومی؛ روزبهان، کتابفروش و ناشر عمومی؛ سکه، ناشر عمومی؛ قدیانی، ناشر نیمه تخصصی، با تاکید بر آثار کودکان؛ ققنوس، ناشر عمومی و کتابفروش؛ کتاب نمونه، ناشر نیمه تخصصی، با تاکید بر ادبیات معاصر فارسی و هنر؛  نگاه، ناشر عمومی و کتابفروش؛ نوید شیراز، کتابفروش و ناشر عمومی، از فعال و پراثر ترین ناشران شهرستانی؛ نیلوفر، کتابفروش و ناشر تخصصی و عمومی با تاکید بر ادبیات معاصر.

 از ناشران دولتی و وابسته به دولت، تاسیس شده در دهۀ 1350ش: انتشارات دانشگاه صنعتی؛ انتشارات دانشگاه ملّی ایران؛ سروش، ناشر و کتابفروش، وابسته به دولت، ناشر آثار نیمه تخصصی و عمومی؛ انجمن فلسفه، مرکز اسناد فرهنگی آسیا، وابسته به وزارت فرهنگ و هنر و یونسکو؛ مرکز مطالعۀ فرهنگها.

نشر خارج از کشور. این شاخۀ ناشناخته از نشر در دورۀ پیش از انقلاب،  به ویژه نشر آثار و مطالب سیاسی، در دهۀ 1350ش و با شدت گرفتن فعالیت های انقلابی ضد رژیم گذشته، گسترش یافت.

 

وضعیت رو به وخامت  نشر در دهۀ 1350ش

در دهۀ 1350ش محاسبات روی کاغذ نشان می داد که بنیۀ کشور برای رشد و توسعۀ انتشارات مساعد است، اما در عمل دستاوردهای نشر دهۀ 1340ش مانند دستاوردهای سایر صنایع، گرفتار بحران شد. نیروها و امکانات بسیاری وجود داشت، اما بهره گرفتن از آنها با انواع مانع های دیوان سالارانه و هزارتوهایی رو به رو بود که راه را بر امیدورزی ها و تکاپوها می بست. نیمۀ نخستین دهۀ 1350ش از سخت گیرانه ترین دوره های نظارت بازدارندۀ دولت در عرصۀ نشر بود. این سال ها، چون از یک سو با برنامه های بلند پروازانۀ دولت در زمینۀ توسعه، افزایش ناگهانی درآمدهای نفتی و پر شدن جیب دولت از دلارهای نفتی رو به رو بود، و از سوی دیگر فعالیت های سیاسی و خشونت بار ضد رژیم به اوج شدت خود رسیده بود، دولت را به مسیری کشاند که سیاست های متناقض آن را تشدید کرد، یعنی شتاب بخشیدن به آهنگ توسعه، و بستن فضای سیاسی و فکری با این فرض که مخل برنامه های توسعه نباشد. از پیامدهای این سیاست متناقض، تعطیل شدن شماری از مطبوعات، محدود شدن فعالیت های نشر آزاد، به ویژه ناشران متوسط، کوچک و بدون حمایت، ناشرانی که  فعالیت آنها در حوزۀ نظارت مستقیم دولت قرار نمی گرفت و اعمال سانسور مستقیم و غیر مستقیم به خشن ترین و بی محابا صورتی که امکانات دولتی اجازه می داد.

سانسور رو به افزایش و گسترش تا آنجا پیش رفت که صورتی از واژه های ممنوع یا مشکوک تدوین شد و چنانچه این واژه ها در شعر یا نوشته ای ادبی به کار می رفت، به منزلۀ پیام رمز مخالف رژیم به مخاطبانش تلقی می شد، مانند واژه های «گل سرخ»، «شقایق»، «لاله»، «جنگل»، «درِ بسته»، «آسمان سیاه»، «رهایی»، «زنجیر»، «اسارت»، «آزادی» و مانند آن، و حتی واژه هایی که ممکن بود معناهای  نمادین آنها کمتر از این هم باشد. ماموران سانسور و بررسی هر گاه در نوشته ای به این گونه واژه ها بر می خوردند، مانع انتشار آن می شدند. این گونه برخورد لایشعرانه، که شباهت بسیار نزدیکی به شیوۀ کور پلیسی ماموران نظمیه در دورۀ پهلوی اول داشت، نظارت دولتی بر نشر را به نقطۀ کور و بن بست کشاند، اعتراض های شدیدی به بار آورد، رابطۀ میان پدیدآورندگان و مجموعۀ نشر کشور را با دستگاه دولت به وخامت کشاند، فضای بی اعتمادی و بدگمانی حاکم کرد و شکاف عمیقی میان دولت و کسانی به وجود آورد که در این زمینه ناگزیر به ارتباط اجباری با دولت بودند. حتی بخش هایی از خود دولت،  از جمله رادیو و تلویزیون را در برابر نظام و واحدهای سانسور قرار داد.

            از زمستان 1356ش، به ویژه پس از رویدادهای قم  و تبریز که آهنگ انقلاب شدت گرفت و  پس از رویداد 17 شهریور 1357 که چرخ انقلاب با سرعتی مهار ناپذیر به حرکت افتاد، ناشران بسیاری مقررات اخذ مجوز انتشار و سانسور کور را عملاً زیر پا گذاشتند و ناشران مخفی، سیلی از کتاب های سال ها ممنوع را روانۀ بازارهای کتاب سراسر کشور کردند. مانع سانسور به طرز مفتضحانه ای فرو ریخت. ناشران بساطی و کتابفروشان بساطی و دوره گرد به ویژه نقش بسیار موثری در شکستن مقررات مجوز انتشار داشتند. حدوداً از یک سال پیش از انقلاب انتشار کتاب های «جلد سفید» در مقیاس گسترده آغاز شد. سفید در اینجا به معنای رنگ نیست، زیرا جلد کتاب های بسیاری به رنگ های مختلف، سبز و زرد و سرخ و آبی و رنگ های دیگر بود، بلکه مراد از سفید در اینجا سادگی جلد است، جلدی که بر آن گاه فقط عنوان کتاب، یا همراه با نام نویسنده، یا نویسنده و مترجم با حروفی ساده نقش می بست. کتاب هایی که رژیم گذشته انتشار آنها را سال ها خلاف قانون اعلام یا متوقف کرده بود، به صورت جلد سفید منتشر شد. چه بسا عدۀ بسیاری زیادی به جرم داشتن یکی ازهمین کتاب ها دستگیر و به مدت طولانی زندانی شده بودند.  جلد سفیدها با شمارگانی بی سابقه به سرعت تولید و با بهایی ازران روانة بازارهای سراسر کشور شد. به گفتة کسانی که در آن سال ها در این ماجراها دست داشتند و نگارنده امکان گفت و گو با آنها را داشته است، گسترة فعالیت و سرعت به حدی بود که ماموران دولتی و امنیتی توان ردگیری را از دست داده بودند. چاپخانه های بسیاری شبانه روز و در نقاط مختلف کشور کتاب جلد سفید چاپ می کردند. بنا به برآوردهایی، کتاب آری این چنین بود برادر، نوشتة علی شریعتی، در 3 میلیون نسخه مخفیانه چاپ و در سراسر کشور پخش شد و چنین شمارگانی در تاریخ کتاب و نشر ایران سابقه نداشت.

 

چرا بحران برنشر غلبه کرد؟

دشواری های گریبانگیر نشر کتاب  در ایران بعد از 1349 تا 1357ش، گواه آن است که حتی اگر دولت سیاست و برنامه ای هم برای نشر داشت، در عمل به نتیجه نرسید.  مشکل نشر را، مانند هر صنعت و هر شاخه از فعالیت های دیگر، زمانی می توان حل کرد که زیر ساخت های آن ایجاد شده باشد. از نیمۀ دهۀ 1330ش که وضعیت مالی کشور رو به بهبود رفت و دست دولت برای سرمایه گذاری نسبی باز شد، و در کنار آن، خود جامعه هم گام هایی در راه پیشرفت و توسعه برداشت، نشر به علت های بسیار، از جمله سیاست های متناقض دولتی، نداشتن چشم انداز بلند مدت و مبتنی بر پژوهش و داده های دقیق، و به ویژه بر اثر کوته بینی سیاسی، از امکانات کم نظیر دو دهۀ خود بهره مند نشد و نتوانست به جایگاهی همتراز با نشر کشورهای رو به توسعۀ مشابه ایران دست یابد.

 کاغذ و مرکب و رنگ های چاپ، مقوا، مواد روکش، چسب و جزآن، به قدر لازم در داخل تولید نمی شد، امکان تولید صنعتی آنها در داخل نبود. دستگاه ها و تجهیزات چاپ از خارج، عمدتاً از آلمان، وارد می شد. در هیچ یک از دانشگاه ها و دانشکده ها و مدرسه های عالی برنامۀ آموزش نشر گنجانده نشد و دانش فنّی نشر و تجربه های جهانی در این زمینه از راه سامانه های آکادمیک به درون کشور را ه نیافت. نشر با دانسته های متکی به تجربه و آزمون و خطاهای مدیران نشر، و با شیوه های استادی ـ شاگردی به راه خود ادامه می داد. نهادها و تشکیلات لازم نشر ، که از جملۀ زیر ساخت هاست، به وجود نیامد. اتحادیۀ ناشران و کتابفروشان تهران، مهم ترین تشکیلات صنفی نشر، نتوانست به اتحادیه ای سراسری تبدیل شود، و دولت هم هیچ تمایلی به گسترش و تقویت این اتحادیه نشان  نداد، بلکه نظرش بر این بود مدیریت این اتحادیه در اختیار آن دسته از ناشرانی باشد که با سیاست های دولتی کاملاً هماهنگ باشند. در سراسر آن سال ها مطالعه ای در بارۀ مخاطب شناسی و بررسی ویژگی های مخاطبان نشر صورت نگرفت. طرحی پژوهشی که نشر کشور را موضوع بررسی خود قرار دهد تا به یاری آن بتوان واقعیت نشر را درست شناخت و آینده ای را برای آن ترسیم کرد، تا انقلاب به اجرا در نیامد. از آنجا که نشر از مباحث دوره های آموزشی در نظام دانشگاهی نبود، پایان نامه های دانشگاهی در این زمینه انگشت شمار، بدون استا راه نما و مشاور آگاه به نشر بود . فقر پژوهش در این زمینه، به منزلۀ کمبودی مزمن، تا به آخر و تا پایان کار آن رژیم برقرار ماند.

پخش کتاب از مهم ترین بنیادهای نشر است. ناشران در دهه های 1330 و 1340ش به چند کوشش در این زمینه دست زدند، اما به نتیجۀ موثری دست نیافتند. دولتی که با محتوای بسیاری از کتاب ها موافق نبود و سامانۀ سختگیرانه و بی گذشت سانسور اش مدام کتاب هایی را حذف می کرد و کنار می گذاشت، انگیزه ای برای ایجاد شبکۀ سراسری پخش و بردن کتاب به همه جای کشور نداشت. در نتیجه، کتابفروشی هم تقویت نمی شد و کتاب به درون جامعۀ گسترده راه نمی یافت.

رشد متناسب و متوازن با آهنگ مناسب، شاخص ترین ویژگی اقتصاد سالم است. این رشد باید در میان همۀ بخش هایی دیده شود که در این اقتصاد سهیم اند. نشر متوسط و کوچک نتوانست در اقتصاد حاکم بر آن دوره به تدریج رشد کند و توسعه بیابد. شماری از ناشران، بزرگ و بزرگ تر ، و شمار بسیاری به حاشیه رانده شدند، یا از عرصۀ نشر بیرون رفتند. اقتصاد نشر نتوانست موجبات پیدایش قشری از پدیدآوران حرفه ای را فراهم آورد که بتوانند از راه درآمد حاصل از فروش کتاب هایشان گذران کنند. رقابت ناسالم میان نشر دولتی و وابسته به دولت، گران شدن هزینۀ تولید کتاب، بالا رفتن قیمت کتاب و در نتیجه کاهش میزان فروش، نبودن توازن میان هزینه های مراحل تولید کتاب، کمبود سرمایه و سرمایه گذار در نشر، افت انگیزۀ تولید و مشکلاتی دیگر سبب شد که اقتصاد ناسالم کتاب در مجموع بنیۀ خود را از دست بدهد، از میزان تولید کاسته شود و منحنی رشد تولید کتاب، که در 1349ش به نقطۀ اوج خود رسیده بود، تا زمان انقلاب رو به نزول بگذارد.

بسیاری از شهرها بضاعت تولید اثر را داشتند، اما جز در چند شهر، مانند تبریز، قم، مشهد، اصفهان، شیراز، رشت و معدود شهرهای دیگر، فعالیت انتشاراتی  در سایر نقاط کشورگسترش نیافت. چون زمینۀ اقتصادی و موجبات فنّی برای نشر محلی فراهم نیامد، نشر کشور به مرکز وابسته ماند، آن هم مرکزی که با گرفتاری های خودش دست به گریبان بود.

            تفاوت گذاشتن میان سرمایه گذار بهره مند از سرمایه، و ناشر مجهز به دانش فنّی نشر، به تفاهمی اساسی میان دولت و اتحادیۀ ناشران نیاز داشت که هیچگاه به عمل در نیامد. نشر، اقدامی فرهنگی وفعالیتی اجتماعی است و هیچ دولتی در هیچ کجا نمی تواند مسئولیت خود را در برابر جامعه در این خصوص نادیده بگیرد، اما خود دولت هم تعریف روشنی در این باره نداشت. در نتیجه ممکن بود بر شمار ناشران افزوده شود، حال آنکه بر کیفیت دانش فنّی نشر چیزی اضافه نشود.

            نشر خصوصی درون خود با چندین مشکل ساختاری، کارکردی، روشی و نظایر آن رو به رو بود که حل نشد و به صورت مزمن در آمد و وخامت برخی از آنها شدت یافت، از جمله:

ـ ناشران خصوصی اتحادیه ای منسجم و همکاری کافی نداشتند. پایین بودن میزان مشارکت، که البته از پدیده های عمومی همۀ جامعه های در حال توسعه است، در اتحادیه هم محسوس بود؛

ـ دانش فنِّی نشر نه کافی بود و نه روزآمد. اتحادیه با نهادهای همتای خود در کشورهای دیگر ارتباط نداشت، جمعی بسته و از فعالیت های اتحادیه های دیگر در جهان بی اطلاع بود، به ویژه از اتحادیه های کشورهایی که نشر فعالی داشتند، یا توانسته بودند نشرشان را از واپس ماندگی بیرون ببرند؛

ـ اتحادیه برای انتقال دانش فنّی از راه آموزش درون خود برنامه ای به اجرا نگذاشت، یا با دانشگاه ها و نهادهای آموزشی وارد گفت و گو در این باره نشد. نشر خصوصی ایران از رویدادهای جهانی در عرصۀ نشر بی خبر ماند.

            مجموع این عامل ها دست به دست داد و  نشر را رو به زوال و افول برد. اگر در دوره های بحران سیاسی، ناگهان شماری کتاب با شمارگان بسیار انتشار می یافت و با استقبال خوانندگان رو به رو می شد، رویدادی که از 1320 تا 1357ش چند بار تکرار شد، این افزایش و استقبال را نمی توان رونق یا رشد نشر تلقی کرد.  بحران یا دورۀ حساس که می گذشت، نشر به بازار کم رونق و بی رونق خود بازمی گشت. شاخص هایی که بر وضعیت مناسب نشر دلالت می کند، اینهاست:

ـ توان علمی، فنّی و هنری در نشر؛

 ـ سرمایه و سودآوری اقتصادی؛

 ـ  بازارهای قابل اتکا و گسترش پذیر؛

 ـ نیروهای تربیت شده و کاردان؛

 ـ شناخت مبتنی بر آموزش و پژوهش و انتقال تجربه؛

 ـ مخاطبان ثابتی که رشد آنها با رشد خود نشر درتناسب باشد؛

ـ قدرت تولید محتوا؛

ـ قدرت جذب نیروهای فکری؛

ـ قدرت تشخیص نیازهای بالفعل و بالقوه؛

ـ  توان آینده نگری و انطباق با تغییر وضعیت ها؛

 ـ ارتباط روش مند با همۀ نهادها و محافلی که وظیفه شان تولید علم و دانش، هنر و فرهنگ، اجرای پژوهش و آموزش  و جنبه های دیگری از این دست است.

     در دورۀ مربوط به بحث ما در اینجا نمی توان جمع شدن این عامل ها را، یا دست کم شماری از آنها را، چه در نشر دولتی و چه در نشر خصوصی دید. موارد استثنایی را نباید نادیده گرفت.

     به مدیران و برنامه های موفق نشر اشاره شد، اما واقعیت آن سال ها، که اکنون پیش روی ماست، نشان می دهد  استثناها نتوانست قاعده را تغییر دهد. روند عمومی نشر، که همۀ ناشران کشور را در بر بگیرد، سیر عمومی آن به سوی توسعه و رشد، به مجموعۀ عامل هایی نیازمند است که در نشر سال های یاد شده به آنها دست نیافت و لاجرم رو به افول و زوال رفت.

منبع:  مجلۀ بخارا، ش مهر ـ آبان 1395                   

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: