1395/4/15 ۰۸:۳۰
گفتگوی حاضر به اینجا رسید كه تاریخ ترجمه در جامعههای مختلف را از زمان کاربرد خط در آنها، یا در باره آنها، میتوان بررسی کرد. اینك بخش پایانی و دنباله سخن به نقل از ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت».
اشاره: گفتگوی حاضر به اینجا رسید كه تاریخ ترجمه در جامعههای مختلف را از زمان کاربرد خط در آنها، یا در باره آنها، میتوان بررسی کرد. اینك بخش پایانی و دنباله سخن به نقل از ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت».
در ضمن در تقسیمبندیهای کلاسیک، تاریخ ایران را از آغاز تشکیل نخستین حکومت متمرکز، یعنی دوره مادها، تا پایان حکومت ساسانیان را «دوره باستان تاریخ ایران» نامگذاری کردهاند؛ و البته در این تقسیمبندی میان باستانشناسان و تاریخدانان اتفاق نظر نیست. بنده نخواستهام وارد این بحث بشوم؛ کار من هم نیست. دنبال پیشینههای مکتوبی بودهام که بتواند شاهدهای عینی ترجمه باشد. میدانید که مادها یا خط نداشتهاند، یا خطشان از بین رفته است، یا هنوز برخی نشانههای خط منتسب به آنها رمزگشایی نشده است. البته از طریق آن دسته از همسایگان مادها که خط داشته و رویدادهایی را ثبت و ضبط کردهاند، اطلاعات نه چندان زیادی در باره مادها بر جای مانده است، اگرچه این اطلاعات برای شناختن دوره بسیار بااهمیت مادها کافی نیست. از عصر هخامنشیان به بعد که خط در ایران زمین به کار رفت، با پیشینههای کتبی روبرو هستیم و از این عصر میتوان در باره تاریخ ترجمه بر پایه مستندات مکتوب پژوهش کرد. پیش از آن بیشتر گمانهزنی و نظریهپردازی و استنباط و شناختهای نسبی مبتنی بر آنهاست.
بخش یکم کتاب شما ترجمه در ایران باستان از پیش از مادها آغاز و تا پایان عصر ساسانی را شامل میشود. ترجمه در این دوره بیشتر به چه حوزههایی مربوط است و چه مختصاتی دارد؟
مهمترین جنبه در عصر مادها از دیدگاه تاریخ ترجمه، مراودات بازرگانی با نواحی همجوار و مذاکرات و تفاهمهای سیاسی در برابر امپراتوری قدرقدرت و تهدیدگر آشور است. امپراتوری مادها به موفقیت عجیبی دست یافت و آن، پایاندادن به تجاوزهای وحشیانه ویرانگر آشور بود. مادها چگونه با سرزمینهای اطراف آشور گفتگوهای محرمانه کردند، با آنها پیمان بستند و متحد شدند و سرانجام آشور تجاوزگر را از پای درآوردند؟ فرض کنیم با زبان میانجی گفتگو میکردند. پس در این سرزمینها، دست کم کسانی بودند که زبان میانجی را میدانستند و به کمک آن مقاصد خود را ترجمه میکردند. از دوره هخامنشی کتیبههای بسیاری بر جای مانده که مهمترین آن «کتیبه بیستون» است؛ یعنی مفصلترین کتیبه سنگی در جهان به سه زبان. خود این کتیبه بهتنهایی میتواند نشان دهد که ترجمه در ایران زمین، و حتی مقابله ترجمه، ویرایش ترجمه و نیز متناسب ساختن هنرمندانه متن کتیبه با وضعیت صخره سنگی که کتیبه بر آن نقش بسته است، به چه مرتبهای از دقت و کمال نسبی رسیده است. از دوره اشکانی آثار زیادی بر جای نمانده و اطلاعات ما در باره تاریخ ترجمه در آن دوره بسیار اندک است؛ اما عصر ساسانی دوره نخستین جنبش ترجمه در ایران زمین است، زیرا آثار فراوانی از چند زبان به زبان فارسی آن دوره، و از این زبان به زبانهای دیگر ترجمه شده است. اگر آثار عصر ساسانی بعدها به عربی ترجمه نمیشد، یا از راه فارسی آن دوره به عربی برنمیگرداندند، تمدن اسلامی چگونه میتوانست شکل بگیرد؟ طب، ریاضیات، نجوم، ادبیات داستانی، و بسیاری حوزههای دیگر در تمدن اسلامی بر پایه بنیادهایی ایجاد شد که منابع آنها از چینی، هندی، سریانی و حتی یونانی، به فارسی عصر ساسانی ترجمه شده بود و بعدها مترجمان چیرهدست و زباندانی مانند ابنمقفع، اسحاق بن حنین و حنین بن اسحاق و بسیاری دیگر که نامشان در الفهرست ابنالندیم آمده است، آنها را به عربی ترجمه کردند و مواد اصلی را برای شکل گرفتن دانشها و معارف اسلامی فراهم ساختند.
لطفا از برجستهترین ویژگیهای ترجمه در عصر ساسانیان بگویید.
از ویژگیهای بارز ترجمه در عصر ساسانی، بهخصوص در دوره حکومت انوشیروان، این بود که از ترجمه از زبانهای دیگر نه تنها هیچ بیمی به خود راه نمیدادند، بلکه استقبال هم میکردند. این از نشانههای اعتماد به نفس، قدرت جذب و هضم، و خودنباختگی جامعه و فرهنگ است. همین نگاه و نگرش است که موجبات جنبش را در ترجمه فراهم میآورد. در واقع روند ترجمه میتواند روند تسخیر باشد، نه تسلیم. جامعه مسلط بر خود، هم قدرت فاهمه دارد و هم قدرت هاضمه. اندیشهها را تشخیص میدهد، میفهمد، آنها را به زبان خود برمیگرداند، هضم میکند و به بخشی از هستی خود تبدیل میکند. ببینید در دنیای امروز، جامعههای انگلیسی زبان چگونه همه چیز را از گوشه و کنار جهان میگیرند، درون خود هضم و از آن خود میکنند. نگرش درست به ترجمه و تصمیم متناسب در این باره، بر قوت فکری و فرهنگی میافزاید، نه اینکه برای آن خطر یا تهدید باشد.
با ورود اسلام به ایران تا پایان عصر زندیه، ترجمه چه تحولاتی را طی کرد؟
به چندین دوره تقسیم میشود که اجمالاً در کتاب به آنها آشاره شده است. مهمترین تحولات این دوره اینها بود: جنبش ترجمه قرآن به فارسی؛ جنبش ترجمه در عصر سامانیان؛ ترجمه در عصر مغول و ایلخانیان؛ ترجمه در عصر صفوی؛ ترجمهفارسی در شبه قاره هند؛ و ترجمه نه چندان قابل توجه در دورههای افشار و زند.
ترجمه در دوران قاجار تحولات بیشتری نسبت به دورههای قبل داشت، ویژگیها و مختصات ترجمه در این دوران چه بود؟
مهمترین ویژگیها اجمالاً اینهاست: رویارویی نخستین و مستقیم با مدرنیته غرب؛ احساس خطر زوال در برابر نیروهای استعمارگر پا به عرصه نهاده و زمام امور جهان را در دست گرفته؛ نیاز مبرم به نوسازی و هماهنگ شدن با روند جدیدی که عقب ماندن و بیاطلاع ماندن از آن به منزله نابودی بود؛ نیاز به صنعت، فنّاوری، علوم جدید و دستاوردهای تمدنی؛ نیاز به آموزش جدید که به ایجاد دارالفنون و ترجمه منابع درسی و آموزشی انجامید؛ نیاز خود سران حکومت و مسئولان رأس هرم قدرت به آنچه در جهان میگذشت که به ایجاد «دارالترجمه ناصری»، تربیت مترجم و ترجمه و انتشار کتاب و مقاله انجامید؛ و عامل بسیار مهمتر و تأثیرگذارتر، حرکت دست کم لایههایی از جامعه به سمت آگاهی، روشنگری، و سازگاری با دنیای مدرن که زمینهساز ادبیات دگراندیشان، تحول در نثر و زبان و اندیشه و سرانجام از موجبات جنبش و انقلاب مشروطه بود. عصر قاجار شاهد جنبش گستردهای در عرصه ترجمه به فارسی بود.
آیا این پژوهش را ادامه میدهید و تاریخ ترجمه پس از قاجار را هم مینویسید؟
اگر بتوانم به منابع عصر پهلوی اول دسترسی داشته باشم، میتوانم ادامه بدهم؛ یا اگر همکارانی پیدا شوند که آنها به منابع دسترسی داشته باشند، از هیچگونه همکاری با آنها مضایقه ندارم، اما در دوره پهلوی دوم، بهویژه از نیمه دهه 1330ش که سالهای تحولی بنیادین در تاریخ نشر ایران است، چون نشر کتاب از نیمه این دهه دستخوش تحولی بیسابقه شد، و نیز به لحاظ تحولات آموزشی و پژوهشی، بررسیهای ترجمه در همه زمینههای تخصصی و خاص لازم است که بررسی دقیق و همه جانبه اینها بدون تردید کار یک تن و چند تن نیست.
پژوهشهایی از این دست عملا چه تأثیری بر فرایند نقد ترجمه در دوران ما میگذارد؟
نقد هر زمینهای بدون توجه به تاریخ آن زمینه، امکان پذیر نیست. نقد هم سلسله به پیوسته مرتبط در حال تحولی است که دیدگاهها و روشهای آن بر بنیاد دیدگاهها و روشهای پیش از خود است. نقد هم مانند حوزههای دیگر نردبان است، نردبانی که بهتدریج پلهپله به آن اضافه میشود و هرچه بالاتر میرود، چشم اندازهایش هم گستردهتر میشود. اطلاعات ما از تاریخ و تحول ترجمه و اندیشهها، دیدگاهها و روهایی که از راه ترجمه به جامعه منتقل شده است، به همان میزانی که بیشتر شود، نقد هم به همان نسبت دستخوش تحولات تازه تری میشود.
اساساً نقد ترجمه به چه معناست و چه کسانی شایستگی نقد ترجمه را دارند؟
معمولاً به معنای مطابقتدادن متن ترجمه با متن اصلی و شناختن و ارزیابی دستاورد ترجمه و مترجم است. جنبههای روشی، نگرشی، ذوقی، هنری، ابتکاری، سازگاری، برابریابی و برابرگزینی، یادداشتهای توضیحی و تکمیلی، ویژگیهای زبانی و بسیاری نکات دیگر در مطابقت ترجمه و متن اصلی در نظر گرفته میشود. کسانی صلاحیت نقد ترجمه را دارند که گذشته از شرایط لازم مترجمان برای ترجمه، با اصول و روشهای نقد نویسی هم آشنا باشند.
اهمیت نقد ترجمه چیست و چه کمکی به فرایند انتقال و صحت معنا میرساند؟
نقد خوب در هر حوزهای از موجبات اصلی اصلاح و کمال است. اگر علاقهمندان به ترجمه، به نشریههای ویژه نقد کتاب در دهه 1340ش مراجعه کنند که از دورههای مهم در تاریخ ترجمه در ایران است، خواهند دید که نشریههایی مانند «انتقاد کتاب»، «بررسی کتاب»، «راهنمای کتاب»، «سخن»، «صدف» چه تأثیری بر روندهای ترجمه و نقد و ویرایش و حتی کتاب و مقالهنویسی داشته است. روندی که در دهه 1340ش جریان یافت، بنا به علتهایی متاسفانه در دهه 1350ش رو به افول رفت. اگر آن روند با همان آهنگ ادامه میداشت، ما امروز در موقعیت دیگری قرار داشتیم. دهه 1340ش عصر زرین ترجمه، داستاننویسی، مقاله و نقدنویسی و نیز انتشار کتاب در ایران بود. هنوز هم تأثیرهای آن دهه بر زمان ما کم و بیش محسوس است. درباره این دهه مطالعات گستردهای لازم است؛ زیرا شناختن دستاوردهای آن در زمینههای مختلف به شناخت امروزی ما کمک میکند.
منبع: اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید