در مرگ چنین خواجه، خواجه محمدابراهیم باستانی پاریزی كه نه كاری است خُرد، رو به خواجه شیراز بردم، برای آغاز سخن؛ سخنی كه در آغاز سال نمیدانستم رنگ غم میگیرد، از رفتن بزرگی، دوستی، صاحبنظری كه مرا با او بیش از پنجاه سال، الفت و همسخنی بود.
مراد از زيبايي در اين مقام همانا زيبايي هنري يا هنرهاي زيباست و شعر، هنري از جمله هنرهاي زيبا. بنابراين در بحث از ماهيت يا چيستي زيبايي از يك سو ميتوان از جنس زيبايي يا زيبايي به عنوان جنس بحث كرد و از سوي ديگر از نوع خاص زيبايي، يا زيبايي به عنوان نوع كه در بحث ما مراد نوع شعر است؛ بنابراين بحث را تحت دو عنوان چيستي زيبايي و چيستي شعر پي ميگيريم.
ولادت کوثر نور حضرت زهرا سلامالله علیها که در بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه مکرمه اتفاق افتاد، بدون شک در عالم خلقت پدیدهای شگفت و مصداق تجلی اعظم به تعبیر اهل معرفت و شهود است. در این فرصت مبارک مناسب است که نگاه قرآن به موضوع زن و ابعادی که درباره ایشان در این کتاب بزرگ و آخرین صحیفه الهی آمده است به قدر امکان تشریح و تفسیر گردد.
اعتبار حقوقي شهادت با رويكرد تحقق عدالت قضايي / آیتا... سید محمد موسوی بجنوردی
بیستم جمادیالثانی، میلاد كوثر پربهای قرآن، محور آلكساء، نور قلب پیامبر اكرم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س) است. روزی كه نه تنها همه بانوان مسلمان به آن افتخار میكنند، بلكه همه بانوان حقجوی جهان به روز میلاد بانویی كه مَثَلِ اعلای «حق و عدالت و معنویت» در همه عصرها و برای همه نسلهاست میبالند.
پرسش این است كه: جهان امروز چه پیامی با خود دارد، چه چشماندازی در برابر مینهد؟ اكنون كه به اوج اقتدار علمی خود رسیده است، به سوی چه آیندهای روان است؟ آنچه در برابر چشم است، در كنار پیشرفتها، یك سلسله تعارضها روی مینماید.
دخالت در امور داخلي: نوشزاد، فرزند انوشيروان به دين مادرش ميگرود و مسيحي ميشود و انوشيروان او را در جنديشاپور زنداني ميكند. انوشيروان به روم ميرود و به هنگام بازگشت، به سبب خستگي و ناتندرستي، چندي در اردن ميماند. به نوشزاد خبر ميرسد كه انوشيروان در راه درگذشته و اكنون او پادشاه است. نوشزاد از مرگ پدر خوشحال ميشود، همه زندانيان را آزاد ميكند و سپاهياني فراوان گرد ميآورد. با رسيدن خبر به قيصر روم، او نامهاي به نوشزاد همكيش خود مينويسد و از او پشتيباني ميكند.
خیلی وقتها اولین کسی بودم که وارد دانشگاه و اتاق کامپیوتر میشدم و خواندن و نوشتن رساله دکترای خود را آغاز میکردم. در این خیلیوقتها، خیلی وقتها ارنستو را میدیدم که بهعنوان ورزش صبحگاهی راهروی مربعشکل دانشکده را با قدمهای کوتاه اما با سرعت طی میکرد. آرام بود و متفکر. انگلیسی را با لهجهای آرژانتینی صحبت میکرد. باید دقت میکردی تا بفهمی چی میخواهد بگوید. وقتی وارد اتاقش میشدی با مهربانی و حوصله تحویلت میگرفت و برای شنیدن حرفهایت وقت میگذاشت. عکسی از همسرش- شنتال موف- روی میزش بود و دورتادور اطاقش پر از کتاب بود.
آنچه درپی میآید خلاصهای از مقدمه کتاب آنا ماریاسمیت، درباره لاکلائو و موفه است که انتشارات راتلج چاپ اول آن را در سال 1998 منتشر کرد. این کتاب در پنجفصل به شرح دیدگاههای این دو متفکر میپردازد:
«سالهای آغازین دهه هشتاد شمسی بود که سفری به کوبا داشتم. فیدل کاسترو قبل از آن به ایران آمده بود و یک بار در حرم امام و بار دیگر هم در جماران او را ملاقات کرده بودم و هر دو بار مرا به اصرار - البته به احترام امام - به کوبا دعوت کرده بود و گفته بود هدفش آن است که احترام خود را به امام خمینی نشان دهد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید