صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آفرینش /

فهرست مطالب

آن‌گاه بنّای بزرگ بهشت نو را آفرید که در دوران آمیختگی روشنی با تاریکی از بهشت روشنی جدا، و منزلگاه ایزدان و روشنیهای نجات‌یافته است. فرمانروایی بهشت نو به انسان نخستین سپرده شد. پس ‌از آن، پیام‌آور سوم چرخ آب و آتش و باد، و خورشید و ماه را به حرکت درآورد (بویس، 6؛ هویزر، 42) و نجات روشنیها آغاز شد. 
ایزد سوم از آفرینش سوم که توسط پیام‌آور سوم به هستی فراخوانده شد، ستون روشنی (فارسی میانه: Srōš-ahrāy، Kišwarwāryazad، احتمالاً [yazad] abar-ahrām < ایرانیکا، همانجا> ؛ پهلوی اشکانی: Bāmistūn؛ سریانی: ’sṭn šwbḥ’؛ سغدی: β’m ’stwn، ’wkršnyy، srwš’rt βγy؛ عربی: عمود السبح < ابن‌ندیم، همانجا>، عمود الصبح < شهرستانی، همانجا> ) بود (لیو، 20) که نام دیگرش مرد کامل (فارسی میانه: mard īg ispurr) است ( ایرانیکا، همانجا). تجلی مرئی این ایزد کهکشان راه شیری است.
دیگر خدایان آفرینش سوم به ترتیبی که به هستی فراخوانده شدند، عبارت بودند از: عیسای درخشان (فارسی میانه: Yišō‛ zīwā(h) ، ispixtān Yišō‛، Xradēšahryazad؛ پهلوی اشکانی: Yišō‛ zīwā(h)؛ سریانی: yšw‛ zywn’؛ سغدی: ’rδ’yp’y βγyy ؛ عربی: عیسى)، اندیشۀ بزرگ (فارسی میانه: Wahman ، farrah ī dēn؛ پهلوی اشکانی: Manohmed rōšn، Manohmed wuzurg)، عیسای دادگر یا داور دادگر و واپسین ایزد.
به باور مانویان، ستون روشنی روشنیهای محبوس در این عالم را برای پالایش و نجات، نخست به ماه و سپس به خورشید می‌برد و سرانجام به بهشت نو منتقل می‌کند. به‌روایتی، ماه و خورشید به‌ترتیب وظیفۀ پاک‌سازی روشنیهای محبوس در دیوان سرد و گرم را بر عهده دارند (نک‍ : ابن‌ندیم، شهرستانی، همانجاها). دیگر لقب ستون روشنی، «بهترین گردونه‌ران» (فارسی میانه: Rahangweh)، و مراد از گردونه در این ترکیب، ماه و خورشید است (رضایی، 3). در دوران آمیختگی، ماه منزلگاه انسان نخستین، دوشیزۀ روشنی و عیسای درخشان، و خورشید منزلگاه مادر زندگی، روح زنده و پیام‌آور سوم است (هویزر، 41؛ دربارۀ آفرینش سوم، قس: ایرانیکا، VI / 311-312؛ اسماعیل‌پور، 74- 75؛ میرفخرایی، 27- 28).

آفرینش انسان

اهریمن برای جلوگیری از نجات روشنیها، در قالب آز و به‌صورت دو دیو بزرگ نر و ماده به نامهای اَشَقلون (سریانی: ’šqlwn؛ عربی: صندید) و نَمرایل یا نَبرایل (سریانی: nbr’yl / nmr’yl) ظاهر شد و فرزندان نر و مادۀ دیگر جانوران را بلعید. بدین‌سان همۀ روشنیهای محبوس در تن آن دو جانور انباشته شد. سپس آن دو با یکدیگر نزدیکی کردند و گِهمُرد یا آدم (فارسی میانه: Gēhmurd، Noxwīr «نخستین مرد»؛ سریانی: ’dm) و مُردیانگ یا حوا (فارسی میانه: Murdiyānag، farrahān srīgar «بانوی شکوهها»؛ سریانی: ħw’) به پیکر پیام‌آور سوم و دوشیزۀ روشنی، از آن دو زاده شدند (قس: جکسن، 248-249). ازاین‌رو، بخش بزرگی از روشنیهای محبوس به تن آدم و حوا منتقل شد و روح آن دو را شکل داد. آدم و حوا افزون بر روح روشن، روح تاریک نیز داشتند که آنها را به آز، رشک، شهوت، نفرت و جز آنها وامی‌داشت. هدف اهریمن از زادن آدم و حوا این بود که آن دو پس ‌از زادوولد، اسارت روشنی را در تاریکی ابدی سازند.
5 اندام نورانی پدر بزرگی از مادر زندگی، انسان نخستین، روح زنده و پیام‌آور سوم خواستند که کسی را بفرستند تا آدم را از بندگی تن رها کند و دانش پرهیزکاری را بدو بیاموزد. آنها برای انجام این مأموریت، عیسای درخشان را فرستادند. او دیو فریبنده (سریانی: mṭ‛yn’ dyw’) را از آدم دور راند، ماده‌دیو بزرگ (سریانی: ’rkwnṭwt’ sgy’t’) را در بند کرد (لیو، 21) و پدر بزرگی را در بلندیها به آدم نمود. آدم به بالا نگریست، گریه سر داد و گفت: «وای، وای بر سازندۀ تنم و بر دربندکنندۀ روحم و بر شورشیانی که مرا اسیر کرده‌اند» (قس: جکسن، 249-254). عیسای درخشان آدم را از نزدیکی با حوا بر حذر داشت، اما حوا که دارای روشنی کمتری بود، توسط اشقلون فریفته شد و درنتیجۀ نزدیکی با اشقلون، قاین (قابیل) را به دنیا آورد. قاین نیز با مادرش نزدیکی کرد و هابیل به دنیا آمد. یک بار دیگر قاین با مادرش نزدیکی کرد و دو دختر به نامهای حکیمة‌الدهر و ابنة‌الحرص به دنیا آمدند. هابیل و قاین به‌ترتیب آن دو را به زنی گرفتند. پس ‌از مدتی، همسر هابیل با الهام فرشته‌ای، دو دختر به نامهای فریاد و برفریاد به دنیا آورد. هابیل قاین را پدر آن دو دانست و به مادرش حوا شکایت کرد. قاین نیز از سر خشم هابیل را کشت و حکیمة‌الدهر را به زنی گرفت. اشقلون به حوا آموخت که چگونه آدم را بفریبد (ابن‌ندیم، 1 / 331). سپس حوا آدم را فریفت و از او شاثل (شیث) را به دنیا آورد (بویس، 7). اشقلون یک بار دیگر حوا را به نزدیکی با آدم ترغیب کرد. پس‌ از آن، شاثل پدر را سرزنش کرد و آن دو با هم به‌سوی شرق و روشنی رهسپار شدند. به اعتقاد مانویان، آدم، شاثل، فریاد، برفریاد و حکیمة‌الدهر پس ‌از مرگ وارد بهشت شدند، اما حوا، قاین و ابنة‌الحرص به دوزخ رفتند (ابن‌ندیم، 1 / 322).
پس ‌از مدتی، اراکنۀ دربندشده در آسمان شوریدند، اما بار دیگر به بند کشیده شدند؛ بااین‌همه، 200 تن از آنان به زمین گریختند و بدی را در زمین گسترش دادند. سپس 4 فرشته به نامهای ایسترائیل (Istrael)، جبرائیل (Gabriel)، رافائیل (Raphael) و میکائیل (Michael) به زمین فرستاده شدند و آنها را اسیر کردند و در زندانی که روح زنده ساخته بود، در بند کردند (نیز نک‍ : لیو، 22).
پس‌ از عیسای درخشان، وظیفۀ روشنگری و نجات‌بخشی بنی‌آدم برعهدۀ بهمن بزرگ نهاده شد. او پدر همۀ رسولان دانسته می‌شود و تجسم زمینی‌اش سلسله‌ای از انسانهای کامل است: شیث، نوح، ابراهیم، سم (Sem)، شم (Šem)، انوش (Enoš)، نیکوتئوس (Nikotheos)، اخنوخ (ادریس) (Enoch)، بودا، زردشت و عیسى مسیح و آخرین و کامل‌ترین تجلی او مانی بود (کلیما، 232؛ لیو، 23؛ دربارۀ آفرینش انسان، قس: ایرانیکا، VI / 312؛ آسموسن، «ادبیات»، 113-115؛ اسماعیل‌‌پور، 75-76؛ میرفخرایی، 28-29).

مآخذ

ابن‌قیّم جوزیه، محمد، اغاثة اللهفان، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن‌نباته، محمد، سرح العیون، اسکندریه، 1290 ق؛ ابن‌ندیم، الفهرست، به کوشش گوستاو فلوگل، بیروت، 1964 م؛ ابوالقاسمی، محسن، مانی به روایت ابن‌الندیم، تهران، 1379 ش؛ ابوالمعالی، محمد، بیان الادیان، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1376 ش؛ اسماعیل‌پور، ابوالقاسم، اسطورۀ آفرینش در آیین مانی، تهران، 1381 ش؛ تقی‌زاده، حسن، مانی و دین او، تهران، 1335 ش؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه؛ میرفخرایی، مهشید، فرشتۀ روشنی، تهران، 1383 ش؛ ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، تهران، 1357 ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، به کوشش هوتسما، لیدن، 1969 م؛ نیز:

Asmussen, J. P., Manichaean Literature, New York, 1975; id, Xuāstvānīƒt (studies in Manichaeism), Copenhagen, 1965; Boyce, M., «A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian», Acta Iranica, Leiden, 1975, vol. IX; Decret, F., Mani et la tradition manichéenne, Paris, 1974; Gardner, I., The Kephalaia of the Teacher, Leiden etc., 1995; Heuser, M. and H. J. Klimkeit, Studies in Manichaean Literature and Art, Leiden etc., 1998; Iranica ; Jackson, A. V. W., Researches in Manichaeism, New York, 1932; Klima, O., Manis Zeit und Leben, Prague, 1962; Lieu, S. N. C., Manichaeism in the Later Roman Empire and Medieval China, Tübingen, 1992; Rezai Baghbidi, H., «On the Unknown Epithet of a Manichaean God», Central Asiatic Journal, Wiesbaden etc., 2002, vol. XLVI; Widengren, G., Mani and Manichaeism, tr. Ch. Kessler, London, 1965; id, «Manichaeism and Its Iranian Background», The Cambridge History of Iran, vol. III (2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983. 
حسن رضایی باغ‌بیدی

XI. آفرینش در دین مندایی

بنابر تصویر خلقت در دین مندایی، در آغاز تنها خدا بود و هیچ‌چیز جز او وجود نداشت. بنابر آنچه در بوثۀ (آیه) آفرینش بیان شده است، خلقت جهان هستی به‌واسطۀ صوت یا صدای خداوند تحقق یافت ( کتاب ... ، 16). البته تعریف روشنی از صدای خداوند مطرح نشده است، اما علی‌القاعده باید مقصود، کلمه یا کلام بوده باشد. جهان هستی به‌ترتیب از «حیات اول»، «حیات دوم»، «حیات سوم» و «جهان مادی» تشکیل شده است (همانجا).
مراد از «حیات اول» جهانی است که در آن آب به‌ وجود آمد و از همان بود که رودهای موجود در جهان مادی جاری شد. آب موجود در «حیات اول»، آبی جاری و زنده است و از آن است که گیاهان، درختان و ثمرات فراوان آنها به ‌وجود آمده است، و اینها همه تسبیح‌گوی خداوندند.
از آبهای «حیات اول» نور درخشیدن گرفت و موجودات متعالی بسیـار ــ گـاه منظور از آن فرشتـگان است ــ به‌ وجود آمدند ( گنزاربا، 61)؛ ازاین‌رو، در «حیات دوم» وجودهای روحانی و فرشتگان هستی یافتند که شمارشان بسیار است (همان، 61-62). فرشتگان همه به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول‌اند. متون مندایی از اینکه «حیات سوم» مشتمل بر چه مخلوقاتی است مستقیماً سخنی به میان نیاورده‌اند و به‌دشواری می‌توان اعتقادات منداییان را دراین‌خصوص دریافت. بااین‌همه، با توجه به اینکه بعد از «حیات دوم» پیوسته از جهان تاریکی و موجودات مستقر در آن سخن گفته شده است، و نیز براساس قراین دیگر می‌توان حدس زد که منظور از «حیات سوم» همان جهان تاریکی است (همان، 63-96). جهان تاریکی جهانی است که در آن شیاطین و موجودات پلید، ساحران، گناهکاران و آبهای بدبو و متعفن وجود دارد و آتش‌ سوزان بر موجودات آن حاکم است. وجود جهان اول، دوم و سوم هریک مستقل از دیگری است (همانجا).
دربارۀ آفرینش زمین یا «جهان مادی» گفته شده است که وقتی زمین خلق شد، گرم و غیرجامد بود، سپس به دستور خداوند و به‌وسیلۀ فرشتگان سخت و سفت گشت. آفرینش زمین در مدت 360 هزار سال انجام شد (همان، 107؛ کتاب، 17). پس‌از سخت‌شدن زمین، آسمان گسترش یافت و خورشید و ماه و ستارگان در آن قرار گرفتند؛ آب روان و آتش هم در زمین قرار داده شدند. درختان و حیوانات از هر نوعی، از مذکر و مؤنث نیز در زمین آفریده شدند ( گنزاربا، 17). در بوثۀ آفرینش دربارۀ فاصلۀ زمانی آفرینشِ مراحل حیات گفته شده است که «حیات اول» از «حیات دوم» از مدت 6 هزار روبان سال (هر روبان برابر با 10 هزار سال است)، یعنی 60 میلیون سال، مقدم بود و «حیات دوم» به «حیات سوم» 6 هزار روبان سال تقدم داشت ( کتاب، 16).
پس از آفرینش هرم هستی یعنی «حیات اول»، «حیات دوم» و «حیات سوم» و در پایان آفرینش «جهان مادی»، آدم روی زمین پا نهاد و ظاهراً آفرینش مجموعۀ هستی مقدمه‌ای برای این بود که در خدمت انسان باشد. جسم انسان از خاک شکل گرفت و پیش از آنکه روح وارد بدن شود، بی‌حرکت و بی‌جان بود. وقتی روح در بدن آدم دمیده شد، با شنیدن صدایی از خواب بیدار گشت و متوجه جهان نور گردید ( گنزاربا، 128)؛ در این لحظه بود که انسان صاحب قدرت، درک و شعور شد (همان، 116). خداوند برای آدم زوجه‌ای به نام حوا خلق کرد، و آدم و حوا آفریده شدند تا سرسلسلۀ تمامی بشریت باشند (همان، 108). وقتی‌که آدم و حوا بر روی زمین پا نهادند، فرشتگان، به دستور خداوند، احکام دین و چگونگی تسبیح خداوند را به آن دو آموختند (همان، 120). دربارۀ هبوط انسان اطلاعات قابل توجهی از متون مندایی به دست نمی‌آید.

مآخذ

کتاب انیانی (رشامه و براخه، وضو و نماز)، ترجمۀ سالم چحیلی، اهواز، 1384 ش؛ گنزاربا (کتاب المندائیین الکبیر)، ترجمۀ کارلوس گیلبرت، سیدنی، 2000 م.

عادل شیرالی

XII. آفرینش در دینهای یهودی و مسیحی

باوجود شباهتهایی که بین چگونگی آفرینش در کتاب مقدس با روایت بابلی آفرینش وجود دارد، نمی‌توان آن را اقتباس صرف از ماجرای آفرینش بابلی دانست (تامپسن، 270). در کتاب مقدس از جهات گوناگون به این موضوع پرداخته شده، و مورد توجه قرار گرفته است، ولی معمولاً آنها را در یک روایت خلاصه کرده‌اند (بیچم، 378). جریان خلقت در عهد قدیم دست‌کم در 6 نوع متفاوت بیان شده است، اما شاید بتوان آنها را روایاتی با تأکیدهای متفاوت در نظر گرفت و البته محور تمامی این روایات جایگاه اعلای یهوه، خداوند، است. در این میان، روایت اساسی و مهم‌ترین این روایات، همان ماجرا در آغاز سفر پیدایش است که خداوند همه‌چیز را طی 6 روز خلق کرد و روز هفتم به استراحت پرداخت («فرهنگ ... »، 137). 
در سفر پیدایش، منشأ زمین بر تاریکی و بی‌نظمی آبها قرار دارد و آفرینش به 6 مرحلۀ مجزا تقسیم شده است که هر کدام در یک روز اتفاق می‌افتد. در این باب، نظام خلقت به این ترتیب بیان شده است: نور، آسمان، زمین خشک، گیاهان، اجرام آسمانی چون خورشید، ماه و ستارگان، پرندگان و ماهیها، حیوانات و انسان از زن و مرد با یکدیگر (باب 1 ـ باب 2، میانۀ بند 4). این روایت از میانۀ بند 4 به بعد، به گونه‌ای دیگر بیان شده است و در آنجا زمان در موضوع آفرینش مطرح نیست و زمین در آغاز بایر بود؛ سپس بشر از خاک و غبار ساخته شد و خداوند در او روح حیات دمید: نخست مرد را در باغ عدن، با نهر آب و گیاهان آن آفرید و آن‌گاه زن آفریده شد (پیدایش، 2: 4-25؛ هوک، 179). 
در مورد تقدم آسمان بر زمین اختلاف نظر وجود دارد: در سفر پیدایش (1: 1) آسمان و زمین در آفرینش با یکدیگر نام برده می‌شوند و لذا هم‌زمان‌اند، اما کمی جلوتر در همین منبع (1: 9) می‌خوانیم که زمین خشک پس‌ از آسمان به وجود آمد و درنتیجه آسمان مقدم بر زمین هستی یافته است (نیز نک‍ : کون ـ شربک، 372). 
در سفر پیدایش، طرحی منظم و منسجم از آفرینش ارائه شده است؛ 3 روز نخست مقدماتی‌اند: پدیدآوردن نور و تدارک فلک، دریاها، زمین و گیاهان مقدمه‌ای است بر تکوین ساکنان آنها، یعنی پرندگان، ماهیان، حیوانات و انسانها. روزهای اول و چهارم به‌طور کامل تابع این طرح نیستند و تضادی را ایجاد می‌کنند، زیرا در روز اول نور آفریده شد و در روز چهارم روشنان فلکی. آفریدن پرندگان و ماهیها فعل روز پنجم است و آفریدن جانوران سطح زمین و حشرات فعل روز ششم. هفتمین روز خارج از این طرح است و دربارۀ استراحت خدا و رضایت او پس ‌از پایان کارش است (تامپسن، 271).
در سفر پیدایش، فعل آفرینش با افعال مختلفی از سوی خداوند ــ با توجه بـه علایق نویسنـدۀ آن ــ بیان شده است، ازجمله خلق‌کردن (مانند 1: 1، 21)، ساختن (مانند 1: 7، 16، 25) و سرشتن (2: 7)؛ اما به‌طورکلی، تأکید اصلی بر کلام خدا («خدا گفت») است (1: 3، 6، 9، 11، 14، 20، 24، 26؛ نیز نک‍ : تـامپسن، همانجا). 
نکتۀ جالب توجهی که ذهن را معطوف می‌کند آن است که کتاب مقدس و سفر پیدایش با ماجرای آفرینش آغاز می‌شود. در یکی از متون متقدم میدراشی، در پاسخ به پرسش از چرایی این امر گفته شده است که ضروری بود تا بر یکی‌بودن آفریدگار جهان با دهندۀ تورات تأکید شود. در مواجهۀ انسان با خداوند، این آفرینش کیهان است که صحنه را برای تاریخ آماده می‌کند، چنان‌که روز سبت، روز تذکار آفرینش جهان توسط یهوه، و نیز روز به‌یادآوردن خروج از مصر است؛ بنابراین، آفرینش و تاریخ به هم پیوسته‌اند؛ چراکه هر دو از منبع الٰهی واحدی صادر شده‌اند (بریتانیکا، XXII / 442). 
نظریۀ آفرینش در دین مسیحی تفاوت بسیاری با دین یهود ندارد؛ چراکه مسیحیان متون مقدس یهود را پذیرفته‌اند. در عهد جدید خلقت از طریق امری واحد پیش می‌رود: مسیح، پسر یا کلمۀ خداوند. خلقت را باید در مسیح به‌سان نخستین و آخرین کلمۀ خدا شناخت (بیچم، 379-380). ازنظر مسیحیان، همۀ تاریخ از آغاز خلقت تا پایان جهان منوط بر وجود مسیح است؛ او در خلقت جهان در کنار پدر و روح‌القدس حضور داشته است (متیوز، 368). 
بنابر رساله به عبرانیان (11: 3): «از طریق ایمان درمی‌یابیم که جهانها با کلمۀ خداوند شکل گرفتند»؛ بدین‌سان، معلوم می‌شود که در عهد جدید خلقت بر کلام الٰهی مبتنی است. همین معنا را یوحنا در اوایل انجیل خود آورده است: «همه‌چیز به واسطۀ او [= کلمۀ خدا] آفریده شد» (1: 3، 10)؛ اما مراد وی از «کلمه»، عیسى مسیح، تجسد لوگوس است. پولس هم در رساله به کولُسیان (1: 16) می‌گوید که همه‌چیز در او (مسیح) آفریده شده‌اند، همۀ آنچه در آسمان و زمین است، دیدنی و نادیدنی و نیروها، همه به‌وسیلۀ او (مسیح) و در او آفریده شده‌اند. درعین‌حال، بنابر آنچه در عهد عتیق آمده، خداوند (پدر) عامل خلقت است؛ افزون بر آن، مسیحیان عباراتی را مانند آنچه در ایوب (26: 13) آمده است، تعبیر به عاملیت روح‌القدس می‌کنند؛ ازاین‌رو، در دین مسیحی، تمامی فعل آفرینش به کل ذات الٰهی (هر 3 شخص) نسبت داده می‌شود. 
اینکه پولس در رساله به افسسیان (4: 6) خدا را «فوق همه، در میان همه و در همۀ شما» اعلام می‌کند، بدان معنا ست که خداوند نسبت به کائنات متعال، و هم حالّ در آن است. وی در رساله به رومیان هم او را «فوق همه» و «بر فراز همه» می‌خواند (9: 6) که دال بر آن است که خداوند در خلقت خود قائم به ذات و مکتفی به ذات است؛ او با ارادۀ فائق خود به آفرینش پرداخت (مکاشفۀ یوحنا، 4: 11) و هیچ الزامی یا احتیاجی برای او نبوده است (نیز نک‍ : اعمال رسولان، 17: 25). حضور او در عالم نیز معلوم می‌کند که مخلوقات برای دوام و بقای خود به او وابسته‌اند و خلقت بی‌حضور او هستـی نخـواهد داشت. در دیـن مسیحی ــ همانند دین یهودی ــ خداوند محور و کانون خلقت است: هدف خداوند از آفرینش، تجلی جلالِ قدرت لایزال، حکمت بی‌کران و نیکی جاودانۀ خود است و کائنات صحنۀ نمایش عظمت الٰهی به شمار می‌رود (فیلیپ، 269-270). 

مآخذ

کتاب مقدس؛ نیز: 

Beauchamp, P., Encyclopedia of Christian Theology, ed. J. Y. Lacoste, New York / London, 2005, vol. I; Britannica, 1986; Cohn-sherbok, D., Judaism, London, 2003; The Concise Oxford Dictionary of World Religions, ed. J. Bowker, Oxford, 2005; Hooke, S. H., «Genesis», Peake’s Commentary on the Bible, ed. M. Black, London / New York, 2001; Matthews, W., World Religions, Belmont (California), 2004; Philip, J., «Creation The Biblical Doctrine», The New Bible Dictionary, ed. J. D. Douglas, Michigan, 1970; Thompson, J. A., «Creation», ibid.
مریم فلاحتی موحد
 

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: