آفرینش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 14 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/240226/آفرینش
دوشنبه 7 خرداد 1403
چاپ شده
4
در روایتهای دینی، گیومرت نمونۀ اولیه، مشی و مشیانه نخستین زوج بشری، و هوشنگ نخستین شاه واقعی است. گیومرت تنها به مفهوم مجازی شاه است که «شاه گِل» (ملک الطین) خوانـده میشود (کـریستنسن، همـان، 1 / 134؛ نیـز نک : روایات، 1 / 442؛ هارتمان، 263 ff.). او در روایت حماسی، نخستین پادشاه است و فرزندی به نام سیامک دارد که به دست دیوان کشته میشود؛ اما پسری به نام هوشنگ از او بر جای میماند که افزون بر شکستدادن دیوان، بسیاری از پدیدههای تمدنی را هم به مردم میشناساند (فردوسی، 1 / 28-35). براساس بندهش (ص 80-82)، زوجی که در خُنیرس جای میگیرد، سیامک و نَشاک نام دارند که از آنها زوجی دیگر به نامهای فِرَواگ و فرَواگین و از اینان هم زوجی به نامهای هوشنگ و گوزَک پدید میآید که تبار ایرانیان از ایشان است (کریستنسن، نمونهها، 1 / 135 بب ؛ نیـز نک : ابنبلخی، 10؛ مقدسی، 321).
مآخذ
ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، 1363 ش؛ آموزگار، ژاله، تاریخ اساطیری ایران، تهران، 1374 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1374 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بنونیست، ا.، دین ایرانی برپایۀ متنهای معتبر یونانی، ترجمۀ بهمن سرکاراتی، تهران، 1354 ش؛ بویس، م.، زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمۀ عسکر بهرامی، تهران، 1384 ش؛ بهار، مهرداد، تعلیقات بر بندهش (هم )؛ تاوادیا، ج.، زبان و ادبیات پهلوی، تـرجمۀ سیفالدین نجمآبـادی، تهـران، 1348 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیشاز اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ همو، تعلیقات بر مینوی خرد (هم )؛ همو و ژاله آموزگار، تعلیقات بر نمونهها ... (نک : هم ، کریستنسن)؛ حسندوست، محمد، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، به کوشش بهمن سرکاراتی، تهران، 1383 ش؛ دبا؛ روایات داراب هرمزدیار، به کوشش رستم اونوالا، بمبئی، 1922 م؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1367 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش ی. ا. برتلس، مسکو، 1963 م؛ کریستنسن، آ.، آفرینش زیانکار در روایات ایرانی، ترجمۀ احمد طباطبایی، تبریز، 1355 ش؛ همو، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران، ترجمۀ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران، 1364 ش؛ کیا، صادق، یادداشتها بر ماه فروردین روز خرداد، ترجمۀ همو، تهران، 1335 ش؛ گاتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، بمبئی، 1310 ش؛ گزیدههای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1366 ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1899 م؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1373 ش؛ میرفخرایی، مهشید، آفرینش در ادیان، تهران، 1366 ش؛ همو، بررسی هفتها، تهران، 1382 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1364 ش؛ نیبرگ، ه . س.، دینهای ایران باستان، ترجمۀ سیفالدین نجمآبادی، تهران، 1359 ش؛ هینلز، ج.، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، بابل / تهران، 1379 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1356 ش؛ نیز:
Anthologie de Zādspram, eds. and tr. Ph. Gignoux and A. Tafazzoli, Paris, 1993; Avesta, ed. K. F. Geldner, Stuttgart, 1886-1896; Ayātkār i Žāmāspīk, ed. G. Messina, Rome, 1939; Bailey, H. W., Zoroastrian Problems in the Ninth-Century Books, Oxford, 1943; Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Berlin, 1961; Boyce, M., A History of Zoroastrianism, Leiden, 1975; Bundahišn, ed. F. Pakzad, Tehran, 2005; Cheung, J., Etymological Dictionary of the Iranian Verb, Leiden / Boston, 2007; Dinkard, ed. Madan, Bombay, 1911; Duchesne-Guillemin, J., Religion of Ancient Iran, tr. K. M. Jamasp-Asa, Bombay, 1973; Durkin-Meisterernst, D., Dictionary of Manichaean Texts, Turnhout, 2004; Gershevitch, I., The Avestan Hymn to Mithra, Cambridge, 1959; Gonda, J., Epithets in the Ŗigveda, Mouton, 1959; Gray, L. H., The Foundations of the Iranian Religions, Bombay, 1929; Griswold, H. D., The Religion of Ŗigveda, Delhi, 1971; Hartman, S. S., «Les Identifications de Gayōmart à l'époque islamique», Syncretism, Stockholm, 1966; Humbach, H. and P. Ichaporia, The Heritage of Zarathushtra: A New Translation of His Gāthās, Heidelberg, 1994; Iranica ; Kent, R. G., Old Persian, Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, 1953; Lincoln, B., «Pahlavi kirrēnīdan: Traces of Iranian Creation Mythology», Journal of the American Oriental Society, 1997, vol. CXVII, no. 4; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Moulton, J. H., Early Zoroastrianism, London, 1913; Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974; Shaked, Sh., From Zoroastrian Iran to Islam, Variorum, 1995; Zaehner, R. C., The Dawn and Twilight of Zoroastrianism, London, 1961; Zand Ākāsīh, Iranian or Greater Bundahišn, tr. B. T. Anklesaria, Bombay, 1956.عسکر بهرامی
آفرینش در دین مانوی از دو بن یا اصل ازلی و متضاد سرچشمه میگیرد: روشنی و تاریکی، نیکی و بدی، یا زندگی و مرگ (هویزر، 9؛ قس: ابوالمعالی، 42؛ یعقوبی، 1 / 180؛ دکره، 84؛ ویدنگرن، «مانویت ... »، 973). در آغاز، قلمرو روشنی یا بهشت روشنی از قلمرو تاریکی یا دوزخ تاریکی جدا بود. بهشت روشنی از شمال، شرق و غرب تا بینهایت گسترده بود و دوزخ تاریکی در جنوب واقع شده بود (تقیزاده، 37؛ ناطق، 36؛ ویدنگرن، «مانی ... »، 47). فرمانروای بهشت روشنی، پدرِ بزرگی (فارسی میانه: pid ī wuzurgīh، zurwān ، wahišt<āw> šahriyār؛ پهلوی اشکانی: pidar wuzurgīft، rōšn pidar، pidar hasēnag، srošāw yazad؛ سریانی:’b’ drbwt’؛ سغدی: zrw’βγyy؛ عربی: ملک جنان النور، ملک عالم النور، ابوالانوار) بود. این فرمانروا همسر و همدمی به نام روح بزرگ یا روح پاک (روحالقدس) (فارسی میانه: zīndag wāxš ، wāxš yōždahr؛ سغدی: wjyd w’δ(δ)؛ عربی: روح یمنته) داشت (لیو، 11). به نوشتۀ زبور مانوی، او در موجودات بهشت روشنی میدمید و با نور خویش آنان را غذا میداد (هویزر، 10). پدر بزرگی را 12 اِئون یا موجود ازلی (پهلوی اشکانی: šahrδārīft «شهریاری»؛ عربی: عناصر)، که تجلیات او بودند و پسرانش محسوب میشدند، در 4 سو احاطه میکردند، 3 تن در هر سو (آسموسن، «ادبیات ... »، 113؛ ویدنگرن، همانجا). آن 12 موجود عبارتاند از: شهریاری، زیرکی، رستگاری، خرسندی (قناعت)، اورنگ (شکوه و جلال)، راستی، ایمان، بردباری، دادگری، نیکوکاری، نرمی (ملایمت)، روشنی (میرفخرایی، 24-25؛ قس: ابوالقاسمی، 80). ائونهای ائونها (آسموسن، خواستوانیفت، 12) نیز در بهشت روشنی سکنا داشتند که شمارشان به 144 میرسید (گاردنر، xxvi؛ لیو، همانجا). بهشت روشنی شامل 5 عنصر آب، آتش، اثیر (فارسی میانه: frāwahr؛ پهلوی اشکانی: ardāw frawardīn؛ سغدی: βr’nk’n βγyy؛ عربی: نسیم) (ابنندیم، 1 / 329؛ ابننباته، 159: شبح)، باد و روشنی بود (ابنندیم، همانجا) و 5 منزلگاه داشت: خرد (ذهن)، دانش (آگاهی)، عقل، اندیشه و تفکر (سریانی: hwn’،’‛md، ’yn‛r، mħšbt’، yt’‛tr؛ پهلوی اشکانی: bām «خرد»، manohmed «شناخت»، uš «هوش»، andēšišn «اندیشه»، parmānag «تفکر») (نک : همانجا: حلم، علم، عقل، غیب، فطنت؛ جکسن، 223؛ ویدنگرن، «مانویت»، 974). این 5 ویژگی در کفالایا (از آثار مانـی)، 5 انـدام نورانی پـدر بزرگی دانسته شدهاند (نک : هویزر، همانجا). بهشت روشنی سرشار از حب، ایمان، وفا، مروت و حکمت بود (ابنندیم، همانجا). پدر بزرگی دارای 3 جنبه بود: روشنی، نیرو و خرد. این 3 جنبه بههمراه ویژگی خدایی یا الوهیت، از او خدایی چهارچهره (یونانی: tetraprosōpos) میساخت (نام این 4 ویژگی در پهلوی اشکانی: rōšn، zōr، žīrīft، baγ؛ قس: جکسن، 154؛ هویزر، 12). بهشت روشنی در مانویت به درخت زندگی (سریانی: ’yln’ dħy’) تشبیه شده است.دوزخ تاریکی شامل 5 عالم (سریانی: ‛lm’) از 5 عنصر متضاد ضَباب (پهلوی اشکانی: nizm «مِه»)، حریق، سم (دخان) (ابنقیّم، 2 / 262؛ ابنندیم، همانجا)، سَموم (فارسی میانه: hōšāg «باد سوزان») و ظلمت بود (همانجا) که در هریک از آنها موجودات پلید دوپا، چهارپا، پرنده، شناگر و خزنده زندگی میکردند. از این 5 عالم، 5 درخت روییده بود که رویهم، درخت مرگ (سریانی: ’yln’ dmwt’) را تشکیل میداد که نماد مادّه (سریانی: hwl’) بود (لیو، 12-13). مادّه در مانویت مادر همۀ پلیدیها ست (هویزر، 16). موجودات دوزخی دارای دو جنس نر و ماده بودند و به شهوترانی روزگار میگذرانیدند. هر عالم دوزخی فرمانروایی جداگانه داشت: دیو، شیر، عقاب، ماهی و اژدها. اهریمن یا پادشاه تاریکی (فارسی میانه: ahremen؛ پهلوی اشکانی: ahremen، sammaēl، sātān؛ سریانی: ml’k ħšwk’؛ عربی: ابلیس القدیم، شیطان) نامی عام برای موجودات دوزخی بود. ابنندیم (همانجا) و کفالایا (نک : گاردنر، 79) او را جانوری دارای سر شیر، تن اژدها، بال پرنده (در کفالایا: عقاب)، دم ماهی و پای چهارپایان بارکش دانستهاند. به همین سبب است که صفت او در متون یونانی «پنجشکل» است (لیو، 12).زمانی برخی از دیوان برحسب اتفاق به مرز میان بهشت و دوزخ آمدند (همو، 14) و پساز مشاهدۀ روشنی، در طمع تصرف آن، به بهشت روشنی حملهور شدند. پدر بزرگی برای حراست از قلمرو خویش از ذات خود تجلیاتی را به هستی فراخواند (بویس، 4) که ایزدان مانویاند. باید به خاطر داشت که در مانویت هرگز برای ایزدان بهشت روشنی از واژۀ «زادن» استفاده نمیشود. از آنجا که زادوولد و تولیدمثل در مانویت امری اهریمنی است، در متون مانوی برای ایزدان همواره از فعلی به معنای «(فرا)خواندن» (سریانی: qr’) استفاده شده است (جکسن، 9، نیز 224، حاشیۀ 8؛ ویدنگرن، «مانی»، 48). همۀ ایزدان مانوی درواقع تجلیات پدر بزرگی و درنتیجه ذاتاً یکیاند، اما نقشها و وظایف متفاوت دارند.
نخستین ایزدی که به هستی فراخوانده شد، مادرِ زندگی (فارسی میانه: ī zīndagān mādar، zīndagān mādar، ohrmizdbay mād؛ پهلوی اشکانی: mād žīwandag، ardāwān mād، mād rōšn، ohrmizdbaγ mād؛ سریانی: ’m’dħy’؛ سغدی: ’rδ’w’n ’m’t r’mr’twxβγy ؛ عربی: ام الحیاة، بهجة) بود. او نیز پسر خویش هرمزدبغ یا انسان نخستین (فارسی میانه: ohrmizdbay؛ پهلوی اشکانی: ohrmizdbaγ، mard hasēnag، mardōhm naxwēn؛ سریانی: nš’ qdmy’ ’؛ سغدی: xwrmzt’ βγy؛ عربی: انسان القدیم) را به هستی فراخواند و او هم پسران خویش، (اَ)مَهراسپَندان یا 5 عنصر روشنی (فارسی میانه: mahrāspandān(a)؛ پهلوی اشکانی:panIJ rōšn) را: آب، آتش، اثیر، باد و روشنی. انسان نخستین 5 پسرش را چون زره بر تن کرد و به راهنمایی فرشتهای به نام نَحَشبط (سریانی: nḥšbṭ)، به جنگ دیوان رفت (جکسن، 224-225). پدر بزرگی قلمرو خویش را برای نبرد مناسب نمیدید؛ ازاینرو، ترجیح داد که نبرد در قلمرو تاریکی واقع شود (ویدنگرن، «مانویت»، 976). بهنوشتۀ زبور مانوی، پدر بزرگی درواقع پسر خویش را چون برهای به کام شیر فرستاد تا گلهاش را نجات بخشد (هویزر، 28). پادشاه تاریکی نیز 5 نیروی دوزخی خویش را بر تن کرد. در میانۀ نبرد، انسان نخستین برای متوقفکردن دیوان، تدبیری اندیشید و پسرانش را به میان آنان افکند. دیوان از فروبلعیدن عناصر روشنی ارضا شدند و حمله را متوقف کردند. درنتیجه، انسان نخستین بیهوش در میدان کارزار افتاد و فرزندانش به اسارت دیوان درآمدند (لیو، همانجا). بدینترتیب، 5 عنصر روشنـی بـا 5 عنصر تاریکـی درآمیخت (نک : ابنندیم، 1 / 330؛ شهرستانی، 1 / 247) و بخشی از روشنی در زندان تاریکی گرفتار شد. در مانویت، به مجموعۀ فرزندان انسان نخستین که به اسارت مادّه درآمدند، نفس زنده (فارسی میانه: grīw zīndag، grīw rōšn؛ پهلوی اشکانی: grīw žīwandag، grīw rōšn) گفته میشود که نماد روشنی محبوس در مادّه است (هویزر، 37). شکست انسان نخستین برنامهای ازپیشطراحیشده بود و مقدمهای برای پیروزی نهایی به شمار میرفت (تقیزاده، 39)، چراکه تاریکی عنصری را در خود وارد کرده بود که ماهیتی جداگانه داشت و هضمش برای تاریکی ناممکن بود (ویدنگرن، همانجا، نیز «مانی»، 50). انسان نخستین پس از آنکه به هوش آمد، فریاد یاریخواهی سر داد و 7 بار به درگاه پدر دعا کرد (تقیزاده، 40؛ جکسن، 228؛ لیو، 15). مادر زندگی از پدر بزرگی کمک خواست و او نیز ایزدان آفرینش دوم را به هستی فراخواند (دربارۀ آفرینش نخست، قس: ایرانیکا، VI / 311؛ اسماعیلپور، 73؛ میرفخرایی، 25).
ایزدان آفرینش دوم که برای یاری انسان نخستین فراخوانده شدند، عبارت بودند از: دوستروشنان (فارسی میانه: rōšnān xwārist ، rōšnān dōšist؛ پهلوی اشکانی: frih rōšn؛ سریانی: ḥbyb nhyr’؛ سغدی: fryyhrwšn؛ عربی: حبیب الانوار) که وظیفۀ اصلیشان روشن نیست (لیو، همانجا). او بامایزد یا بنّای بزرگ (فارسی میانه: rāz ī wuzurg، nōgšahrāfuryazad؛ پهلوی اشکانی: bāmyazad؛ سریانی: bn rb’؛ سغدی: β’mβγyy؛ عربی: البنّاء الکبیر) را به هستی فراخواند و بنّای بزرگ نیز مهرایزد یا روح زنده (فارسی میانه: wāxš zīndag، mihr yazad؛ پهلوی اشکانی: wād žīwandag؛ سریانی: rwḥ’ ḥy’؛ سغدی: βtkyšpy xwt’w ’، βγyy(h) myšy(y)، wyšprkr؛ عربی: روح الحیاة) را. روح زنده نیز 5 پسر (پهلوی اشکانی: panIJ puhrān) خویش را به هستی فراخواند: دهبد یا نگاهبان شکوه (فارسی میانه: dahibed؛ سریانی: ṣpt zyw’؛ سغدی: ’xšyšpt βγy)، مرزبد یا پادشاه بزرگ جلال (فارسی میانه: pāhr(ag)bed؛ سریانی: mlk’ rb’ d’yqr’)، ویسبد یا الماس روشنی (فارسی میانه: wisbed، taskirbyazad؛ سریانی: ’dmws nwhr’؛ سغدی: wšγn βγyy)، زندبد یا پادشاه شکوه (فارسی میانه: zandbed، wādahrām yazad؛ سریانی: mlk šwbḥ’) و مانبد یا اطلس (فارسی میانه: mānbed، parmānagēn yazad؛ سریانی: sbl’؛ سغدی: pδf’rβγyy) (قس: اسماعیلپور، 74). روح زنده با 5 پسرش به مرز تاریکی رفت و فریادی سر داد و انسان نخستین از اعماق تاریکیها بدو پاسخ گفت. آن فریاد (فارسی میانه: xwandag، mizdagtāz yazad؛ پهلوی اشکانی: xrōštag؛ سریانی: qry’؛ عربی: الصوت) و پاسخ (فارسی میانه: azdegar yazad؛ پهلوی اشکانی: padwāxtag yazad؛ سریانی: ny’ ‛؛ سغدی: pδw’xtq) خود ایزدانیاند که بهترتیب فرزندان ششم روح زنده و انسان نخستین به شمار میروند (هویزر، 35). فریاد، نماد دعوت الٰهی برای نجات، و پاسخ، میل انسان به نجات است (لیو، 16). روح زنده دست راست خود را دراز کرد و انسان نخستین آن را گرفت (ویدنگرن، «مانویت»، 977) و برخاست و به یاری مادر زندگی و روح زنده، به بهشت روشنی بازگشت (همو، «مانی»، 52).آنگاه روح زنده بههمراه پسرانش به نیروهای تاریکی حملهور شد و آنان را شکست داد. سپس، برای نجات روشنیهای بلعیدهشده توسط دیوان، جهان را پدید آورد. جهان درواقع مکانی برای پالایش روشنی و زندانی برای تاریکی است. روح زنده از بدن دیوانی که کشته بود، 8 زمین، از استخوانهایشان کوهها، و از پوستشان 11 آسمان ساخت، یکی آسمانی که از زمین دیده میشود و 10 آسمان دیگر بر فراز آن (قس: ابنندیم، همانجا). بهنوشتـۀ شکند گمانیک وزار (نک : جکسن، 176-177)، آسمان از پوست، زمین از گوشت، کوه از استخوان، و گیاه از موی دیوی به نام کونی یا کوندی ساخته شده است. آنگاه سرکردگان دیوان (سریانی: ’rkwnŧ’ ؛ عربی: اراکنه، جمع ارکون؛ در شکند گمانیگ وزار: māzandarān، قس: همو، 177) را زنده در آسمان به بند کشید (لیو، 17). پس از آن، از روشنیهای آزادشدهای که آلوده نشده بودند، خورشید و ماه را، و از روشنیهایی که اندکی آلوده شده بودند، ستارگان را ساخت. دهبد درحالیکه در سپهر میان سیارات و ستارگان ثابت ایستاده است (هویزر، 38-39)، بر آسمانهای هشتم، نهم و دهم نظارت میکند (گاردنر، xxviii). مرزبد در آسمان هفتم بر تخت تکیه زده است (قس: هویزر، 39) و آسمانهای زیرین را سرپرستی میکند (گاردنر، همانجا). مانبد درحالیکه بر زمین پنجم ایستاده است (جکسن، 33)، 3 زمین بالایی را بر شانههایش حمل میکند (بویس، 5). آنگاه روح زنده برای رهاسازی دیگر روشنیهای محبوس در تاریکی 3 چرخ (سریانی: ’gn’) ساخت: چرخ آب، چرخ آتش و چرخ باد، و سرپرستی آنها را به زندبد سپرد. زندبد درواقع گردانندۀ این 3 چرخ است (گاردنر، هویزر، همانجاها). در آن زمان، جهان بیحرکت بود. آنگاه پدر بزرگی ایزدان آفرینش سوم را به هستی فراخواند (دربارۀ آفرینش دوم، قس: ایرانیکا، VI / 311؛ اسماعیلپور، 73-74؛ میرفخرایی، 25-26).
هدف از آفرینش سوم نجات روشنیهای محبوس در تاریکیها بود. ایزدان آفرینش سوم درواقع ایزدان رهاییبخش بودند. نخستین آنها نریسهایزد یا پیامآور سوم (فارسی میانه: Narisah Yazad، Rōšnšahryazad، Zēnares bay؛ پهلوی اشکانی: Narisaf Yazad، Mihr Yazad، Rōšnšahryazad، Hridīg frēštag؛ سریانی: ’yzgd’؛ سغدی: nr’ysβ yzδ ، nryšnxβγyy؛ عربی: بشیر) بود که دوشیزۀ روشنی (فارسی میانه: Kanīg rōšn، Srīgarkirbyazad، srīgar-kirb čihr ī yazadān < ایرانیکا، VI / 312>؛ پهلوی اشکانی: Kanīg rōšn؛ سریانی: btwlt nhwr’؛ سغدی: qnygrwšn) یا 12 دوشیزه (فارسی میانه: kanīgān rošnān؛ سریانی: trt‛sr’ btwlt’) را، به شمار نشانههای منطقةالبروج (ویدنگرن، «مانویت»، 978، نیز «مانی»، 55)، به هستی فراخواند. آن دو خود را بهترتیب در خورشید و ماه، عریان به دیوانی که در آسمان به بند کشیده شده بودند، نمایاندند. نطفۀ دیوان نر با مشاهدۀ زیبایی دوشیزۀ روشنی بیرون ریخت و بدینسان روشنیهای محبوس در تن آنان رها شد. گناه (سریانی: ḥṭyt’) کوشید تا با آن روشنیها بیامیزد، اما پیامآور سوم روشنی را از گناه جدا کرد. آنگاه گناه در قالب نطفۀ دیوان نر به آب افتاد و هیولایی (فارسی میانه: Azdahāg) هراسناک شبیه پادشاه تاریکی پدید آمد که توسط الماس روشنی کشته شد. بخشی از نطفهها نیز بر زمین ریخت و از آنها 5 درخت رویید که همۀ درختان و گیاهان از آنها پدید آمدند (قس: جکسن، 244-247). مادهدیوان نیز با مشاهدۀ زیبایی پیامآور سوم هیجانزده شدند و جنینهایی را که درنتیجۀ جفتگیریهایشان در دوزخ با خود حمل میکردند، سقط کردند. جنینهای سقطشده که دارای اندکی از روشنیها بودند، گیاهان را بلعیدند و پس از جفتگیری، زمین را پر از انواع پنجگانۀ موجودات پلید کردند (لیو، 18). بدینترتیب، روشنی نجاتنیافته و آمیخته با تاریکی در قالب گیاهان و جانوران به زمین منتقل شد (همو، 19).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید