صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آفرینش /

فهرست مطالب

V. آفرینش در دین چینی باستان

اسطوره‌های چینی دربارۀ آفرینش و چگونگی بنیاد‌گرفتن عالم، غالباً همراه با روایات گوناگون دربارۀ نجات‌بخشان، نابودکنندگان، الٰهه‌ها، جاودانگی و امپراتور زرد در بین مردم رواج داشت (متیوز، 226). 
از سدۀ 3 م به بعد، نظریۀ تکوین کیهان چینی با قبول یک تخمۀ کیهانی آغاز می‌شود که به دو نیمه شد: قسمت درخشان و سبک آسمان، و بخش تاریک و سنگین زمین را شکل داد؛ جدایی آسمان و زمین سرانجام، به فاصله‌ای که اکنون از هم دارند، منجر شد. پان‌ گو در همین تخمه موجودیت یافت ( آمریکانا، 163 / VIII). هنگامی‌که جهان هنوز شکل کنونی را به خود نگرفته بود و آن‌گاه که دو نیروی یانگ (عامل سبک‌تر) و یین (عامل سنگین‌تر) در آن هستیِ آغازین از هم تمایز یافتند، پان‌گو، بشر کیهانی، در مدت 000‘18 سال مکان آفتاب و ماه و ستارگان را در آسمان معین کرد. سپس، در زمین کوههای بلند و دره‌های عمیق را به وجود آورد و در آخر پس ‌از مرگ، جسدش به 5 کوه مقدس چین تبدیل شد. همچنین، از نَفَس او باد و ابر، از صدایش رعد، و از تن وی مزارع پدید آمد. از ریش او ستارگان، از استخوانش فلزات، و از قطرات عرقش باران به وجود آمد و در آخر انسانها نیز از حشرات جسدش پدید آمدند (ناس، 250). 
در مجموعِ نظریات چینی در مورد تکوین کیهان، آنچه که در یی‌جینگ و هوآی نان دزو آمده، از اهمیت خاص برخوردار است. یی‌جینگ چنین تعلیم می‌دهد که منشأ همۀ چیزها در «غایت کبیر» (تای‌جی) است که موجد دو نیروی یین و یانگ است. از ترکیب این دو، 4 نشانه (شیانگ) پدید آمد که 8 سه‌خطی (باگوا) را ایجاد کردند و همۀ پدیده‌ها معلول و نتیجۀ آنها هستند. از سوی دیگر، در هوآی نان دز‌و چنین آمده است که پیش ‌از شکل‌گیری آسمان و زمین، تنها خلأ نامتمایز و بی‌شکلی هستی داشت که از آن، زمان و مکان به وجود آمد. آن‌گاه آنها بخار آغازین (یوان‌چی) را ایجاد کردند، ذرات سبک‌تر و روشن‌تر آن بالا رفتند و آسمان را شکل دادند، و ذرات سنگین‌تر و کدر در پایین مولد زمین شدند، و از جوهرۀ آسمان و زمین یانگ و یین تولید شدند و از تبدیل و تغییر شکل، و کنش متقابل و دائم آنها همه‌چیز هستی یافت. همین آراء اساس تعالیم پذیرفته‌شدۀ کنفوسیوس در سرتاسر تاریخ چین شد (اسمیث، 207). 
تحولات آیین کنفوسیوسی به مجموعه‌ای از آراء منجر شد که امروزه مکتب نوکنفوسیوسی خوانده می‌شود. جوئو دون‌یی که سیستم اخلاقی و مابعدالطبیعی را در زمان فرمانروایی دودمان سونگ (960- 1279 م) پایه‌گذاری کرد، بنیان‌گذار فلسفۀ نوکنفوسیوسی نیز به شمار می‌رود. یکی از آثار او به نام شرح نمودار غایت اعلا که رساله‌ای کوتاه است، از مهم‌ترین آثار در ادبیات نوکنفوسیوسی محسوب می‌شود و نظریۀ آفرینش او در همین اثر آمده است. جوئو معتقد بود که ووجی (غایتِ عدم)، به‌معنای حقیقتِ و‌رای زمان و مکان، همان تای‌جی (غایت اعلا)، به‌معنای حقیقت کلی، نیز هست. از حرکت غایت اعلا، یانگ یا نیروی فعال کیهانی، و از آرامش آن، یین یا نیروی منفعل کیهانی، به وجود آمد و یین و یانگ ریشۀ چیزهای دیگر شدند، یعنی از آنها 5 عنصر پدید آمدند، و تحولات در این 5 عنصر سبب شکل‌گرفتن همه‌چیز شد (وینگ‌دزیت چان، 24). 
جوسی / جوشی نظریۀ تکوین کیهان در مکتب نوکنفوسیوسی را به کامل‌ترین شکل خود رساند؛ او بر این باور بود که غایت اعلا دربردارندۀ لی (اصل) و چی (اثیر) است و آفرینش نتیجۀ اتحاد آن دو ست. لی به همه‌چیز ماهیت، و چی به آنها صورت می‌بخشد. افزون بر آن، جوشی زمانی پیش ‌از غایت اعلا را تجسم کرده بود که جهانی مقدم بر آن وجود داشت؛ بنابراین، وی به گونه‌ای چرخۀ آفرینش و نابودی قائل بود که تا ابد ادامه خواهد یافت (اسمیث، همانجا). 

مآخذ

Americana, 2006; Matthews, W., World Religions, Belmont, 2003; Noss, D. S. and J. B. Noss, A History of the World’s Religions, London, 1990; Smith, D. H., «Cosmogony, China», A Dictionary of Comparative Religion, ed. S. G. F. Brandon, London, 1971; Wing-Tsit Chan, «Confucian thought, Neo-Confucianism», ER, vol. IV. 
مریم فلاحتی موحد

VI. آفرینش در دین بومی ژاپن (شینتو)

اعتقادات کیهان‌شناختی در ژاپن به ادوار کهن تاریخ آن و به زمان شکل‌گیری آیین شینتو بازمی‌گردد (گراپارد، 38). کتاب نیهنگی یا نیهنشکی ــ که مجموعه‌ای از اساطیر و گزارشهای بازمانده از اعصار کهن است و تألیف آن در 720 م تکمیل شده است ــ روایتی از آفرینش دارد که تأثیر افکار چینی در آن نمایان است. بنابر این روایت، در آغاز، آسمان و زمین از هم جدا، و این و یو (یین و یانگِ چینی) مجزا از هم نبودند. آنها در توده‌ای آمیخته، همانند یک تخمه فراهم آمده بودند، تخمه‌ای که شامل نطفه‌ها بود. بخش پاک‌تر و روشن‌تر، آسمان را هستی بخشید، و بخش سنگین‌تر و زمخت‌تر در پایین قرار گرفت و زمین شد ــ یعنی نخست آسمـان و سپس زمین پـدید آمد ــ و آن‌گاه وجودهای الٰهی بین آنها هستی یافتند. در آن زمان، زمین مانند یک ماهی، بر اقیانوس اولیه به عقب و جلو حرکت می‌کرد (رون، 163؛ تاکشی، 404).
پس‌ از شکل‌گیری عناصر عالم، سامان‌دهی آن باقی مانده بود؛ این وظیفه را پس ‌از مرگ ایزاناگی، یکی از اخلاف سوسانوو (از ششمین نسل خدایان)، بر عهده گرفت که اهوکونی‌نوشی نام داشت، و او تکمیل ساختار زمین را به انجام رساند (رون، 164). 
نکتۀ جالب توجه اینکه در یک روایت اصیل ژاپنی، آفرینش انسان در زمان پیش‌ از شکل‌گیری آسمان و زمین صورت می‌گیرد: آن‌گاه که هنوز آسمان و زمینی در کار نبود، کائنی وجود داشت شبیه ابر شناور بر روی دریا، و هیچ تکیه‌گاهی نداشت. در میانۀ آن، چیزی همانند جوانۀ نی از گِل سر بر آورد که بلافاصله تغییر هیئت داد و تبدیل به انسان شد (همو، 163). 
جزایر ژاپن در کتابهای کجیکی ــ که قدیم‌ترین اساطیر و تواریخ مربوط به ژاپن را گرد آورده، و در 1712 م تألیفش پایان یافته است ــ و نیهنگی جایگاهی ویژه دارند. بنابر کجیکی، در آغاز بی‌نظمی بود چون دریایی پر از روغن یا همچون یک تخمه. نِی‌ای از این اقیانوس به همراه 7 جفت خواهر و برادر از خدایان به‌سرعت بالا آمد. هشتمین جفت ایزاناگی و خواهرش ایزانامی بودند؛ به فرمان خدایان آسمانی، ایزاناگی و ایزانامی در‌حالی‌که روی پلی شناور در آسمان ایستاده بودند، نیزه‌ای آسمانی مزین به جواهر را در اقیانوس بی‌نظمی فرو‌بردند و آن را به هم زدند، تا‌اینکه آب سفت و منجمد شد و هنگامی که نیزه را بیرون کشیدند، قطره‌ای از آن چکید و جزیرۀ انوگورو پدید آمد (سندرز، 299؛ متیوز، 232؛ برول، 407). سپس ایزانامی سایر سرزمینهای ژاپن، خدایان، و دریا، امواج و کوهها را متولد کرد و ایزاناگی نیز خدایان بسیار دیگری را خلق کرد (رون، 163-164؛ سندرز، متیوز، برول، همانجاها؛ آمریکانا، VIII / 163). 

مآخذ

Americana, 2006; Bruhl, O., «Japanese Mythology», New Larousse Encyclopedia of Mythology, London etc., 1974; Grapard, A. G., «Cosmogony», Kodansha Encyclopedia of Japan, Tokyo, 1983, vol. II; Matthews, W., World Religions, Belmont, 2003; Revon, M., «Cosmogony and Cosmology, Japanese», ERE, vol. IV; Sanders, E. D. and B. Frank, Larousse World Mythology, ed. P. Grimal, London etc., 1965; Takeshi, M., «Kunitokodachi», ER, vol. VIII.
مریم فلاحتی موحد

VII. آفرینش در دین هندویی
اصطلاح سنتی هندویی برای آفرینش، سریشیتی، از بن سریج به معنای نازل‌کردن است (برندن، 208). دین وده‌یی معنایی روشن از جهانی سامان‌یافته را نشان می‌دهد که ریته (نظم کیهانی) در آن غالب است. روایتهای گوناگونی از چگونگی به‌وجودآمدن جهان در دست است که برخی از آنها به نوعی آفریننده، و برخی به صدور یا ظهور از حالتی ازپیش‌موجود اشاره دارند («فرهنگ مختصر ... »، 137). ساده‌ترین روایتها جهان را ساختۀ آفریننده‌ای می‌داند که چونان نجاری آن را از چوب ساخته است؛ گفته شده است که خدایان بخشهای مختلف جهان را چون عمارتی بنا کرده‌اند. آنان جوّ را بر فراز زمین، و آسمان را بر فراز جوّ نگاه‌ می‌دارند. ریگ‌وده استعاره‌های گوناگونی ازقبیل ساختن، شکل‌دادن، بافتن و قربانی‌کردن را برای توصیف آفرینش به کار می‌برد. به‌هرحال، این خدایان (دوه‌ها) هستند که جهان مادی را به وجود آورده، و آن را نظم بخشیده‌اند. همچنین، عباراتی وجود دارد که براساس آنها می‌توان آفرینش را به‌صورت تولید مثل در نظر گرفت (بریتانیکا، XX / 593؛ «فرهنگ هندوییسم»، 86). 
در مهم‌ترین و بزرگ‌ترین سمهیتاهای وده‌یی، موضوع آفرینش به‌خودی‌خود مهم‌ترین دغدغۀ عبادت‌کنندگان نیست. خاستگاه و منشأ کیهان مورد علاقۀ اولیۀ عبادت‌کنندگان نبود و تنها در دهمین و آخرین کتاب ریگ‌وده است که طرح این مسئله اهمیت فزاینده‌ای می‌یابد (زنر، 15). در اواخر دورۀ وده‌یی، اعتقاد به وحدت در کل اشیاء به وجود آمد. ازاین‌رو، در سرودهای متأخر ریگ‌وده با مفاهیم برجسته‌ای چون ویشوکرمن یا سازندۀ جهان، پرجاپتی یا پروردگار مخلوقات (خالق)، و پوروشه یا بشر کیهانی مواجهیم. پوروشه بخشندۀ زندگی به تمام موجودات زنده است و درحقیقت همۀ کائنات را از خودش پدید آورده است. سرود 129 از دهمین کتاب ریگ‌وده اشاره به حقیقت کیهانی بی‌نام‌ونشانی دارد که «آن شیء واحد» نامیده شده، و قبل از پیدایش جهانْ هستی داشته است. این سرود حاوی تأملاتی کهن دربارۀ منشأ آفرینش است (ناس، 80). در ریگ‌وده (10 / 121) آمده که پرجاپتی خالق همه‌چیز و خدایی برتر از سایر خدایان است، و در همین سرود مفهوم هیرنیه‌گربهه یا «زهدان زرین» مطرح می‌شود. قبول این امر را که هرچیز در جهان بخشی از یک جوهر یا صدوری از آن است، می‌توان در سرود پوروشه (90) و سرود آفرینش (129) از همین کتاب یافت (نک‍ : مکاسلند، 378؛ «فرهنگ هندوییسم»، 87). 
در ریگ‌وده، پرجاپتی که بعدها برهما نیز نام‌ گرفت، با انسان کیهانی که جسم الوهی او قربانی شد، یکی دانسته شده است. با این آیین قربانی بود که مجموعۀ موجودات متنوع جهان به وجود آمد؛ در بیان وده‌ای، به‌وجودآمدن کیهان حاصل نوعی فرایند قربانی است (برندن، همانجا) و عوامل گوناگون تشکیل‌دهندۀ قربانی با پدیده‌های کیهانی در عالم خارج یکی هستند. قربانی نه فقط فرایند خلقت جهان را فراهم می‌آورد، بلکه در مفهوم واقعی، همان فرایند آفرینش است (زنر، 13-14). 
در اوپنیشدها، برهمن هم حقیقت باطنی (امر مطلق غیر‌شخصی و غیر قابل شناخت و فاقد صفات) و هم حقیقت ظاهری، و خدایی است که در جهان تجلی کرده است (رادهاکریشنان، 92). در بریهد آرئیکه اوپنیشد، آفرینش این‌گونه به بیان فلسفی درآمده است: «خود» چون به پیرامونش می‌نگرد، فقط خویش را می‌یابد و اعلام می‌کند که «من هستم»؛ این است منشأ خودآگاهی. او می‌ترسد، زیرا که تنها ست، و از جوهر خویش قرینی مؤنث ایجاد می‌کند. چون آن دو یکدیگر را در آغوش گیرند، موجودات زنده زاده می‌شوند. بدین‌سان، ازآنجاکه «خود» کیهان را تولید کرده، او همین کیهان است (برندن، 208). اما فلاسفۀ خداپرست، برهمن را چونان خدای شخصی در نظر می‌گیرند (رادهاکریشنان، همانجا)؛ مثلاً نیمبارکه (سدۀ 14 م) برهمن را همان کریشنه می‌داند که آگاه کل، قادر کل و علت اولى است. برهمن موجودات ذی‌شعور و جهان مادی را از وجود خودش خلق می‌کند، اما همچنان پاک و کامل در عظمت و قدرت باقی می‌ماند (ماتیلل، X / 446). 
ازسوی‌دیگر، شنکره (سدۀ 8 و 9 ق) صدور را فرایندی از تبدیل اجزاء لطیف تشکیل‌دهندۀ جهان به اجزاء زَفت می‌دانست، اما پیش از طرح این نظر، مفهوم فرایندی لایتناهی، همچون موج، کمال‌ یافته بود که در آن، عناصر صعود می‌کنند تا شکلی سازمان‌یافته بیابند و آن‌گاه در دوران «خواب برهما» یا دورۀ انحلال در چیزی شبیه فروافتادن موج به پایین برمی‌گردند («فرهنگ مختصر»، 137). 
به‌این‌ترتیب، در اندیشۀ هندویی دیدگاهی ادواری در هستی کیهان شکل‌ گرفت؛ این دیدگاه اساطیر پیشین در ‌مورد خلقت را استخدام کرد تا هر بار شکل‌گیری عالم از حالت بالقوۀ پیشین را توضیح دهند. در این دیدگاه، هر چرخه (دور) از هستی با سکون و خاموشی آغاز می‌شود؛ نیروهای جنبشی که وجودهای بعدی را تعیین می‌کنند، در آن حالت، صرفاً به گونه‌ای بالقوه حضور دارند. فعال‌شدن این نیروها به‌سبب «بیدارشدن» وجود الٰهی، کائنات را بالفعل به هستی می‌آورد تا زمانی که باز عصر خاموشی فرابرسد که در آن آرامشی در چرخۀ سمساره پیش‌می‌آید. بنابر این دیدگاه ادواری کیهان، خداوند هم آفریننده یا شکل‌دهندۀ کائنات، و هم نابودکننده یا منحل‌کنندۀ آن است (برندن، 209). 
شاید بتوان گفت که 3 قدرت بزرگ طبیعت، تولید، محافظت و تخریب به ثالوث هندویی برهما، ویشنو و شیوه احاله شده باشد. در حقیقت برهما خالق، ویشنو محافظ، و شیوه مخرب است (کلمن، 4-5). بنابر پورانه‌ها، در آغاز هستی، برهمن خود را در 3 صورت برهما، ویشنو و شیوه متجلی کرد، هریک با خویشکاری خاص او (نوایتا، npn.). برهما، عضو نخست ثالوث هندویی، خدای آفریننده است؛ اما به مرور زمان، وی این جایگاه را از دست داده، و کارکرد مزبور به دو خدای دیگر، و نیز به مادرِ الٰهی، شکتی، واگذار شده است (کاترل، 68). براین‌اساس، مثلاً شیوه را می‌توان در نظر گرفت که ناته‌راجه (سلطان رقص) خوانده شده است و با رقص خود جهان را تولید می‌کند (برندن، همانجا). 
گئودَپاده (سدۀ 8 م) تئوریهای متفاوتی را در زمینۀ آفرینش یادآور شده است، ازجمله نسبت‌دادن آفرینش به قدرت شگفت‌انگیز خدا؛ آن را همچون رؤیا و پندار دیدن؛ ارادۀ صرف خدا؛ صرفاً سرور خدا از آن؛ یا صرفاً انحرافی از ذات الٰهی. وی در انتها نتیجه‌ می‌گیرد که حقیقت آفرینش از همان طبیعت وجود اعلا است و جهان را خدا ایجاد کرده است، بدون اینکه خواستار برآورده‌کردن امیالی باشد (رادهاکریشنان، 93). 

مآخذ

Brandon, S. G. F., «Cosmogony, Hindu», A Dictionary of Comparative Religion, ed. id, London, 1971; Britannica, 1989; Coleman, Ch., The Mythology of The Hindus, New Delhi, 1995; The Concise Oxford Dictionary of World Religions, ed. J. Bowker, Oxford, 2005; Cotterell, A., A Dictionary of World Mythology, Oxford, 1997; A Dictionary of Hinduism, ed. W. J. Hohnson, Oxford, 2009; Matilal, B. K., «Nimbārka», ER; McCasland, S. V. et al., Religions of the World, New York, 1969; Noss, D. S. and J. B. Noss, A History of the World’s Religions, London, 1990; Nevatia, H., «Creation in the Puranas», www.suite 101.com / content / creation-in-the-puranas-a 16172 (acc. Apr. 19, 2011); Radhakrishnan, S., Eastern Religions and Western Thought, Oxford, 1940; Zaehner, R. C., Creation in the Early Hindu Scriptures, Rome, 1969. 
مریم فلاحتی موحد

VIII. آفرینش در دین بودایی

آفرینش به مفهوم معمول آن، و خدایی خالق در دین بودایی وجود ندارد (شل، npn.). بودا سؤالها دربارۀ منشأ کیهان یا ازلی و ابدی بودن جهان را غیر قابل پاسخ می‌دانست. این خودداری بودا از پاسخ به مسائل مزبور متضمن روشی فلسفی است که از آن به «سکوت بودا» تعبیر می‌شود (بریتانیکا، XVII / 372). دیدگاه بودایی دربارۀ منشأ جهان دیدگاهی لاادری است. آیین بودایی تلاش برای پاسخ به این سؤال را بیهوده می‌داند و آن را در مقایسه با تکلیف اولیۀ انسان، یعنی پیشرفت و کمال روحانی و دفع شرور اخلاقی، بی‌اهمیت می‌شمارد (اسمیث، 215). 
با این اوصاف، طرحهایی برای بیان چگونگی آغاز جهان نزد بوداییان وجود دارد که اساساً مبتنی است بر نظریۀ ادوار هستی، چنان‌که در دین هندویی هم یافت می‌شود. در آغاز هر چرخه، زمین در تاریکی و بر سطح آب شکل می‌گیرد. جاندارانی که در چرخۀ پیشین جهان را انباشته بودند، دوباره زاده می‌شوند؛ همانها انسانهایی «جدید» در دنیایی «جدید» می‌شوند، درحالی‌که رنج و بدبختی همواره حکم‌فرما ست. در یک متن کهن به نام اگّنیّه سوتّه، داستانی دربارۀ چگونگی آغاز جهان پس‌ از نابودی نظام جهان پیشین بیان شده است: هنگام انحلال جهان، موجودات زندۀ ساکن در آن دوباره در قلمروی روحانی متولد می‌شوند و در انتظار مرحلۀ بعدی تکامل دنیای جدید باقی می‌مانند. آنها با ظهور دنیای جدید، به شکل موجودات اثیری، بدون تمایز جنسی دوباره متولد می‌شوند؛ با تراکم تدریجی دنیای تازه و با استفاده از خوراک این دنیا مادیت یافته، به شکل امروزی درمی‌آیند. به این ترتیب، در تبیین دین بودایی از منشأ جهان، آفرینش یک بار و برای همیشه صورت نمی‌گیرد. پیدایش جهان در زمان لایتناهی بارها و بارها در چرخه‌های متوالی تکرار می‌شود (پربیش، 14؛ شل، npn.). در حقیقت، دین بودایی همان توصیفات کیهان‌نگاری هندی را به ارث برد، ولی تغییرات بسیار در آن ایجاد، و آن را مشتمل بر مراتبی کرد که در معرض ظهور مجدد می‌باشند. هر دور از ادوار کیهان در دین بودایی زمانی به‌غایت عظیم را در بر می‌گیرد («فرهنگ ... »، 137-138)
در دین بودایی تبتی (آیین تنزه‌یی) خلقت ازطریق یک زوج خدای مذکر و مؤنث صورت می‌گیرد که با آمیزش خود، تمامی فرایند کائنات را تولید می‌کنند. آدمیان هم بازتابی از این جهان هستند و می‌توانند در نیروهای آن مشارکت داشته باشند. اصل اعتقادی کاله‌چکره در اینجا، متضمن آن است که کل جهان در یک چرخه حرکت می‌کند و میان جریانهای حیاتی بدن و جریان زمان در جهان مطابقت وجود دارد (متیوز، 149). 

مآخذ

Britannica, 1989; The Concise Oxford Dictionary of World Religions, ed. J. Bowker, Oxford, 2005; Matthews, W., World Religions, Belmont, 2003; Prebish, Ch. and K. Damien, Introducing Buddhism, New York, 2006; Schell, B., «Creation and Evolution in Buddhism», Daily Buddhism, www.daily Buddhism.com / archives / 96 (acc. Dec. 1, 2013); Smith, H., A Dictionary of Comparative Religion, ed. S. G. F. Brandon, London, 1971. 
مریم فلاحتی موحد
 

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: