دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بیعانه | بِیعانه‌، به‌ معنای «پیش‌ بها»، اصطلاحی‌ فقهی‌ و حقوقی‌ در معاملات‌ كه‌ به‌ موجب‌ آن‌، بخشی‌ از بهای‌ مورد معامله‌ هنگام‌ قرارداد پرداخت‌ می‌شود.
  • بیعت |
  • بیعت رضوان |
  • بیعت شجره |
  • بیغمی | بیغَمی‌، محمد بن‌ احمد طاهری‌ (یا طامری‌)، مشهور به‌ بیغمی‌ از قصه‌پردازان‌ و راویان‌ سدۀ 9ق‌ / 15م‌. از زندگی‌، سال‌ تولد و وفات‌ وی‌ اطلاعی‌ دردست‌ نیست‌. تنها مأخذ موجود دربارۀ بیغمی‌، روایت‌ مشهورِ او از داستان‌ داراب‌نامه‌ است‌.
  • بیگ |
  • بیگدلی |
  • بیگلربیگی | بِیْگْلَرْ بِیْگی‌، عنوانی‌ مركب‌ از «بیگ‌» (= امیر)، «لَر» (= نشانۀ جمع‌) و «ی‌» (= پسوند اضافۀ تركی‌) به‌ معنایِ امیر امیران‌، یا امیرالامرا.
  • بیگم |
  • بیلقان | بِیلَقان‌، یا بیلكان‌، بیلگان‌، نام‌ شهر و استانی‌ تاریخی‌ در سرزمین‌ اران‌ (آلبانیای‌ قفقاز). از نوشته‌های‌ جغرافی‌نویسان‌ سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ چنین‌ بر می‌آید
  • بیلقانی |
  • بیله سوار |
  • بیلک قبچاقی | بَیْلَكِ قِبْچاقی‌ (د پس‌ از 681ق‌ / 1282م‌)، كانی‌شناس‌ مسلمان‌ و كهن‌ترین‌ گزارشگر بهره‌گیری‌ از قطب‌ نما در ناوبری‌ مسلمانان‌.
  • بیلیتن |
  • بیمارستان |
  • بیمه |
  • بین الطلوعین | بِینَ الطُّلوعِین‌، فاصلۀ زمانی‌ میان‌ دمیدن‌ صبح‌ صادق‌ و طلوع‌ آفتاب‌. اطلاق‌ بین‌ الطلوعین‌ به‌ زمان‌ میان‌ صبح‌ كاذب‌ و صبح‌ صادق‌ (نک‍ : لغت‌نامه‌... )،غیرمستند و سهو است‌.
  • بین النهرین |
  • بینالود | بینالود، رشته‌ كوهی‌ به‌ طول‌ 125كمـ در شمال‌ خراسان‌، حدفاصل‌ شهرستانهای‌ مشهد و نیشابور كه‌ در امتداد رشته‌كوه‌ البرز واقع‌، و از شمال‌ غربی‌ تا جنوب‌ شرقی‌ كشیده‌ شده‌ است
  • بینش کشمیری |
  • بینه | بَینه‌، نام‌ نود و هشتمین‌ سورۀ قرآن‌ كریم‌، دارای‌ 8 (یا 9) آیه‌، 94 كلمه‌ و 399 حرف‌ (خازن‌، 4 / 398؛ فیروزآبادی‌، 1 / 533؛ نیز نک‍ : رامیار، 590).
  • بینه |
  • بیه پس |
  • بیه پیش |
  • بیهار |
  • بیهس بن صهیب | بَیهَسِ بْنِ صُهَیب‌، ابوالمقدام‌ جَرْمی‌ (د ح‌ 100ق‌ / 718م‌)، شاعر دورۀ اموی‌. منابع‌ دربارۀ وی‌ به‌ گفتاری‌ مختصر ــ و گاه‌ ضد و نقیض‌ ــ بسنده‌ كرده‌اند.
  • بیهسیه |
  • بیهق | بِیهَق‌، شهر و ناحیه‌ای‌ كهن‌ در خراسان‌ از توابع‌ نیشابور.
  • بیهقی، ابوالحسن | بِیهَقی‌، ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ زید بن‌ محمد (19 شعبان‌ 490-565ق‌ / اول‌ اوت‌ 1097-1170م‌)، حجةالدین‌، ظهیرالدین‌ و فرید خراسان‌، عالم‌ بزرگ‌ كه‌ در غالب‌ دانشهای‌ روزگار خود دست‌ داشت‌.
  • بیهقی، ابوالفضل |
  • بیهقی، ابوبکر | بِیهَقی‌، ابوبكر احمد بن‌ حسین‌ بن‌ علی‌ خسروجردی‌ (384- 458 ق‌ / 994-1066 م‌)، محدث‌ نامی‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ تلاش‌ داشت‌ پیوندی‌ میان‌ تعالیم‌ مذهب‌ شافعی‌ و كلام‌ اشعری‌ با مكتب‌ اصحاب‌ حدیث‌ برقرار سازد.
  • بیهقی، ابوجعفر | بِیهَقی‌، ابوجعفر احمد بن‌ علی‌ بن‌ محمد، معروف‌ به‌ بوجعفرك‌ (470-544ق‌ / 1077-1150م‌)، از دانشمندان‌ بلندپایۀ لغت‌، نحو، قرائت‌ و تفسیر و صاحب‌ كتاب‌ تاج‌ المصادر.
  • بیهقی،ابراهیم | بِیهَقی‌، ابراهیم‌ بن‌ محمد (د سدۀ 3 یا ابتدای‌ سدۀ 4ق‌ / سدۀ 9 یا 10م‌)، ادیب‌ ایرانی‌ عربی‌ نویس‌. از نامش‌ حدس‌ می‌زنیم‌ كه‌ از بیهق‌ برخاسته‌ است‌.
  • بیوتات |
  • بیوتات سلطنتی | بُیوتاتِ سَلْطَنَتی‌، مجموعه‌ای‌ از سازمانها، كارخانه‌ها، كارگاهها و واحدهای‌ خدماتی‌ كه‌ وظیفۀ آنها تهیۀ حوایج‌ و ملزومات‌ مورد نیاز دربار پادشاهان‌ بود.
  • بیومی |
  • بیومیه | بَیومیه‌، یكی‌ از طریقه‌های‌ صوفیۀ مصر، منسوب‌ به‌ نورالدین‌ علی‌ بن‌ حجازی‌ بن‌ محمد بیومی‌ (1108-1183ق‌ / 1696-1769م‌).
  • بیکند | بِیكَنْد، یا بی‌كند، شهری‌ تاریخی‌ متعلق‌ به‌ سده‌های‌ میانه‌، واقع‌ در اراضی‌ جمهوری‌ ازبكستان‌ كه‌ ویرانه‌های‌ آن‌ در 35 كیلومتری‌ جنوب‌ غربی‌ بخارا باقی‌ است‌.
  • بیکندی، ابوجعفر |
  • بیکندی، ابوعبدالله | بِیكَنْدی‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ سلام‌ بن‌ فرج‌ بخاری‌ (د صفر 225 / دسامبر 839)، محدث‌ اهل‌ ماوراءالنهر و استاد بخاری‌، صاحب‌ صحیح‌. وی‌ در بیكند، یكی‌ از شهرهای‌ نزدیك‌ بخارا به‌ دنیا آمد
  • پ | پ‌، سومین‌ حرفِ الفبای‌ فارسی‌، یكی‌ از 4 حرف‌ مخصوص‌ این‌ زبان‌ ــ در مقایسه‌ با الفبای‌ عربی‌ ــ كه‌ به «بای‌ فارسی‌»، «بای‌ عجمی‌» و «بای‌ معقود» نیز مشهور، و در حساب‌ جُمّل‌ برابر با حرف «ب‌» عربی‌ (= 2) است‌
  • پاپوس | پاپوس‌، ریاضی‌دان‌ یونانی‌ زبان‌ اهل‌ اسكندریه‌ (فعال‌ در 300- 350م‌). آگاهی‌ ما از روزگار و زندگی‌ وی‌ بسیار اندك‌ است‌. نام‌ وی‌ در منابع‌ عربی‌ به‌ صورت‌ بابس‌ یا ببس‌ و گاه‌ به‌ صورتهای‌ تصحیف‌ شدۀ بیوس‌، بلس‌، بتس‌ و جز آن‌ آمده‌ است‌
  • پاپی | پاپی‌، از بخشهای‌ شهرستان‌ خرم‌آباد در استان‌ لرستان‌. نام‌ این‌ بخش‌ برگرفته‌ از نام‌ ایل‌ پاپی‌ (ه‍ م) است‌. بخش‌ پاپی‌ با حدود 400‘1 كمـ2 وسعت‌، در جنوب‌ خاوری‌ شهرستان‌ خرم‌آباد قرار گرفته‌، و مركز آن‌ شهر سپید دشت‌ است‌.
  • پاپی | پاپی‌، از ایلات‌ بزرگ‌ لر زبان‌ منطقۀ بالاگریوۀ استان‌ لرستان‌.
  • پاپیروس | پاپیروس‌ (تلفظ اصلی‌: پاپوروس‌1)، نام‌ یونانی‌ گیاهی‌ كه‌ در مصر باستان‌ از آن‌ برای‌ تهیۀ كاغذی‌ به‌ همین‌ نام‌ بهره‌ می‌گرفتند (برای‌ این‌ كاربرد، نک‍ : ه‍ د، كاغذ) و در پزشكی‌ كهن‌ نیز كاربرد دارویی‌ داشت‌.
  • پاتنجل |
  • پادزهر | پادْزَهْر، نیز پازهر، مركب‌ از پیشوند پاد (در ایرانی‌ باستان‌: *pāta- / pāti، در اوستایی‌: patiti-) و واژۀ زهر (ایرانی‌ باستان‌: *jaθra- مشتق‌ از ریشۀ gan-= زدن‌، كشتن‌)، صورتهای‌ معرب‌ آن
  • پادشاه خاتون | پادْشاهْ خاتون‌، صفوةالدنیا والدین‌ (645- مق‍ 694 ق‌ / 1247-1295م‌)، هفتمین‌ حكمران‌ قراختایی‌ كرمان‌، دختر قطب‌الدین‌ محمد و قتلغ‌ تركان‌ خاتون‌.
  • پادشاه نامه |
  • پادنگ |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: