بیغمی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229293/بیغمی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
بیغَمی، محمد بن احمد طاهری (یا طامری)، مشهور به بیغمی از قصهپردازان و راویان سدۀ 9ق / 15م. از زندگی، سال تولد و وفات وی اطلاعی دردست نیست. تنها مأخذ موجود دربارۀ بیغمی، روایت مشهورِ او از داستان دارابنامه است. از متن دارابنامه چنین مستفاد میشود كه بیغمی، داستان مذكور را به سنت راویان قصص از حفظ داشته (نک : 1 / 62، 310)، و در حضور گروهی آن را نقل میكرده است (2 / 722) و در این میان، كاتبی به نام محمود دفترخوان روایت استاد خود، بیغمی را میشنیده، و كتابت میكرده است (نک : 2 / 303؛ نیز صفا، مقدمه بر دارابنامۀ بیغمی، 1 / 12). تنها نسخۀ موجود از داراب نامه به تحریر همین محمود دفترخوان است كه به تصریح خود او در 887ق / 1482م كتابت شده است (همانجا، نیز 2 / 757)؛ درنتیجه، زمان حیات بیغمی و كاتب نامبرده، نیمۀ دوم سدۀ 9ق است (صفا، تعلیقات بر همان، 2 / 771، تاریخ...، 4 / 518). به نظر میرسد این سخن كه بیغمی در سدۀ 8 ق میزیسته (نک : ایرانیكا، IV / 249)، با توجه به اینكه فقط مستند به داراب نامۀ موجود است، صحیح نیست. بیغمی ضمن نقل داراب نامه، در چند جا به نام و نسب خود با اندك اختلاف اشاره، و تصریح كرده است كه هدف او از روایت و تدوین این داستان، ماندگاری نامش در میان اهل سخن بوده است (نک : 1 / 215، 363، 2 / 372).
داراب نامه
تنها نسخۀ منحصر به فرد این كتاب در كتابخانۀ رِوان تركیه (شم 1517) موجود است. میكروفیلم این نسخه نیز در كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران نگهداری میشود كه در فهرست میكروفیلمها به اشتباه به طرسوسی نسبت داده شده است (نک : مركزی، 81؛ قس: صفا، مقدمه بر داراب نامۀ بیغمی، 1 / 12-13). صفا با توجه به ترجمۀ عربی این كتاب تحت عنوان قصۀ فیروزشاه ابن الملك داراب كه نخستینبار در 1366 ق / 1947 م در مصر به طبع رسیده است و همچنین ناتمام ماندن قصه در متن فارسی، نتیجه میگیرد كه نسخۀ فارسی داراب نامه نیز میباید حداقل در 4 مجلد بوده باشد ــ كه جلد اول آن توسط نامبرده در دو مجلد منتشر گردیده است (نک : مآخذ مقاله) ــ و باتوجه به اینكه جلد سوم كتاب نیز در كتابخانۀ دانشگاه اوپسالا یافت شده، لاجرم باید نتیجه گرفت كه جلدهای دوم و چهارم این اثر نفیس هنوز مفقود است (نک : همو، تعلیقات بر همان، 2 / 765-767، 771). ترجمهای هم از این داستان به زبان تركی با عنوان قصۀ فیروزشاه دردست است كه توسط صالح بن جلال برای سلطان سلیم خان صورت گرفته است (همان، 2 / 768). نسخ متعدد دیگری با عنوان داراب نامه در كتابخانههای هند، ایران و اروپا نیز موجود است (مركزی، همانجا) كه نباید با داراب نامۀ بیغمی اشتباه شود، زیرا قبل از كتاب مذكور تحریر شده، و از داستانگزاری به نام طرسوسی است (همو، مقدمه بر همان، 1 / 14؛ نیز نک : ه د، طرسوسی). مهمترین تفاوت میان دو اثر مذكور این است كه داراب نامۀ طرسوسی مطابق نامش، داستان داراب، پادشاه كیانی است، حال آنكه داراب نامۀ بیغمی بر خلاف عنوانش، شرح ماجراهای فیروزشاه، پسر داراب است (نک : صفا، مقدمه بر داراب نامۀ طرسوسی، 1 / 13). قهرمان اصلی داراب نامۀ بیغمی فیروزشاه، پسر داراب است؛ یعنی عمدۀ داستان، شرح ماجراجوییهای فیروزشاه است و از داراب بسیار كم سخن به میان آمده است؛ از اینرو، عنوان «قصۀ فیروزشاه» یا «فیروزنامه» بر این داستان مناسبتر مینماید و ظاهراً انتخاب نام داراب نامه برای این كتاب به این علت است كه در ادبیات پهلوی و بعد از اسلام، قصههای مربوط به داراب، پدر دارای دارایان، آخرین پادشاه داستانی كیانی، مشهور و رایج بوده است (نک : همو، مقدمه بر داراب نامۀ بیغمی، 1 / 11). داراب نامه دارای تمام ویژگیهای نوع ادبی «رمانس» است (دربارۀ ویژگیهای رمانس، نک : شمیسا، 110-111). بنابراین میتوان آن را «رمانس فیروزشاه» نامید، به این دلیلها: 1. ماجراهای حماسی آن حول محور عشق است؛ عشق فیروزشاه به عین الحیات، دختر شاه یمن. 2. داستانی است مشحون از حوادث هیجانانگیز، جادو و وقایع خارقالعاده. 3. عیاران و فتیان در ماجراهای مختلف، حضور چشمگیری دارند. 4. سراسر داستان، سرگرم كننده و شاد است و شكست و ناكامی در آن وجود ندارد؛ چنانكه فیروزشاه سرانجام، به وصال محبوبۀ خود، عین الحیات میرسد. نثر كتاب به دلیل روایت قصه در حضور جمع، سبكی روان، ساده و نزدیك به زبان محاوره است و با سبك رسمی نویسندگان سدۀ 9ق ــ كه نثری متكلف و آكنده از واژههـای عـربی است ــ تفاوتی آشكار دارد. فراوانی مفردات، تركیبات و تعبیرات فارسی در داراب نامه به حدی است كه میتوان آن را منبعی ارزشمند در تحقیقات لغوی، دستوری و زبان شناسانه در زمینۀ فارسی دری به شمار آورد. در جای جای كتاب بسته به مناسبتها، ابیاتی از شاهنامۀ فردوسی، خمسۀ نظامی، غزلیات معروف شاعران قدیم تا غزلهایی از سعدی، اوحدی و حافظ آمده است كه در كار تصحیح متون یاد شده، خالی از فایده نیست. این كتاب همچنین برای تحقیق دربارۀ تاریخ اجتماعی ـ فرهنگی ایران مأخذی بسیار سودمند محسوب میشود.
بیغمی، محمد، داراب نامه، به كوشش ذبیح الله صفا، تهران، 1339-1341ش؛ دفترخوان، محمود، خاتمۀ كتاب (نک : هم ، بیغمی)؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1373ش؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1366ش؛ همو، مقدمه بر داراب نامۀ طرسوسی، تهران، 1356ش؛ همو، مقدمه و تعلیقات بر داراب نامه (نک : هم ، بیغمی)؛ مركزی، میكروفیلمها؛ نیز: :
Iranica. حمیدرضا شایگانفر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید