مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اشتقاق | صطلاحی در دستور زبان عربی. اشتقاق در لغت به معنی برگرفتن بخشی از یك چیز است (نك‍ : لین، IV / 1577). این كلمه تقریباً معادل علم ریشه‌شناسی1، و در اصطلاح دانشمندان عرب در آوردن یك لفظ از لفظی دیگر است به شرط مناسبت در معنی و تركیب، و مغایرت در ساخت (جرجانی، 27). با توجه به این تعریف می‌توان گفت كه اشتقاق خاستگا...
  • اشدود* |
  • اشرف برسبای* |
  • اشرف بیابانی | اشرف‌الدین، متخلص به اشرف و معروف به اشرف بیابانی (864-935 ق / 1460- 1529 م)، فرهنگ‌نویس، عارف، و از نخستین شاعران زبان اردو در هند جنوبی كه دربارۀ واقعۀ كربلا و شهادت امام حسین (ع) مثنوی سروده است. وی در فقرآباد (احمدنگر) به دنیا آمد، دانشهای متداول را نزد پدر خویش ضیاءالدین رفاعی (د 909 ق / 1503 م) فرا گرفت...
  • اشرف، موسی بن ابراهیم* |
  • اشرف |
  • اشرف، موسی بن عادل* |
  • اشراق* |
  • اشربه* |
  • اشرف، محمد | (1262-1330 ق / 186-1912 م)، شاعر طنزپرداز ترك. وی در قریۀ قِرخ آغاج بخش گلنبه از توابع مانیسا (بروسه‌لی، 2 /88)، و به قولی در پاپاكوی یا یحیى كوی (كاراعلی اوغلو، «فرهنگ ادبا ... 1»، 212) در خانواده‌ای مذهبی زاده شد. پدرش حاجی مصطفى، امام مسجد گلنبه بود و به دَلی حافظ (حافظ دیوانه) شهرت داشت.
  • اشرف اوغلی | \ašraf-oqlī\، عبدالله بن احمد اشرف بن محمد رومی، صوفی و شاعر سدۀ 8 - 9 ق / 14- 15 م و مؤسس طریقت اشرفیه در ترکیۀ عثمانی.
  • اشرس سلمی | فرزند عبدالله، از بنی سلیم و از والیان مشهور عرب خراسان به روزگار امویان
  • اشراط الساعه | = نشانه‌های وقوع قیامت)، اصطلاحی در قرآن و حدیث كه بر مجموعه حوادثی اطلاق می‌شود كه پیش از واقعۀ عظیم قیامت اتفاق خواهد افتاد. اشراط از لحاظ لغوی جمع «شَرَط» به معنای «علامت» است. معنای اصلی این واژه همان شرط است و شرط عاملی است كه وجود امری به تحقق آن بستگی دارد. دلیل پیوند معنایی شرط با علامت این است كه تحق...
  • اشرف افغان | \ašraf-e afqān\، (مق‍ 1142 ق / 1729 م)، دومین حکمران افغان پس‌از سقوط سلسلۀ صفویه در ایران.
  • اشرف اوغوللری | سلسلۀ حكومتگر ترك در آناتولی و معاصر با سلجوقیان آسیای صغیر كه از حدود 686 تا 726 ق / 1287 تا 1326 م بر بخشی از این سرزمین فرمان راندند
  • اشراف، دیوان | \dīvān-e ešrāf\، اصطلاح و نیز عنوان دیوانی در ممالک اسلامی که به‌طورکلی، به معنای نظارت بر امور ادارات و اجزاء دستگاه دیوان‌سالاری به کار می‌رفته، اما حوزۀ کاربرد و مصادیق آن متغیر بوده است.
  • اشرف هراتی* |
  • اشرف رسولی* |
  • اشرف علی خان فغان | (1140-1186 ق / 1728-1772 م)، شاعر اردو و فارسی زبان شبه قاره. وی در دهلی متولد شد. پدر او میرزا علی خان، متخلص به نكته، از رجال دربار محمدشاه (حك‍ 1131-1161 ق)، و عمّش ایرج خان، «ناظمِ» بنگال بود. فغان به‌سبب آنكه برادر رضاعی (در تركی: كوكه) احمدشاه (حك‍ 1161-1167 ق) بود، لقب «كوكه خان» و «كوكل تاش خان» یافت ...
  • اشرفی سمرقندی | (یا اشرف سمرقندی)، معین‌الدین، شاعر سدۀ 6 ق / 12 م. چون سیدحسن غزنوی، از شعرای پیش از او اشرف تخلص می‌كرد، معین‌الدین به اشرف ثانی شهرت یافت، اما در اشعار خویش اشرفی تخلص می‌كرد (آذر، 347؛ هدایت، ریاض العارفین، 281). صاحب تذكرۀ روز روشن او را از اخلاف سیدحسن غزنـوی دانستـه است (نك‍ : صبا، 53). وی در سمرقند زا...
  • اشروسنه* |
  • اشرف علی بن عبدالحق* |
  • اشرف غزنوی* |
  • اشرفیه* |
  • اشرف چوپانی | (مق‍ 758 ق / 1357 م)، آخرین امیر از خاندان چوپانیان كه پس از برادرش، شیخ حسن كوچك، در 744 ق / 1343 م یك چند در آذربایجان، اران و عراق عجم فرمان راند
  • اشرف جهانگیر | فرزند ابراهیم سمنانی، از عارفان ایرانی‌تبار شبه قاره. وی در میان سالهای 709-712 ق / 1309-1312 م در سمنان متولد شد (وحید اشرف، 28). پدرش ابراهیم حكومت سمنان را داشت و مادرش خدیجه بیگم از اولاد خواجه احمد یسوی بود (یمنی، 1 / 387، 2 / 90). او در 7 سالگی قرآن را با 7 قرائت حفظ كرد و تا 14 سالگی به تحصیل علوم متعا...
  • اشرف الکتاب | زین‌العابدین اصفهانی (د 9 شعبان 1296 ق / 29 ژوئیۀ 1879 م)، فرزند محمدتقی، خوشنویس برجستۀ قلم نسخ. وی در دورۀ محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار خوشنویس دربار بود و «سلطانی» رقم می‌كرد. در زمان ناصرالدین شاه ملقب به اشرف الكتاب شد. نسخ را از آقا محمود اصفهانی آموخت و روش احمد نیریزی (ه‍ م) را سرمشق خود قرار داد (نك...
  • اشرف مراغی | ابوعلی حسین بن حسن مراغی تبریزی، شاعر سدۀ 9 ق. وی را اشرف خیابانی، اشرف هراتی و درویش اشرف نیز گفته‌اند (تربیت، 147؛ خیام‌پور، 43، 44؛ اته، 178؛ نخجوانی، 312). دربارۀ زندگی او آگاهی بسیار اندكی در دست است. نام وی در مآخذ نزدیك به روزگار شاعر دیده نمی‌شود؛ تنها چند مأخذ از جمله علیشیر نوایی (ص 11) و اوحدی (ص 5...
  • اشرفی | \ašrafī\، نام سکۀ زر با وزن معیّن 45 / 3 گرم که از میانه‌های سدۀ 9 ق / 15 م توسط مملوکان مصری در جهان اسلام رواج یافت.
  • اشرف مازندرانی | محمد سعید (د 1116 ق / 1704 م)، ادیب، خطاط، نقاش، فقیه و شاعر دربار اورنگ‌زیب و عظیم‌الشأن گوركانی. وی فرزند محمدصالح مازندرانی و از سوی مادر نوۀ محمد تقی مجلسی اصفهانی است (نصرآبادی، 181؛ افتخار، 15؛ حزین، 69؛ ابراهیم، 9). او در خاندانی اهل دانش و تقوا ولادت یافت. پدر اشرف كه خود فقیه و محققی بلندپایه و شارح ...
  • اشرف الدین گیلانی قزوینی | (1288-1352 ق / 1871-1933 م)، شاعر و روزنامه‌نگار بنام دورۀ مشروطیت كه بعدها به‌سبب انتشار روزنامه‌ای با عنوان نسیم شمال، به «نسیم شمال» نیز معروف شد. نام پدرش را سیداحمد حسینی قزوینی گفته‌اند (آرین‌پور، 2 / 61؛ آقابزرگ، 9(4) / 1186؛ اسحاق، 1 / 177). اشرف‌الدین چنانكه خود گفته است («دیوان»، 207)، در 1288 ق / 1...
  • اشعریه* |
  • اشعری، عبدالله* |
  • اشکوری* |
  • اشعب | معروف به اشعب طمّاع، شخصیت گول مضحك نكته‌پرداز در سده‌های 1 و 2 ق. در كتابهای عربی، اشاره به اشعب از ابتدای قرن 3 ق، احتمالاً با جاحظ ( البیان ... ، 1 / 265، البخلاء، 212) آغاز می‌شود، اما نكته‌های مربوط به او از سه چهار روایت درنمی‌گذرد. اندكی پس از جاحظ، ابن قتیبه همان روایات را تكرار می‌كند (3 / 132، 164، ...
  • اشکی قمی | یا میراشكی (940-972 ق / 1533-1565 م)، فرزند سیدعلی محتسب از شعرای عصر شاه طهماسب صفوی (930-984 ق / 1524-1576 م). اشكی تخلص اوست. وی مدتی در قم به سر برد. در جوانی با شنیدن آوازۀ غزالی مشهدی و به قصد مناظره با او، راهی هند شد و به جمع شعرای دربار جلال‌الدین اكبر (963-1014 ق / 1556-1605 م) پیوست (تقی‌الدین، 444...
  • اشمونی | ابوالحسن نورالدین علی بن محمد بن عیسى (838-917 یا 918 ق / 1435-1511 یا 1512 م)، نحوی، مقری و فقیه شافعی مذهب مصری. وی در ناحیۀ «قناطر السباع» زاده شد. در آغاز، چنانكه معمول آن زمان بود، قرآن و چند منظومۀ فقهی و ادبی را از برنمود و از حدود 16 سالگی، در درس شیوخ زمان خود حاضر شد (سخاوی، 6 / 5). او فقه، اصول فقه...
  • اشکنان | بخش و دهستانی در شهرستان لامرد در جنوب استان فارس. بخش اشكنان به تقریب میان °53 و ´17 تا °54 طول شرقی و °27 و ´6 تا °27 و ´25 عرض شمالی قرار گرفته، و مساحت آن 383‘1 كمـ2 است. این بخش از شمال به شهرستان لار، و از جنوب و شرق به استان هرمزگان، و از جنوب غربی به استان بوشهر، و از غرب به بخش مركزی شهرستان لامرد مح...
  • اشکنجی | یا اَشكینجی، اَشكنُجی، اصطلاحی در سازمان نظامی دولت عثمانی، به معنی سرباز آمادۀ رزم؛ همچنین نام سپاهی مركب از افراد تعلیم دیده به سبك اروپایی در دوران محمود دوم (سل‍ 1223-1255 ق / 1808- 1839 م
  • اشعریان | عنوان طایفه‌ای از عرب، شماری از اصحاب پیامبر (ص) و گروهی از عالمان و محدثان شیعی در سده‌های 2 و 3 ق. اشعریان به نبت بن اُدَد بن زید بن یَشجُب بن عَریب بن زید بن كهلان، معروف به اشعر، منسوبند (كلبی، 1 / 339؛ خلیفه، 1 / 329). اشعر 7 پسر داشت كه هر كدام سر سلسلۀ قبیله‌ای شدند و همه را اشعری می‌گفتند. مراد از اشع...
  • اشعری، ابوالحسن | \ašʾarī\، ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق (260-324 ق / 874 -936 م)، متکلم نامدار و بنیاد‌گذار یکی از مکاتب عمده در کلام اسلامی که پیروانش بر اساس نام او، اشاعره یا اشعریان خوانده‌ شده‌اند.
  • اشنوی* |
  • اصحاب الاثنین* |
  • اصبع | اصطلاحی در موسیقی قدیم. اصبع كه در عربی حرف اول و سومش به هر 3 حركت تلفظ می‌شود و به «اصابع» جمع می‌بندند، به معنی انگشت است (ابن منظور، 8 / 192-193؛ قاموس، ذیل صبع)، ولی به لحاظ نقشی كه در موسیقی دوران اسلامی ایران و دیگر كشورهای اسلامی داشته است، یكی از اصطلاحات مهم موسیقایی به شمار می‌رود. موسیقی‌دانان قدی...
  • اصبغ بن نباته | ابوالقاسم، از اصحاب امام علی بن ابی طالب (ع). او از بنی حنظله و از تیرۀ مُجاشع بن دارم بود (برّی، 1 / 186؛ ابن حزم، 231). وی كوفی بوده، و در روزگار خلافت امام علی (ع)، یكی از نامدارترین و استوارترین یاران امام به شمار می‌آمده است (ابن سعد، 6 / 225)، اما روایاتی مبنی بر اینكه او دوران پیامبر (ص) را درك كرده اس...
  • اشهری نیشابوری | جمال‌الدین شاهفور بن محمد (د 600 ق / 1204 م)، شاعر دربار خوارزمشاهیان و اتابكان آذربایجان.
  • اشهب | ابوعمرو اشهب بن عبدالعزیز بن داوود بن ابراهیم عامری جعدی (د رجب 204 / ژانویۀ 820)، از مشاهیر شاگردان مصری مالك ابن انس. در منابع چنین آمده است كه اشهب لقب او، و نامش مسكین بوده است (ابن عبدالبر، 51؛ قاضی عیاض، 2 / 447). نسبت عامری نشانۀ انتساب او به عامر بن صعصعه است و نسبت جعدی به تیرۀ بنی جعده بازمی‌گردد (ن...
  • اشونه | شهری از استان اشبیلیه در جنوب اندلس (اسپانیا)، در 85 كیلومتری جنوب شرقی مركز این استان، واقع در عرض شمالی °37 و ´14 و طول غربی °5 و ´7 (EUE, XL / 983؛ بریتانیكا، میكرو، VII / 619). نام این شهر در منابع اسلامی عموماً اشونه، و گاه به صورت اسپانیایی آن اسونه1 (نویری، 5 / 331 و حاشیۀ 6) و یا نزدیك به شكل قدیم لات...
  • اشیر | شهری كهن در شمال افریقا. اشیر را به صورت آشیر (ابن خلكان، 2 / 343؛ نویری، 24 / 160؛ نویهض، 197) و آشَر (ابن خطیب، 229) نیز نوشته‌اند. این شهر به اشیر زیری مشهور بوده است (ادریسی، 1 / 254؛ حمیری، 60؛ ژولین، 87). اشیر به عنوان شهری محصور (ابن حوقل، 90؛ ابوعبید، 60) با ارتفاع حدود 400‘1 متر از سطح دریا، در منطقه...
  • اصحاب اجماع | صطلاحی در علم رجال امامیه كه بر گروهی از راویان در سده‌های 2 و 3 ق / 8 و 9 م اطلاق می‌شود. در دیدگاه مشهور نزد رجالیان، ویژگی این گروه آن است كه آنچه از اخبار، اسنادش تا اصحاب اجماع صحیح باشد، حكم به صحت آن می‌شود.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: